نگاه نو

ارائه مطالب عمومی و تخصصی در حوزه روانشناسی و سبک زندگی سالم

نگاه نو

ارائه مطالب عمومی و تخصصی در حوزه روانشناسی و سبک زندگی سالم

اصول انتخاب همسر و راز خوشبختی در زندگی زناشویی


انتخاب همسر


در انتخاب همسر به چه نکاتی توجه کنیم؟


شاید شما در زندگی انتخابی مهمتر از انتخاب همسر نداشته باشید زیرا این انتخاب تمام جوانب زندگی آینده ی خود و فرزندانتان را تحت تأثیر قرار می دهد. افراد اغلب درون گرا یا برون گرا هستند . همسری را که می خواهید انتخاب کنید از نظر روانی بسنجید ، بطوریکه شرایط روحی و ذهنی او با شرایط روحی و ذهنی شما متضاد نباشد تا بتوانید همدیگر را درک کنید. میزان سلامتی و احتمال وجود بیماری های ارثی و خانوادگی را نیز در شخص مورد نظر بررسی کنید.

مطلب دیگر که بسیار مهم است صفت زیبایی است که این موضوع برای خانم ها یک صفت مثبت و تأثیر گذار محسوب می شود. آقایان توجه داشته باشند درست است که اخلاق و رفتار بسیار مهم است ولی همسری را انتخاب کنند که به قول ائمه ی اطهار دلچسب شما باشد تا بتوانید دوستش داشته باشید. میزان زیبایی یک خانم بستگی به زیبایی مرد هم دارد زیرا اختلاف بیش از حد این موضوع ممکن است سبب گرفتاری هایی نیز بشود.

ایمان و اعتقادات و سطح اجتماعی خانواده ها نیز بسیار مهم است این موضوع را نیز مد نظر داشته باشید. باوجود تمام تحقیقات و بررسی ها ،دونفر تا وقتی که مدتی با هم زندگی نکرده باشند هرگز نمی توانند بگویند حتما در زندگی همسر مناسبی برای هم هستند یا نه، زیرا دختری در خانواده ممکن است برای پدرش دختری خوب، برای برادرش خواهری خوب، و ... باشد ولی باید به خداوند توکل کنید و از خداوند بخواهید که برای شما نیز همسری خوب باشد.

کمال گرایی خود را تعدیل کنید. اگر به دنبال شخصی مطابق با 100 درصد خواسته هایتان هستید ممکن است تا آخر عمر مجرد بمانید. اصل پارتو یا نظریه 80 به 20 ممکن است در انتخاب همسر نیز مفید باشد بدین صورت که 80 درصد امتیازات را به خود شخص و 20 درصد امتیاز را به اطرافیان و غیره اختصاص دهید.

به هر حال همسری را برای زندگی انتخاب کنید که از راه رفتن در کنار او لذت ببرید و بخواهید که تمام محبتهایتان را فقط نثار او کنید. دلچسبتان باشد و از نگاه کردن به او احساس آرامش و امید نمایید.


ملاک های انتخاب همسر از نظر روانشناسی

  1. از نظر جسمی و زیبایی دلچسب شما بوده به طوریکه از راه رفتن و زندگی کردن در کنار او لذت ببرید.
  2. به لحاظ روانی و خلق و خو ، تحصیلات ، زیبایی، ثروت ، و اعتقادی به هم نزدیک باشید و اختلاف زیاد نباشد.
  3. دارای بیماری های ژنتیکی و خانوادگی نباشد.
  4. از نظر فیزیولوژیکی(بالینی) بهتر است سن مرد از زن بیشتر باشد. البته اختلاف سن زیاد توصیه نمی شود.
  5. هرگز احساساتی نشوید. از ترس اینکه از دست برود عجله نکنید.
  6. %80 اهمیت در انتخاب را به خود شخص و %20 را به خانواده او اختصاص دهید.
  7. با وجود اینکه مشورت کردن با افراد دانا و دلسوز بسیار خوب است ولی حرف آخر را فقط خودتان بزنید و هرگز این انتخاب بزرگ را به کسی نسپارید.
  8. ازدواج از روی دلسوزی، ترحم، رودربایستی و غیره عاقبت خوبی ندارد.
  9. خودتان را دست کم نگیرید و با بهتر از خودتان ازدواج کنید تا رشد کنید.
  10. یادتان باشد همسر شما همین است که می بینید، معمولا بهتر و یا بیشتر نمی شود.

چگونه در زندگی زناشویی موفق باشیم؟


اگر در انتخاب همسر موفق بوده باشید راه زیادی را در خوشبختی پیموده اید زیرا شاید این بزرگ ترین انتخاب شما باشد. بعد از انتخاب همسر شما باید بتوانید با وجود تمام اختلافاتی که در سلیقه، رفتار و پندارتان با همسرتان وجود دارد، یک زندگی شیرین و سرشار از خوسبختی را برای خود و ایشان رقم بزنید. هر نقصی در این زندگی باشد هیچ کس مقصر نیست جز خود شما، که باید با یک اقدام عملگرایانه مثبت آن نقص را برطرف نمایید. به نکات زیر توجه کنید و با مقایسه وضعیت کنونی زندگی خود با آن، در جهت بهبود زندگی زناشویی خود برای هر کدام برنامه ای واقعی داشته باشید:

1) گرفتاری های روزانه و خارج از منزل، ربطی به همسر شما ندارد، تمام این مسائل خارج از دایره ی زندگی باید نگه داشته شود. محیط خانه را پر نشاط نگه دارید و هنگام ورود به منزل با سلامی بلند و لبخند از اهل خانه پذیرایی کنید.

2) مرتب به مناسبت های مختلف برای همسر و فرزندانتان هدیه بخرید زیرا از این طریق مهر و محبت خود را به آنها نشان می دهید. این هدیه می تواند هدیه ای کوچک مثل یک شاخه گل سرخ باشد. البته گاها می توانید هنر به خرج دهید و نیازهای ضروری زندگی را نیز به صورت هدیه به همسرتان تقدیم کنید.

3) برای احترام به همسرتان یکی از بهترین راه ها احترام به پدر و مادر و خانواده همسرتان است. با بدگویی یا عیب جویی از خانواده همسرتان موجب ایجاد اختلاف در زندگی زناشویی خود نشوید زیرا اگر عیبی نیز در آنها وجود دارد این عیب هیچ ربطی به شما و همسر مهربانتان ندارد.

4) در حضور همسرتان از زنان دیگر تعریف نکنید این کار سبب دلسرد شدن  و حتی غصه خوردن ایشان می شود. همسر شما هر چه باشد بهترین کسی است که می تواند شما را خوشبخت کند. شما ظاهر دیگران را می بینید و هیچ گاه دیگران عیب و نقص خودشان را برای شما آشکار نمی کنند. البته لازم به یادآوری است که مردان تا حدودی تنوع طلب هستند و گاهی خوبی ها و صفات نیکوی همسرشان برایشان تکراری می شود و دیدن عشوه های دیگران برایشان بسیار جذاب به نظر می رسد. 

این مسئله برای بانوان بسیار اهمیت دارد که در دوره های مختلف زندگی، در ظاهر و حتی بعضی از رفتارهای خود تنوع  ایجاد کنند که مرد به خوبی های آنها عادت نکند . البته این تنوع بایستی مثبت و در جهت خوشبختی آنها باشد.

5) زنان در ایام عادات زنانه بسیار حساس و عصبانی به نظر می رسند و احساس کم حوصلگی در آنها به وجود می آید که در نتیجه تغییر در هورمون های بدن است. دراین ایام با مهر و محبت بیشتری با آنها برخورد کنید و محیط خانه را برای آنها دلپذیر تر کنید.

6) همسر خود را در خانه محصور و محدود نکنید و هرگز از معاشرت همسر خود با بستگان شایسته اش جلوگیری نکنید. مواظب باشید هرگز نسبت به ایشان بدبین نشوید که این خود یک بیماری روانی مهم بوده که اگر به آن توجه نکنید به صورت خزنده تمام زندگی شما را نابود می کند.

7) در مقابل دیگران به همسرتان بیشتر احترام بگذارید تا دیگران جرأت جسارت به ایشان را نداشته باشند. در مواقع مختلف به خاطر کارهای خوب مثل احترام به خانواده شما ،ایشان را ستایش و تحسین کنید و عملا جبران کنید.

8) اغلب لجبازی را به زنان نسبت می دهند اما بعضی از مردان در این کار گوی سبقت را ربوده اند. هرگز با همسرتان لجبازی نکنید و در موارد این چنینی موضوع را با ایجاد فضای مناسب و سپس گفتگوی منطقی و گذشت حل کنید.

9) لازم نیست دیگران از جزئیات زندگی شما آگاه شوند با این کار نقطه ضعف به دست دیگران ندهید. در صورتی که نیاز به مشورت داشتید فقط با افراد شایسته و بی غرض مشورت کنید.

10) توقع همسرتان را بالا نبرید به خصوص در اوایل زندگی و حتی قبل از شروع زندگی. اگر احساساتی شوید و این کار را انجام دهید بعدا خودتان سختی اش را می کشید زیرا به نوعی خود را بالاتر و پولدار تر از اینکه هستید جلوه داده اید.

11) در مقابل سخنان، درد دل ها  و سرگذشت هایی که همسرتان برایتان تعریف می کند شنونده خوبی باشید. این موضوع ساده در خانواده بسیار اهمیت دارد. 

12) در مقابل همسرتان تسلیم محض نباشید. اگر در موردی کاملا مطمئن هستید که حق با شماست، باید در مقابل خواسته های نامعقول و نابجای هر کسی حتی همسرتان نه بگویید.

13) از گذشته و دوران مجردی خود به خصوص مواردی که زنان به آن حساس هستند، هرگز چیزی نگویید زیرا سبب بدبینی نسبت به شما می شود. متاسفانه بعضی از آقایان در مواقع مشاجره از خواستگاری های قبلی که داشته اند چیزهایی می گویند که تا مدت ها و حتی سال ها سبب دل شکستگی در همسرشان می شود. در هنگام مشاجره و بحث احتمالی کاملا مراقب رفتار و سخنان خود باشید. بهترین راه ترک محل بحث و مشاجره است. در این موارد کشیدن چند نفس عمیق و خوردن یک لیوان آب خنک نیز تأثیر بسیار خوبی دارد.

14) خانم ها به آراستگی شما و نظافت و مرتب بودن منزل بسیار اهمیت می دهند. اما این موضوع برای برخی از آقایان بی اهمیت بوده و سبب اختلاف می شود. هر دو نفر بایستی به آراستگی خود و منزل اهمیت بسیار بدهند.

15) خانم ها سعی کنند که با قناعت، هنر نیکو زندگی کردن خود را نشان بدهند و از به رخ کشیدن ولخرجی های دیگران به همسر خود دوری کنند. خانم ها باید بدانند طبق گفته روانشناسان اغلب ولخرجی ها و اسراف کاری ها را زنانی انجام می دهند که دچار نوعی کمبود شخصیت و هنر می باشند.

16) مرد مدیر زندگی است. خانم ها بایستی این موضوع را درک کنند که با وجود اینکه آقایان با تمام وجود با همسرشان مشورت می کنند ولی مرتب در تصمیم آقایانم شک و تردید ایجاد نکنند زیرا این کار سبب از بین رفتن اعتماد به نفس آنان می شود. خانم ها نیز مدیر خانه اند و مدیریت امور خانه با خانم هاست.

17) تا جوانید صاحب فرزندان نیکو شوید چون این فرصت گرانبها ممکن است با دست دست کردن و یا مشروط کردن فرزندآوری به خرید خانه و ... از دست برود. مطمئن باشید آمدن فرزند در زندگی سبب شیرین تر شدن و پر برکت شدن زندگی شما می شود.

18) کمبودهای مادی ، معنوی،و ظاهری همدیگر را هرگز به رخ نکشید زیرا هیچ انسانی بدون عیب نیست.

19) خانم ها باید این نکته مهم را بدانند که با وجود اینکه مردان انسان هستند با تمام خصوصیات انسانی، ولی اغلب دارای حس تنوع طلبی و زیبا دوستی قوی نیز هستند. زنان باید به ظاهر و آراستگی خود اهمیت زیادی بدهند تا همسرشان رغبتی برای تلاش کردن و محبت کردن به آنها داشته باشد.

20) از هم اکنون با هم پیمان ببندید که به خاطر هیچ چیز و هیچ کس همدیگر را ناراحت نکنید.


کلیک کنید: رابطه زناشویی موفق در زندگی


کلیک کنید: مدیریت زمان و برنامه ریزی


برای مشاهده ویدئوهای متنوع کلیک کنید


نویسنده : نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره از دانشگاه علامه طباطبایی

ارائه خدمات مشاوره  فردی، پیش از ازدواج، خانواده ، و کودک ( شماره تماس : 09305785683)


منبع:

کتاب مهارت زندگی در جامعه امروز تالیف مهندس داود سعادت کیش


نظریه ها و اصول بازی درمانی

روی لینک زیر کلیک کنید:

بازی درمانی چیست؟ انواع رویکردهای بازی درمانی کدامند؟

بازی درمانی

 

نظریه های خاص بازی درمانی

این نظریه ها ، نظریه هایی هستند که به طور خاص برای بازی درمانی مطرح شده اند:

بازی درمانی ولی- فرزندی : در این نوع بازی درمانی از والدین به عنوان عوامل درمانی استفاده می شود. بازی درمانی ولی-فرزندی به حذف مشکلات فعلی، بهبود روابط ولی-فرزندی و قدرتمند کردن سیستم خانواده به عنوان یک کل کمک می کند. در این شیوه چون والدین می کوشند احساسات کودکشان را درک کنند کودک نیز به درک جدیدی از والدینش نائل می شود. والدین در این شیوه درمانی قادرند حین بازی تغییراتی در رفتارشان ایجاد کنند، بدون اینکه بعد از برگشت به شیوه های رفتاری خاص خودشان احساس گناه کنند. در این روش درمانگر طی چهار جلسه مفاهیم اصلی بازی درمانی شامل ساختاربندی، گوش دادن همدلانه، تصویرسازی کودک مدار، و تنظیم محدودیت را به والدین آموزش می دهد. سپس امتحانی برگزار می کند و والدین جلساتشان را با کودکانشان شروع می کنند.

در این جلسات معمولا یکی از والدین با فرزند مورد نظر جلسه دارد. البته کل اعضای خانواده هم می توانند حضور داشته باشند. درمانگر جلسات اول درمان را بررسی می کند و بازخوردهای لازم را به والدین می دهد تا بتوانند بدون حضور او جلسات را اداره کنند. در عین حال جلسات ملاقاتی ، در فواصل زمانی گوناگون با خانواده تشکیل می دهد تا ضمن ارزیابی عملکرد آنان زمینه مشورت را برایشان فراهم کند. این روش را که ون فیلت (Van Fleet) برای خانواده هایی با مشکل مزمن ارائه کرده است، خلاقیت درمانگر آموزش دیده به افزایش اعتماد به نفس والدین کمک می کند.

تراپلی: در این رویکرد مستقیم از والدین کودک ابتدا به عنوان مشاهده گر و سپس به عنوان کمک درمانگر استفاده می شود. مشاوران و والدین در این شیوه از طریق تشویق کودکان به فعالیت های شاد و لذت بخش زمینه تقویت دلبستگی ایمن را فراهم می آورند.

بازی درمانی گروهی ساختاربندی شده: اوکانر این روش درمانی را که عملکرد اولیه اش بهبود تعامل اجتماعی با کودک است معرفی می کند. در این مدل اتاق بازی درمانی به سه بخش تقسیم می شود: 1) اتاق نشیمن که برای بحث ها و فعالیت های آرام مناسب است. 2) بخشی که برای بازی های رومیزی یا طرح های هنری مناسب بوده و شامل یک میز و چند صندلی است. 3) یک فضای خالی بزرگ که به منظور فعالیت ها  و بازی های حرکتی مورد استفاده قرار می گیرد.

فرایند درمان در این روش به چها بخش تقسیم می شود: تمرین ریلکسیشن ( تن آرامی)، صحبت درباره عملکرد اعضای گروه، کار با درمانگر و ارائه 15 دقیقه آزادی عمل برای انتخاب اقدامات مد نظر کودک، که این مورد بخش اعظم فعالیت ها را به خود اختصاص می دهد. وظیفه درمانگر در این مدل شامل تشکیل گروه، انتخاب و ارائه فعالیت ها و حفظ اهداف است.

بازی درمانی رشدی: این رویکرد زمانی مورد استفاده قرار می گیرد که اکثر ارتباطات کودک دچار مشکل باشد. در این شیوه اعتقاد بر این است که ارتباط کودک با یک بزرگسال حین بازی او را برای برقراری ارتباط مناسب با سایر افراد آماده می سازد.

بازی درمانی مشارکتی: اساس این مدل نظریه ساخت اجتماعی و روایت درمانی است که نحوه رشد هویت را بر اساس داستان هایی که کودک درباره خودش می گوید یا دیگران درباره او می گویند، توضیح می دهد. در این روش بر رابطه بین درمانگر و کودک، توافق مشترک بین آنان در معنادهی به بازی ها، نگاه انسان به عنوان بخشی از یک نظام و نه یک فرد مجزا و تشویق کودک به نوسازی زندگی خود با توجه به داستان های هویتی جدید تأکید فراوان می شود.

بازی درمانی تجویزی: نوعی رویکرد التقاطی است که با ترکیب فنون گوناگون از شیوه های مختلف بازی درمانی، راهبرد درمانی مناسبی را برای مواجهه با مشکلات خاص کودکان ارائه می دهد.

اصول بازی درمانی

1) کودک باید مورد پذیرش بی قید و شرط قرار گیرد و با او رابطه مناسب برقرار شود.

2) کودک باید آزاد گذاشته شود تا به میل خود آنطور که می خواهد بازی کند.

3) اتاق بازی باید مناسب و آرام باشد و کودک به همکاری و مشارکت تشویق شود.

4) کودک به دلیل اشتباهاتش هیچ گاه شماتت و سرزنش نشود.

5) قوانین وضع شده باید تا حد امکان ساده و قابل درک باشد و کودک بتواند آنها را اجرا کند.

6) محدودیت های تعیین شده برای کودک به حداقل ممکن کاهش یابد.

7) به گفتار و احساسات کودک ضمن بازی توجه شود.

8) زمان و نوع بازی با سن کودک متناسب باشد.

9) به کودک اجازه برون ریزی هیجانات و عواطف داده شود و از بروز خشم و ترس او ممانعت نشود.

10) مشاور به اعمال و گفتار کودک جهت ندهد و فقط در صورت تقاضای کودک به او یاری رساند.

11) مشاور به هیچ وجه در درمان کودک شتاب نکند، زیرا درمان به تدریج انجام می شود.

12) مشاور از سکوت در برابر سؤالات و تردیدهای کودک بپرهیزد.

 

ویژگی های اتاق بازی درمانی

نسبتا بزرگ

دیوارهای صاف و قابل شستشو

نور و دمای مناسب

جای کافی برای بازی های پر جنب و جوش

سقف آکوستیک

رنگ ملایم و روشن و کمدی برای قرار دادن اسباب بازی های مورد نیاز

بخشی از آن مفروش به پوشش پلاستیکی و بقیه اش موکت یا فرش باشد تا کودک به راحتی بتواند بنشیند.

مجهز به دوربین ویدئویی و آینه یک طرفه که استفاده از آنها باید با اطلاع قبلی کودکان و والدین و دریافت رضایت نامه کتبی باشد.

تجهیزات کافی برای بازی از جمله: 

وسایل آشپزخانه اسباب بازی

خانه و خانواده عروسکی

وسایل نقلیه اسباب بازی

حیوانات مزرعه و باغ وحش اسباب بازی

مجسمه های کوچک افراد مشهور و قهرمان

ماسک های مختلف

کتابهای قصه

کارتهای بازی

مکعبهای چوبی

کشتی عروسکی

جعبه رنگ، قلم ، مداد رنگی ، ماژیک، سه پایه نقاشی

قیچی ، مقوا، کاغذ، تخته ، و گچ

جعبه های شن و ماسه

قطعات چوب برای خانه سازی و چکش اسباب بازی

  • تعیین برخی محدودیت ها نیز در بازی درمانی لازم است از جمله:بیرون نبردن اسباب بازی ها از اتاق بازی ، ترک نکردن اتاق بازی به دلخواه ،نریختن مقدار زیادی آب در جعبه شن، نریختن شن در اتاق بازی، رنگ نکردن و علامت نگذاشتن روی دیوارها، حفظ حرمت کلامی در اتاق بازی.

نویسنده: نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره  از دانشگاه علامه طباطبایی

ارائه خدمات مشاوره فردی ، پیش از ازدواج، خانواده ، و کودک ( شماره تماس : 09305785683)

منبع: کتاب راهنمایی و مشاوره کودک تالیف دکتر عبدالله شفیع آبادی

بیشتر بخوانید: فنون قصه گویی برای کودکان


برای مشاهده ویدئوهای متنوع کلیک کنید


 کتاب در مورد بازی درمانی

- کتاب بازی درمانی (نظریه ها، انجام پژوهش و روش های مداخله)تالیف سید علی صمدی

- کتاب بازی درمانی: نظریه ها ، روش ها و کاربردهای بالینی تالیف الهه محمد اسماعیل


بازی درمانی چیست؟ انواع رویکردهای بازی درمانی

تعریف علمی بازی 

بازی در لغت به معنای حرکت ، جنبش ، فعالیت، سرگرمی یا ورزش است. از نظر مفهومی بازی یک فعالیت لذت بخش است که ضمن افزایش خودآگاهی و قدرت ابراز وجود انسان، او را به سمت خودشکوفایی و خودکارآمدی سوق می دهد.این عمل خودجوش یا طرح ریزی شده که کودکان به صورت فردی یا گروهی به انجام آن می پردازند یک نوع تمرین مقدماتی برای فعالیت های آینده به شمار می رود و پنج ویژگی اساسی دارد:از درون برانگیخته می شود، لذت بخش است، آزادانه انتخاب می شود، با وانمودسازی یا واقعیت گریزی همراه است،و ضرورت دارد که بازیکن به طور فعال در آن شرکت کند.

تقسیم بندی انواع بازی 

بازی های سنین کودکی به سه گروه تقسیم می شود: 1) بازی های مهارتی     2) بازی های تقلیدی یا نمادین      3) بازی های با قاعده

بازی های مهارتی هرگونه جنبش و حرکت نظیر پریدن و لی لی کردن را شامل می شود برای نمونه، کودکی که سوار تاب می شود، علاوه بر احساس شادی و لذت یاد می گیرد که روی تاب چگونه کنترل خود را حفظ کند.

کودک بازی های تقلیدی را بر اساس تجارب و آموخته های قبلی اش انجام می دهد، مثل بازی کردن با عروسک. این نوع بازی ها تنها جنبه تقلیدی از بزرگترها را ندارد، بلکه در آن خلاقیت و ابتکار مشاهده می شود. کودکان در سنین دو تا پنج سالگی با بهره گیری از قوه تخیل و ابتکار به گونه ای خاص با اسباب بازی هایشان بازی می کنند. کودک ممکن است با عروسکش چنان بازی کند که گویا با یک فرد واقعی در تماس است یا بر قطعه چوبی سوار شود و چنان عمل کند گویا بر اسبی سوار شده است. استفاده از این گونه بازی ها کودک را از محدودیت های محیطی رها می کند و موجب برآورده شدن آرزوهایش می شود.

بازی های با قاعده از چهار تا هفت سالگی در بین کودکان رواج و در طول زندگی ادامه می یابد و با گذشت زمان به تدریج کاملتر می شود. کودک از طریق بازی های با قاعده همکاری و مشارکت با دیگران و قوانین اجتماعی را یاد می گیرد.


چه بازی هایی برای کودکان مناسب است؟

برای آنکه بازی در رشد کودکان مؤثر  و برای آنان لذت بخش باشد باید با وضعیت سنی و روانی کودک متناسب باشد ، با موقعیت مکانی و اوضاع فرهنگی و اجتماعی کودک تناسب داشته باشد، متنوع و آموزنده باشد، جنبه تحمیلی نداشته باشد و کودک آزادانه به بازی کردن با وسایل بپردازد.



بازی درمانی چیست؟

بازی درمانی نوعی روان درمانی است که طی آن نیروهای موجود در بازی مثل شکل گیری دلبستگی ها، ایفای نقش، و تخلیه هیجانی برای حل مشکلات روانشناختی کودکان و پیشگیری از وقوع مجدد آنها مورد استفاده قرار می گیرد. در این روش امیال ، احساسات، عواطف،مشکلات و استرس های زندگی کودک با استفاده از انواع و اقسام اسباب بازی ها از جمله رس، رنگ، نقاشی و عروسک ها برون ریزی می شود و درمانگر از معانی نمادین و خیالی موجود در بازی بچه ها برای برقراری ارتباط با آنها استفاده می کند. سن بازی درمانی 3 تا 8 سال است.


اهداف بازی در کودکان

بازی فعالیتی انتخابی و داوطلبانه است که به منظور سرگرمی، شادی، تفریح، و صرف انرژی انجام می شود.

کودک از طریق بازی خیلی چیزها را می آموزد.

به مکاشفه می پردازد.

کنجکاوی اش را ارضا می کند.

میل به برتری جویی را بروز می دهد.

برای عهده دار شدن امور زندگی آینده اش به تمرین می پردازد.

عواطف و هیجانات خود را به صورت بی خطر و بی ضرر آشکار می سازد.

به تعادل روانی می رسد.

درباره خود، اطرافیان و محیط اطلاعات جدیدی به دست می آورد.

به خلاقیت و ابتکار می پردازد.

ناراحتی ها و نگرانی های خود را بیان می کند.

رعایت قوانین و مقررات را می آموزد.

بازی موجب حفظ سلامتی می شود و زمینه ایجاد و گسترش مهارت های حرکتی را فراهم می آورد.

کودک از طریق بازی هماهنگی جسمانی به دست می آورد و به تقویت حواس مختلف می پردازد.


اهداف بازی درمانی

بازی درمانی وسیله ای تشخیصی است که به کودک امکان می دهد تاعقایدش را آزادانه بیان کند، همچنین بازی روش مناسبی برای برقراری ارتباط مناسب بین کودک و مشاور است، کودک از طریق بازی نگرانی ها و احساساتش را بروز می دهد ، کودک از طریق بازی در محیطی آرام و پذیرا به یادگیری و تجربه زندگی می پردازد، و نحوه سازش با اطرافیان را می آموزد.


تاریخچه بازی درمانی

اولین بار فروید در سال 1909 بازی درمانی را برای رفع مشکل پسری پنج ساله که مبتلا به فوبی بود به کار برد. به دنبال او هلموت در سال 1921 از اولین کسانی بود که بر بازی به عنوان ابزاری برای تحلیل روانی کودک تأکید کرد. آلن و تافت در سال 1933 بازی درمانی ارتباطی را توسعه دادند. آنان بر اهمیت احترام به کودکان به عنوان اشخاصی دارای نیروی درونی و قابلیت تغییر در جهت مطلوب تأکید کردند. لویس در سال 1938 خاصیت رهابخشی عاطفی بازی درمانی را مورد توجه قرار داد. او اعتقاد داشت که اجرای مجدد یک واقعه آسیب زا در قالب بازی درمانی به کودک اجازه می دهد تا از درد و اضطراب موجود در آن واقعه رهایی یابد.

اکسلاین در سال 1947 رویکرد درمانی راجرز را با کار خود روی کودکان تلفیق کرد. او معتقد بود که برخی عوامل محیطی موجب افت خودپنداره کودکان می شود و تلاش آنان را برای خودشکوفایی خنثی می کند، در حالی که از طریق بازی درمانی می توان به کودک کمک کرد تا نسبت به رفتارش بینش پیدا کند. ملانی کلاین در سال 1955 بازی را جانشینی برای تداعی آزاد دانست و معتقد بود همان طور که روش تداعی آزادمحتوای ناهشیار ذهن بزرگسالان را آشکار می کند ،بازی محتوای ناهشیار ذهن کودکان را مشخص می سازد. 

آنا فروید در سال 1965 در حین کار با کودکان از بازی به عنوان وسیله ای برای ایجاد دلبستگی عاطفی بین کودک و درمانگر و همچنین روشی مشابه تعبیر خواب بزرگسالان استفاده کرد. طی دهه 1960 استفاده از بازی درمانی در مدارس ابتدایی برای کمک به کودکان ناسازگار مورد توجه قرار گرفت، در سال 1982 انجمن بازی درمانی پایه گذاری شد و در سال 1988 مرکز برای بازی درمانی  در محوطه دانشگاه تگزاس شمالی بنا گردید که به عنوان بزرگ ترین اقدام آموزشی در زمینه بازی درمانی در دنیا شناخته شده است.

سایر افرادی که افکارشان تأثیر مهمی در گسترش بازی درمانی داشته است یا اقدامات مهمی در این زمینه انجام داده اند عبارتند از: فروبل که معتقد بود کودکان طی بازی فعالانه یاد می گیرند و سوزان ایزاک تحت تأثیر او بازی را وسیله ای برای ابراز احساسات کودک می دانست، وینی کات که بازی را برای رشد و تحول اجتماعی کودک ضروری می شمرد، برونر که بازی را وسیله فعالیت کودکان و احساس تجارب دسته اول به وسیله آنها محسوب می کرد، گروس که معتقد بود بازی نوعی تمرین برای رفتارهایی است که کودک در بزرگسالی  انجام می دهد مثلا عروسک بازی دختر تمرین مادر شدن در آینده است،.

اسپنسر و شیلر بازی را راهی برای تخلیه انرژی اضافه بدن می دانستند و لازاروس که معتقد بود بازی وسیله ای برای استراحت و رفع خستگی است. آدلر معتقد بود با بررسی بازی کودک می توان به شیوه زندگی او پی برد و راهنمایی اش کرد ، پیاژه معتقد بود بازی در رشد کودک مؤثر بوده و راهی برای دسترسی  به جهان بیرون است، اتو رنک بازی را وسیله ای برای برقراری ارتباط می دانست، موستاس نوع رابطه لازم برای تضمین موفقیت در بازی درمانی را شرح داد، اریکسون به مقایسه بازی کودکان و بزرگسالان پرداخت و کریس آتی طرح و برنامه آموزشی را در بازی مطرح کرد.


نظریه های مربوط به بازی


1) رویکرد های کلاسیک بازی درمانی 

دیدگاه پاتریک پاتریک معتقد است که بدن بعد از مدتی فعالیت خسته می شود و برای رفع خستگی نیاز به کاری انرژی زا دارد. در این نظریه نوع بازی اهمیت چندانی ندارد، بلکه پیشگیری از خستگی و ترمیم کارکردهای حرکتی بدن به عنوان دلایل بازی  مورد توجه است.

دیدگاه هال : به نظر هال رشد هر فرد نشان دهنده روند رشد تکاملی نوع بشر است. یعنی کودک برای رسیدن به رشد درست، همان مراحلی را طی می کند که بشر اولیه برای تبدیل شدن به انسانی متمدن طی کرده است. مثلا سینه خیز رفتن نوزاد هنگام بازی ممکن است بیانگر دوره نامشخصی از تکامل نوع بشر باشد که انسان ها چهار دست و پا راه می رفتند. همچنین بازی دزد و پلیس کودکان می تواند بیانگر وضعیت نیاکان ما باشد که فعالیت های روزمره شان شکار کردن و جمع آوری غذا بوده است.

2) رویکردهای معاصر بازی درمانی

انواع بازی درمانی ها که از نظریه های مشاوره مشتق شده اند عبارتند از:

بازی درمانی روان تحلیلی: بر اساس این نظریه بازی وسیله ای برای رهایی کودک از اضطرابهاست که امکان جمع آوری اطلاعات وسیعی را در مورد کودک برای روان تحلیل گر فراهم می کند، به نحوی که می توان آن را جایگزینی برای تداعی آزاد دانست. بازی به کودکان اجازه می دهد تا بدون مواجهه با مخالفت بزرگسالان احساسات ناخوشایند خود را بروز دهند.

بازی درمانی تحلیلی یونگ: یونگ معتقد بود که رابطه درمانی به طور خود به خود نیروی بالقوه درمان را که در درون بشر جای دارد فعال می کند. به محض فعال شدن این نیروی بالقوه شفابخش، کودک در مواردی بازی خواهد کرد که برایش ایجاد تنش و کشمکش می کند. بازی درمانگران پیرو یونگ با توجه به ویژگی های کودکان و نیازهای رشدی آنها از رویکردهای رهنمودی و غیر رهنمودی توأما استفاده می کنند.

بازی درمانی شناختی-رفتاری: در این رویکرد برخلاف رویکرد روان تحلیل گری ، تمرکز بر اینجا و اکنون است و گفته می شود که احساسات و رفتار ما از افکارمان تأثیر می پذیرد. بازی درمانی شناختی-رفتاری اصول نظریه شناختی-رفتاری را با بازی درمانی سنتی ترکیب می کند. برخی از تکنیک های شناختی مورد استفاده در کنار بازی عبارتند از : خودگویی مثبت و آموزش خود کنترلی ،و بعضی از تکنیک های رفتاری مورد استفاده همراه بابازی عبارتند از: حساسیت زدایی منظم ، تقویت مثبت ، و الگوسازی است. بازی درمانگران شناختی- رفتاری براستفاده از اسباب بازیها و روش های رهنمودی تمرکز می کنند.

بازی درمانی آدلری:  آدلر بازی را وسیله ای برای ارضای غیر واقعی تمایلاتی چون برتری جویی و خودنمایی می داند. به اعتقاد او از طریق بازی اطلاعاتی به دست می آید که مربوط به حال و آینده است. بازی رابطه کودک با محیط و همنوعانش را نشان می دهد و شیوه زندگی او را آشکار می سازد. بازی به کودک می آموزد که جهت رسیدن به تفاهم با دیگران باید از مقررات و اصولی که مورد قبول همگان است پیروی کند وگرنه طرد می شود. بازی درمانگران آدلری بیشتر رهنمودی هستند و به کودکان کمک می کنند تا مهارت های ارتباطی ،مذاکره و حل مسئله را یاد بگیرند و شیوه های جدیدی را برای مقابله با مشکلات بیابند.

بازی درمانی کودک محور: این نوع بازی درمانی بر مبنای نظریه راجرز شکل گرفته است. در این نظریه فرض بر این است که کودکان بهترین منبع اطلاعات درباره خودشان هستند و قادرند به سوی تحقق خویش قدم بردارند و فقط باید شرایط آن مهیا شود. توجه گرم و درک همدلانه مشاور این موقعیت را فراهم می آورد. بازی درمانگران مراجع محور بر برقراری رابطه گرم و دوستانه با کودک، پذیرش وی و اعتماد به توانایی ذاتی کودک برای خودرهبری در درمان تأکید دارند.


تکنیک های بازی درمانی

مراحل بازی درمانی

1) برقراری ارتباط از طریق تشویق و تایید تلاش های کودک در بازیهای انتخابی به همراه تعیین نوع مشکلات و انتخاب راهبردهای مناسب درمانی

2)کاوش یعنی همدلی عمیق مشاور جهت جلب اعتماد کودک و فراهم آوردن فرصتی برای او تا به کشف احساسات خود بپردازد

3) گسترش آگاهی یعنی افزایش آگاهی کودکان نسبت به تعاملات خودشان با درمانگر

4) استقلال یعنی پذیرش مسئولیت به وسیله کودکان و طرح انتخاب ها، احساسات و امیال به طور آزادانه

5) ارزیابی و خاتمه به معنای تعیین میزان نیل به اهداف و کمک به کودکان برای ترک اتاق بازی درمانی

روش های بازی درمانی

مشاور برای اداره جلسات بازی درمانی می تواند از سه روش مستقیم، غیر مستقیم ، و انتخابی استفاده کند. در روش غیر مستقیم مسئولیت اداره جلسه به کودک محول می شود و مشاور تنها به بررسی اعمال و حرکات او می پردازد. در روش مستقیم مسئولیت اداره جلسه به عهده مشاور است و وی از کودک می خواهد تا مشکلاتش را از طریق بازی با وسایل مطرح کند و پس از شناخت مشکل راه حل هایی را ارائه دهد. در روش انتخابی پس از اینکه کودک بازی با وسایل را آغاز کرد مشاور به دقت اعمال و رفتار او را مشاهده می کند و بنا به اقتضا در مواردی به بازی کودک جهت می دهد و در نهایت پس از شناخت مشکل راهکارهای مناسبی را ارائه می دهد.

جلسات بازی درمانی همچنین ممکن است به صورت فردی و گروهی اجرا شود. در روش فردی درمانگر فقط با یک کودک کار می کند. این روش در مواردی ممکن است با نظر درمانگر مقدمه ای برای حضور کودک در جلسات درمان گروهی باشد. درمان گروهی به دلیل حضور چند کودک در اتاق موجب کاهش تنش کودکان و واکنش طبیعی آنان نسبت به خود و درمانگر می شود. درمانگر در اجرای این شیوه باید محتاط باشد و به همه کودکان گروه توجه داشته باشد و از حرکات و رفتارهای هیچ کودکی غافل نماند.

سایر تکنیک های بازی درمانی

  • پیگیری یا توصیف کلامی بدون تفسیر فعالیت های کودک در جلسات بازی
  • بازگویی محتوای کلمات کودکان بدون تفسیر
  • انعکاس احساس کودکان ضمن بازی
  • ایجاد محدودیت های ضروری در اتاق بازی
  • سپردن مسئولیت به کودکان در قبال انتخابهایشان


جهت مطالعه بیشتر کلیک کنید:  نکات کلیدی تربیت فرزند


نویسنده : نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره توانبخشی از دانشگاه علامه طباطبایی

ارائه خدمات مشاوره در زمینه های فردی، تحصیلی ،اعتیاد،  پیش از ازدواج، خانواده، و کودک

شماره تماس: 09305785683

منبع:

کتاب راهنمایی و مشاوره کودک (مفاهیم و کاربردها) تالیف دکتر عبدالله شفیع آبادی

ویژگی های نظریه علمی


مقدمه


یک نظریه سودمند باید بر اساس شواهد علمی و هم بر پایه گمانه زنی خیالی کنترل شده استوار باشد. سودمندی یک نظریه به توانایی آن در تولید پژوهش و توضیح دادن داده های پژوهش و مشاهدات دیگر وابسته است.


معنی نظریه

نظریه یک رشته فرض های مرتبط است که امکان تدوین کردن فرضیه های آزمون پذیر را از استدلال استنتاجی منطقی، به دانشمندان می دهد. نظریه را نباید با فلسفه، گمانه زنی، فرضیه، یا طبقه بندی اشتباه کرد، با این حال نظریه با هر یک از این اصطلاحات ارتباط دارد.

فلسفه یعنی عشق به خرد

نظریه با فلسفه ارتباط دارد ولی بسیار محدودتر از آن است. نظریه با یکی از شاخه های فلسفه یعنی معرفت شناسی  (ماهیت دانش) ارتباط نزدیکی دارد. نظریه ها بر خلاف فلسفه با "بایدها" سر و کار ندارند. نظریه ها با یک رشته اظهارات "اگر- در این صورت" سروکار دارند ولی خوب و بدی نتیجه این اظهارات از قلمرو نظریه خارج است.

گمانه زنی

نظریه ها به گمانه زنی متکی هستند، اما از گمانه زنی بدون عمل فراتر می روند.

تفاوت نظریه و فرضیه

فرضیه حدس یا پیش بینی فرهیخته ای است که اعتبار آن را می توان از طریق روش علمی آزمایش کرد. نظریه از فرضیه گسترده تر است. یک نظریه خوب می تواند چندین فرضیه تولید کند.

طبقه بندی

طبقه بندی ، رده بندی چیزها طبق روابط طبیعی آنهاست . طبقه بندی ها موجب پیشرفت علم می شوند اما بر خلاف نظریه ها ، مولد نیستند.


چرا نظریه های متفاوت داریم؟

1) ماهیت نظریه به نظریه پرداز اجازه می دهد که از دیدگاه خاصی به گمانه زنیهایی بپردازد. نظریه ها بر فرض هایی استوارند که در معرض تعبیر فردی قرار دارند.

2) نظریه ها بازتابی از پیشینه شخصی، تجربیات کودکی، فلسفه زندگی، روابط میان فردی، و دیدگاه منحصر به فرد نظریه پرداز نسبت به دنیا هستند.


روانشناسی علم

روانشناسی علم درباره تأثیر فرایندهای روانشناختی و ویژگی های شخصی دانشمند بر پیدایی نظریه ها و پژوهش علمی او تحقیق می کند. روانشناسی علم ،صفات شخصی دانشمندان را بررسی می کند و به بررسی علم و رفتار دانشمندان می پردازد. 

فرایند علمی می تواند تحت تأثیر ویژگی های شخصی دانشمند قرار داشته باشد، اما سودمندی فرآورده علمی را باید مستقل از فرایند و بر اساس ملاک های علمی (عینی) ارزیابی کرد.


موازین قابل قبول بودن یک نظریه

در ادامه به شش ملاک سودمندی نظریه های علمی اشاره می کنیم:

1) توانایی آن در برانگیختن و هدایت کردن پژوهش بیشتر

دو نوع پژوهش وجود دارد: الف) پژوهش توصیفی       ب) فرضیه آزمایی

2) ابطال پذیر است. به عبارت دیگر نظریه باید به قدر کافی دقیق باشد و پژوهشی را توصیه کند که از اصول اساسی  آن حمایت یا آنها را رد کند.

3) اطلاعات را سازمان میدهد. یک نظریه سودمند یافته های پژوهشی را در یک چارچوب روشن و واضح سازمان می دهد.

4) اقدامات را هدایت می کند. در واقع ملاک دیگر سودمندی نظریه، توانایی آن در هدایت کردن کاربندان به جهت حل مشکلات روزمره است.

5) همسانی درونی دارد. اجزای تشکیل دهنده یک نظریه قابل قبول ، به لحاظ منطقی سازگارند. یعنی در آن زبان همسان به کار رفته و مفاهیم و اصطلاحات به صورت عملیاتی تعریف شده اند.

تعریف عملیاتی 

تعریف عملیاتی، تعریفی است که بر ویژگی های قابل مشاهده استوار است.  تعریف عملیاتی فعالیت های محقق را در اندازه گیری یا دستکاری یک متغیر مشخص می سازد. به عبارت دیگر تعریف عملیاتی راهنمای محقق است در آنچه که باید انجام گیرد و شیوه ی انجام گرفتن آن را مشخص می کند. محقق ممکن است با یک سری از سازه‌ها مثل یادگیری یا اضطراب، سر و کار داشته باشد؛ قبل از آن که وی بتواند آن ها را به صورت تجربی مورد مطالعه قرار دهد، باید تصمیم بگیرد که چه نوع رویدادهای قابل مشاهده‌ای معرّف این سازه‌ها می‌باشند. زمانی که یک مفهوم یا سازه به صورت عملیاتی تعریف شود، نشان‌گر‌ها و اعمالی که بتوانند اطلاعات مربوط به آن مفهوم یا سازه را فراهم کنند، مشخص می‌شوند. تعریف عملیاتی باید طوری انجام پذیرند که اگر پژوهش‌‌گران مختلفی در شرایط مشابه، به اندازه‌گیری سازه یا مفهوم مورد مطالعه بپردازند، نتیجه یکسانی به دست آورند. باید توجه داشت که تعریف عملیاتی سازه‌ها، به آسانی صورت نمی‌گیرد؛ زیرا تنها یک تعریف تجربی از آنها وجود ندارد، برای مثال تعاریف مختلفی برای پرخاشگری وجود دارد.


6) تبعیت از قانون ایجاز. یک نظریه قابل قبول و سودمند، ساده و روشن بوده و از کلی گویی و ابهام دوری می کند.


به عنوان مثال برای نظریه ، میتوان نظریه روانکاوی فروید را نام برد. اگر بخواهیم ارزیابی مختصری از نظریه فروید بر اساس ملاک های ذکر شده در بالا داشته باشیم، می توانیم بگوییم: 

به رغم مشکلاتی که در آزمودن فرض های فروید وجود دارد، پژوهشگران تحقیقاتی را اجرا کرده اند که به طور مستقیم یا غیر مستقیم به نظریه روانکاوی مربوط می شوند. نتایج نشان می دهند که نظریه فروید از لحاظ توانایی تولید پژوهش عالی بوده است. 

بسیاری از شواهد پژوهشی هماهنگ با دیدگاه های فروید را می توان با مدل های دیگر هم توضیح داد. بنابراین باطل کردن نظریه فروید تقریبا غیر ممکن است. بنابراین ما روانکاوی را از نظر تولید فرضیه های ابطال پذیر، خیلی ضعیف ارزیابی می کنیم.

متاسفانه چارچوب نظریه شخصیت فروید، با تأکیدی که بر ناهشیار دارد، به قدری انعطاف پذیر است که اطلاعات ظاهرا ناهماهنگ می توانند همراه با هم در چارچوب آن وجود داشته باشند. روانکاوی در مقایسه با سایر نظریه های شخصیت ، به خود اجازه می دهد به سؤالهایی در مورد اینکه چرا افراد این گونه رفتار می کنند، پاسخهای بیشتری بدهد. اما فقط تعدادی از این پاسخ ها از تحقیقات علمی حاصل می شوند، در حالی که اغلب آنها صرفا گسترش فرض های اساسی فروید هستند. از آنجایی که خیلی از روانشناسان دیگر اغلب این فرض ها را قبول ندارند، پس توانایی روانکاوی در سازمان دادن دانش ، متوسط است.

از آنجا که نظریه فروید فوق العاده جامع است، خیلی از روانکاوان برای یافتن راه حلهایی برای مشکلات روزمره، به آن اتکا می کنند. با این حال روانکاوی دیگر بر حوزه روان درمانی حاکم نیست و اغلب درمانگران امروزی از سایر گرایش های نظری استفاده می کنند. با این حال آنها که به نظریه بنیادی فروید اعتقاد دارند،در درمان بیماران خود و همین طور در برخورد با افراد خارج از درمان، به اصول روانکاوی متکی هستند. در مجموع روانکاوی از نظر راهنمایی برای مشکلات عملی و روزمره ، ضعیف است.

روانکاوی نظریه ای است که همسانی درونی دارد ، زیرا فروید بیش از 40 سال روی آن کار کرد و به تدریج در این مدت معنی برخی مفاهیم را تغییر داد.

روانکاوی نظریه ساده ای نیست و از اصل ایجاز پیروی نمی کند، اما با در نظر داشتن جامع بودن آن و پیچیدگی شخصیت انسان، این ویژگی لزوما مشکل ساز نیست.


بیشتر بخوانید: کاربردها و عوامل مشترک نظریه های مشاوره و روان درمانی

بیشتر بدانیدنظریه عقلانی عاطفی رفتاری آلبرت الیس

برای مشاهده ویدئوهای متنوع کلیک کنید: نماشا نگاه نو


نویسنده : نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره توانبخشی از دانشگاه علامه طباطبایی


منبع:

کتاب نظریه های شخصیت تالیف جس فیست و گریگوری جی فیست و ترجمه یحیی سید محمدی


در مورد مشکلات خواب کودکان بیشتر بدانیم



برای مشاهده بخش اول کلیک کنیدبا مشکلات خواب کودکان چه کنیم؟


بخش دوم :  برای راحت خوابیدن کودک در شب چه کنیم؟

برخی از کودکان گاها به منظور جلب توجه، نیمه های شب از خواب برمی خیزند. لازم به یادآوری است که رفتارهای کودکان تا زمانی که به صورت عادت در نیامده ،مشکل تلقی نمی شود. گاهی خواب بدون آرامش نشانه یک مشکل جسمی یا عاطفی است و اگر والدین به چنین مسئله ای مشکوک شدند، لازم است آن را بررسی کنند. ولی در اغلب موارد کودکی که نیمه شب هر شب از خواب بر می خیزد، صرفا عادت نامناسبی پیدا کرده که باید تغییر داده شود. اگر راهکارهایی که در ادامه ارائه می شوند برای فرزند شما مؤثر واقع نشد، لازم است تا با متخصص اطفال مشورت کنید- شاید مشکل کودک شما آنقدر جدی باشد که برای کمک به تغییر الگوی خواب کودک، نیاز به دارو باشد.


از خواب پریدن کودک



نحوه رفتار با کودکی که نیمه شب از خواب بلند می شود:


 استفاده ازروش نادیده گرفتن سنجیده

گاهی نوزاد نیمه های شب از خواب بیدار می شود و تقاضای توجه و کمک می کند، زیرا بدنش به او پیام می دهد که گرسنه ، خیس یا ناراحت است، این مسئله نباید مورد بی توجهی قرار گیرد. با این حال کودک بزرگتری که به طور جدی مورد توجه و مراقبت قرار می گیرد و اطرافیانش به او محبت می کنند را می توان با کمی بی توجهی، به وضعیت مطلوب و مناسب تشویق کرد،به طوری که عادت شبانه خود را ترک کند و شبها بیشتر بخوابد.

الف) الگوی رفتاری کودک را زیر نظر بگیرید تا متوجه شوید آیا کودک واقعا به شما نیاز دارد یا صرفا به منظور جلب توجه از رختخواب بیرون می آید؟  مثلا برای کودکی که اکثر شبها بلند می شود و تقاضای آب می کند، شبها یک لیوان آب در دسترسش بگذارید. 

ب) قاطعانه کودک را در رختخواب بگذارید ولی با محبت به او شب بخیر بگویید و اتاق را ترک گنید. از قبل تصمیم بگیرید که اگر کودک از خواب بلند شود و شما را صدا بزند، چقدر صبر می کنید. این زمان نباید بیشتر از بیست دقیقه طول بکشد و همچنین هرگز نباید کمتر از پنج دقیقه باشد، زیرا کودک به زودی یاد می گیرد که می تواند شما را وادار به تسلیم کند. اگر کودک شما گریه کردن و صدا کردن شما را تا زمان مشخصی متوقف نکرد، به سراغ او بروید و قاطعانه و با لحنی واقعی به او بگویید که همین الان باید بخوابد( او را در آغوش نفشارید و یا از تخت بیرون نیاورید) سپس اتاق را ترک کنید. نادیده گرفتن سنجیده را ادامه دهید و پنج دقیقه، پنج دقیقه به زمان اولیه خود اضافه کنید تا اینکه به زمان حداکثر حدود بیست دقیقه برسید. این روش برای اکثر والدین کار ساده ای نیست، چون صدای گریه کودک ممکن است سایر افراد خانه را بیدار کند و یا مزاحم همسایگان شود. ولی به تجربه دیده شده که معمولا نادیده گرفتن سنجیده به مدت بیست دقیقه ، در عرض چند روز مشکل را حل می کند.

اگر نگران این هستید که مبادا کودک شما دچار مشکل شده باشد ، ابتدا موضوع را بررسی کنید. اما با بچه حرف نزنید و سعی نکنید به او اطمینان بخشی کنید، چون توجه گرم و صمیمانه شما نوعی پاداش برای رفتار کودک بوده و باعث تکرار آن می شود. صرفا بررسی کنید که کودک صحیح و سالم است یانه، سپس شب بخیر بگویید و به او بگویید که دوباره برنمی گردید ، سپس اتاق را ترک کنید و بدین ترتیب نادیده گرفتن را شروع کنید. زمان گریه کردن کودک را اندازه بگیرید و آن را در جدولی یادداشت کنید تا بتوانید پیشرفت کودک را ثبت کنید. مطمئن باشید زمانی که کودک بفهمد شما به درخواست او جواب نمی دهید و به سراغش نمی روید، شاهد بیشتر شدن صدای گریه کودک ولی کم شدن مدت زمان آن خواهید بود.

مثال از تجربه والدین از اختلال خواب در کودک 2 ساله:

این کودک عادت کرده بود هرشب سه بار از خواب بلند شود و والدینش عاصی شده بودند. آنها پس از مراجعه به مشاور و گرفتن راهنمایی ، تصمیم گرفتند از روش نادیده گرفتن سنجیده استفاده کنند. در شب اول مادر با نگرانی پشت در اتاق ایستاده بود و به ساعت نگاه می کرد که کی بیست دقیقه تمام می شود و می تواند برود و به او بگوید که بگیرد بخوابد. بار دومی که کودک در همان شب از خواب بلند می شود، مادرش مجددا بیست دقیقه صبر کرد. ولی بار سوم کودک بعد از هفده دقیقه به خواب رفت. شب دوم مجددا گذاشتند کودک گریه کند. کودک بیست دقیقه گریه کرد ولی فقط یک بار از خواب بیدار شد. شب سوم دوبار از خواب بیدار شد ولی برای مدت زمان کوتاه تری گریه کرد. و در شب چهارم اصلا پدر و مادرش را صدا نکرد.


چگونه به کودک کمک کنیم تا دوباره راحت بخوابد؟

برای کودکان بزرگتر هم می توان از روش نادیده گرفتن سنجیده استفاده کرد ولی امکان دارد برای به خواب رفتن مجدد، به کمک نیاز داشته باشند.

1. از تمرین مثبت استفاده کنید. در طول روز با کودک کار کنید و راه هایی را به او نشان دهید که در هنگام شب می تواند با به کار گرفتن آنها به خواب برود. صحنه آرام ، زیبا و یکنواختی را به او پیشنهاد دهید تا در موردش فکر کند مانند صحنه امواج اقیانوس که به ساحل برخورد می کند و یا گوسفندی که از روی یک نرده در حال پریدن است. کودک را ترغیب کنید که با تکرار حروف الفبا یا یک ترانه کودکانه این کار را تمرین کند.

2. از موسیقی آرام بخش کمک بگیرید. نزدیک تخت کودک یک ضبط صوت یا یک نوار موسیقی ملایم بگذارید. به کودک نشان دهید که چطور در صورتی که شب از خواب بلند شد و نتوانست مجدد به خواب برود، آن را روشن کند.

3. برای کودک چندین فعالیت آرام که می تواند در رختخواب انجام دهد را تدارک ببینید. برای مثال وسایلی مثل کتاب ، نوار قصه، حیوانات پارچه ای، و عروسک را در دسترس قرار دهید تا وقتی از خواب بلند می شود، از آن وسایل استفاده کند و بدون نیاز به شما دوباره بخوابد.


اهمیت تشویق و چگونگی پاداش دادن به کودک

در مورد این رفتار کودک نیز ، برای کمتر بیدار شدن هنگام شب ، نمره و جایزه بدهید. اگر به عنوان مثال کودک هر شب سه بار از خواب بلند می شده، اگر دوبار از خواب بلند شد به او جایزه بدهید و بعد اگر یکبار از خواب بلند شد به او جایزه بدهید و نهایتا اگر اصلا نیمه شب از خواب بلند نشد به او جایزه بدهید. به مرور جایزه ها را با بیشتر کردن نمره هایی که کودک برای گرفتن جایزه بایستی کسب کند، کمتر کنید. برای نمونه در ابتدا کودک با یک شب بدون برخاستن از خواب، جایزه خاصی که می دانید به آن علاقه دارد  می گیرد، ولی به تدریج با دو شب بدون برخاستن، جایزه خاصی را می گیرد و بعد با سه شب بدون برخاستن، جایزه خاصی را می برد و الی آخر. 


برای مطالعه بیشتر روی عناوین زیر کلیک کنید:


- فنون قصه گویی برای کودکان

- نکات کلیدی تربیت فرزند


نویسنده : نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره از دانشگاه علامه طباطبایی

دوستان این هم لینک کانال ویدئویی من :  نماشا نگاه نو

منابع:

کتاب راهنمایی و مشاوره کودک نوشته دکتر عبدالله شفیع آبادی

کتاب چگونه با کودکم رفتار کنم نوشته دکتر گاربر

پروتکل درمان سوگ


 کلیک کنید : روانشناسی سوگواری


مهارت های مقابله با سوگ و فقدان


مهارت مقابله ای اول: شبکه حمایتی (Get support)

مهم ترین عامل در مقابله با فقدان و خصوصا درمان سوگ عاطفی ، بهره گیری از حمایت سایر افراد است. حتی اگر شما به اندازه کافی فرد راحتی نباشید که درباره احساسات خود در شرایط عادی صحبت کنید، بسیار مهم است که آنها را در هنگام سوگواری ابراز کنید. صحبت درباره فقدان حمل بار سوگ را برای شما آسانتر می کند. حمایت از هر کسی که باشد آن را بپذیرید و به تنهایی سوگواری نکنید.

چگونه حمایت پیدا کنیم؟

1. به سمت خانواده و دوستانتان بروید: این زمان ، زمان توجه دیگران به شماست حتی اگر شما سابقا به قوی بودن و خودمختار بودن معروف بوده باشید. سعی کنید به کسانی که دوستشان دارید نزدیک شوید و هرگونه همدردی را بپذیرید. اجتناب از دیگران کمکی به شما نمی کند.

2. با سرنوشتتان کنار بیایید: اگر دیدگاه مذهبی دارید از اصول مذهبی مربوطه استفاده کنید. فعالیت های معنوی که برای شما معنا دارند مثل دعا کردن، مراقبه کردن یا رفتن به مکان های مذهبی برای فرد آرام بخش است.

3. به یک گروه حمایتی ملحق شوید.

4. با یک درمانگر یا یک مشاور سوگ صحبت کنید.


مهارت مقابله ای دوم: از خودتان مراقبت کنید.

هنگامی که سوگواری می کنید بسیار مهم است که از خودتان مراقبت کنید. استرس یک فقدان بزرگ می تواند به سرعت انرژی و ذخیره احساسی شما را از بین ببرد. برآوردن نیازهای هیجانی و فیزیکی به شما کمک می کند که این مرحله سخت را بهتر پشت سر بگذارید.

1. با احساساتتان روبرو شوید: شما ممکن است بخواهید سوگ خود را سرکوب کنید اما هیچ وقت نمی توانید از آن اجتناب کنید. به منظور بهبودی شما باید درد رابپذیرید. اجتناب از احساسات ناراحتی و فقدان فقط فرایند سوگواری را به تعویق می اندازد. همچنین سوگ حل نشده می تواند منجر به مشکلاتی همچون افسردگی، اضطراب ، سوء مصرف مواد، و مشکلات سلامت شود.

2. احساساتتان را به شیوه ای خلاقانه بیان کنید: مثلا درباره فقدان چیزی بنویسید ویا اینکه اگر کسی راکه دوست داشته اید از دست داده اید برای او نامه ای بنویسید و چیزهایی را که می خواستید به او بگویید را در آن بیاورید . همچنین می توانید کتابچه عکسی از زندگی وی تهیه کنید.

3. مراقب سلامت جسمی خود باشید: ذهن و بدن با یکدیگر مرتبطند. اگر از نظر بدنی حس خوبی داشته باشید مطمئنا از نظر هیجانی هم احساس خوبی خواهید داشت . با استرس و هیجانات ناخوشایند به وسیله درست خوابیدن، تغذیه مناسب ، و ورزش کردن مقابله کنید. از الکل و مواد مخدر یا محرک برای تغییر خلق خود یا فراموش کردن درد سوگ استفاده نکنید.

4. برای شروع کننده های سوگ (Trigger)  از پیش برنامه ریزی کنید: مراسم ، تعطیلات و شرایطی وجود دارند که احساسات شما را برمی انگیزانند. برای واکنش های هیجانی خود آماده شوید و بدانید که کاملا طبیعی است. اگر می توانید آن تعطیلات یا مراسم را با بستگان انجام دهید.


سوگ درمانی چیست


مراحل سوگ درمانی

در سوگ درمانی چندین راهبرد مداخله ای برگرفته از رویکردهای مختلف وجود دارد که در ادامه به بحث در مورد آنها می پردازیم:

  • راهبردهای مداخله در سوگ از دیدگاه آلت مایر(2012) که متمرکز بر ساختن رابطه درمانی است:

کنار فرد سوگوار باشید: به محض شنیدن خبر مرگ، بودن در آنجا مهم ترین مؤلفه برای یک سوگ درمانگر است. انجا بودن یا کنار درمانجو بودن نشانگر کیفیت حضور همدلانه ، محاوره ملایم ، ایجاد اعتماد ، و فراهم آوردن فضای مناسب می باشد.

1. حضور همدلانه ( Emphathic presence) : شامل گوش دادن، سکوت به موقع و حمایت کردن از طریق پذیرش و تشویق به ابراز هیجانات، اجازه دادن به آشکار شدن درد و پاسخگویی به شیوه ای غیر انتقادی و بدون قضاوت در برابر داستان گویی سوگواران است. به نظر می رسد کاربردی ترین مهارت و راهبرد مداخله ای هنگام کار با خانواده های سوگوار گوش دادن همدلانه باشد.

2. محاوره ملایم(Gentle conversention) : شامل کلیشه و پاسخ های ساده نمی شود. جملاتی از این دست که: او در جای بهتری است، خواست خدا بوده، او الان در خانه خودش است، او دیگر درد نمی کشد، خدا کسانی را که دوست دارد می برد و...  . محاوره ملایم شامل سهیم شدن در خاطرات،گفتن و دوباره گفتن داستان های فرد، و جملات مشخص از جانب سوگ درمانگر است مانند: متاسفم، با هیچ کلمه ای نمی توانم احساسات شما را توصیف کنم، اما من اینجا هستم، پیش شما خواهم بود و به شما گوش خواهم داد اگر مایل به صحبت باشید.

3. ایجاد فضای مناسب به مراجع کمک می کند تا حمایت کسب کند و کارهایی انجام دهد که شاید در شرایط کنونی قادر به انجام آنها نیست. اما وقتی به آنها اجازه می دهیم درباره اش صحبت کنند، می توانند به حداقل کنترلی در زندگی خود دست یابند.

4.ایجاد اعتماد: ایجاد اعتماد امری کلیدی است، و  هنگام ارتباط برقرار کردن با مراجعین توانایی آنها برای سپری کردن آن دوره سخت را بهبود و رشد را تسریع می کند.

  • مدل فرایند دوگانه (Dual process model) : هنگامی که سوگ درمانگران با مدل های سوگ های موقت مواجه می شوند باید باهوش ، منعطف ، و با مراجعین سازگار باشند تا بتوانند بین مسیر فقدان و مسیر بهبود و باز سازی مجدد ،تعادلی برقرار نمایند. هام فری(Humphrey 2009) پیشنهادات زیر را برای استفاده از مدل فرایند دوگانه ارائه می دهد. 

الف) فقدان و تجدید قوای فردی را شناخته و کشف کنید و همچنین پاسخ های مواجهه ای و اجتناب های خاصی که هر مراجع به کار می برد را شناسایی کنید.

ب) در ذهن داشته باشید که دوره اولیه ثابت ماندن در جهت سوگ برای مراجع امری طبیعی است( یعنی اینکه فرد در مراحل اولیه نیاز به سوگواری دارد و این طبیعی است).

ج) اجتناب های درد سر ساز مراجع را مشخص کنید مانند مصرف بیش از حد الکل یا مواد، انکار شدید، سرکوب هیجانات و غیره...

د) مراجع را وادار به حرکت به سمت بهبودی نکنید( وی را تحت فشار نگذارید) و اجازه دهید با نوسانات خویش کار کند.

  • مدل شناختی - رفتاری: مدل شناختی رفتاری متمرکز بر تغییر تفکر ناسازگارانه است و اغلب به عنوان درمان برای کسانی که از سوگ مزمن ، پیچیده یا حل نشده رنج می برند کاربرد دارد. راهبردهای شناختی -رفتاری در مواجهه با هم فقدان و سوگ فرد و هم روش های باز سازی مجدد کاربرد دارد. مثلا انواع تکنیک های شناختی و رفتاری شامل آموزش آرام سازی، حساسیت زدایی منظم ، روش توقف فکر، بازسازی شناختی، به بحث گذاشتن باورهای غیر منطقی، و غیره برای اختلال هیجانی ، بدعملکردی رفتاری و شناخت های ناسازگار که در سوگ های مزمن به چشم می خورد، کاربرد دارد.
  • روایت درمانی (Narrative therapy): روایت درمانی یک رویکرد سازه نگر پست مدرن است که بر داستان ها و روایات زندگی افراد متمرکز است. در رویکرد سازه نگر استفاده از روش های تشخیصی و تشخیص مراجعان ، غیر مفید تلقی می شود، به دلیل آنکه در این نظریه اعتقاد بر این است که نشانه های مراجع نظیر اضطراب و افسردگی ماهیت عینی ندارند و بخشی از تجربه احساسی شخصی افراد هستند که درون روایت زندگی فردی مراجع قرار دارند. به جای استفاده از طبقه بندی های تشخیصی ، درمانگران سازه نگر بر نقاط قوت بی همتایی که هر یک از مراجعان با خود به درمان می آورند، تاکید می کنند. در این رویکرد دو مشخصه عمده درباره مشکلات مراجع ( فرد ، زوج ، یا خانواده) وجود دارد : اول اینکه مراجع در استفاده از راه حل های غیر موثر گرفتار می شود یعنی الگوهای رفتاری ناسازگارانه تکرار می شوند. دوم آنکه مراجع به یک روایت ناسالم در آسیب شناسی خود، زوج ، یا خانواده اعتقاد دارد. قصه درمانگران معتقدند که مشکلات انسان هنگامی که مراجعان خود را در روایت زندگیشان ، بازنده ، بی کفایت ، و دچار مشکل می بینند، توسعه می یابد چون مراجع در روایت شخصی موضوع قالب را مشکل شخصی می داند و در نتیجه نقاط قوت شخصی و منابع و امکانات در حاشیه قرار گرفته و مورد توجه قرارنمی گیرند ، در نتیجه درمانگر از ساختار شکنی و باز سازی روایت شخصی مراجع در جهت پیشرفت و تغییر مثبت استفاده می کند.

روایت درمانی برای چارچوب سوگ درمانی مناسب است چرا که شامل گفتن و دوباره گویی داستان هایی است که از لحاظ موضوعی معنای فقدان را در زندگی فرد روشن می کند. و همچنین برچسب های منفی که فرد به خود می زند را به چالش می کشد مثل احساس گناه ، ضعف، از بین رفتن، تلف شدن ، شکستن، شرمگین بودن و...


خلاصه و تنظیم از : نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره توانبخشی از دانشگاه علامه طباطبایی

ارائه خدمات مشاوره فردی ، تحصیلی، اعتیاد، پیش از ازدواج، خانواده، و کودک

شماره تماس: 09305785683

بیشتر بخوانید: مداخله در بحران خودکشی

روانشناسی سوگواری


مقدمه

از دست دادن فرد یا چیزی که شما دوست دارید و عمیقا برایتان مهم است تجربه دردناکی است. شما احتمالا انواع مختلفی از هیجانات را تجربه می کنید و ممکن است این درد و ناراحتی که شما تجربه می کنید هیچ گاه تمام نشود. بازخوردهای رایجی نسبت به سوگ وجود دارد، اما با وجود اینکه راههای صحیح و غلط زیادی برای سوگواری وجود دارد اما شیوه های سالم مقابله با این درد به شما اجازه می دهد تا خود را تجدید قوا و به جلو هدایت کنید.


سوگ عاطفی


معنی سوگ ( grief)

سوگ پاسخ طبیعی و چندگانه به فقدان است ،بالاخص فقدان شخص یا چیزی که باوی پیوند خاصی داشته ایم. اگر چه در این مورد بیشتر بر پاسخ هیجانی تاکید می شود اما سوگ جنبه های شناختی ، جسمی، رفتاری ، اجتماعی ، روحی، و فلسفی را نیز در بر می گیرد. سوگ وضعیت روانی یا شرایط ذهنی رنجش و زجر عاطفی و هیجانی است که نتیجه پیش بینی شده ی داغداری است. داغداری پروسه درگیر شدن افراد با تکالیف مرتبط با ادامه زندگی بدون فرد یا شیء از دست رفته می باشد. سوگ برای بیشتر افراد با مرگ تداعی می شود ، اما شامل هرگونه ازدست دادن مانند طلاق یا جدایی از یک رابطه ، از دست دادن سلامتی ، ازدست دادن شغل یا موقعیت اجتماعی ، بازنشستگی، مرگ یا بیماری سخت عزیزان ، و زنده ماندن پس از یک حادثه و... می شود.


انواع سوگ


1. فقدان سوگ(absent grief) : احساس سوگواری اصلا وجود ندارد . فرد در حالت شوک و بهت زدگی است. انکار کامل مسئله وجود دارد.

2.سوگ بازداری شده (inhibited grief) : وقتی فرد جلوی خود را گرفته و هرگز مراحل سوگواری را تمام نمی کند اما کم و بیش درباره جنبه های خاصی داغدار می شود.

3. سوگ تاخیری (delayed grief) : فرایند سوگواری به مدت طولانی به تعویق می افتد و با یک رویداد فشارزای دیگر یا فقدان مجدد ، خود را نشان می دهد.

4. سوگ مزمن (chronic grief) : طولانی شدن و حاد شدن سوگ به گونه ای که باعث روان رنجوری فرد و واکنش های افسردگی ، کناره گیری ، وحشت زدگی و... شود.

5. سوگ غیر منتظره(unexpected grief) : وقتی فقدان ناگهانی و فاجعه آمیز باشد فرد دچار شوک شدید می شود. با گذر زمان و ترغیب فرد فرایند سوگواری شروع می شود. یعنی حادثه چنان شدید است که فرد شروع به سوگواری نمی کند.

6. سوگ سلب شده (disenfranchised grief) : سوگی که فرد نمی تواند آشکارا فقدان را بپذیرد و به طور عمومی سوگواری کند و از حمایت برخوردار شود. مانندک مرگ همسر طلاق گرفته ، و سقط


انواع واکنش به سوگ

 هیجانی : مانند خشم ، غم ، احساس گناه ، اضطراب ، خستگی ، تنهایی و ...

 جسمی : خالی بودن معده ، سفتی عضلات سینه ، حساسیت به صدا ، ضعف عضلات و ...

 شناختی : ناباوری ، سردرگمی ، اشتغال ذهنی ، خیال پردازی و...

 رفتاری : اختلال خواب ، اختلال خورد و خوراک، گوشه گیری اجتماعی، رویا دیدن، گریه کردن، کاهش فعالیت، و...


تکالیف سوگ

1. پذیرفتن واقعیت فقدان

2. تجربه کردن ناراحتی و سوگ

3. سازگاری با زندگی تازه

4. تداوم بخشیدن به زندگی ( ادامه زندگی )


رویکردهای مرتبط با داغداری و سوگ


1. نظریه مرحله ای کوبلر راس

احتمالا معروف ترین مدل فقدان شناخته شده ، مدل معروف الیزابت کوبلر راس است که مراحل پنج گانه سوگ را در بر می گیرد. انکار ، خشم ، چانه زنی ، افسردگی ، و پذیرش مراحلی هستند که افراد هنگام رویارویی با مرگ یکی از عزیزان ، از آن عبور می کنند. البته این مراحل مختص همه افراد نیست و هر فردی به شیوه مخصوص خود به آنها پاسخ می دهد.

انکار 

اولین مرحله از مراحل پذیرش مرگ است. کوبلر راس معتقد است که انسان در ناخودآگاه خود مرگ خود را ناممکن می داند و به همین دلیل تقریباً غیر قابل تصور است که بپذیریم ما نیز روزی با مرگ روبرو خواهیم شد. بنابراین، اولین مرحله در مواجهه با خبر بیماریِ مهلک خود یا یکی از عزیزان، انکار  آن است.

جمله ای که اغلب در این مرحله از بیماران شنیده می شود این است : من؟ نه ممکن نیست

در این مرحله بیمار می کوشد تا با انکار بیماری خود شرایط روحی خود را حفظ کند. کوبلر راس معتقد است این مرحله در کلیۀ بیماران در آستانۀ مرگ مشاهده می شود، چه آنهایی که صراحتاً از بیماری خود مطلع شده اند و چه آنهایی که به صورت غیر مستقیم به این مسأله پی برده اند. همچنین کوبلر راس بیان می دارد که بسیاری از بیماران، زمانی به انکار متوسل می شوند که با کادر درمانی بیمارستان مواجهه دارند، یعنی با کسانی که خود به دلایلی از شیوه انکار در مواجهه با مرگ استفاده می کنند، در حالی که همین بیماران با بعضی افراد در باب بیماری یا مرگ خود به راحتی صحبت می کنند

خشم

در پایان مرحلۀ اول که دیوار انکار فرو می ریزد، انکار جای خود را به خشم ،غیظ، حسادت و تنفر می دهد و بیمار خشم خود را بدون هیچ نظم و قاعده ای متوجه محیط پیرامون خود می کند. در این شرایط همه چیز باعث نارضایتی بیمار می شود و همین خشم سبب خواهد شد که اطرافیان اعم از پزشک، پرستار و حتی خانواده بیمار نسبت به بیمار کم توجهی کنند و خود را در معرض خشم وی قرار ندهند، که البته همین کم توجهی خشم بیشتر وی را در پی خواهد داشت. کوبلر راس معتقد است که اشکال کار از آنجا آغاز می شود که ما نمی توانیم خود را جای بیمار بگذاریم و از احساسات او آگاه شویم.


چانه زنی 

مرحله سوم از مراحل پذیرش مرگ مرحله چانه زنی  است. کوبلر راس معتقد است که مطالعه و بررسی این مرحله به این دلیل که اغلب میان بیمار و خداوند صورت می گیرد، امری سخت و دشوار است. وی در شرح این مرحله می گوید:
چنانچه در مرحلۀ نخست موفق نشده باشیم واقعیت های غم انگیز را هضم کنیم و در مرحلۀ دوم بر خدا و مردم خشم گرفته باشیم، آنگاه به خود می گوییم شاید بتوانیم به نوعی به توافق برسیم، شاید که این واقعۀ محتوم به تعویق افتد. اگر خداوند بر آن است تا مرا از زمین بردارد و به درخواست های خشم آلود من وقعی نمی نهد، پس با زبان خوش پیش می روم، بلکه ترتیب اثر دهد.  بیمار بیشتر این قول و قرارها را که با خداوند گذاشته است، همچون رازی پنهان نگه می دارد، اما گاهی در مصاحبت های خصوصی یا اعترافات خود تلویحاً به آنها اشاره می کند. بسیاری از بیماران عهد می کنند که در قبال باز یافتن سلامتی خود و داشتن عمری طولانی تر، عمر خود را وقف خداوند کنند.

افسردگی 

بالاخره زمانی فرا می رسد که بیمار نیاز به عمل جراحی و بستری شدن های متمادی پیدا می کند و به تدریج نشانه های بیماری در وجود او ظاهر می شود. در این مرحله بیمار دیگر قادر به انکار بیماری خود نیست و احساس خشم و غضب او جای خود را به احساس زوال و در نتیجه افسردگی  می دهد. البته کوبلر راس میان دو نوع افسردگی تفاوت قائل می شود و معتقد است که برای برون رفت بیمار از این شرایط، باید میان این دو نوع افسردگی تمایز گذاشته شود. نوع اولِ افسردگی، افسردگی واکنشی است.
این نوع افسردگی نتیجۀ از دست دادن چیزی در گذشته است. از دست دادن توانمندی، شغل، قطع عضو و اختلال در شرایط خانواده از جمله علل بروز این نوع از افسردگی است.  اما نوع دیگر افسردگی، افسردگی مقدماتی یا افسردگی تدارکاتی  است که در آن بیمار برای پذیرش مرگ آماده می شود. این نوع از افسردگی بر خلاف افسردگی واکنشی، ناشی از پرداختن به امور پیش رو است. در این زمان بیمار خود را برای از دست دادن همه چیز آماده می کند. در واقع در این حالت بیمار می کوشد تا پذیرش مرگ را برای خود تسهیل کند. در این نوع افسردگی، توجه دادن بیمار به جنبه های مثبت زندگی و سعی و تشویق برای مبارزه با بیماری به معنای تلاش برای نادیده گرفتن مرگ محتوم است.

پذیرش

بر اساس نظریه کوبلر راس، پذیرش  آخرین مرحله از فرآیند رویارویی با مرگ است و تنها زمانی بیمار به این مرحله خواهد رسید که توانسته باشد با کمک دیگران از مراحل پیشین عبور کند. در این مرحله بیمار دیگر نه افسرده است و نه خشمگین. البته نباید گمان برد که این مرحله، مرحله خوشی است، بلکه این بازۀ زمانی تهی از هر احساسی است، گویی دیگر درد به پایان آمده و به گفتۀ یکی از بیمارانِ مورد مصاحبه، زمانِ فرا رسیده است. » واپسین استراحت پیش از سفری طولانی « اگر چه توضیحات کوبلر راس در تبیین این مرحله بسیار مبهم می نُماید، اما به نظر می رسد که وی میان تسلیم و پذیرش تفاوت قائل می شود و معتقد است آن دسته از بیماران که تا آخرین لحظه در جهت انکار مرگ با بیماری خود می جنگند، در انتها با این بیان  به واقع تسلیم مرگ می شوند. اما گروهی دیگر با پذیرش نزدیک شدن به زمان پایان زندگی  ،با بیان " دیگر از پا افتاده ام " ، شروع به دل کندن از علایق خود و این دنیا می کنند.

کوبلر راس این پنج مرحله را به عنوان سازوکار دفاعی انسان در مواجهه با شرایط سخت و خبرهای مصیبت بار معرفی می کند و بیان می دارد که اگر چه این مراحل به صورت جدای از یکدیگر مطرح شدند، اما در بسیاری از مواقع همپوشانی دارند؛ همچنین همۀ این مراحل دارای عنصری مشترک به نام امیداند. وی در این باره چنین می گوید:
واقع بین ترین و پذیرنده ترین بیماران هم روزنه ای برای امید باز گذاشته اند، امکان اینکه راه درمان قطعی وجود داشته باشد، یا داروی تازه ای کشف شود… یا پروژه تحقیقاتی در آخرین لحظه به نتیجه برسد. با همین بارقۀ امید است که بیمار می تواند هفته ها و ماه ها درد و رنج را تحمل کند.


2.نظریه دلبستگی بالبی

معروف ترین مدل درمانی برای همگان نظریه بالبی است، که به مطالعات وی بر سر جدایی و باز پیوست فرزندان و والدینشان بر می گردد. نظریه دلبستگی مدلی خطی-مرحله ای است که متمرکز بر رابطه فرد با عزیز از دست رفته اش است. شکستن مرزهای هیجانی و قطع ارتباط با فرد از دست رفته به واسطه فقدان، نیاز به سوگواری دارد. شکست در سوگواری به شدت با کنار نیامدن با فقدان ارتباط دارد. نیاز به تفکیک هیجانی( جدایی هیجانی) از فرد یا شیء از دست رفته ، هدف نهایی فرایند سوگ به حساب می آید. شکست در سوگواری می تواند نشانه سرکوب آسیب گونه ی احساسات باشد. نهایتا تفکیک( جدایی) باعث گسستن پیوندها و خاطرات با فرد یا شیء از دست رفته می شود.


3. نظریه رشدی اشنایدر

به نظر می رسد مدل رشدی اشنایدر که یک مدل فرایند هشت مرحله ای است مدل خوبی برای فقدان باشد. نظریه وی یک نظریه جامع رشدی است که به منظور رشد فردی در بافتهای استرس ، فقدان و سوگ به کار می رود. مدل رشدی اشنایدر شامل مراحل زیر است:

1. آگاهی از فقدان اولیه که عمدتا یک عامل فشار(استرسور) قوی به حساب می آید.

2. تلاش برای محدود کردن آگاهی از فقدان، متمرکز کردن انرژی روانی خود بر جنبه ها و خاطرات فرد از دست رفته ، استفاده از منابع درونی برای دفع کردن آنی عدم تعادل خویش.

3. تلاش برای محدود ساختن آگاهی بااستفاده از رهاسازی، که شامل تشخیص محدودیت های فردی با توجه به فقدان ، رها کردن اهداف تخیلی، فرضیات بی مورد و توهمات نامناسب است.

4. آگاهی از بافت فقدان که با عزاداری قابل تشخیص است. این مرحله سخت ترین مرحله مقابله است که با تنهایی ، رنج ، و احساس گناه مشخص می شود.

5. به دست آوردن دیدگاهی پیرامون فقدان، رسیدن به نقطه پذیرش و به سازش رسیدن در گذر زمان است.

6. فرمول بندی مجدد فقدان، حل فقدان، که با بازگشتن به فعالیت های روزمره و از سر گرفتن زندگی مشخص می شود.

7. فرمول بندی مجدد فقدان در بافت رشدی جدید که شامل کشف پتانسیل ها به جای محدودیت ها، دیدن مشکلات به عنوان چالش ها و ایجاد تعادل در خویش است.

8. تبدیل فقدان به سطوح یکپارچه که شامل ترکیب ابعاد شناختی، هیجانی ، فیزیکی ، رفتاری و روحی فرد است. رسیدن به پذیرش کامل فقدان و حل آن در خود است.


خلاصه و تنظیم : نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره توانبخشی از دانشگاه علامه طباطبایی


جهت مطالعه بیشتر کلیک کنید:

- اختلال افسردگی چیست؟ علائم افسردگی کدامند؟

- انواع افسردگی

- رهایی از افسردگی شدید


با مشکلات خواب کودکان چه کنیم؟

بی خوابی کودکان

 

بخش اول

مقدمه

در هر خانه ای حداقل گاهی مشکلات خوابانیدن کودک در هنگام شب وجود دارد که خوابیدن را برای مادر و پدر غیر ممکن می سازد. راه رفتن در خواب، وحشت های شبانه، اضطراب از جدا شدن و بی خوابی ایجاد شده در اثر یک بیماری و یا هیجان بیش از حد می تواند در هر زمان و در هر خانواده ای روی دهد. نیازهای خواب کودکان و والدین یکسان نیست. هر کس نیازمند مراحلی در خواب است که یکی از آنها مرحله ی "خواب توأم با حرکات سریع چشم" و دیگری مرحله آهسته (ارتدوکس) نامیده می شود. 

مرحله ارتدوکس شامل چهار مرحله تدریجا عمیق شونده خواب است که در افراد بالغ و در کودکان بزرگتر در چرخه های حدودا 90 دقیقه ای در هنگام شب تکرار می شود. کودکان کم سن تر نیز همین مراحل را می گذرانند، ولی این چرخه ها در آنها تنها حدود پنج دقیقه طول می کشد. این بدان معناست که نوزادان و کودکان خواب سبک تری دارند. هشتاد درصد خواب افراد بالغ عمیق است، در حالی که تنها پنجاه درصد خواب نوزادان عمیق است.

به اعتقاد بسیاری از متخصصان کودک، الگوی کلی خواب کودک بدین ترتیت است که یک کودک دو ساله به طور متوسط به دوازده ساعت خواب در شب، به علاوه یک تا دو ساعت چرت بعد از ظهر نیاز دارد. در شش سالگی ،کودک هنوز نیازمند دوازده ساعت خواب ولی با چرت های کوتاه تری است.. توجه داشته باشید که این زمان ها متوسط زمان خواب هستند و کودکی که ساعات بیشتر یا کمتری را می خوابد، لزوما غیر طبیعی نیست. 

 

مقاومت کودک برای خواب

کودکان به دلایل متعددی ممکن است در برابر رفتن به رختخواب مقاومت نشان دهند:

از تاریکی و یا به موقع بیدار نشدن می ترسند.

هنگام تنهایی احساس ناامنی می کنند.

ترجیح می دهند بازی کنند و یا تلویزیون تماشا کنند.

دوست دارند والدین به آنها توجه نشان داده و آنها را همراهی کنند.

مشخص نبودن زمان خواب و عدم قاطعیت والدین

 

پیشنهاداتی در جهت رفع مشکل دیر خوابیدن کودکان :

 

زمان مشخصی برای خوابیدن کودک تعیین کنید.

در مورد یک زمان مشخص برای خوابیدن کودک تصمیم بگیرید و به آن پایبند باشید. این به معنی انعطاف ناپذیر بودن  شما نیست. برای مثال زمان خواب کودک ساعت هشت است و پدرکودک تازه از راه رسیده ، در این صورت شما می توانید برای مثال سی دقیقه فرصت بیشتر برای کودک قائل شوید، ولی در کل هر چقدر اقتدار بیشتری در تعیین زمان خوابیدن داشته باشید، آسان تر می توانید کودک را در یک زمان مشخص به رختخواب بفرستید. نکته دیگر اینکه تاریک شدن هوا را به عنوان زمان به رختخواب فرستادن کودک تعیین نکنید چون این زمان با تغییر فصول عقب و جلو می شود و شما دچار مشکل می شوید.

 

از چیزهایی که به کودک آرامش می دهند به نفع خود استفاده کنید.

کودکان خردسال و خصوصا کودکان نوپا از طریق بعضی رسوم، تکرار برخی کارها، و یا ازطریق اشیاء خاص ، احساس امنیت عاطفی می کنند. برای مثال :

کودک دوست دارد اسباب بازی و یا عروسک خاصی را هرشب با خود به رختخواب ببرد.

کودک مایل است که اعضای خانواده را قبل از رفتن به رختخواب ببوسد.

کودک دوست دارد همه قبل از خوابیدن به بالین او بیایند و او را ببوسند.

 

مراسم شب هنگام و اشیائی مثل پتوی قدیمی، چادر مادر، عروسک ها یا حیوانات پارچه ای که بعضی از کودکان به انها وابسته اند، به کودک کمک می کنند تا از افراد مورد علاقه خود جدا شود و نیز مرحله بین بیداری و به خواب رفتن را راحت تر طی کند. چیزهای مورد علاقه کودک خود را مسخره نکنید ولی در عین حال اجازه ندهید که دردسر زا شوند. تعداد اسباب بازی هایی که می تواند به رختخواب ببرد را محدود کنید.

 

یک برنامه شبانگاهی تعیین کنید.

یک برنامه منظم شبانگاهی می تواند کودکان را از اینکه هنگام خواب و استراحت فرارسیده است آگاه کند. برای این کار برنامه عادی خانواده و خواسته های کودک را در نظر بگیرید. الگویی را که برای ادامه آن مصمم نیستید، شروع نکنید. برنامه شبانه باید در کل روز یک احساس امنیت و نزدیکی آرام بخشی را ایجاد کند. این برنامه می تواند تنها صحبت در مورد روزی که گذشت و یا آمادگی برای فردا باشد. قصه گفتن و یا دادن یک خوراکی در ساعت مقرر خواب، به کودک کمک می کند بفهمد الآن زمان خوابیدن است.

با علامت هایی برنامه را مشخص کنید تا کودک از آغاز برنامه شبانه آگاه شود. می توانید خیلی ساده به کودک بگویید :"وقتی این نمایش یا این کارتون تموم بشه وقت خوابه!" یا می توانید با کاغذ رنگی یک دایره درست کنید و روی آن با برچسب های جذاب، زمان بازی ،زمان قصه ، و زمان خواب را مشخص کنید. وسط دایره را سوراخ کنید و روی آن یک فلش نصب کنید. دایره کاغذی را روی دیوار نصب کنید. هنگامی که زمان خواب کودک فرا رسید، فلش را به سمت زمان خواب بچرخانید. یا می توانید روی کاغذ یک ساعت بکشید، طوری که زمان خواب را نشان دهد و آن رانزدیک ساعت واقعی قرار دهید. هنگامی که ساعت واقعی همان ساعتی را نشان داد که ساعت کاغذی نشان می دهد، زمان خواب کودک فرارسیده است.

پیش از خواب کودکان را آرام کنید. بازی هایی که نیازمند فعالیت زیاد هستند،برای ساعت قبل از خواب مناسب نیستند. کودک باید نیم ساعت قبل از خواب به فعالیت های ارام بپردازد. برنامه پیش از خواب می تواند شامل نظافت، مطالعه کردن، شنیدن قصه و یا موسیقی ملایم ، خواندن کتاب خاص یا ترانه های کودکانه باشد. به طور ایده آل آماده شدن برای خواب باید شامل نوازش کودک و زمان نزدیکی و محبت بین شما و او باشد. او باید در این هنگام احساس امنیت و آرامش بیشتری کند.

انعطاف پذیر باشید ولی بدانید که چطور برنامه را قطع کنید. اجازه وقت گذرانی ندهید. برای مثال قانع نشوید که یک داستان دیگر برای کودک بخوانید و به جای آن تعداد داستان هایی را که قرار است بخوانید را از قبل تعیین کنید. از یک تایمر کمک بگیرید. برای مثال بگویید: " تا ده دقیقه دیگه که تایمر زنگ می زنه ،وقت خوابه و باید چراغها خاموش بشن!".

 

در مورد ترس ها و نگرانی های کودک با او صحبت کنید.

کودک را تشویق کنید تا در مورد مسائل و مشکلاتش با شما صحبت کند تا بتوانید آنها را برطرف کنید . کمی او را نوازش کنید.

 

با استفاده از راهنمایی های زیر با بی قراری کودک کنار بیایید.

  • راهکارهای زیر در مورد کودکانی است که پس از اجرای برنامه شبانه و فرستاده شدن به رختخواب پس از چند دقیقه اتاق را ترک کرده و بهانه جویی می کنند:

مجددا کودک را به رختخواب بفرستید و تایمر آشپزخانه را روی یک دقیقه تنظیم کنید. به او بگویید که قبل از اینکه زنگ به صدا درآید، شما به اتاق او بر می گردید. در رختخواب بودن او را بر حسب زمانی که در رختخواب می ماند پاداش دهید. این پاداش می تواند"نوازش" یا چیز دیگری مثل شکلات صبحانه باشد. در صورت لزوم تایمر را دوباره تنظیم کنید، سپس در اتاق بنشینید و مطالعه کنید تا کودک به خواب رود.

به کودک یاد بدهید که چگونه آرام بگیرد تا بتواند به خواب رود.

به کودک یک جعبه شبانگاهی بدهید و هر چیزی را که فکر می کنید لازم است در آن بگذارید: یک لیوان یا بطری کوچک آب، چراغ قوه، اسباب بازی مورد علاقه کودک، یک رادیو یا ضبط کوچک که کودک بتواند قبل از خواب به آن گوش دهد.

کودکان خردسالی که به سنی رسیده اند که می توانند حرف بزنند معمولا نیازمند برخورد قاطع شما هستند. فرض کنید که وسائل خواب کودک را آماده کرده اید و برای چندمین بار او را بوسیده اید و به او شب بخیر گفته اید. درحالی که اتاق را ترک می کنید ، به او بگویید:"شب بخیر، من به اتاق خودم می روم، شب بخیر!" در این حال در را ببندید و مجددا به اتاق بر نگردید. مهم نیست که چقدر ناآرامی می کند، این کار را برای بیست دقیقه ادامه دهید مگر اینکه دلیلی داشته باشد که کودک واقعا مشکلی پیدا کرده است. اگر بعد از بیست دقیقه کودک هنوز گریه می کند، به اتاق او برگردید و به او بگویید که باید همین الان بخوابد. در صورت لزوم این روش را هر شب تکرار کنید تا کودک متوجه شود که شگردهای او دیگر کارساز نیستند. اگر کودک گریه کردن را متوقف کرد تا زمانی که مطمئن نشده اید که کودک خوابیده، به اتاق برنگردید. در غیر این صورت باید یکبار دیگر با کودک در اتاق بمانید.

از یک جدول هم می توانید استفاده کنید. جدول شبانگاهی معمولا برای کودکان حدود سه سال مفید است. آنها امتیاز می آورند و با جمع این امتیازها، جایزه ای را خواهند برد. ابتدا برای پنج دقیقه ماندن در بستر به کودک امتیاز دهید و سپس زمانی را که باید کودک برای گرفتن نمره مشخصی در رختخواب بماند را افزایش دهید.

با کودک بحث نکنید و درگیر نشوید. اگر کودک شما عادت کرده که کار خودش را بکند، شما احتمالا مجبور خواهید بود که از او تبعیت کنید. منتهی کودک باید عواقب منفی کار خودش را ببیند. برای مثال روز بعد می توانید او را از یک مزیت خاص محروم کنید یا اینکه شب بعد او را زودتر به رختخواب بفرستید.

 

همکاری کودک را تقویت کنید.

هم با حرف و هم با عمل کودک را به خاطر همکاریش در شب تشویق کنید. و یا به اصطلاح به او پسخوراند یا feedback دهید. در روانشناسی منظور از پسخوراند، پاسخ شفاهی یا عملی به رفتار یک فرد توسط فرد یا یک گروه است. برنامه شبانگاهی تنظیم کنید و تمام برنامه را یکباره به اجرا بگذارید. از آنجا که گاهی مشکل است که یک رفتار تثبیت شده را تغییر دهید، ممکن است نیاز پیدا کنید که ابتدا به کودک جایزه بدهید تا کمی به راه بیاید.. چنانچه زمان خواب به صورت یک درگیری دائم درآمده است، ممکن است جداول امتیاز برای شما مفید باشد. در ابتدا هر شب به وقت شناسی و در رختخواب ماندن کودک جایزه بدهید. جایزه ها می توانند شامل تماشای یک برنامه اضافه در شب بعد، رو تختی های زیبا و دوست داشتنی، شکلات روی بالش، یک خوراکی ویژه قبل از خواب فردا شب باشد. در همان حال نمراتی که کسب می کند را با هم جمع کنید تا جایزه ی بزرگتری را که زمان بیشتری طول می کشد تا به آن برسد ،دریافت کند. جایزه ویژه بایستی از روی لیست اشیاء و یا فعالیت هایی که کودک تقاضا کرده است ، انتخاب شود.

 

برای مطالعه بیشتر کلیک کنید: 

فنون قصه گویی برای کودکان

نکات کلیدی تربیت فرزند

 

نویسنده : نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره از دانشگاه علامه طباطبایی

 ارائه خدمات مشاوره فردی ، تحصیلی، اعتیاد، پیش از ازدواج، خانواده ، و کودک

شماره تماس: 09305785683

منابع :

- کتاب راهنمایی و مشاوره کودک نوشته دکتر عبدالله شفیع آبادی

- کتاب چگونه با کودکم رفتار کنم نوشته دکتر گاربر و ترجمه شاهین خزعلی و همکاران

فنون قصه گویی برای کودکان


قصوگویی برای کودکان


مقدمه

مبحث قصه گویی برای کودکان یکی از راه کارهای درمانی آنهاست ، از سوی دیگر پرداختن به مقوله ی قصه گویی به غیر از اشکال کاربردی آن، اساسا میراثی فرهنگی است که خوشبختانه پس از سالیان دراز با اینکه جوامع گوناگون به علت روی آوری به دیگر رسانه ها از آن فاصله گرفته بودند، اکنون شاهد میل دوباره ای نسبت به آن در بطن جوامع و احیای گسترده آن هستیم. نخست باید پرسید: "چرا کودکان به قصه گوش می دهند؟" و "کودکان به چه نوع قصه ای با میل بیشتر گوش می سپارند؟" . 

به این سؤالات می توان از منظر روان شناسی ، جامعه شناسی، زبان شناسی و غیره پاسخ داد. عوامل گوناگون بیرونی و درونی سبب می شوند تا کودک به قصه ای رغبت نشان دهد و در راستای آن آرامش پذیری، لذت بردن، سرگرم شدن، تخلیه ی انرژی، فراگیری، و ره آوردهای دیگر به وجود آید. باید گفت که عمده ره آورد قصه و قصه گویی ایجاد شرایط جهت گسترش خلاقیت در ذهن کودک، و نیز شکوفایی آن است. خلاقیت و اندیشه، ماندگار و ثابت نیستند، بلکه هر آن و هر لحظه می باید نو گردند تا روند رشد شخصیت و تعالی میسر گردد. قصه گو می تواند با انتخاب درست و منطقی قصه ، به خواسته ها و اهداف خویش نزدیک شود و نیازی به مستقیم گویی و حکم صادر کردن در آغاز و پایان قصه نیست.

قصه گو برای انتقال قصه به کودک، شیوه های گوناگونی را انتخاب می کند، و ضرورت دارد که به شیوه های متفاوت متوسل شود تا قصه بهتر  و عمیق تر در ذهن کودک بنشیند. همان گونه که در سنت قصه گویی در روزگار کهن چنین کرده اند و ما اکنون پیشینه ای در زمینه ی پرده خوانی، نقالی ، خیمه شب بازی، و غیره به میراث داریم و هریک به شیوه خود قصه ای را روایت کرده اند. امروز نیز با یاری گرفتن از امکانات و شرایط جدید شیوه های تازه ای از قصه گویی باب شده است.


ویژگی های قصه خواندن

هر قصه شفاهی، بخشی از وجود خود را با قصه گویی که آن را روایت می کند، به مخاطب انتقال می دهد. در اصل بخشی از قصه در دل قصه گو باقی می ماند. گرد آورنده قادر نیست حالات قصه گو به هنگام قصه گویی ، لحن او ، تغییر و تحولات روحیه و چهره ی او، سکون و سکوت او، تمرکز او بر واژه هایی خاص، مسیر نگاه او، آلات و ابزاری که او در دست و پیرامون خود برای نقل قصه دارد را بیان کند. گردآورنده به روایت واژه هایی می پردازد که از دهان قصه گو جاری می شود، حال آنکه عنصر فضاسازی را قصه گو به هنگام بیان قصه پدید می آورد. او با استفاده از دستان خود، با استفاده از اشیایی که در پیرامونش هست، و با نوع ارتباطی که با مخاطبین می گیرد، حس قصه را انتقال می دهد. قصه گو می باید تجربه کافی در شناخت قصه، زبان ، مکان و زمان آن داشته باشد. از منظر موقعیت اجتماعی- طبقاتی شخصیت ها ، آنها را به درستی بشناسد تا اینکه بتواند تمام آن ویژگی های پنهان و به قلم نیامده ی قصه را بازگویی و شکوفا کند.


روش های قصه گویی خلاق


1. شیوه قصه -واژه

در این نوع قصه گویی که در نوع خود تاریخی به قدمت عمر انسان دارد، قصه گوست و واژه هایی که با آنها قصه را بیان می کند. به هنگامی که قصه گو بر اساس حافظه خویش، قصه ای را که از کودکی شنیده و یا آن را خوانده است و مناسب می داند، برای کودکان نقل می کند. در این حال سنتی ترین نوع قصه گویی اتفاق می افتد و جهان واقعی قصه گویی نیاکان ما خلق می شود. آنچه در این نوع قصه گویی، گوینده و شنونده را به هم مرتبط می کند، جهان واژه هاست. هر چه مخزن کلامی قصه گو غنی تر باشد، قصه قوی تر بیان می گردد.

هر چه هست قصه گو باید ابتدا خودش و جهان واژه هایش را بشناسد. به هیچ عنوان قصه ای را که دوست ندارد و نمی تواند با آن ارتباط برقرار کندف نباید قصه گویی کند، زیرا آن وقت بچه ها را با آن قصه در ستیز می اندازد. در این نوع قصه گویی تخیل کودک با پیوند واژه ها، همسویی آن، و هماهنگی آنها شکل می گیرد و در خیالش قصه را به تصویر می کشد و هر چه واژه ها غنی تر باشد تخیل نیز غنی تر می شود.


2. شیوه قصه -کتاب

گونه دیگر از قصه گویی برای کودکان ، قصه خوانی از روی کتاب است. در این مورد قصه گو می باید ابتدا اثر ارا چندین بار بخواند. آن را اِعراب گزاری کند. نشانه های نگارشی را در اثر مشخص کند و از همه مهم تر نقاط ثقل موضوع و ثقل کلام را در اثر معلوم کند. نقطه ثقل موضوع که در همه گونه قصه گویی صدق می کند، عبارت از این است که حرف قصه چه هست و ثقل کلام به این معنی است که قصه از طریق کدام کلید واژه ها حرفش را می زند.


3. شیوه ی قصه -کاردستی

در این گونه از قصه گویی، قصه گو ضمن آنکه قصه را تعریف می کند ، با کاغذ، یا پارچه، یا هر شیء دیگری که در دست دارد، شخصیت های اصلی قصه را می سازد و با تجسم بخشیدن به آنها ، قصه را به نوعی روایت می کند تا کودکان به لحاظ بصری ،هم شاهد روند قصه باشند و هم بیاموزند که می توانند شخصیت های قصه ای را که دوست دارند، از شیء بسازند.

در این نوع قصه گویی باید مراقب بود که نظر بچه ها معطوف به ساخت عروسک یا نماد شخصیتی از قصه نشود و روند قصه را به فراموشی نسپارند. بهتر است در زمانی کوتاه نماد مورد نظر ساخته شود و پس از آن در دستان قصه گو به بازی در آید. در چنین حالتی نگاه کودک به نماد شخصیت هاست و گوشش به قصه گو و می طلبد که بیان قصه گو از حالتی ویژه و حس برانگیز برخوردار باشد تا کودک با جریان قصه همسو گردد.


4. شیوه قصه -نمایش

در این روش قصه گو به چند شکل عمل می کند. یا به تعدادی از بچه ها نقش های قصه را واگذار می کند و با حرکات بچه ها از سویی به سویی قصه را روایت می کند، یا اینکه خودش با داشتن استعداد بازیگری ، به گونه ای قصه را تعریف می کند و همزمان نقش شخصیت های محوری را بازی می کند. لحن صدایش را عوض می کند، پیرزنی گوژپشت می شود. باز صدایش را تغییر می دهد و شاهزاده ای جوان می شود. به ضرورت متن و به حد توان بازیگری خود، قصه را باحرکات نمایشی توأم می کند. در این گونه قصه گویی باید متوجه بود که همه چیز در راستای تعمیق قصه( تفهیم بهتر قصه) صورت گیرد، نه اینکه فرضا کودک در پایان بگوید: "شما چه خوب نقش پیرزن گوژپشت را بازی می کنید!".


5. شیوه قصه -تصویر

پیشینه این نوع قصه گویی می رسد به روزگارانی که نقالان و قصه گویان کار کشته ی دوران سپری شده، بر اساس پرده ای که بر سر چهار سوق ها و میادین دیگر جاها می آویختند و قصه گویی می کردند. اغلب قصه ها متأثر از شاهنامه و حوادث مذهبی بود که نقاشان ان روزگار بر پرده می کشیدند. پرده خوان -قصه گو با یک چوب دستی که به دست می گرفت، در کنار پرده می ایستاد و قصه تصاویر را روایت می کرد. امروز نیز همین سنت ، اما با تکیه بر کتاب مصور ادامه دارد. هدف شما قصه گویی بر اساس تصاویر است. در این مورد ارتباط تصاویر با قصه امری لازم است. مناسب است قصه گو کتابی را انتخاب کند که تضاد متن و تصویر در کمترین مورد باشد تا کودک دچار سردرگمی نشود. می باید بیان قصه گو سحری خاص را در خود داشته باشد تا حواس کودک در تصاویر محو نشود و گوشش از شنیدن قصه دور نگردد. تصاویر کتاب کودک باید چنان بار هنری داشته باشد تا ذهن کودک را شکوفا کند.


6. شیوه ی قصه -موسیقی

در این شیوه قصه گو موسیقی خاصی را که به یقین همخوانی با آهنگ و روند قصه دارد، انتخاب می کند. در حالی که قصه را بیان می کند، برای ایجاد فضاسازی روحی- روانی و همسو ساختن ذهن کودک با قصه، موسیقی خاصی را پخش می کند. به این صورت افزون بر بیان قصه آهنگ موسیقی نیز حس شنیداری کودک را تحریک می کند و بار شنیداری او را افزایش می دهد. لازم به ذکر است که بایستی صدای قصه گو بر اهنگ موسیقی سوار باشد تا کودک قصه را به خوبی بشنود و از فضای آن دور نشود.


7. شیوه قصه -کودک

در این شیوه ابتدا قصه ای چند بار برای کودکان نقل می شود تا همه بر روند قصه تسلط پیدا کنند و از آغاز و سرانجام و سیر قصه آگاه گردند. قصه گو این بار روند قصه را بر دوش کودکان می اندازد. به این شیوه که قصه را خودش یا یکی از کودکان اغاز می کند. از پیش قصه گو صحنه های قصه را در ذهن خویش تقسیم کرده است . آن گاه در جریان نقل قصه از این و آن کودک می خواهد که قصه را تعریف کند. برای مثال گرگ چه گفت؟ پیرزن چه کرد؟ و تا آخر.  البته در این شیوه می توان بازتر و آزاد تر عمل کرد و گذاشت کودکان روند قصه ، و نیز انتخاب شخصیت های مؤثر در قصه را عنوان کنند و قصه را پیش ببرند. گاه ممکن است به جای گرگ، دایناسوری در قصه پیدا شود و مناسب است هرگز روند خلاقیت کودکان را سد نکنیم.  در ارائه هر نوع شیوه ی قصه گویی به کودکان باید این نکته را در نظر داشت که هدف قصه است و می خواهیم کودکان را با گونه ای از ادبیات آشنا کنیم.


فواید قصه گویی توسط کودک

  • کودکان خود را در روند نقل قصه سهیم می بینند.
  • استعداد قصه گویی در کودکان تقویت می گردد.
  • قصه گو بهانه ای پیدا می کند تا کودکان کمرو را به حرکت جمعی بخواند.
  • خلاقیت های پنهان کودکان کشف می شود.


نویسندهنیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره از دانشگاه علامه طباطبایی

ارائه خدمات مشاوره فردی، تحصیلی ، پیش از ازدواج، خانواده، و کودک

شماره تماس: 09305785683


منبع : کتاب قصه و قصه گویی تالیف محمد رضا یوسفی


برای مطالعه بیشتر کلیک کنید:       

 نکات کلیدی تربیت فرزند


 رابطه زناشویی موفق در زندگی



بایدها و نبایدهای مشاوره در بحران خودکشی


بحران خودکشی


بایدهای مشاوره در بحران خودکشی


ارتباط و اعتماد برقرار کنید.

به وی احترام بگذارید.

ادعاهای فرد را جدی بگیرید.

آرام و درک کننده باشید.

توجه نشان دهید ، با دقت گوش کنید و از فرد درباره اینکه چه فکر و احساسی دارد سؤال های مناسب بپرسید.

به وی بگویید که می دانید افکار و احساساتش واقعی است.

اجازه دهید بتواند صادقانه در باره ی آنچه فکر و احساس می کند حرف بزند.

به فرد بگویید که به او توجه دارید و موضوع برایتان مهم است.

به جای دلسوزی همدلی نشان دهید.

به دانش ، مشاهدات، و احساسات خود اعتماد کنید.

به پیام های کلامی و غیر کلامی فرد توجه کنید.

از دسترسی فرد به اسلحه یا دارو اطلاع حاصل کنید.

عواقب خودکشی را برای فرد و خانواده اش ( ترجیحا به صورت سؤال باز) گوشزد کنید.

برنامه ای برای آنچه بعدا رخ می دهد، طرح کنید.


نبایدهای مشاوره در بحران خودکشی


خود را در خطر قرار ندهید.

اسلحه یا هر نوع سلاح مرگ آور دیگر را از دست فرد نقاپید.

مضطرب نشوید.

به فرد قول ندهید که در مواقعی که تماس با والدین یا دوستان ضروری است، رازدار باقی بمانید.

خودافشایی نکنید.

از قضاوت کردن یا ایجاد احساس گناه اجتناب کنید.

مسئله را کوچک جلوه ندهید.

نخندید یا فرد را شرمنده نکنید.

اورا به خودکشی ترغیب نکنید، نگویید که جرأتش را ندارد.

از کلمات می فهمم، می دانم، و چرا استفاده نکنید. زیاد نصیحت نکنید.

درباره خودکشی به منزله راهی که فرد برگزیده، بحث نکنید.

اعتقادات شخصی تان را درباره خودکشی بیان نکنید.

سعی نکنید کاملا فرد را تحت کنترل خود درآورید.

فرد را هنگام خطر حاد رها نکنید.

فرد را بدون اینکه در دسترس باشید ترک نکنید.

او را تنها و بدون حامی رها نکنید( حمایت نباید لزوما از جانب شما باشد).


نویسنده : نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره توانبخشی از دانشگاه علامه طباطبایی


بیشتر بخوانید : مداخله در بحران خودکشی

مداخله در بحران خودکشی


خودکشی (suicide)

خودکشی اقدامی است آگاهانه با سر انجام مرگبار که به وسیله خود فرد و با آگاهی از این سر انجام رخ می دهد. دونوع خود کشی را می توان در نظر گرفت : 1) خود کشی ناکامل   2) خودکشی کامل


آمار خود کشی در جهان

برپایه گزارش های سازمان جهانی بهداشت، نرخ متوسط خودکشی جهانی 15 در 100 هزار نفر است که 4 الی 6 درصد مرگ و میر را به خود اختصاص می دهد. در سطح جهان روزانه 1000 نفر در اثر خودکشی فوت می کنند و اقدام به خودکشی یا شبه خودکشی 8 تا 10 برابر شایع تر از موارد خود کشی می باشد.


آمار خودکشی در ایران سال 98

طبق خلاصه سالنامه پزشکی قانونی، در سال ۹۸، ۵۱۴۳ نفر خودکشی کامل داشتند که از این تعداد ۳۶۲۶ نفر از آنها مرد و ۱۵۱۷ نفر از آنها زن بودند، این درحالیست که در سال ۹۷ طبق این گزارش، ۵۱۰۱ نفر بر اثر خودکشی کامل فوت کردند. ایران با نرخ 6 خودکشی در 100 هزار نفر در رتبه 58 ام قرار دارد. تحقیقات نشان داده است که در تمام جوامع، چه در ایران و چه در سایر کشورهای دیگر، خودکشی منجر به فوت در مردان از زنان بیشتر است، اما اقدام به خودکشی در جمعیت زنان بالاتر است که ممکن است زنان برای جلب توجه یا ترساندن، تعداد اندکی قرص بخورند و حالشان هم خوب شود، اما باید این را هم در نظر گرفت که برخی سموم مهلک‌ هستند و مرگ‌آوری زیادی دارند و نباید به راحتی در دسترس مردم قرار گیرند.

معمولا در آمارها فقط موارد منجر به فوت ثبت می شود و موارد اقدام به خودکشی بسیار بیشتر از آن و بسته به روش به کاررفته و در استان های مختلف از 2 تا 50 برابر موارد خودکشی منجر به فوت ، اقدام به خودکشی وجود دارد. بیشترین روش خودکشی منجر به فوت:

1. حلق آویز کردن خود که 42% از موارد

2. خودسوزی که حدود 30% از موارد

3. و نهایتا مسمومیت با قرص و سموم که حدود 13% از موارد را شامل می شود.

اما بیشترین روش اقدام به خودکشی با استفاده از قرص و سموم است. در دنیا معمولا زنان 3 برابر مردان دست به خودکشی می زنند اما مردان 3 برابر زنان در خودکشی موفق می شوند. در ایران مردان حدودا  2 برابر زنان خودکشی کامل دارند. همچنین در ایران بیشترین موارد خودکشی مربوط به سنین 14 تا 25 سال است و بر خلاف کشورهای دیگر خودکشی در بین سالمندان بسیار اندک است. 70% از کسانی که خودکشی می کنند قبلا دیگران را از قصد خود مطلع می سازند.


عوامل خطر خودکشی ( Risc factors )


1. عوامل خطر ساز زیستی روانی

  • اختلالات روانی به ویژه اختلالات خلقی، اختلالات اضطرابی، اسکیزوفرنی ،و اختلالات شخصیتی خاص
  • اختلال سوء مصرف الکل یا مواد
  • مشکل در سازگاری با تغییرات و رویدادها
  • ناامیدی
  • تکانشی بودن یا تمایلات پرخاشگرانه
  • سابقه رویدادهای آسیب زا
  • بیماری های جسمانی شدید
  • سابقه اقدام به خودکشی
  • سابقه خودکشی در خانواده

2. عوامل خطر ساز محیطی

  • مشکلات و شکست های تحصیلی
  • بیکاری و مشکلات مالی
  • مشکل در روابط اجتماعی یا از دست دادن جایگاه اجتماعی
  • شکست در روابط عاطفی
  • دسترسی آسان به وسایل مرگبار
  • بروز خودکشی های محلی ( منطقه ای) که اثر سرایتی دارند

3. عوامل خطر ساز فرهنگی اجتماعی

  • کمبود حمایت اجتماعی و احساس انزوا
  • باورهای نادرست درباره رفتار کمک خواهی
  • موانع دسترسی به مراکز خدمات بهداشت روانی
  • باورهای نادرست درباره خودکشی
  • قرار گرفتن در معرض اخبار خودکشی


منابع حمایتی      

1. منابع شخصی  : پیشرفت های مثبت در زندگی / بینش قوی / کنترل مناسب و وجود عاطفه      

2. منابع اجتماعی : تفاهم خوب / مشارکت اجتماعی / نگرانی و توجه خانواده    


باورهای نادرست در مورد خودکشی


1. کسانی که در مورد خودکشی بحث می کنند به آن اقدام نمی کنند.

2.خودکشی همیشه بدون هشدار قبلی صورت می پذیرد.

3. فقط افراد متعلق به طبقه خاص خودکشی می کنند.

4. تعلق به گروه مذهبی ویژه ، پیش بینی کننده خوب عدم اقدام به خودکشی در اشخاص است.

5. همه کسانی که خودکشی می کنند، افسرده اند.

6. فرد دارای بیماری جسمانی و در شرف مرگ ، خودکشی نمی کند.

7. خودکشی نشانه جنون است.

8. تمایل به خودکشی ارثی است.

9. خودکشی توسط فصول ، اقلیم جغرافیایی ، جبهه های هوا، امور کیهانی مثل لکه های خورشید و صور ماه تحت تأثیر واقع می شود.

10. افراد خودکشی کننده به طور آشکار خواهان مرگ هستند.

11. سؤال کردن از فرد در مورد خودکشی اشتباه است.

12. کسانی که از روش های کم خطر استفاده می کنند، در مورد کشتن خود جدی نیستند.


فنون پی بردن به افکار و قصد خودکشی از طریق مصاحبه بالینی


تضعیف شرم : در این روش ضمن نشان دادن توجه مثبت نامشروط سؤال باید به گونه ای پرسیده شود که مراجع احساس کند درمانگر شرایط درد آور او را درک کرده است. تأکید بر مشکلات مراجع و به دنبال آن طرح سؤال مرتبط با خودکشی ، احساس شرم را کاهش می دهد. 

نمونه سؤال:

"- به من گفتی که شدیدا مخالف خودکشی هستی، اما با توجه به تمام مشکلاتی که برایم گفتی آیا اخیرا به فکر خودکشی افتاده ای حتی برای چند لحظه ( دقیقه) بوده باشد؟"

تکنیک طبیعی سازی : یکی از روش های مؤثر برای مقابله با مقاومت ها و ترس های درمانجو در مورد خودکشی و در عین حال روشی مطلوب برای " دور زدن " آنها استفاده از تکنیک" طبیعی جلوه دادن" موضوع و افکار خودکشی است. از این تکنیک می توان برای پیش کشیدن و ورود به هر موضوع " حساسی" در طول مصاحبه استفاده کرد. در این روش مراجع در می یابد که افراد بسیاری هستند که درد های روانی، افکار و احساسات مشابهی را تجربه می کنند و او در این مورد "تنها" نیست.

نمونه سؤال:

"- وقتی آدمها تحت فشار زیادی قرار می گیرند، گاهی به فکر کشتن خود می افتند، آیا شما تاکنون به فکر خودکشی افتاده اید؟ ( شما چقدر به خودکشی فکر کرده اید؟)

یا :" بعضی از مراجعین من می گویند، گاهی اوقات افسردگی و غم آنها چنان شدید است که به فکر خودکشی می افتند، آیا شما نیز تاکنون به این فکر افتاده اید؟ یا شما چقدر به خودکشی فکر کرده اید؟"

نکته: در تکنیک تضعیف شرم روی مشکلات مراجع تمرکز می کنیم اما در تکنیک طبیعی سازی از نُرم ها صحبت می شود( مردم ، آدمها و ...).

مفروضه های ملایم : زمانی از این تکنیک استفاده می کنیم که نمی خواهیم به یکباره سراغ افکار خود کشی برویم و آرام آرام از سؤال های کم خطر تر استفاده می کنیم.

نمونه سؤال:

- چند وقت یکبار با همسرت جر و بحث می کنی؟

- چند وقت یکبار ...

- چند وقت یکبار فکر خود کشی به ذهنت می افتد؟

- به چه روش های دیگری برای خودکشی فکر کرده ای؟

موارد منع استفاده از تکنیک مفروضه های ملایم : بیمارانی که قصد خوشحال کردن یا علاقمند کردن شما را دارند برای مثال اختلال شخصیت هیستریونیک و اختلال شخصیت وابسته.

تشدید نشانه : خاستگاه این تکنیک در این نکته نهفته است که در بسیاری از موارد دیده شده است که بیماران و مراجعین، دفعات و یا مقدار یک رفتار مشکل آفرین را کمتر از آنچه هست گزارش می کنند. از این رو در این تکنیک درمانگر با بیان یک عدد بسیار بالا، مراجع را تشویق می کند تا تعداد و مقدار واقعی را بیان کند.

نمونه سؤال:

- تاکنون چند بار همسرت را زده ای، ده بار ف بیست بار یا بیشتر از اینها...

- در روزی که افکار خودکشی به ذهنت می آیند، چقدر از روز را به آن فکر می کنی؟ 50%؟ 80%؟


مشاوره در بحران خودکشی

به طور کلی در مداخلات بالینی در مورد مراجعان متمایل به خودکشی دو رویکرد وجود دارد:

اول تثبیت کوتاه مدت است. اداره کردن های خیلی خاص و راهبردهای مداخله در بحران برای این مراجعان وجود دارد تا آنها را زنده نگه دارد. هدف این نوع مداخلات، ممانعت از مرگ یا آسیب و رساندن مراجع به حالت سکون و آرامش است.

دوم، توجه به آسیب پذیری های روانشناختی زیر بنایی مراجع، اختلالات روانی، استرسور و عوامل خطر .  با این حال فقط پس از اینکه مراجع با استفاده از راهبردهایی از میان دسته اول رویکردها تثبیت شد، کار مداوم مشاوره می تواند شروع شود.

باوری که وسیعا توسط متخصصان خودکشی پذیرفته شده، این است که بسیاری از اشخاص متمایل به خودکشی آرزوی مرگ ندارند بلکه فقط نمی توانند ادامه ی زندگی در شرایط فعلی ناراحتی روانشناختی را تصور کنند. در حقیقت بحران های خودکشی نوعا نتیجه ی حالت موقت ، برگشت پذیر و دوسوگرایانه است.


نسخه هفت مرحله ای رابرت برای مداخله در بحران خودکشی

1. ارزیابی روانشناختی و میزان کشنده بودن

  • هرچقدر شرایط فرد سخت تر باشد ، فرد قدرت بیشتری برای خودکشی دارد. برای مثال فردی که از یک بیماری مهلک یا شرایط دردناک رنج می برد، می تواند قصد قوی داشته باشد.
  • ارزیابی میزان قوی بودن قصد خودکشی ( برای مثال فرد حاضر در بحران طرحی دارد؟ چقدر طرح عملی است؟ آیا روشی در ذهنش برای انجام طرح دارد؟ چقدر روش کشنده است؟ آیا فرد دسترسی به یک وسیله خود آسیب زن مثل دارو یا اسلحه گرم دارد یا خیر؟)
  • بررسی عوامل خطر مشخص : آیا فرد از لحاظ اجتماعی منزوی است؟ آیا افسرده است؟ آیا عزیزی را از دست داده یا یک فقدان خاص مثل طلاق یا بیکاری داشته است؟

2. رابطه را به سرعت ایجاد کنید.

مانند هر مداخله حرفه ای ، در بحران خودکشی رابطه در سایه خلوص ، احترام و پذیرش مراجع ایجاد می شود. همچنین در این مرحله است که صفات، رفتارها و نقاط قوت اساسی شخصیتی مداخله گر در بحران پیش کشیده می شود تا در مراجع اعتماد و اطمینان را القا کند. تعدادی از مهمترین این صفات شامل ارتباط چشمی خوب، نگرش غیر قضاوت گرایانه ، خلاقیت، انعطاف، نگرش مثبت روانشناختی، تقویت پیشرفت های جزئی و تاب آوری می باشد.

  • با مراجع بمانید : به دلیل اینکه روابط درمانی در امنیت و برآورد مثبت مراجع مهم است، مشاورانی که کوچکترین رابطه مثبت درمانی را با مراجع دارند باید تلاش کنند تا در تمام مرحله ارزیابی خطر با مراجع باقی بمانند. واگذاری مراجع به متخصص بالینی دیگر به ندرت مفید است به دلیل اینکه مراجع می تواند قصد خودکشی را انکار کند.
  • انتقال متقابل را مدیریت کنید : مراجعان متمایل به خودکشی خیلی احتمال دارد که هیجانات انتقال متقابل را در مشاور ظاهر کنند شامل ترس ، اضطراب ، و خشم ( این چه شانسیه مراجع من باید خودکشی گرا باشه)، درماندگی ، دفاعی بودن، بیش از حد مراقب بودن، یا تسلیم شدن.  هر اقدامی که ناشی از واکنش های هیجانی مشاور باشد به جای اینکه به نفع مراجع باشد، خطرناک است.
  • به عنوان مشاور این را عادی کنیم که افکار خودکشی نسبتا رایج هستند تا مراجع به طور باز و صادقانه در مورد خودکشی صحبت کند. صحبت کردن در مورد افکار خودکشی می تواند خطر خودکشی را کاهش دهد.
  • همچنین مهم است که احساس شرم و گناه که اغلب همراه با اعتراف به افکار خودکشی است را بهنجار کنیم. برای مثال ممکن است مشاور بگوید: " وقتی افراد، این طور احساس آشفتگی می کنند آنها گاهی در مورد خودکشی فکر می کنند".
  • خیلی مهم است که به آهستگی و با آرامش صحبت کنیم و از جملات اخباری کوتاه استفاده کنیم ، به جای اینکه از جملات سؤالی که در آن تن صدا در آخر جمله بالا می رود استفاده کنیم. تن پایین ، جملات کوتاه و سرعت کم موجب ارتباط امن، با کنترل و آرام می شود.

3. مشکلات اصلی تا بحران های ناگهانی را بشناسید.

مداخله در بحران بر روی مشکلات فعلی مراجع تمرکز می کند که اغلب آنهایی هستند که بحران را تسریع می کنند. مشاور باید در ذهن خود بپرسد، چه چیزی باعث شده امروز به فکر خودکشی بیافتد؟ به عبارتی بحث آخرین کاه مطرح است. یعنی در ترازوی مرگ و زندگی ، یک کاه در کفه مرگ، ممکن است فرد را به عدم زندگی تشویق کند. اجازه دادن به مراجع برای تعریف داستانش و گوش دادن به او ، برای حل بحران خودکشی اهمیت دارد. مشاور نباید خودکشی را به عنوان یک گزینه تایید کند بلکه باید در عوض تایید کند که از " نظر مراجع" تنها گزینه است. 

برای مثال مشاور ممکن است بگوید: "من می بینم که شما احساس می کنید شرایط شما به هم ریخته و من می فهمم از جایی که شما نشسته اید شما نمی توانید راهی غیر از خودکشی ببینید. برای من واضح است که شما در چنان رنج روانشناختی مهیبی هستید که احساس می کنید نمی توانید با روزی دیگر روبرو شوید."

به هیچ وجه از کلمه "حق دارید" استفاده نکنید. مهم این است که مکالمه را در این جای منفی و ناامیدانه رها نکنید. فاکتورهای ضروری برای ادامه دادن این مکالمه در مرحله پنجم توضیح داده شده است.

سعی کنید همه چیز را آرام کنید. دوسوگرایی( شک بین مرگ و زندگی) که خودکشی را فرا گرفته یک تیغ دو لبه است. دوسوگرایی مراجع  به مشاور فرصت مداخله می دهد اما بودن در این حالت اضطراب زیادی ایجاد می کند که می تواند مشاور را تحت فشار قرار دهد. مراجعان مضطرب وقتی در مورد طرح های خودکشی صحبت می کنند ، تندتر و با عجله صحبت می کنند. در این مواقع بهتر است مشاور بگوید: " درسته ، تو مجبور نیستی با عجله ماجرا را تعریف کنی، من گوش خواهم کرد. یک نفس عمیق بکش و به من بگو می خواهی به چه چیز گوش دهم."

سعی کنید با ایجاد یک چشم انداز درمانی ، زمان بخرید. برای مثال مشاور می گوید:" تو به من گفتی که در مورد پریدن از بالای گاراژ در آخر این هفته که همه بیرون هستند و پارکینگ خالی است فکر می کنی ،من واقعا می خواهم بدانم که چرا آن باید آخر این هفته انجام شود ما هر دو با اطمینان می توانیم توافق داشته باشیم که گاراژ در طی ماه بعد هم آنجا خواهد بود درسته؟ و ما می توانیم خودکشی را تا آن زمان به تعویق بیاندازیم. این تاخیر به ما مقداری زمان می دهد که ببینیم آیا می توانیم به راه حل های دیگری برسیم یانه".

نمی گوییم که صد درصد به راه حلی می رسیم. این مداخله به خصوص برای فردی که در همان لحظه در حال خودکشی است بسیار مفید است.

سعی کنید پیام را شناسایی کنید. کشف پیام های خودکشی مهم است زیرا تا حد زیادی اساس مداخله را مشخص می کند. پیام های خود کشی در سه دسته جای می گیرند:

الف . برای برخی تلاش های خودکشی یک راه است که به دیگران بفهمانند که چقدر رنج روانشناختی آنها غیر قابل تحمل است.

ب. برای دیگران خودکشی راهی برای کنترل سرنوشت خود، کنترل اعمال دیگران با اقدام یا تهدید به خودکشی و یا به دست گرفتن کنترل است زمانی که دنیا پر هرج و مرج و غیر امن است.

پ. برای برخی دیگر که رنج شدیدی از موقعیت فعلی یا رنج پیش بینی شده در اثر یک موقعیت در آینده دارند. خودکشی راهی برای اجتناب از این سرنوشت است.


4. احساسات و هیجانات مراجع را مدیریت کنید.

در افراد متمایل به خودکشی هیجانات متفاوت زیادی به طور همزمان رخ می دهند مثل : آشفتگی حاد، از خود بیزاری ، احساس گناه یا شرم، ناتوانی برای حل مسئله.

سعی کنید تخلیه هیجانی را تشویق کنید. اجازه دادن به مراجع برای اینکه بتواند احساساتش را در یک مکان امن و بدون قضاوت شدن تجربه و ابراز کند، می تواند به مراجع متمایل به خودکشی کمک کند که احساساتش را مدیریت کند. حتی شواهدی وجود دارد که نشان می دهد تخلیه هیجانی می تواند بحران خودکشی را به اندازه ی کافی خنثی کند و اجازه دهد مداخلاتی مانند قراردادبستن و حل مسئله انجام شود.

"ادوین شنیدمن"پدر خودکشی شناسی اصطلاح درد روانی را برای رنج شدید بیماران متمایل به خودکشی ابداع کرد. زیر هر بحران خودکشی درد هیجانی یا جسمی ای است که برای فرد غیر قابل تحمل ، غیر قابل گریز و پایان ناپذیر به نظر می رسد. مشاور به منظور حمایت مؤثر بایستی این ناامیدی هیجانی و عاطفی غیر قابل تحمل را تایید کند.

5. جایگزین ها را کشف کنید.

افراد متمایل به خودکشی اغلب در تشخیص دلایلی که برای زندگی دارند یا جایگزین هایی که برای شرایط جاری دارند شکست می خورند. کشف جایگزین ها به معنی ارائه نصیحت یا پاسخ نیست. همچنین مهم است که مشاور زودهنگام به سراغ این مرحله نرود. در این مرحله مشاور بایستی جنگ قدرت را به حداقل برساند تا مراجع حالت تدافعی نگیرد. چون هر جمله ای که مشاور بر خلاف خودکشی بگوید، ممکن است مراجعی که در مورد خودکشی مطمئن نیست ، حالت تدافعی گرفته و جمله ای در تایید خودکشی بیان کند. بهتر است مشاور بگوید :" من می فهمم که خودکشی یک گزینه است که به روی تو باز است من قبول ندارم که آن بهترین گزینه است. بنابراین بگذار خودکشی را روی میز بگذاریم و آن را طرح 1 بنامیم آن روی میز است حال بیا طرح 2 و 3 را مطرح کنیم."

از آنجا که تلاش های گذشته مراجع برای حل مسئله به طور واضح با موفقیت های اندکی همراه بوده است، بهبود مهارت های حل مسئله باید الآن در نقطه تمرکز باشد. همچنین انجام یک مصاحبه انگیزشی می تواند کمک کننده باشد تا مراجع تفاوت بین آن طوری که می خواست زندگی کند و آن طوری که زندگی می کند را تشخیص دهد و بدین ترتیب برای تغییر رفتار با انگیزه شود. حمایت اجتماعی مناسب را به کار گیرید. الزامات اخلاقی ایجاب می کند که از هر کمک تخصصی یا شخصی که می تواند مراجع را زنده نگه دارد استفاده شود. مراجع باید تشویق شود تا فهرستی از افراد حمایت کننده درست کند و شبکه های اجتماعی حمایت را برای کمک های ممکن کشف کند. مهم است که مشاوران در مورد شبکه های حمایتی گمانه زنی نکنند.

مشاور باید تأمین کننده امید برای مراجع باشد. روش های امید بخشی بستگی به موضع درمانی و نظری مشاور دارد اما مهم این است که با کوچک جلوه دادن بحران صورت نگیرد. برای مثال مشاور می تواند بگوید: " من می دانم که تو در حال حاضر احساس ناامیدی می کنی من باید به تو بگویم که از جایی که من نشسته ام باور ندارم که موقعیت ناامیدکننده است ،من امیدوارم که راهی غیر از خودکشی وجود داشته باشد که معتقدم اگر با هم کار کنیم می توانیم آن را پیدا کنیم من مایلم وقتی که ما در حال کار کردن با مشکلات هستیم با تو بمانم".

6. طرح عمل جامع را تکمیل کنید.

مشخص شود که ارزیابی مداوم خطر چند وقت به چند وقت و توسط چه کسی بایستی انجام شود. آیا نیاز به ارزیابی روانپزشکی برای درمان یک اختلال روانی زیربنایی وجود دارد یا خیر. یک بخش از طرح جامع ، طرح مدیریت رفتاری کوتاه مدت است که هدف آن ایجاد گام های کوچکی است که می تواند تاثیر بزرگی بر کیفیت زندگی مراجع داشته باشد. مهم است که گام های طرح برای مراجع قابل انجام باشد.

دو سوال کلیدی:

اگر تو قادر به انجام "الف" در طی چند روز آینده بودی آیا آن را به عنوان علامت پیشرفت تلقی می کردی؟

آیا با توجه به حسی که داری فکر می کنی "الف" چیزی خواهد بود که تو در طی چند روز آینده بتوانی  آن را انجام دهی؟

هدف عمده از انجام رفتارهای کوتاه مدت برای درمانجو می تواند این موارد باشد: کاهش انزوای اجتماعی ، افزایش رویدادهای مثبت ، درگیر شدن در فعالیت با احتمال موفقیت بالا، افزایش فعالیت های جسمی ، افزایش رفتارهای خود مراقبتی و آرام سازی خود.

در صورت وجود اتحاد درمانی قوی ، مشاور می تواند از قرارداد خودکشی - هرگز استفاده کند، که به موجب آن مراجع قول می دهد که تا دوره ی زمانی خاصی در فعالیت های خودکشی درگیر نخواهد شد.

استفاده از طرح های امنیت : طرح های امنیت بایستی نوشتاری بوده و نوعا شامل نام و شماره تلفن افراد حامی است که فرد موافقت کرده که با آنها تماس گرفته شود. برای مثال :

الف) اگر من شروع به اضطراب کنم ، قدم خواهم زد.

ب) اگر آن نتواند به من کمک کند من با دوست الف با شماره تلفن ... تماس خواهم گرفت.

پ) مرحله بعدی من...

همچنین از مراجع خواسته می شود که موانعی را که ممکن است در مسیر تکمیل طرح امنیت ایجاد شود را تصور کنند و راهبردهایی را برای غلبه بر موانع در نظر بگیرند. طرح امنیت برای افرادی که به طور بالقوه تمایل به خودکشی دارند و در محیط های بستری نیستند ضروری است.

7. پیگیری کنید.

نوع پیگیری مورد نیاز بستگی به درجه خطر دارد. مداخله گران در بحران باید یک قرارداد پیگیری با مراجع ببندند تا مطمئن شوند که بحران در حال حل شدن است و وضعیت پس از بحران مراجع را ارزیابی کنند.


نویسنده : نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره توانبخشی از دانشگاه علامه طباطبایی

ارائه خدمات مشاوره فردی، تحصیلی، اعتیاد، پیش از ازدواج، خانواده ، و کودک

شماره تماس: 09305785683


کلیک کنید بایدها و نبایدهای مشاوره در بحران خودکشی


جهت مشاهده ویدئوهای انگیزشی و موفقیت کلیک کنید : نماشا ، نگاه نو

اصول مداخله در بحران


تصاویر بحران بلایای طبیعی


خصوصیات بحران

بحران عدم تعادل روان و اختلال درونی است که به دنبال حوادث تنش زا و عوامل تهدید کننده اتفاق می افتد. بحران وضعیتی است که فرد در نتیجه رویدادی غیر منتظره و بالقوه تهدید کننده و یا یک انتقال رشدی دشوار ( مثل بحران هویت دوران نوجوانی ) ،تعادل هیجانیش را از دست می دهد. عدم تعادل ، آشفتگی ، و گم گشتگی واکنش های هیجانی افراطی در مواقع بحران هستند و در نتیجه فرد دچار احساس گناه ، ناامیدی، کاهش عزت نفس، و افسردگی می گردد. چیزی که بحران را بحران می کند خود آن حادثه و اتفاق نیست بلکه واکنش افراد به آن رویداد است که بحران را می سازد. افراد بسته به سن ، تجارب ، موقعیت ، سبک زندگی ، و مهارت های مقابله ای ،در یک موقعیت ممکن است واکنش های متفاوتی نسبت به شرایط بحرانی نشان دهند. تفاوت استرس و بحران در این است که استرس ها تداوم دارند ، از این رو افراد به نوعی یاد می گیرند که چگونه با آنها روبرو شوند و یا اینکه به زندگی با استرس عادت می کنند، اما بحران ها به طور معمول غیر منتظره و غیر قابل پیش بینی هستند و شدت آنها نسبت به استرس ها بیشتر است.


تاریخچه مدیریت بحران در جهان

در اوایل دهه 1940 در قالب روانپزشگی پیشگیری ، نظریه بحران به جهت حفظ سلامت روان فرد و جلوگیری از بیماری های روانی مطرح شد. که در این مورد به نظریه روانکاوی ساختار دادند و آن را برای کمک به افرادی که در طول زندگی دچار تنش و استرس بالا می شوند، به کار بردند. از چهره های شاخص در روانپزشگی پیشگیری اریک لیندمان می باشد. اریک لیندمان پس از حادثه آتش سوزی ( 1943 در بوستون) در کلوپ شبانه کوکنت گرو  و مشاهده بازماندگان حادثه  که دچار ترس و اندوه فراوان شده بودند بیان کرد که وقتی اتفاق تنش زا و بحرانی برای افراد پیش می آید افراد به دو صورت واکنش نشان می دهند: 1) با موقعیت کنار می آیند 2) توان روبرو شدن و کنار آمدن با مشکل را ندارند و تعادل و سلامت روان آنها به هم می ریزد.

مشاهدات لیندمان پایه ای شد برای ایجاد ساختار تئوریک در درک رفتار انسانی برای افرادی که در مواجهه با بحران ها دچار تنش و استرس می شوند. به طور کلی لیندمان نگاهش جامعه نگر بوده و برنامه ای هم که برای مقابله با بحران ارائه داد ، به پروژه ولسی معروف شد ، که اساس این پروژه دریافت کمک های روانی اولیه برای برخورد با بحران یا واقعه تنش زای غیر منتظره بود. همچنین در اوایل دهه 1940 تا سال 1960 فردی به نام جرالد کاپلان ، نظریه بحران را برای مقابله با بحران تعریف کرد . نگاه کاپلان متمرکز بر بیماری های روانی بود و  مبنای کارش را بر اساس مفاهیم روانپزشکی پیشگیری قرار داد و بر این اساس پیشگیری نوع اول ، دوم ، و سوم را تعریف کرد. 

پیشگیری نوع اول : وسیله ای است برای ارتقاء سلامت روان، بهداشت روانی افراد ، و کاهش بیماری های روانی. کاپلان معتقد است که در این نوع پیشگیری دو دسته عوامل هستند که می توانند در خدمت مقابله با بحران قرار گیرند. 1) عوامل اجتماعی   2) عوامل حاکم بر ارتباط بین فردی افراد

عوامل اجتماعی در زمینه کار با گروه های اجتماعی و سیاسی هستند در جهت نیل به اینکه اصلاحات مورد نیاز جامعه انجام شود. این اصلاحات حتی می تواند شامل اطلاع رسانی و آموزش در زمینه های مورد نظر باشد. برای مثال کمبود مسکن، نداشتن شغل، و نبود خدمات بهداشتی نوعی بحران محسوب می شود و در اینجا گروه های اجتماعی ، سیاسی، و دولت می توانند در این زمینه ها اصلاحاتی را ایجاد کنند. عامل دوم در زمینه مقابله با بحران هایی مثل مرگ ، بیماری ، و از دست دادن شغل است که به عوامل ارتباطی بر می گردد.

پیشگیری نوع دوم : وسیله ای برای کاهش تعداد موارد موجود بیماری های روانی است. یعنی اتفاقی افتاده و ما کارهایی انجام می دهیم تا از شیوع و تداوم آن جلوگیری کنیم. در پیشگیری نوع دوم از طریق برنامه ریزی ، مراجعه به موقع ، تشخیص و درمان فوری سعی می کنیم موارد مشکل کاهش پیدا کند. کاپلان عقیده داشت که اکثر بیماری های روانی حاد و کوتاه مدت هستند و باید خدمات درمانی آنها هم کوتاه مدت و سریع باشد که شامل مداخله اولیه در بحران می شود. 

پیشگیری نوع سوم : میزان ناتوانی های مزمن که بعد از وقوع بیماری های روانی مورد بررسی قرار می گیرد که در این مرحله کاپلان عقیده دارد که برای بهبود افراد باید توانبخشی صورت گیرد. خدمات توانبخشی( جسمی و  روانی) برای اکثر مشکلات و بحران ها انجام می شود. 

در واقع هسته پیشگیری نوع اول آموزش است . در پیشگیری نوع دوم تشخیص به موقع که در بطن آن آموزش هم وجود دارد به همراه درمان فوری مد نظر است. پیشگیری نوع سوم ، نوع اول و دوم را نیز در خودش داردو سخت تر است، چون توانبخشی برای بهبود افراد است و همزمان باید پیشگیری نوع دوم و اول را نیز انجام داد تا افراد بیشتری مبتلا نشوند.


تعریف مداخله در بحران

استفاده کوتاه مدت از مهارت ها و راهبردهای اختصاصی است برای کمک به افرادی که دچار بحران شده اند به جهت مقابله با آشفتگی ها و ناراحتی های ناشی از شرایط و رویدادهای اضطرابی خاص. با توجه به همین تعریف می توان گفت که مداخله در بحران رویکردی رهنمودی، کوتاه مدت ، مستقیم و فعال است که با فاصله کوتاهی بعد از بحران باید صورت گیرد. 


انواع بحران از نظر ماهیت

در کل 6 نوع بحران عاطفی وجود دارد :

1) بحران های وضعیتی

بحران هایی هستند که ناشی از فقدان آگاهی های لازم می باشد مثل اینکه فرد بلاتکلیف و سردرگم است . نمی داند چه شغلی انتخاب کند و یا اینکه نمی داند برای درمان علائم خود پیش چه متخصصی برود ( علائم به سختی قابل تشخیص است) و یا اینکه در شرایط مختلف زندگی نمی داند چطور انتخاب کند و تصمیم بگیرد. کمک به این افراد از طریق بخصوص درمان های راه حل محور به راحتی صورت می گیرد و با یک سری ارائه اطلاعات فرد از سردرگمی بیرون می آید. ولی بایستی توجه داشت که گاهی این بلاتکلیفی به سایر جنبه های زندگی فرد هم سرایت کرده است برای مثال یک جوان سردرگم در زمینه تحصیل و اشتغال ممکن است مشکلش را به جنبه های دیگر تعمیم دهد و فرد دچار بحران شود، که در این زمینه هم با ارائه اطلاعات و روشن کردن نکات مثبت فرد برای او ، مشکلش حل می شود.

2) انتقال های قابل انتظار زندگی

لفظ قابل انتظار بودن از حیث شایع بودن و مشکلات متعاقب آن مطرح می شود. این نوع بحران ، بحران های هنجاری و رشدی هستند که در بیشتر جوامع شایع است مثل مشکلات میانسالی و پیری ، تغییرات شغلی در میانسالی، تغییر مدرسه ، طلاق، بیماری لاعلاج

3) استرس های تکان دهنده

این نوع بحران عاطفی در نتیجه موقعیت های استرس زای بیرونی که غیر منتظره ، غیر قابل کنترل و از نظر هیجانی و عاطفی درهم کوبنده است به وجود می آید مثل مرگ ناگهانی یک عزیز ، قربانی خشونت یا تجاوز شدن، به طور ناگهانی ورشکسته شدن یا از دست دادن پایگاه اجتماعی ، تصادفات شدید ، و جنگ.

4) بحران های رشدی

در دوران های گذار زندگی ممکن است یک سری بحران های عمومی را تجربه کنیم و این بحران ها بیشتر منعکس کننده موضوعات وابستگی ، هویت جنسی ، تضاد ارزش ها ، صمیمیت عاطفی، و سطح خویشتن داری فرد است. بحران های رشدی به فرایند رشد و گذر از مراحل مختلف زندگی مربوط می شود و معمولا در الگوهای ارتباطی و یا مراحل حساس رشدی تظاهر پیدا می کنند. برای مثال از دست دادن مکرر شغل به دلیل اینکه فرد در کنار آمدن با سرپرستش ناتوان است. در اینجا فرد مهارت برقراری ارتباط مؤثر ، تحمل و خویشتن داری لازم را ندارد.

5) بحران های ناشی از آسیب روانی

بحران های عاطفی که در نتیجه آسیب روانی که از قبل موجود بوده، تسریع و تشدید شده اند. یعنی از قبل کارکرد روانی فرد مختل بوده و الآن مهارت مقابله فرد با موقعیت استرس زا ضعیف و دچار مشکل است و باعث می شود که موقعیت استرس زا تبدیل به یک بحران شود.

6) فوریت های روانپزشکی

موقعیت های بحرانی که در آن عملکرد کلی فرد دچار اختلال شدید شده و فرد قادر به مواظبت از خود و حفظ مسئولیت پذیری نیست. به عبارت دیگر فرد می تواند برای خود و دیگران خطرناک باشد. مثل کیس های خودکشی و یا افرادی که از مواد روان گردان استفاده می کنند.

طبقه بندی بحران های عاطفی به مشاور در درک بهتر ماهیت بحران و ارائه بهترین روش مداخله برای موقعیت بحرانی مورد نظر کمک می کند.


مراحل بحران از دید کاپلان

هم لیندمان و هم کاپلان هر دو معتقدند که افراد در مقابل بحران و حادثه ، دو واکنش بیشتر ندارند، یا انطباقی عمل می کنند یا غیر انطباقی. انطباقی ها شیوه های مسئله گشایی و حل مسئله را در مقابله با بحران ها ارائه می دهند. غیر انطباقی ها ، عوارض بحران برایشان می ماند و در مراحل بعدی و در بحران ها و اتفاقات بعدی این عوارض را با خود دارند و به صورت بزرگتر و شدیدتری نشان می دهند. به همین دلیل کاپلان مراحل بحران و بحث پیشرفت را مطرح می کند.


مرحله اول : تهدید یا واقعه ای که پیش می آید باعث ایجاد اضطراب شده و شخص شروع تنش را تجربه می کند. برای حل بحران و مقابله با آن از روش های رایج حل مسئله استفاده می کند تا بتواند تعادل هیجانی از دست رفته را جبران کند. حال اگر تلاش فرد در این مرحله مؤثر واقع نشود فرد به مرحله دوم ورود پیدا می کند.

مرحله دوم : در این مرحله به خاطر شکست راهبردهای مسئله گشایی ،تزلزل و از هم پاشیدگی در فرد افزایش پیدا می کند. در این صورت فرد برای رسیدن به تعادل و آرامش ،به روش های آزمون و خطا دست می زند. به عبارت دیگر خود را به آب و آتش می زند و می گوید هر کاری از دستم بر می آید انجام دهم. در واقع در این مرحله معمولا فرد نتیجه ای نمی گیرد و اوضاع وخیم تر می شود و فرد برای ورود به مرحله سوم آماده می شود.

مرحله سوم : فرد می گوید که باید از یک متخصص کمک بخواهم . اگر در این مرحله موفق شود و بتواند کمک درستی  از متخصص بگیرد آنگاه می تواند مشکلش را بازیابی و تعریف کند و با آن کنار بیاید و آن را حل و فصل نماید. ولی اگر نتواند از متخصص کمک مناسب را بگیرد و تلاش برای حل بحران ناموفق باشد، در این مرحله اضطراب فرد افزایش می یابد و تبدیل به حالات هراس ، وحشت ، و اختلال شدید در رفتار ، احساس  و ادراک فرد می شود. برای فرد دوره درمان کوتاه مدت برای رفع تنش های اولیه بحران لازم است که معمولا 6 هفته زمان نیاز است.


بحث پیشرفت: وقتی بحرانی اتفاق بیافتد و فرد مهارت های مقابله و سازگاری را برای مقابله با بحران نداشته باشد، در بحران های بعدی هم این ضعف مهارت و ناتوانی مقابله ای وارد می شود و شخص حتی شدیدتر و بیشتر از قبل در روبرو شدن با بحران دچار مشکل می شود.


اصول مداخله در بحران

فرد در وضعیت بحرانی ، با یک دوره کوتاه مدت درمانی می تواند آمادگی پذیرش تغییر را داشته باشد، چون پذیرش مشکل بخشی از پذیرش تغییر است. وقتی فرد آماده تغییر برای مواجهه با بحران می شود افراد مختلفی مانند مشاور، خانواده ، و دوستان مؤثرند. وقتی اتفاق بحرانی پیش می آید عوارض و فقدان و سوگواری های اولیه مثل از دست دادن شخص، رابطه ، امیال ،  امنیت و ... رخ می دهد و بلاخره نه فقط عملکرد روزمره فرد را مختل می کنند بلکه روی بحران های بعدی زندگی فرد هم تأثیر می گذارند. بنابراین در این مرحله وقتی دیگران از جمله مشاور می خواهند به فرد کمک کنند ، لازم است از تجارب گذشته مراجع در مورد فقدان ها، ارتباطات، و سایر مشکلات گذشته ،سؤال کنند تا حدود کار دستشان بیاید.

هدف اصلی مداخله در بحران ارائه کمک و حمایت به افراد دچار بحران  و خانواده های آنهاست تا بتوانند هر چه سریعتر تعادل روانشناختی خود را به دست آورند. بر اساس آنچه در مورد نظریه های بحران گفته ایم شش مؤلفه یا ویژگی را برای مداخله در بحران اشاره می کنیم:

  •  مداخله در بحران بر اهداف درمانی کوتاه مدت و مشخص متمرکز است. تاکید اصلی مداخله در بحران بر کاهش تنش و حل و فصل سازگارانه است و گاهی اوقات وجود محدودیت زمانی ( 8 -6 جلسه) می تواند انگیزه مراجع را برای رسیدن به اهداف تعیین شده افزایش دهد.
  • مداخله در بحران مستلزم تصریح و ارزیابی دقیق منبع استرس و معنای آن برای فرد و بازسازی شناختی فعال و مستقیم است. یعنی بتوانیم به فرد کمک کنیم تا منبع استرس را بشناسد و بتواند به بازسازی شناختی دست یابد.
  • مداخله در بحران به مراجع کمک می کند که مکانیسم های حل مسئله سازگارانه را یاد بگیرد و بتواند به سطح عملکرد قابل قبول قبل از بحران برسد.
  • مداخله در بحران واقعیت گراست و بر تصریح و شفاف سازی برداشت ها و ادراکات شناختی، رویارویی و مواجهه با انکارها و تحریف ها، و فراهم آوردن حمایت عاطفی به جای اطمینان بخشی کاذب است.
  • مداخله در بحران در حد امکان از شبکه ارتباطی و اجتماعی مراجع جهت فراهم آوردن حمایت برای فرد و انتخاب و اجرای راهبردهای مقابله ای مؤثر استفاده می کند.
  • مداخله در بحران می تواند مقدمه و سر آغاز درمان های بعدی باشد.

نظریات بحران نسبت به بقیه نظریه های درمانی کوتاه مدت و سریع هستند. از نظریه های مشاوره و روان درمانی می توانیم در شرایط بحرانی و برای کمک به شخص دچار بحران ( بلایای طبیعی ، سوگ ، فقدان ،خودکشی ،طلاق، شکست عشقی ، تجاوز، بیماری لاعلاج، و ...) استفاده کنیم . برای مثال وقتی می خواهیم باورهای غیر منطقی فرد را به باورهای منطقی تبدیل کنیم از رویکرد شناختی- رفتاری بهره می گیریم . یا وقتی به درمانجو می گوییم این اتفاق یا بحران بطور بالقوه برای شما رشد دهنده است ،آن وقت از نظریه وجودی استفاده کرده ایم . یا زمانی که یک نفر اقدام به خودکشی داشته و ما در بررسی فرد ، ترتیب تولد ، مشکلات حین ضایمان( ضربه ها) ، و روابط بین فردی را بررسی می کنیم، از نظریه روان پویایی آدلر استفاده کرده ایم.


نویسنده : نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره توانبخشی از دانشگاه علامه طباطبایی

با تشکر از دکتر آتوسا کلانتر هرمزی استاد دانشگاه علامه طباطبایی


بیشتر بخوانید : روان درمانی وجودی


برای مشاهده ویدئوهای انگیزشی و موفقیت کلیک کنید: نماشا، نگاه نو

جملات تاکیدی موفقیت آمیز


مقدمه

زندگی واقعا بسیار ساده است ، از هر دست که بدهیم ، از همان دست پس می گیریم. هرگونه درباره خود بیاندیشیم ، برایمان به واقعیت در می آید. من معتقدم که هر کس از جمله خودم- صد در صد مسئول همه چیزهایی است که در زندگیش پیش می آید. هر اندیشه ای که از ذهن ما می گذرد، آینده ما را می آفریند. هر کدام از ما با اندیشه ها و احساسهایمان ، تجربه های خود را می آفرینیم. اندیشه هایی که به ذهن ما راه می یابد و کلماتی که بر زبان می رانیم ، تجربه های ما را می آفریند. خود ما اوضاع و شرایط را می آفرینیم ، و بعد برای ناکامی خود دیگران را سرزنش می کنیم و اقتدار خویش را از دست می دهیم.

هیچ کس و هیچ چیز و هیج جا ، بر ما اقتداری ندارد. زیرا ما تنها اندیشه ور ذهن خودمان هستیم. ما تجربه ها و واقعیت خویش و همه کسانی را که در این واقعیت جا گرفته اند،می آفرینیم. کدامیک از دو جمله زیر تکیه کلام شماست؟

- همه منتظرند که سر بزنگاه گیرم بیاورند.

- همه منتظرند تا اگر خدمتی از دستشان بر می آید، لطفی در حقم بکنند.

هر یک از این معتقدات تجربه هایی کاملا متفاوت ایجاد می کند. کائنات ما را در هر اندیشه ای که برگزینیم و به آن معتقد باشیم ، کاملا حمایت می کند. به عبارت دیگر ذهن نیمه هشیار ما، هر اعتقادی را که انتخاب کنیم می پذیرد.از این رو هر اعتقادی که درباره خود یا درباره زندگی داشته باشیم، برایمان به واقعیت در می آید.

کلام ، عصای معجزه گر

انسان با هر کلامی که بر زبان می آورد به طور مداوم قوانینی را برای خود وضع می کند.در واقع انسان بسته به نوع کلامش پیشاپیش برای خود شکست یا پیروزی را به ارمغان می آورد. به علت توانایی و تأثیری که در کلام وجود دارد ، هر چه انسان به زبان می آورد همان را به سوی خود جذب می کند. بی دلیل نیست افرادی که مدام از بیماری و کسالت صحبت می کنند اغلب خود بیمار هستند ودر مقابل افرادی که همواره راجع به پول صحبت می کنند ثروتمند هستند.بنابراین بیایید درباره آنچه دوست داریم باهم صحبت کنیم نه آن چیزهایی که دوست نداریم. 

انسان به واسطه کلام روشن خود می تواند شفا و برکت و سعادت را به سوی خود جذب کند. در این میان هر چه برای دیگران بخواهیم خودمان هم از آن بهره مند می شویم. آدمی می تواند با سحر کلامش وضعیت نابسامانش را بسامان نماید ، مشروط بر آنکه در کلامش به جای غم و اندوه، شادی و سرور، به جای بیماری ، سلامتی و به جای فقر و تنگ دستی ، برکت و فراوانی باشد.

جملات تاکیدی قانون جذب

بیاموزید که جمله های مثبت به کار ببرید. هر جمله ای که به کار می برید جمله ای تاکیدی است. ما اغلب با جملات منفی فکر می کنیم. جملات منفی تنها کاری که می کنند این است که بر آنچه نمی خواهید می افزایند. سعی کنید مدام درباره اینکه می خواهید زندگی شما چگونه باشد، جمله هایی مثبت بگویید. نکته بسیار مهم این است که همیشه جمله های خود را به زمان حال بگویید برای مثال: من هستم ، من دارم. چون در این صورت ذهن نیمه هشیار شما مانند خادمی مطیع ، خواسته های شما را در دسترس خواهد پنداشت. در ادامه  تعدادی از جملات تاکیدی  خدمت شما عزیزان ارائه می شود. 

تمرین روزانه

یکی دو عبارت تاکیدی را برگزینید و هر روز آنها را ده یا بیست بار بنویسید. با اشتیاق آنها را به صدای بلند بخوانید. از عبارت های تاکیدی خود آواز بسازید و با شادمانی آنها را بخوانید.بگذارید که در تمام روز ذهن شما به این عبارت های تاکیدی بیاندیشد. اگر عبارت های تاکیدی با استواری به کار گرفته شوند، به اعتقاد بدل می شوند و همواره ثمر خواهند داشت،به صورتی که حتی تصورش را نیز نمی توان کرد.

جملات تاکیدی برای گشایش کار

- به هر چه دست می زنم موفق از آب در می آید.

- برای خدماتم مشتریان بیشمار وجود دارد.

- من به دور پیروزی می افتم.

- من مانند مغناطیس ثروت الهی را به سوی خود جذب می کنم.

- فرصت های طلایی در هر گوشه و کنار منتظر من هستند.

- هر گونه ثروت و توانگری به سوی من می آید.

-عشق الهی در جزء جزء زندگیم سرگرم کار است.

- هم اکنون دروازه های شادمانی و خوشی به رویم گشوده می شوند.

- برای شادمانی ، عشق ، و ثروت سپاسگزارم.

- من از انجام کار دلخواهم درآمدی نیکو دارم، کارم موجب شادمانی و شادکامی من است.

- هزاران هزار خوبی از هزاران هزار راه به سویم می آید.

- کارم را به خداوند می سپارم تا به آن سر و سامان دهد.

- خداوند روزی رسان بیکران من است و هم اکنون به همه زوایای زندگیم برکت می دهد.

- عشق الهی در جزءجزء وجودم سرگرم کار است.

- هدیه تندرستی و کامیابی،  از چهار سو به سوی من می آید.

- خیر و صلاحم هم اکنون پدیدار می شود و آنچه غیر منتظره است رخ می دهد.

- من خود را دوست دارم و تایید می کنم.

- هوش و نبوغ درونی ام آشکار شده تا سرنوشتم را تغییر دهد.

- سرنوشت تغییر یافته است و اوضاع بر وفق مراد است.

- اکنون که ایمان در من جوشان است، بر هر وضعیتی برتر هستم.

- خداوند معجزات را از راههایی اعجاب آور نشان خواهد داد.

- برکتهای من چنان بیکران است که در خیال نمی گنجد.


بیشتر بخوانید: جک کانفیلد کلید کاربردی قانون جذب

دوستان این هم لینک کانال ویدئویی من : نماشا ، نگاه نو


نویسنده : نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره از دانشگاه علامه طباطبایی


منابع:

- کتاب شفای زندگی نوشته لوییز هی

- کتاب نوشته هایی از فلورانس اسکاول شین ترجمه پروین قائمی

- کتاب از دولت عشق نوشته کاترین پاندر

مدیریت زمان و برنامه ریزی


اهمیت مدیریت زمان

تا به حال بسیار شنیده اید که وقت طلاست و فقط افراد بی هدف وقتشان را با تنبلی یا پرداختن به کارهای بیهوده تلف می کنند. اگر انسان هدفداری هم باشید ممکن است برای انجام کارهای زیادی که در پیش دارید وقت کافی نداشته باشید. به عبارت دیگر همیشه به اندازه کافی وقت داریم ! کافی است از آن به درستی استفاده کنیم. این صحبت بدین معنی است که بسیاری از کارهایی که وقت زیادی را از ما می گیرند بیهوده، غیر ضروری، و یا با بازدهی پایین است. اگر وقتتان را با کارهای کم ارزش مثل تماشای تلویزیون، گفتگوهای بی هدف و طولانی ، سر کوچه ایستادن، مهمانی رفتن زیاد، خواندن مجلات ورزشی زیاد، خواندن زیاد روزنامه، پیگیری بیش از حد مسائلی که در خوشبختی شما نقش زیادی ندارند، و غیره تلف کنید به این کارهای بیهوده عادت می کنید. و دیگر نمی توانید کارهای ارزشمند و موفقیت آمیز که در سرنوشتتان مؤثر است انجام دهید زیرا وقت آن را ندارید. بخصوص اینکه قسمت زیادی از فکر و مغزتان درگیر کارهای بیهوده ای می شود که می تواند سد راه پیروزی و موفقیت شما شود.

واقعیت این است که زمانی را که برای خواندن یک مجله ورزشی می گذارید همان زمانی است که می توانید صرف خواندن یک کتاب مفید نمایید و زمانی را که به گفتگوهای پوچ درباره بازیکنان یک تیم فوتبال تلف می کنید همان زمانی است که می توانید در محضر یک استادکار و یا معلم ، فن جدیدی را یاد بگیرید. اگر از انرژی و وقت خود برای کارهای ارزشمند استفاده کنیدیقینا انسان ارزشمندی می شوید. مدیریت زمان مدیریت زندگی و سرنوشت است.

معمول ترین عامل اضطراب در دنیای امروز داشتن کار زیاد و وقت کم است. در واقع " فقر زمانی " بزرگ ترین مسئله ای است که امروز با آن روبرو هستیم. به علت محدودیت هایی از قبیل کمبود بودجه ، کاهش تعداد کارمندان، کوچک کردن سازمان ها و فشارهای رقابتی، افراد مجبور به قبول مسئولیت های بیشتری می شوند. مسئولیت هایی که برای عملکرد عادی سازمان یا بخشی از آن ضروری است. اینجاست که اهمیت مدیریت زمان و اولویت بندی امور بیش از پیش احساس می شود.


مدیریت زمان


اصول مدیریت زمان

رموز موفقیت در مدیریت زمان عبارتند از:

1- تعیین اولویت در کارها

2- تمرکز کامل روی یک فعالیت برای مدت زمان معینی

شاید بهترین کار این باشد که مدام این سؤال مهم را از خود بپرسید:" در این لحظه بهترین استفاده ای که می توانم از وقتم بکنم چیست؟ " این سؤال بیش از هر پرسش دیگری می تواند شما را ساعت به ساعت هدایت کند.

اول مهم ترین کارها را شروع کنید

گرایش طبیعی همه ما این است که سعی خودمان را در کارهای کوچک به کار ببریم و در برابر این وسوسه که اول کارهای کوچک را تمام کنیم تسلیم می شویم. چون انجام کارهای کوچک آسانتر و اغلب نوعی تفریح است. اما باعث می شود که از انجام کارهای مهم عقب بیافتیم و در نتیجه دچار اضطراب بشویم. پس سازماندهی کارها و تمرکز روی ارزشمندترین آنها در واقع یعنی شروع اعمال کنترل روی وقت مان و کاهش میزان اضطراب.

تصمیم بگیرید

همین امروز تصمیم بگیرید یکی از بهترین افراد در زمینه مدیریت زمان باشید و به وسیله آن زندگی شخصی و حرفه ای خودتان را در مسیر پیشرفت و تعالی قرار دهید. به همین دلیل است که فرانکلین می گوید: " اگر زندگی را دوست دارید، زمان را هدر ندهید چون اساس زندگی است."

از گرانبهاترین سرمایه تان استفاده کنید

بزرگ ترین و تنها سرمایه شما در زندگی زمان است. اگر وقت فراوانی داشته باشید تقریبا انجام هر کاری امکان پذیر است. ولی اگر به هر دلیل، زمان متوقف شود، همه امکانات هم نابود خواهد شد. ملکه الیزابت اول، ملکه انگلستان، یکی از ثروتمند ترین زنان جهان بود و نصف مملکت به او تعلق داشت. هنگامی که در بستر مرگ بود، رو به پزشک خود کرد و گفت:" برای چند دقیقه وقت بیشتر حاضرم همه دارایی ام را بدهم."

همین الآن شروع کنید

زمان مناسب برای دانستن قدر هر دقیقه گرانبها از عمرمان همین الآن است، نه بعدا که دقیقه ها از دست رفته اند.

دید بلند مدت داشته باشید

دکتر ادوارد بن فیلد از دانشگاه هاروارد در نتیجه مطالعات عمیق خود درمورد موفقیت و اولویت بندی به این نتیجه رسید که موفق ترین افراد و آنهایی که برای کسب استقلال مالی بیشترین شانس را دارند، همیشه با هر تصمیم خود در زمان حال، آینده را هم در نظر می گیرند و هر چه این افراد آینده دورتری را برای برنامه ریزی مد نظر قرار می دهند احتمال موفقیت آنها بیشتر می شود.

از لذت های فوری چشم پوشی کنید

اقتصاددانان می گویند:" علت اصلی شکست های مالی و شخصی گرایش طبیعی افراد به صرف همه درآمدشان و حتی بیشتر از آن و انجام کارهای آسان و لذت بخش است. از طرف دیگر، انجام کارهای مهم گر چه ممکن است مشکل باشد، شاهراه رسیدن به عزت نفس و رضایت مندی است." چیزی که به آن "آینده" می گوییم به زودی به زمان حال تبدیل می شود و هر فداکاری که امروز انجام بدهیم با بهره مرکب آن در آینده ای درخشان در انتظار شماست.

ارزش هایتان را مشخص کنید

اساس برنامه ریزی شخصی باورها و ارزش های شماست. این ارزش ها هسته مرکزی وجود شما را به عنوان یک انسان تشکیل می دهند، زمینه اصلی باورهای شما هستند و موجب انسجام شخصیت شما می شوند. مشخص کردن ارزش ها گام اول برای ایجاد اعتماد به نفس، عزت نفس و پرورش شخصیت است. وقتی بر مبنای ارزش های خودتان زندگی کنید. احساس قدرت ذهنی، رضایت و توانمندی می کنید و می توانید به اهدافتان دست پیدا کنید.

ببینید چه چیزی واقعا باعث شادی شما می شود و زندگی تان را بر اساس آن سازماندهی کنید. ارزش های واقعی خودتان را بنویسید و بر مبنای آنها برنامه ریزی کنید. برای تعیین ارزش هایتان به باورهایتان فکر کنید. باورهای خود شما نه چیزهایی که دیگران از شما انتظار دارند. از همه اشتباهات تان درس بگیرید و آنها را یادداشت کنید. از این اشتباهات مانند پله ای برای صعود به سوی موفقیت های بزرگ در آینده استفاده کنید.

توجه به سه محور اصلی زندگی

زندگی خود را در اطراف سه محور "خانواده" ، "شغل" ، و "اهداف شخصی" سازماندهی کنید. ضروری است که مدام از امور جاری فاصله بگیرید و با تقسیم منطقی وقتتان برای این سه محور اصلی ، به جای اینکه تحت فشارهای مختلف زندگی قرار بگیرید بر زندگی تان مسلط شوید. صرف چند لحظه تفکر برای استفاده از وقت، مدیریت آن را بهبود می بخشد.

هدف هایتان را مشخص کنید

اهداف ملموس و غیر ملموس شما در زمینه شخصی ، خانوادگی ،و شغلی چه هستند؟ یک هدف ملموس خانوادگی می تواتند خانه بزرگتر، اتومبیل بهتر، تلویزیون مدرن تر، یک مسافرت و هر چیز دیگری که با پول سر و کار دارد باشد. هدف های غیر ملموس مثل روابط بهتر با اعضای خانواده، صرف زمان بیشتر برای قدم زدن با آنها یا کمک در امور منزل است. هدف و عصاره اصلی مدیریت زمان دستیابی به اهداف خانوادگی و شخصی است.

زمینه دوم اهداف حرفه ای است این زمینه با اهداف گروه اول در ارتباط است. چطور می توانید درآمدی داشته باشید که به وسیله آن به اهداف خانوادگی دست پیدا کنید؟ چطور می توانید صاحب مهارت ها و توانایی هایی بشوید که از دیگران جلو بیافتید؟

سومین زمینه اهداف شخصی ( پرورش شخصیت) است. فراموش نکنید پیشرفت بیرونی شما وابسته به پیشرفت درونی تان است. اگر بخواهید در زندگی شخصی و حرفه ای به اهداف ارزشمندی دست پیدا کنید، باید اول خودتان را پرورش بدهید. بزرگ ترین رمز موفقیت این است که بدانید شما می توانید هر چه می خواهید بشوید و به هر هدفی که مد نظرتان است برسید، به شرطی که بدون وقفه روی خودتان کار کنید. سعی کنید هر روز در جهت رسیدن به اهداف در سه زمینه شخصی، خانوادگی، وشغلی گامی به جلو بردارید.

روشن کردن اهداف

کلید اصلی برای دستیابی به موفقیت های بزرگ ، روشنی اهداف است. موفقیت شما در زندگی عمدتا به این بستگی دارد که تا چه اندازه آنچه که واقعا می خواهید برایتان روشن باشد. افرادی که اهداف مکتوب و روشن دارند در مدتی کوتاه به موفقیت هایی دست می یابند که افراد بی هدف تصور آن را هم نمی کنند. هر چه اهدافتان را بیشتر بنویسید و بازنویسی کنید و درباره انها فکر کنید، در ذهنتان روشنتر می شوند. در این صورت به احتمال زیاد بیشتر به کارهایی که شما را به اهدافتان نزدیک می کند خواهید پرداخت و وقت کمتری را صرف کارهای نامربوط خواهید کرد.

اصل پارتو

یکی از مفید ترین اصول مدیریت زمان و زندگی اصل 80/20 است که به نام پایه گذار ایتالیایی آن ویلفردو پارتو ، که آن را در سال 1895 ابداع کرد، نامیده شده است. پارتو متوجه شد که در جامعه او مردم به دو گروه تقسیم می شوند:"تعداد کم و مهم" شامل 20 در صد افراد صاحب ثروت و قدرت و "تعداد زیاد و کم مایه" شامل 80 درصد مردم از طبقات پایین اجتماع. پارتو بعدا متوجه شد که سایر فعالیت های اقتصادی هم از این اصل پیروی می کنند. برای مثال، طبق این اصل ، 80 در صد از نتایجی که به دست می اورید نتیجه 20 درصد از فعالیت شماست، 20 درصد مشتری ها 80 درصد خرید را انجام می دهند، 20 درصد کالا و خدمات 80 درصد سود را به وجود می آورند و مانند آن.

اصل پارتو را در همه کارهای خود به کار ببندید زیرا این خود یک بزرگراه خوشبختی است. برای مثال در زندگی شما فعالیت هایی وجود دارد که با 20 درصد وقت گذاشتن برای آنها سبب نتایج معادل 80 درصد می شوند، و بر عکس، شما ممکن است سال ها مشغول به کاری باشید که 80 درصد وقت شما را به خود اختصاص دهد ولی فقط 20 درصد در زندگی شما مؤثر باشد. دقت کنید که اینطور نباشد.

اگر هدف هایتان را لیست کنید و از نظر اهمیت شماره 1 تا 10 به آنها بدهید، می بینید که 20 درصد از هدف های بالا ، 80 درصد در خوشبختی و زندگی شما مؤثر است در حالیکه 80 درصد بقیه هدف ها فقط 20 درصد از آرزوهای شما را برآورده می کند. زمان را در کنترل خود بگیرید و وقتتان را بیهوده تلف نکنید. به طوریکه اولویت را بر کارها و برنامه هایی بگذارید که 80 درصد در رسیدن به هدف ، شما را کمک می کند. همین الآن دست به کار شوید و حداقل 5 کار بیهوده و کم ارزشی که تا کنون سبب اتلاف وقت و عمر شما شده است را یادداشت کرده و به جای آن 5 کار خوب و ارزشمند را جایگزین کنید و عملا آنها را به اجرا درآورید. با این کار بعد از مدت کوتاهی از بیهودگی دور و تبدیل به انسان ارزشمندی می شوید. شک نکنید.


نویسنده : نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره از دانشگاه علامه طباطبایی


بیشتر بخوانید: 

رازهایی که زنان را در زندگی شخصی و حرفه ای به موفقیت می رساند


برای مشاهده ویدئوهای متنوع کلیک کنید نماشا ، نگاه نو


منابع:

- کتاب مهارت زندگی در جامعه امروز نوشته مهندس داود سعادت کیش

- کتاب استفاده از مدیریت زمان در زندگی شخصی و حرفه ای نوشته برایان تریسی

درمان وجودی pdf


زندگینامه ویکتور فرانکل



ویکتور فرانکل (1997-1905) در وین به دنیا آمد و تحصیل کرد. او مراکز راهنمایی جوانان را در سال 1928 دایر کرد و تا سال 1938 آنها را اداره نمود. فرانکل از سال 1942 تا 1945 در اردوگاه های اسرای نازی در آشویتس و داخو زندانی بود و والدین، برادر ، همسر ، و فرزندان او در آنجا مردند. او تجربیات وحشتناک خود را در این اردوگاه ها به یاد می آورد، ولی توانست از آنها به صورت سازنده استفاده کند و اجازه ندهد که عشق و علاقه او را به زندگی کاهش دهند. او به سرتاسر دنیا سفر کرد و در اروپا، آمریگپکای لاتین، آسیای جنوب شرقی، و ایالات متحده سخنرانی هایی را ایراد نمود.

فرانکل مدرک پزشکی خود را در سال 1930 و دکترای خود را در فلسفه در سال 1949 از دانشگاه وین دریافت کرد. او در دانشگاه وین استادیار شد و بعدا در دانشگاه بین المللی ایالات متحده واقع در سن دیاگو، سخنران برجسته ای شد. او در دانشگاه های هاروارد، استنفورد، و ساترن متدودیست، استاد مدعو بود. آثار فرانکل به بیش از 20 زبان ترجمه شده اند، و عقاید او همچنان تأثیر عمده ای بر رشد درمان وجودی دارد. کتاب جالب او با عنوان انسان در جستجوی معنی (1963) در سر تاسر دنیا پرفروش بوده است.


درمان وجودی فرانکل

گرچه فرانکل قبل از سال های وحشتناک خود در اردوگاه های مرگ نازی ، ابداع رویکرد وجودی در کاربست بالینی را آغاز کرده بود، اما تجربیات او در این اردوگاه ها ، دیدگاه های وی را تأیید کردند. او معتقد بود که حتی در شرایط وحشتناک، می توانیم بازمانده آزادی معنوی و استقلال ذهن را حفظ کنیم. فرانکل معتقد بود که ماهیت انسان بودن ، در جستجو کردن معنی و هدف نهفته است. او باور داشت که عشق عالی ترین هدفی است که انسان ها می توانند آرزو کنند و رستگاری ما از طریق عشق است. ما می توانیم این معنی را از طریق اعمال و نیازهایمان ، با تجربه کردن ارزش ( مانند عشق یا موفقیت ها از طریق کار ) ، و رنج کشیدن کشف کنیم.

فرانکل در واکنش به اغلب عقاید جبرگرایانه فروید، نظریه و کاربست روان درمانی خودش را به وجود آورد که بر مفاهیم آزادی ، مسئولیت، معنی، و جستجو برای ارزش ها تأکید داشت. من به این دلیل فرانکل را به عنوان یکی از شخصیت های اصلی رویکرد وجودی انتخاب کرده ام که نظریه های او به وسیله مصیبت های زندگی اش آزمایش شده اند، زیرا او طوری زندگی کرد که نظریه اش از آن دفاع می کند.

زمینه تاریخی درمان وجودی


تفکر روانشناسان و روانپزشکان وجودی در قرن نوزدهم تحت تأثیر چند فیلسوف و نویسنده قرار داشت:


سورن کی یر کگارد : فیلسوف و حکیم الهی مسیحی اهل دانمارک بود. او به نقش اضطراب و عدم اطمینان یا نامعلومی در زندگی پرداخت. کییرکگارد معتقد بود که اضطراب مدرسه ای است که در آن برای خودبودن آموزش دیده ایم. زندگی اتفاق پشت اتفاق است و به جز حتمی بودن مرگ ، تضمین دیگری وجود ندارد. این به هیچ وجه حالت راحتی نیست، اما برای انسان شدن ما ضروری است. به اعتقاد او "بیماری تا حد مرگ" زمانی ایجاد می شود که با خودمان روراست نباشیم.

فردریش نیچه : فیلسوف آلمانی که برای نیروی اراده ارزش قائل بود. کی یر کگارد و نیچه با تحلیل های پیشگام خود در مورد اضطراب ، افسردگی، ذهنیت، و خود اصیل، بنیان گذاران دیدگاه وجودی محسوب می شوند.

مارتین هایدگر : وجودنگری پدیدار شناختی هایدگر به ما یادآور می شود که در دنیا وجود داریم و نمی توانیم خود را جدا از دنیایی که به داخل آن افکنده شده ایم، تصور کنیم. ما تا ابد زنده نیستیم تا روزهای متوالی را با گفتگوهای سطحی و کارهای عادی هدر دهیم. تنها چاره کار ، زندگی صادقانه و به صورت اصیل است یعنی زندگی که بر اساس توقعات دیگران سازمان نیافته باشد.

مارتین بابر: موضع بابر نسبت به اغلب وجودنگرها کمتر فردگرایانه بود. او گفت که ما انسان ها در نوعی حالت بینابین زندگی می کنیم، یعنی هرگز فقط من وجود ندارد، بلکه همیشه دیگری هم وجود دارد. بابر بر اهمیت حضور تأکید می کند که سه وظیفه دارد: 1) روابط واقعی من/تو را امکان پذیر می سازد  2) به وجود داشتن در یک موقعیت معنی می دهد  3) فرد را قادر می سازد تا در زمان حال احساس مسئولیت کند .

لودویگ بیزوانگر: تحلیل گر وجودی که بر ابعاد ذهنی و معنوی وجود انسان تأکید می کرد. او با ارائه مدل کل نگری در مورد self ، به رابطه بین شخص و محیط او می پردازد. او برای بررسی کردن ویژگی های مهم خود، از جمله انتخاب، آزادی، و دلسوزی و اهمیت دادن، از روش پدیدار شناختی استفاده کرد. او رویکرد وجودی خود را عمدتا بر عقاید هایدگر استوار کرد و نظر هایدگر را در مورد اینکه ما "به این دنیا افکنده شده ایم " پذیرفت . با این حال به اعتقاد بینزوانگر، این"افکنده شدن" مارا از قید مسئولیت انتخاب های خود و برنامه ریزی برای آینده خلاص نمی کند.

مدارد باس : بینزوانگر و باس روانکاوان وجودی اولیه و شخصیت های مهم در شکل گیری روان درمانی وجودی بودند. آنها به هستی در دنیا اشاره کردندکه به توانایی ما در اندیشیدن به رویدادهای زندگی و معنی دادن به این رویدادها مربوط می شود. آنها معتقد بودند که درمانگر باید بدون پیش فرض هایی که از این آگاهی تجربی جلوگیری می کنند، به دنیای ذهنی درمانجو وارد شوند.

ژان پل سارتر : او تا اندازه ای در اثر سال هایی که در جنبش مقاومت فرانسه در جنگ جهانی دوم سپری کرده بود، متقاعد شده بود که انسان ها خیلی بیشتر از آنچه وجودنگرهای پیشین باور داشتند، آزاد هستند. به اعتقاد سارتر ، ناتوانی در تأیید کردن آزادی و حق انتخاب به مشکلات هیجانی منجر می شود. این نوعی بهانه تراسی است که بگوییم:"من به خاطر شرایط گذشته ام اکنون نمی توانم تغییر کنم". ما در هر لحظه به وسیله اعمالمان تصمیم می گیریم چه کسی باشیم. وجود ما هرگز ثابت و پرداخته شده نیست.


شخصیت های اصلی در روان درمانی وجودی امروزی

ویکتور فرانکل : او شخصیت اصلی در شکل گیری درمان وجودی در اروپا و انتقال آن به ایالات متحده است. اساس کار فرانکل دو نقل قول از نیچه بود: یکی آنکه " کسی که دلیلی برای زنده ماندن دارد می تواند تقریبا هر چیزی را تحمل کند" و نقل قول دیگر  " آنکه مرا نمی کشد، مرا نیرومندتر می کند" . فرانکل معنادرمانی را به وجود آورد که به معنی" درمان از طریق معنی" است. موضوع اساسی در کارهای او این است که زندگی تحت هر شرایطی معنی دارد، انگیزش اصلی برای زیستن میل به معنی است، ما آزادیم تا در هر چیزی که به آن فکر می کنیم معنی بیابیم ، و باید برای اینکه کاملا زنده باشیم، باید بدن، ذهن، و روح را یکپارچه کنیم. هدف فرایند درمان این است که افراد را برای پیدا کردن معنی و هدف از طریق رنج کشیدن، کار ، و عشق، به چالش بطلبد.

رولو می: رولو می روانشناس مانند فرانکل عمیقا تحت تأثیر فیلسوفان وجودی ، مفاهیم روانشناسی فروید، و چند جنبه از روانشناسی فرد نگر آدلر قرار داشت. می یکی از شخصیت های اصلی بود که وجودنگری را از اروپا به ایالات متحده آورد و مفاهیم اساسی آن را در قالب روان درمانی پیاده کرد. به عقیده می "وجود داشتن" جرأت می خواهد، و انتخاب ها تعیین می کنندکه چه نوع آدمی شویم. درون ما کشمکش مداومی وجود دارد. گرچه می خواهیم در جهت پختگی و استقلال رشد کنیم، اما می فهمیم که این گسترش فرایندی عذاب آور است.

ایروین یالوم: یالوم بر اساس این عقیده که وجودنگری به " مقدرات اساسی وجود" می پردازد، رویکرد خودش را به روان درمانی فردی و گروهی به وجود آورد. مقدرات اساسی وجود عبارتند از: انزوا و رابطه با دیگران، مرگ و زیستن به طور کامل، و بی معنایی و معنی . یالوم معتقد است که اکثر درمانگران با تجربه، صرف نظر از گرایش نظری خود، تعدادی از موضوعات اساسی وجودی را به کار می گیرند. و اینکه چگونه ما به این موضوعات وجودی رسیدگی کنیم، با طرح ریزی و کیفیت زندگی ما ارتباط زیادی دارد.

جیمز بوگنتال: اصطلاح روان درمانی" وجودی-انسان گرا" را وضع کرد و سخنگوی اصلی این رویکرد بود. او بر پرورش دادن حضور درمانجو و درمانگر تأکید داشت. او روش هایی را ابداع کرد تا به درمانجو در عمیق کردن کاوش، یا جستجوی درونی کمک کند. وظیفه اصلی درمانگر این است که به درمانجویان کمک کند تا به جای اینکه صرفا در مورد خودشان حرف بزنند، در لحظه کنونی، در مورد خودشان چیزهای تازه ای را کشف کنند. آنچه در رویکرد بوگنتال اهمیت دارد، نظر او در مورد مقاومت استکه از دیدگاه وجودی-انسان گرا، فقط مقاومت نسبت به درمان نیست، بلکه بیشتر حضور کامل داشتن در مدت درمان و در زندگی است. انواع مقاومت عبارتند از: توجیه کردن عقلانی ، اهل جر و بحث بودن، همیشه به دنبال خشنود کردن بودن، و سایر حالت های محدودکننده زندگی.


درمان وجودی

درمان وجودی بیشتر یک شیوه تفکر یا نگرش نسبت به روان درمانی است تا سبک خاصی از اجرا کردن روان درمانی . درمان وجودی را به بهترین وجه می توان به صورت رویکردی فلسفی توصیف کرد که بر کاربست درمانی مشاور تأثیر می گذارد. درمان وجودی بر کاوش موضوعاتی چون فناپذیری ، معنی ، آزادی ، مسئولیت، اضطراب، و تنهایی به صورتی که با کشمکش کنونی فرد ارتباط پیدا می کنند، تمرکز می کند. هدف درمان وجودی این است که به درمانجویان در کاوش " مقدرات زندگی" وجودی آنها، اینکه چگونه گاهی اینها نادیده گرفته شده یا انکار می شوند، و چگونه رسیدگی کردن به آنها در نهایت به وجود با معنی تری منجر می شود، کمک شود .

رویکرد وجودی با برداشت جبرگرایانه از ماهیت انسان که روانکاوی سنتی و رفتارگرایی رادیکال از آن استفاده می کنند، مخالف است. درمان وجودی براین فرض استوار است که ما آزادیم و بنابراین، مسئول انتخاب ها و اعمال خود هستیم. ما خالق زندگی خود هستیم، و مسیرهایی که دنبال می کنیم، تدارک می بینیم. فرض بنیادی وجودی این است که ما قربانی شرایط نیستیم، زیرا به مقدار زیاد، همان کسی هستیم که تصمیم گرفته ایم باشیم. یکی از هدف های روان درمانی وجودی این است که افراد را ترغیب کند از فریب دادن خودشان در مورد مسئول نبودن برای آنچه برایشان اتفاق افتاده است و توقع بیش از حد از زندگی، دست بکشند.

مشاوره وجودی

مفاهیم اصلی درمان وجودی

این دیدگاه اصولا رویکردی تجربی به مشاوره است نه مدل نظری منسجم. رشد شخصیت بر اساس منحصر به فرد بودن هر شخص استوار است. درک خویشتن از دوران طفولیت به وجود می آید. تمرکز روی زمان حال و آنچه فرد قرار است بشود می باشد، یعنی این رویکرد به سمت آینده گرایش دارد و قبل از عمل کردن بر خود آگاهی تأکید دارد.

هدف های درمان

هدف مشاور کمک به درمانجویان است تا بفهمند آزاد هستند و از مسئولیت های خود آگاه شوند. به چالش طلبیدن آنها برای اینکه بفهمند مسئول رویدادهایی هستندکه قبلا تصور می کردندبرای آنها اتفاق افتاده اند . هدف دیگر مشخص کردن عواملی است که جلوی آزادی را می گیرند.

رابطه درمانی

وظیفه اصلی درمانگر درک دقیق بودن در زمان حال درمانجوست. روی بی واسطگی رابطه درمانجو- درمانگر و اصالت مواجهه در زمان حال تأکید می شود. درمانجو و درمانگر می توانند در اثر این مواجهه تغییر کنند.

تکنیک های درمان وجودی

مداخله هایی که درمانگران وجودی اجرا می کنند، بر دیدگاه های فلسفی در مورد ماهیت وجود انسان استوار هستند. این درمانگران به جای تشخیص ، درمان، و پیش آگهی ، توصیف ، شناختن، و کاوش کردن واقعیت ذهنی درمانجو را ترجیح می دهند. به دلیل تأکید این دیدگاه بر شناختن، فنون معدودی از این رویکرد حاصل شده و درمانگر می تواند فنونی را از رویکردهای دیگر اقتباس نموده و آنها را در چارچوب وجودی وارد کند. رهنمود اصلی این است که مداخله های درمانگر وجودی باید نسبت به منحصر به فرد بودن هر درمانجو ، حساس باشند.

فرایند درمان وجودی

از آنجا که دروغ گفتن منبع آسیب روانی در نظر گرفته می شود، صداقت راه حل برطرف کردن نشانه هاست. با توجه به اینکه اصالت، هدف روان درمانی وجودی است، بالا بردن آگاهی یکی از فرایندهای مهمی می شود که افراد از طریق ان به جنبه هایی از دنیا و خودشان پی می برندکه با دروغ گفتن مخفی مانده اند. در وجود نگری روی ترغیب کردن درمانجو به برقرار کردن رابطه ای اصیل با درمانگر تأکید می شود طوری که به طور فزاینده ای خود را به صورت فاعلی احساس کند که آزاد است با درمانگر تفاوت داشته باشد، حتی تا حدی که تصمیم بگیرد چه موقعی باید درمان خاتمه یابد. با اینکه روی فن یا روش کار تأکید نمی شودف وجودنگرهای کلاسیک مانند بینزوانگر، باس، و مِی در عمل از فنون روان کاوی ، مخصوصا در مراحل مقدماتی درمان، کمک زیادی می گیرند.

مراحل مشاوره وجودی

در مرحله مقدماتی مشاوره درمانجویان ترغیب می شوند تا شیوه ای که وجود خود را درک می کنند و به آن معنی می دهند، توصیف کرده و مورد سؤال قرار دهند. آنها ارزش ها ، عقاید، و فرض های خود را برای تعیین کردن اعتبار آنها بررسی می کنند. برای بسیاری از درمانجویان، این تکلیف دشواری است، زیرا امکان دارد که آنها در آغاز مشکلات خود را کلا ناشی از علت های بیرونی بدانند. مشاور به آنها می آموزد چگونه به وجود خودشان فکر کنند و نقش خودشان را در ایجاد کردن مشکلات در زندگی ، بررسی کنند.

در مرحله میانی مشاوره وجودی، به درمانجویان کمک می شود تا منبع و اقتدار نظام ارزشی کنونی خودشان را به صورت کامل تر بررسی کنند. این فرایند خودکاوی معمولا به بینش های تازه و بازسازی ارزش ها و نگرش ها منجر می شود.

مرحله آخر مشاوره وجودی بر کمک کردن به افراد در به عمل آوردن آنچه در مورد خودشان آموخته اند، تمرکز دارد. هدف درمان این است که درمانجویان را قادر سازد تا روش های اجرا کردن ارزش های بررسی شده و درونی شده خود را به صورت عینی، مابین جلسات و بعد از خاتمه یافتن درمان پیدا کنند.

درمان وجودی برای چه درمانجویانی مناسب است

درمان وجودی برای افرادی که با بحران های رشد کنار می آیند ، دستخوش اندوه یا فقدان شده اند ، با مرگ یا تصمیم مهمی در زندگی روبرو شده اند، بسیار مناسب است. ون دورزن (2002) معتقد است که این نوع درمان برای درمانجویانی بسیار مناسب است که متعهد شده اند به مشکلات مربوط به زندگی خود رسیدگی کنند ، کسانی که احساس می کنند با انتظارات فعلی جامعه بیگانه شده اند، یا کسانی که به دنبال معنی در زندگی خود هستند. این درمان برای کسانی مناسب است که بر سر دوراهی هستند و اوضاع و شرایط در دنیا را زیر سؤال می برند و مایلند وضع موجود را به چالش بطلبند. درمان وجودی می تواند برای کسانی که بر لبه وجود قرار دارندمفید باشد، مثل کسانی که در حال مرگ یا به فکر خودکشی هستند.


بیشتر بخوانید: نظریه عقلانی عاطفی رفتاری آلبرت الیس


برای مشاهده ویدئوهای انگیزشی و موفقیت کلیک کنیدنماشا ، نگاه نو



نویسنده: نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره توانبخشی از دانشگاه علامه طباطبایی


منابع:

کتاب نظریه و کاربست مشاوره و روان درمانی تألیف جرالد کری

کتاب نظریه های روان درمانی تألیف جیمز پروچاسکا و جان نورکراس

خدمات توانبخشی و مشاوره توانبخشی

مشاوره توانبخشی


تاریخچه توانبخشی

پیدایش معلولیت با آغاز زندگی بشر همزمان است و در همهُ زمان ها عده ای به دلایل گوناگون دچار معلولیت بوده اند. در قرن بیستم به علت وقوع دو جنگ جهانی و سایر نبردهای منطقه ای و رشد صنعت و ماشینی شدن کارها بر تعداد معلولین در همه کشورها به طور چشمگیری افزوده شده است. پس از جنگ جهانی اول با افزایش تعداد معلولین ، اولین مرکز توانبخشی توسط دکتر هاوارد راسک در بیمارستان بل ویو در نیویورک تأسیس شد و بعدا با افزایش معلولیت و تعداد معلولان گسترش پیدا کرد..


سیر توجه به وضعیت معلولین به چند دوره تقسیم می شود:

1) در دوره اول سعی می شد معلولین را از جامعه حذف کنند زیرا آنان را انسان هایی کاملا بی فایده و زائد می دانستند.

2) در دوره دوم که با رشد دیدگاه انسان گرایی مقارن بود سعی می شد معلولین را  به طور پنهان در محیط های شبانه حتی الامکان زنده نگهداری کنند.

3)در دوره سوم معلولین بیش از گذشته مورد توجه قرار گرفتند و بر اساس نوع معلولیت به طور مجزا در مراکز شبانه روزی خاص نگهداری می شدند.

4) در دوره چهارم که آمادگی بیشتری برای نگهداری معلولین در جامعه به وجود آمد ضمن حمایت از حقوق معلولین ، به نگهداری از آنان در داخل خانواده ها اقدام شد.

5) در دوره پنجم معلولین را انسان هایی توانمند دانستند که اگر مسئولیت هایی در حد توان به آنها سپرده شود به خوبی می توانند از عهده انجام آن برآیند و زندگی رضایت بخشی داشته باشند.

تعریف توانبخشی

به پیشنهاد سازمان ملل متحد UN  اعلام کردند که سال جهانی معلولان 1981 ، دهه معلولان 1983-1992 ، و روز جهانی معلولان سوم دسامبر است. کارشناس سازمان بهداشت جهانی WHO  در سال 1969 نخستین تعریف عملیاتی از توانبخشی را ارائه کرده است: توانبخشی عبارت است از مجموعه ای از خدمات و اقدامات پزشکی ، آموزشی ، حرفه ای ، و اجتماعی که برای بازتوانی فرد معلول و ارتقاء سطح کارایی او به بالاترین حد ممکن به منظور دستیابی به زندگی مستقل در جامعه عرضه می کنند. 

تعریف دیگری که سازمان بهداشت جهانی WHO در سال 1981 درباره توانبخشی ارائه داده است تحت عنوان سازگاری اجتماعی است و معتقدند توانبخشی عبارت است از فرایندی هدفگرا و دارای محدودیت زمانی که هدفش توانا ساختن شخص دارای اختلال برای رسیدن به سطح جسمی ، ذهنی ، اجتماعی و کارکردی مناسب است و در این راه او را برای تغییر دادن زندگی اش به ابزارهایی مجهز می کنند. در واقع توانبخشی شامل اقداماتی است که با کمک های فنی ،فقدان کارکرد را جبران می کند و همچنین شامل اقداماتی از قبیل مناسب سازی محیط شهری است که سازگاری اجتماعی را تسهیل می کند.

پروفسور هلاندر کارشناس امور معلولان سازمان بهداشت جهانی 1994 معتقد است توانبخشی شامل همه اقدامات هدفمند برای کاهش اثر معلولیت بر فرد و قادر ساختن وی برای دستیابی به استقلال ، مراوده اجتماعی ، کسب کیفیت زندگی بهتر و خود شکوفایی است. 


طبقه بندی معلولین

1) معلولین حسی : بینایی ، شنوایی ، جسمی و حرکتی

2) معلولین ذهنی و روانی : این واژه به افرادی اطلاق می گردد که از بدو تولد کمبود مغزی داشته اند و تنها بدن آنها رشد کرده است. خیلی از آنها ممکن است قادر به انجام کارهای روزانه خود نباشند و به مراقبت احتیاج داشته باشند. معلول روانی ، بیمار روانی نیست و در حین معالجه به نحوی آموزش می بیند که قادر به انجام فعالیت روزانه خویش باشد.

3) معلولین اجتماعی : برای برخی از ما واژه معلولیت بیشتر یادآور افرادی است که از ناتوانی های جسمی یا روانی رنج می برند اما در جامعه ما با افراد و گروه های دیگری نیز سر و کار داریم که بنا به علل مختلف در رده معلولین قرار می گیرند البته با عنوان معلولین اجتماعی. معلولین اجتماعی به افرادی اطلاق می گردد که در نتیجه نابسامانی های اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی ، و وضع نامساعد خانوادگی دچار انواع انحرافات رفتاری و اخلاقی شده باشند. مهم ترین گروه معلولین اجتماعی شامل کودکان آسیب دیده ، خیابانی ، فراری و بزهکار ، معتادین ، متکدیان ، و روسپیان می شود.


انواع توانبخشی


1) توانبخشی پزشکی

یک رشته پزشکی تخصصی بالینی است که به بررسی ، پیشگیری و درمان معلولیت ها و ناتوانی های فیزیکی می پردازد.

2) توانبخشی اجتماعی

توانبخشی اجتماعی و روانی، شرایط انطباق و پذیرش معلولیت را برای فرد آسیب دیده فراهم می کند. انطباق با شرایط معلولیت، فرایندی است که زمان مورد نیاز آن در افراد مختلف ، متفاوت است. اولین اقدام در این توانبخشی " ارزشیابی فرد معلول " است که از طریق مشاهده ، مصاحبه ، و جمع آوری اطلاعات از سایر منابع انجام می گیرد. این کار توسط مددکار اجتماعی انجام می شود. مددکار نقشی چند بعدی به عنوان آموزش دهنده، تسهیل کننده روابط اجتماعی، و حامی فرد معلول و خانواده ، در سیستم های اجتماعی ایفا می کند.

3) توانبخشی آموزشی

منظور از توانبخشی آموزشی برنامه ویژه ای است که می تواند نیازهای آموزشی خاص کودکان معلول را برآورده سازد. برای چنین کاری ممکن است ابزارهای خاص ، روش های آموزش و تجهیزات ویژه مورد نیاز باشد. یک رویکرد منظم اموزشی برای کودکان معلول دارای سه مرحله است:

1) انتخاب هدف آموزشی            2) انتخاب روش آموزشی مناسب          3) ارزشیابی پیشرفت برنامه


توانبخشی آموزشی شامل برنامه های ذیل می باشد:         


الف ) برنامه آموزشی انطباقی

1- برنامه آموزشی امور خودیاری self help به افراد کم توان ذهنی

2- برنامه آموزشی تحرک و جهت یابی Mobility & Orientation به افراد نابینا

3- برنامه تربیت شنیداری Auditory Training برای افراد کم شنوا

4- برنامه آموزش شیوه های ایجاد ارتباط غیر کلامی و روش ارتباط کلی به افراد ناشنوا

5- آموزش انجام مهارت های خودیاری و مهارت های روزانه به انواع معلولین جسمی حرکتی

ب) برنامه سواداموزی افراد معلول

1- سوادآموزی کم توانان ذهنی در حد آموزش پذیر Mild.M.R

2- سواد آموزی افراد مبتلا به اختلالات بینایی

3- سواد اموزی افراد با اختلالات شنیداری

4- سواداموزی معلولین جسمی و حرکتی


4) توانبخشی شغلی ( حرفه ای)

مجموعه اقداماتی است که به استخدام ، جذب ، و نگهداری افراد معلول در شغل مناسب می انجامد و بدان وسیله معلول می تواند از امکانات و توانایی های خود به بهترین نحو استفاده کند. به عبارت دیگر توانبخشی شغلی مجموعه خدمات تخصصی پزشکی ، روانشناسی ، آموزشی و اجتماعی است که برای رشد دادن امکانات توانجو از طریق ایجاد آمادگی جسمانی ، روانی ، راهنمایی و آموزش شغلی ، کاریابی، و به کار گماری و پیگیری اعمال می شود.

به عبارتی توانبخشی حرفه ای ، آن جزء مداوم و روند هماهنگ توانبخشی است که شامل تهیه مقدمات خدمات حرفه ای، آموزش حرفه ای و کاریابی ویژه می شود تا فرد معلول بتواند احساس امنیت کند و اشتغال مناسبی کسب نماید. خدمات توانبخشی شغلی بایستی برای کلیه افراد معلول بدون توجه به ریشه و ماهیت معلولیت و سن ایشان وجود داشته باشد و امیدی منصفانه نسبت به یافتن اشتغال مناسب ،مطمئن و ثابت به وجود آورد.


مشاوره توانبخشی

مشاوران توانبخشی مشاورانی هستند با آموزش های خاص و متخصصانی در فراهم آوردن مشاوره و دیگر سرویس ها به افراد ناتوان. از زمانی که معلولیت یک فرد برالی خانواده محرز می گردد، نه تنها شخص مبتلا بلکه والدین و سایر اعضای خانواده نیز عملا وارد حوزه توانبخشی می شوند. تأمین سلامت روانی خانواده دارای فرزند معلول مهمترین موضوعی است که در این مرحله از توانبخشی مد نظر روانشناسان و متخصصان بهداشت روانی قرار دارد، زیرامادام که والدین آگاهی لازم در خصوص علل زیست محیطی و اجتماعی معلولیت فرزندان خود و شیوه برخورد با آنان را نداشته باشند، انگیزه لازم برای مشارکت در فعالیت های توانبخشی نخواهند داشت. اینجا است که مشاور توانبخشی با استعانت از اصول روانشناسی معلولان و بهره مندی از شیوه های مؤثر در مشاوره خانواده ، می کوشد تا از خلال بحث و گفتگو  با پدران و مادران و با توجه به نوع ارزش ها و اعتقادات و میزان دانش و آگاهی آنان ، معلولیت فرزندان را برای انها تشریح کند. همچنین می کوشند تا با بررسی  نوع رابطه سایر اعضای خانواده ( اعم از خواهران و برادران و دیگر بستگان) با فرد معلول ، بافت ارتباطی مناسبی در محیط منزل ایجاد کنند تا عضو معلول خانواده بتواند در سایه چنین روابطی ، خود را برای کسب استقلال در زندگی آتی مهیا سازد.

فرد معلول نیز همچون سایرینف مراحل مختلف تحول را پشت سر می گذارد و با ورود به مرحله نوجوانی، ذهن و روان خود را با مسائل و سؤالات تازه ای مواجه می یابد. روانشناس متخصص در امور معلولان می کوشد تا با توجه به گستره دانش و آگاهی خود ، پاسخی مقتضی برای آنها یافته و روح و روان نوجوان معلول را از رنج ناشی از این مسائل برهاند. مشاور توانبخشی تلاش می کند تا والدین انتظارات خود را با قابلیت های فرزند کم توان ذهنی خود متناسب سازند ، شیوه آموزش رفتارهای اجتماعی به نوجوانان نابینا و ناشنوا را بیاموزند و فرزندان دارای مشکلات جسمی و حرکتی را به منظور افزایش مشارکت های اجتماعی ترغیب کنند. انچه بر اهمیت کار مشاوران توانبخشی در این دوره می افزاید وجود این حقیقت است که نوجوان دارای معلولیت و خانواده های آنان به منابع آموزشی خاص این دوره از رشد ( به ویژه در خصوص کودکان و نوجوانان مبتلا به نارسایی های ذهنی ، حسی و حرکتی ) دسترسی چندانی ندارند و بهره مندی از مشورت توأم با همدلی مشاوران تنها امکان ارزشمندی است که آنان می توانند در این مرحله از زندگی از آن بهره گیرند.

گستره موضوعات روانشناسی معلولان تنها به مراحل کودکی و نوجوانی محدود نمی گردد. رشد و تحول شخصیت فرد معلول و ورود وی به مرحله جوانی، بستری نو برای طرح مسائل تازه تری فراهم می کند که از مهمترین آنها می توان به مقوله ازدواج و چگونگی سازگاری شغلی و اجتماعی اشاره نمود. یک مشاور حوزه توانبخشی فرد معلول را نسبت به قابلیت ها، محدودیت ها و نقش و پایگاهی که در جامعه قادر به احراز آن هستند ، آشنا می سازند و به آنها می آموزند که چگونه در تمامی گزینش های خود در اول زندگی از این شناخت استفاده کنند.

یک روانشناس یا مشاور حوزه توانبخشی به فرد معلول می آموزد که با توجه به شرایط خاص خود ، در انتخاب همسر چه نکاتی را لحاظ نماید و چگونه به خودباوری لازم در این رابطه دست یابد. وی همچنین نیازمند آن است تا بر اساس علایق و ویژگی های شخصیتی خود شغلی را با تمام محدودیت های موجود برگزیند و علاوه بر آن چگونگی سازگاری با محیط کار و ایجاد روابط انسانی مؤثر با افرادی را که در مدار تعامل با وی قرار دارند ، فرا گیرد. اهمیت نقش و جایگاه مشاوران در عرصه فعالیت های توانبخشی ما را بر آن می دارد تا به طور جدی به خلأ موجود  در زمینه ارائه خدمات مشاوره روانشناختی به افراد معلول بیاندیشیم .


برای مشاهده ویدئوهای انگیزشی و موفقیت روی لینک روبرو کلیک کنید:   نماشا ، نگاه نو


برخی از فعالیت هایی که مشاوران توانبخشی انجام می دهند:


1. میسر ساختن مشاوره های فردی و گروهی برای کمک به سازگاری مراجعان با ناتوانی هایشان

2. سنجش و ارزیابی توانایی ها، علاقمندی ها، تجارب ، مهارت ها، سلامت ، و آموزش مراجعان

3. طرح ریزی درمان با همکاری متخصصان دیگر مثل پزشکان و روانشناسان

4. ایجاد یک طرح درمانی یا توانبخشی بر اساس ارزش ها ، توانایی ها، محدودیت ها ، و اهداف مراجعان

5. فراهم کردن موقعیت برای دستیابی مراجعان به خدمات مورد نیاز مثل مراقبت های پزشکی یا تعلیم و تربیت شغلی

6. آموزش به کارفرمایان برای درک نیازها و توانایی های افراد دارای معلولیت و همچنین قانون گذاری هایی که این قشر را تحت تأثیر قرار می دهند.

7. یاری رساندن به مراجعان در ایجاد یک برنامه و طرح برای رشد توانایی ها و سازگاری با محدودیت هایشان

8. آگاه کردن مراجعان از پیشرفت هایشان


نویسنده : نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره توانبخشی از دانشگاه علامه طباطبایی


بیشتر بخوانید:

- رازهایی که زنان را در زندگی شخصی و شغلی به موفقیت می رساند


- رابطه زناشویی خود را چطور رضایت بخش تر کنم؟


منابع:

- کتاب مشاوره و روان درمانی در توانبخشی معلولین تألیف آناهیتا خدابخشی کولایی

- کتاب توانبخشی گروه های خاص با تأکید بر خدمات مددکاری اجتماعی تألیف حمید رضا کریمی درمنی

- کتاب توانبخشی شغلی و حرفه ای معلولین تألیف دکتر عبدالله شفیع آبادی

- کتاب مقدمه بر اصول توانبخشی معلولان تألیف عباس داور منش


رازهایی که زنان را در زندگی شخصی و شغلی به موفقیت می رساند

  

زنان موفق


اصول موفقیت در زندگی زنان

  1. هرگز خودتان را دست کم نگیرید. وقتی شخص دیگری از عهده کاری برآمده باشد، به احتمال زیاد شما هم می توانید از عهده آن برآیید.
  2. تنها حد و مرزهایی که واقعا توانایی های شما را محدود می کند همان هایی است که خودتان ایجاد کرده اید.
  3. هنگامی می توانید زن کارآمدی باشید که مسئولیت کامل زندگیتان و آنچه را برایتان پیش می آید بر عهده بگیرید.
  4. همواره به یاد داشته باشید مهم ترین نیروی خلاقی که در زندگی شما تأثیر می گذاردخود شما هستید.
  5. هیچکس نمی تواند کاری کند که شما احساس حقارت کنید مگر اینکه خودتان این احساس را داشته باشید.
  6. همیشه به یاد داشته باشید که انسان بسیار خوبی هستید با توانایی های بسیاری که هنوز از آنها استفاده نکرده اید.
  7. بپذیرید که هر کجا که هستید و هر که هستید نتیجه تصمیم گیری و انتخاب خودتان است.
  8. برای بهبود وضع زندگی تان، خود را آمادهُ تصمیم گیری ها و انتخاب های جدید کنید.
  9. از بهانه تراشی ، عذر آوردن و دیگران را مقصر دانستن دست بر دارید.
  10. عزت نفس داشته باشید و خوشبختی خودتان را مهم ترین اصل زندگی تان قرار دهید.
  11. در هر مرحله از زندگی اهداف خود را کاملا مشخص کنید و برای هر کدام برنامه ریزی مکتوب داشته باشید.
  12. هدف شما باید شکوفا کردن استعدادهایتان و رسیدن به جایی باشد که توانایی آن را دارید.
  13. رسیدن به آرامش فکری را هدف اصلی خود قرار دهید و بر اساس آن برنامه ریزی کنید.
  14. برای دستیابی به آنچه تا کنون به آن نرسیده اید باید کسی شوید که تا کنون نبوده اید.
  15. در مورد آینده و زندگی خود تصویری روشن و واضح داشته باشید.
  16. آینده ایده آل خود را مجسم کنید و در این تصویر خود را طوری ببینید که گویی تمام جنبه های زندگی تان بی عیب و نقص است.
  17. عشق همیشه مهم ترین چیز در زندگی است.
  18. گرانبهاترین گنجینه در زندگی شما کسانی هستند که دوستشان دارید و دوستتان دارند.
  19. یکی از بزرگترین لذت های زندگی خاطرات خوش است. باید تا آنجا که می توانید خاطرات خوش بیشتری بسازید.
  20. مهم ترین مانعی را که بین شما و هدفتان قرار گرفته است مشخص کنید و از همین امروز برای برداشتن آن دست به کار شوید.
  21. کدام مهارت است که پرورش آن بیشترین تأثیر را بر زندگی تان دارد؟ پاسخ درست به این پرسش رمز موفقیت شماست.
  22. یکی از عوامل تعیین کننده خوشبختی شما این است که بتوانید در زندگی فعالیت های خود را اولویت بندی کنید.
  23. حداقل شرط لازم برای موفقیت در هر زمینه ای یادگیری مداوم است.
  24. به طور مستمر روی رشد و نوسازی شخصیت خود کار کنید.
  25. از سلامت جسمانی خود به بهترین نحو مراقبت کنید. نیرو ونشاط برای موفقیت و خوشبختی ضروری است.
  26. هدف ها رؤیاهایی هستند که محدودیت زمانی دارند. برای رسیدن به هر یک از هدف های خود مهلتی واقع بینانه تعیین کنید.
  27. آنچه بیش از هر چیز با موفقیت و خوشبختی همسویی داردخوش بینی است.
  28. اگر در هر شخص و در هر شرایطی به دنبال نقاط مثبت باشید، تقریبا همیشه آن راپیدا خواهید کرد.
  29. وقتی خدا بخواهد برای شما هدیه ای بفرستد آن را در مشکلی می پیچد. هر چه مشکل بزرگتر باشد، هدیه هم بزرگ تر است.
  30. کلید موفقیت در این است که هدف خود را تعیین کنید و آنگاه طوری عمل کنید که گویی امکان شکست وجود ندارد و همین طور هم خواهد شد.
  31. معیار اصلی کیفیت عملکرد شما به عنوان یک انسان میزان عزت نفس شماست.
  32. هر چقدر خودتان را بیشتر دوست داشته باشید بهتر عمل می کنید و هر چقدر بهتر عمل کنید خودتان را بیشتر دوست خواهید داشت.
  33. گفتگوی درونی خود را کنترل کنید و همیشه با خودتان مثبت و قاطعانه حرف بزنید.
  34. هر روز را با این جمله آغاز کنید: " می دانم امروز اتفاق خوبی برایم می افتد." و خواهید دید که همین طور هم می شود.
  35. با گفتن این جمله احساس خوش بینی را در خود تقویت کنید:"می دانم که در همه موقعیت های زندگیم به نتیجه عالیخواهم رسید."
  36. از انتقاد، محکوم کردن دیگران و گله و شکایت بپرهیزید. در عوض فقط در مورد چیزهایی که واقعا طالب آن هستید فکر کنید.
  37. شما سزاوار داشتن بهترین زندگی هستید. دست خود را به سوی آن پیش ببرید.
  38. اگر با تمام وجود به چیزی اعتقاد داشته باشید سر انجام به واقعیت می پیوندد.
  39. ذهن خود را مدام با تصاویر سلامتی ، شادمانی و سعادتی که آرزوی آن را دارید پر کنید.
  40. نحوه صحبت کردن شما با خودتان در 95% مواقع احساسات شما را تعیین می کند. مرتبا با خودتان تکرار کنید: " خوشحالم، سرحالم و حال خوشی دارم."


راز موفقیت زنان شاغل

  1. موفقیت شغلی هنگامی آغاز می شود که دقیقا مشخص کنید شغل ایدهآل تان چیست.
  2. چه هدفی است که اگر به آن برسید بیشترین تأثیر مثبت را در زندگی شما می گذارد؟
  3. چه کاری است که همیشه انجام آن برای شما آسان اما برای دیگران مشکل بوده است؟
  4. با ایده آل خود شروع کنید. شغل ، زندگی و محیط کاری خود را توصیف کنید.
  5. چه قدم هایی را باید اکنون بردارید تا بتوانید رؤیاهایتان را به واقعیت بدل کنید؟
  6. از دیگران آنچه را که می خواهید طلب کنید. از آنها کمک بگیرید. اطلاعات لازم را کسب کنید. با آنها مشورت کنید. نظرشان را بخواهید و هرگز از خواستن و پرسیدن نترسید.
  7. هر چقدر شغل یا کارتان را بهتر و دقیق تر مشخص کنید، آن را آسان تر به دست می آورید.
  8. قبل از شرکت در مصاحبه شغلی ، لیستی از سؤال هایی که ممکن است از شما بپرسند تهیه کرده و پاسخ آنها را آماده کنید.
  9. پیش از مصاحبه در مورد محلی که می خواهید در آن استخدام شوید تحقیق کنید.
  10. پیوسته روی شبکه روابط خود کار کنید. 85% افراد از طریق روابط و معرفی اشخاص به کار گمارده می شوند.
  11. در طول ساعات کار، پیوسته به کار مشغول باشید. سعی کنید در محل کار خود به پرکارترین فرد مشهور باشید.
  12. ابتدا کار با کامپیوتر را یاد بگیرید و در این کار خبره شوید. در غیر این صورت شغل مناسبی پیدا نخواهید کرد.
  13. برای یک زن موفق، تحصیل هرگز خاتمه نمی یابد. هر روز مطلب جدیدی یاد بگیرید.
  14. با تمرکز مداوم بر روی عملکرد خود و نتایج حاصل از آن برسرعت کار خود بیافزایید.
  15. از وقت خوب استفاده کنید. هر دقیقه را هم به حساب آورید.
  16. برای هر جلسه ای خود را از قبل آماده کنید. در جلسه همه مشغول ارزیابی شما هستند،بخصوص رئیستان.
  17. اگر تمام توانتان همین است که در حال حاضر به کار گرفته اید، بنابراین حاصل کار حال و آینده تان تفاوت چندانی با یکدیگر نخواهد داشت.
  18. اگر بیش از دستمزدتان کار نکنید، هرگز نمی توانید دستمزدی بیش از آنچه که اکنون دریافت می کنید مطالبه کنید.
  19. از رئیستان نهایت استفاده را ببرید. از هر فرصتی برای بالا بردن مهارت ها و توانایی هایتان استفاده کنید.
  20. اینکه از کجا آمده اید مهم نیست، مهم این است که به کجا می روید.
  21. خوب بودن به ندرت برای موفقیت کافی است. عالی بودن را معیار خود قرار دهید و از متوسط بودن پرهیز کنید.
  22. آینده متعلق به کسانی است که از رقابت دست نکشند . هرگز از بهتر شدن دست بر ندارید.
  23. همیشه در کارتان از دیگران تا حد زیادی پیشی بگیرید. در این صورت دیگران نمی توانند با شما رقابت کنند.
  24. صرف نظر از اینکه شغلتان چیست، وظیفه شما همیشه جلب رضایت مشتری است.
  25. مهم ترین مشتری شما رئیس شماست. چه چیزی او را راضی و خشنود می کند؟
  26. بدترین نوع استفاده از وقت این است که کاری را که به هیچ وجه لازم نیست به بهترین وجه انجام دهید.
  27. داشتن تخصص و کارایی برای پیشرفت در کار ضروری است.
  28. لباس هایتان را با دقت انتخاب کنید. طرز لباس پوشیدن باید در شما قدرت و توانایی ایجاد کند.
  29. سرعت از ویژگی های دهه نود به بعد است. هنگامی که موقعیت مناسب برایتان پیش می آید به سرعت حرکت کنید.
  30. نسبت به سازمان و شغل خود تعهد کامل داشته باشید. افراد مسئولیت ناپذیر آینده خوبی ندارند.


نویسنده : نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره از دانشگاه علامه طباطبایی


بیشتر بخوانید : موفقیت ، روش زندگی افراد موفق


ویدئوهای انگیزشی و موفقیت در لینک : نماشا ، نگاه نو



منبع:

کتاب رموز موفقیت برای زنان در زندگی و کار اثر برایان تریسی


نکات کلیدی تربیت فرزند


اصلاح رفتار کودکان


مراجعه کنید به لینک :  شیوه های اصلاح و تغییر رفتار کودکان


در ادامه بخوانید:

مراحل تغییر دادن رفتار کودکان

کودکان و والدینی که از همه نظر کامل باشند ، وجود ندارند و ما به عنوان مشاور یا روانشناس کودک تا به حال والدینی را که دست کم گاهی نسبت به توانایی ها و آگاهی های خودشان به عنوان پدر یا مادر شک نداشته باشند، ملاقات نکرده ایم. اگرچه والدین امروزی ، از نظر تحصیلات و اطلاعات نسبت به گذشته وضعیت خیلی بهتری دارند ، ولی هنوز پرسش های بسیاری وجود دارد. کودکان همیشه آنطور که والدین می خواهند ، رفتار نمی کنند و وقتی والدین احساس می کنند که نمی توانند عادات و رفتار فرزندان خود را تغییر دهند ، احساس درماندگی کرده و اعتماد به نفس خود را از دست می دهند.

به خاطر داشته باشید که در بحث تربیت فرزندان، نباید در کوتاه مدت انتظار پیشرفت زیادی داشته باشید. اهداف خود را متناسب با سن ، خلق و خو ، توانایی ها ، جنسیت، و میزان رشد عقلی فرزندانتان تعیین کنید. همه کودکان در یک سن مشخص وارد مرحله ای مشابه نمی شوند و همچنین ، میزان آموزش پذیری آنها نیز به یک میزان نیست. در نتیجه لازم است شما به عنوان والدین ،بسته به شناخت خود از فرزند تان رفتار کرده و به قضاوت و غریزه خود اعتماد کنید.


مشکل را به طور دقیق تشریح کنید

قبل از هر اقدامی بایستی رفتارهایی را که می خواهید تغییر دهید ، دقیقا مشخص کنید. برچسب زدن به کودکان کمکی به حل مسأله نمی کند . یک برگه کاغذ بردارید و آن را از طول به دو بخش (ستون) تقسیم کنید. در ستون اول ، رفتارها یا عادات های خاصی که دوست دارید کودکتان کمتر آنها را انجام دهد، بنویسید مثل حاضر جوابی ، طفره رفتن از کار ، و به هم ریختن اتاق . در ستون دوم رفتارهایی را بنویسید که دوست دارید فرزندتان آنها را در بیشتر مواقع انجام دهند مثل مؤدبانه صحبت کردن ، عمل به درخواست های والدین بدون تأخیر، و قرار دادن اسباب بازی ها در جای مخصوص.  موارد داخل فهرست را بر اساس اهمیت بنویسید، سپس یکی از آنها را که لزوما مهم ترین مشکل نیست، برای کار انتخاب کنید.


در هر زمان بر روی یک مشکل تمرکز کنید

ممکن است وسوسه شوید همه ی مواردی را که در جدول نوشته اید با هم تغییر دهید. اما در برابر این احساس مقاومت کنید و ابتدا یک مشکل را در نظر بگیرید، آن را حل کنید و سپس به مورد بعدی بپردازید. در ابتدا گاهی بهتر است کار را با یک مشکل کم اهمیت تر که سریعتر هم حل می شود، آغاز کنید، تا در شروع احساس موفقیت کنید . در هفته ها یا ماههای بعد ، همانطور که به سراغ سایر موارد فهرست می روید، احتمالا احساس می کنید که اولویت های شما در فهرست در حال تغییرند. مشکلات جدیدی ایجاد و موارد قبلی ناپدید شده اند یا به نظر کم اهمیت تر می آیند. هر تغییر یک تأثیر کلی بر رفتار فرزندتان خواهد داشت و روند بهبود را تسریع خواهد کرد. رفته رفته الگوهای قدیمی عوض خواهند شد و خواهید دید که شما و فرزندتان خیلی زود احساس بهتری نسبت به خود و یکدیگر پیدا خواهید کرد.


به خود و فرزندتان سخت نگیرید

معمولا مشکلات یک کودک یک شبه حل نمی شود. تغییرات در کودکان و همچنین افراد بالغ به آرامی و مرحله به مرحله ایجاد می شوند. برای نمونه اگر پسرتان قبلا برای مدرسه رفتن دچار مشکل بوده و دو سه روزی است که این مشکل بر طرف شده است ، انتظار نداشته باشید که قبل از خارج شدن از منزل رختخوابش را هم جمع کند. صبر و حوصله به خرج دهید، آن هم به تدریج درست خواهد شد. سعی کنید از پیشرفت های کوچک و تدریجی خوشحال باشید.


هماهنگ و ثابت قدم باشید

شما و همسرتان باید در مورد مشکل و راه حل، پیش از دست زدن به هر کاری ، اتفاق نظر داشته باشید. به علاوه اگر بتوانید با پرستار بچه ، مربی ، معلم ها ، و سایر اعضای خانواده که به طور منظم با کودک شما ارتباط دارند هماهنگی پیدا کنید، نتیجه کار شما بسیار بهتر خواهد بود. همیشه یک راه حل را به اندازه کافی به کار ببرید تا فرصت دستیابی به نتیجه دلخواه را داشته باشید. طبق تجربه های ما ، والدین خیلی زود خسته می شوند و بچه ها این را می دانند. اگر والدین جدی و استوار نباشند، بچه ها به خواسته های آنها احترام نمی گذارند و خود را موظف به انجام انها نمی دانند. برای کمک کردن به خود در ثابت قدم بودن ، تغییرات را اندازه بگیرید و ثبت کنید.


با دید مثبت نگاه کنید

سعی کنید رفتار عمومی فرزندتان را با دید مثبت نگاه کنید. در حالی که روی یک رفتار ناپسند او کار می کنید و در حال اصلاح آن هستید، به او اطمینان دهید که دوستش دارید و برای او ارزش قائلید.  یک نظر مثبت و یا تحسین به خاطر یک رفتار مطلوب ، بسیار بیشتر از خیل انتقادات مؤثر واقع می شود. کودکان در هر مرحله سنی تمایل شدیدی دارند که والدینشان آنها را بپسندند.


بگذارید بچه ها بدانند منتظر چه باید باشند

هدف هایتان را با کلمات ساده ای که کودک به راحتی آنها را می فهمد ، توضیح دهید. به کودک بگویید که دقیقا چه می خواهید بکنید و چه انتظاری از او دارید برای نمونه بگویید" مریم همین حالا ما می خوایم با کمک هم لباسهای کثیفت رو جمع کنیم و تو سبد لباس چرک بذاریم".توجه داشته باشید نیازی نیست که اهداف کلی خود را آشکار کنید اما با حالتی دوستانه و به دور از تهدید، اجازه دهید هدفی را که هر دو برای رسیدن به آن کار می کنید، بداند. 


تنبیه کودک

اگر می توانستیم کودکانمان را فقط با استفاده از روش های مثبت تربیت کنیم، خیلی عالی بود، اما نمی توانیم. برای آموختن الگوهای رفتاری شایسته ، هم روش های مثبت و هم منفی لازم هستند. ما قصد ندارم تنبیه را بپذیریم یا رد کنیم. بلکه می خواهیم روش مناسب آن را بیاموزیم تا هنگامی که تنبیه به عنوان یک روش تربیتی ضروری بود، تأثیر بیشتری داشته باشد. تنبیه به تنهایی نمی تواند نتایج دلخواه را فراهم کند. زیرا به طور کلی روشی منفی است. این روش به کودک می آموزد که چه کاری را نباید انجام دهد. اما نمی آموزد که چگونه باید رفتار کند . لازم است در کنار تنبیه اصولی رفتارهای نامطلوب ، رفتارهای مطلوب و شایسته نیز مورد توجه و تشویق قرار گیرند.

تنبیه ، یکی از روش های تغییر رفتار کودکان است که به منظور کاهش و یا حذف رفتارهای نامطلوب انجام می گیرد. 

مثال برای تنبیه


نادیده گرفتن 

یک راه مؤثر برای برطرف کردن رفتارهای آزاردهنده ی خاص آن است که آنها را به سادگی نادیده بگیریم. یعنی به هیچ وجه به آنها واکنش نشان ندهیم چه زبانی و چه غیر زبانی. وانمود کنید که مشغول انجام کاری هستید و اتاق را ترک کنید. نادیده گرفتن سنجیده هنر نادیده گرفتن رفتارهایی است که دوستشان ندارید و تعریف کردن از آن هایی است که دوستشان دارید. به یاد داشته باشید که هیچ کدام نباید بدون دیگری انجام داده شوند. البته لازم است رفتارها را طبقه بندی کنید چون برخی رفتارها مثل دویدن به سمت خیابان ، بالا رفتن از یخچال، گاز گرفتن و یا کتک زدن کودکی دیگر ، بی احترامی به بزرگترها و ... را نمی توان نادیده گرفت. نادیده گرفتن معمولا برای متوقف کردن رفتارهایی به کار می رود که همیشه مورد توجه بوده اند و همیشه به کودک اجازه داده شده است که به هدفش برسد برای مثال بداخلاقی ها .

در اینجا دو نکته لازم به ذکر است یکی آنکه والدین عزیز ،کاری را که نمی توانید به پایان ببرید، هیچگاه شروع نکنید. اگر فکر می کنید که قادر به نادیده گرفتن یک رفتار برای مدت طولانی نیستید، پس هیچگاه شروع نکنید زیرا در غیر این صورت رفتارها بدتر خواهند شد. نکته دیگر آنکه استفاده از روش نادیده گرفتن برای برخی از والدین به دلیل پایین بودن ظرفیت تحملشان، مستلزم تحمل فشار روانی و تنش زیاد است. از این رو این والدین می توانند از سایر روش های ذکر شده ، جهت تغییر و اصلاح رفتار کودکان استفاده کنند. 

محروم کردن موقتی

بدین معنا که کودک را از یک فعالیت یا موقعیت محروم کنید تا نتواند مورد توجه قرار بگیرد و تمجید شود. این روش بخصوص هنگامی بهترین اثر را دارد که کودک حس کند دارد چیز با ارزشی را از دست می دهد. قبل از هر اقدامی به کودکتان توضیح دهید اگر رفتار ناپسندش را ادامه دهد، او را به اتاقش می فرستید. به او توضیح دهید که این کار کمکش می کند تا او عادت ناپسندش را ترک کند. و به این ترتیب هرگاه از فرمان شما سرپیچی کرد به قول خود عمل کنید.

برای استفاده از این روش به نکات زیر توجه کنید:

  • محل اخراج شدن کودک بایستی خسته کننده باشد (اما نباید تاریک و یا ترسناک باشد). جایی که از جریان فعالیت خانواده جدا باشد. مثلا برای کودکی که تمایل دارد تلویزیون تماشا کند، در حیاط بازی کند، دوچرخه سواری کند ، در صورت بروز و تکرار رفتار ناپسند ، اخراج به اتاق خواب می تواند تنبیه مناسبی باشد.
  • مدت زمان محرومیت( اخراج) را بر حسب سن کودک تعیین کنید. یک کودک را می توان در ازای هر سال از سنش ، یک دقیقه اخراج کرد. برای یک کودک چهار ساله، چهار دقیقه و برای یک کودک پنج ساله، پنج دقیقه مناسب است. برای کودکان همین زمان های کوتاه هم طولانی هستند. این زمان باعث قطع فعالیت او می شود و مهم تر اینکه فرصت می یابد تا با آرامش ، از انجام عملی که باعث فرستاده شدنش به آن مکان شده است ، دست بکشد.
  • اگر کودک در برابر اخراج شدن مقاومت کرد و یا زودتر از زمان مورد نظر از آنجا خارج شد ، او را به محل مورد نظر برگردانید و به عنوان تنبیه یک دقیقه به زمان محرومیت او اضافه کنید، اما در مجموع بیش از سه دقیقه به مجازات او اضافه نکنید، چون تأثیر دلخواه را نخواهد داشت.
  • اگر به جایی رسیدید که لازم بود در کلمات و رفتارتان عصبانیت به خرج دهید، به کودک اطلاع دهید که اگر مجازات رانپذیرد، اسباب بازی مورد علاقه ، یا یک امتیاز ویژه را برای چندین روز از دست خواهد داد. یادتان باشد که حتما به وعده خود عمل کنید. اغلب گفتن اینکه عصبانی هستید ، مقاومت کودک را در هم می شکند.
  • زمان را با یک تایمردر آشپزخانه نگه دارید. به کودک بگویید: " وقتی صدای زنگ تایمر رو شنیدی می تونی از اتاقت بیای بیرون .به شرط اینکه آروم باشی" در غیر این صورت نگذارید از اتاق خارج شود. منتظر باشید که دست از شلوغ کاری بر دارد، خودش را کنترل کند و منتظر به پایان رسیدن زمان مورد نظر باشد.
  • بعد از به پایان رسیدن زمان محرومیت، از کودک بخواهید کاری را که قبل از مجازات باید انجام می داد، انجام دهد یا رفتار مناسبی نشان دهد. اگر با شما همکاری کرد به گرمی او را تحسین کنید. 
  • روش محروم کردن را به عنوان یک روش تنبیهی بهتر است با موقعیت سنی کودک تطبیق دهید. اگر کودک دوباره عادات قدیمی اش را تکرار کرد، میتوان بر میزان و شدت تنبیه افزود. برای نمونه ، اگر نمره کودکتان در یک درس کم باشد، می توان او را برای چند روز از بازی کردن محروم کردتا بیشتر و بهتر مطالعه کند. اگر تلاشش در این مدت کاهش یافت دوباره می توان تنبیه را تکرار کرد. اگر کودکی زیاد با تلفن صحبت می کند، می توان به عنوان تنبیه، تمام بعدازظهر او را از تلفن کردن محروم کرد. شب بعد استفاده از تلفن آزاد خواهد بود و او می تواندرفتار صحیح را نشان دهد.

روش تصحیح بیش از حد

این روش مجموعه ای از راه حل هایی است که یک روانپزشک برای پایان دادن به رفتارهای ناخواسته ی پایدار طراحی کرده است. در این روش از پیامدهای طبیعی برای شکستن عادات ناپسند و آموزش رفتارهای مناسب به طور همزمان استفاده می شود. تصحیح بیش از حد روش مؤثری به جای تنبیه بدنی ، فریاد زدن و سرزنش کردن کودک یا انواع دیگر تنبیه برای تغییر رفتارهای ناشایست، محسوب می شود. این روش برای رفتارهای آزاردهنده شایع و عادات عصبی جدی تر یا حتی رفتارهای ناهنجار بسیار مؤثر است.

بر اساس این روش از کودک می خواهید رفتار ناشایست خود را اصلاح کند و در انجام این تکلیف بکوشد. تأکید و اصرار بر جبران رفتار نابهنجار مانند یک پادزهر عمل می کند، به طوری که کودک دیگر نمی خواهد آن رفتار ناپسند را مرتکب شود.در این هنگام باید مقاومت ، گریه ، و بداخلاقی کودک را نادیده گرفت. البته این روش ممکن است برایتان آسان نباشد ولی ضروری است. 

الف) کودک را وادار کنید تا اشتباه خود را جبران کند

برای مثال وقتی کودک شما روی دیوار نقاشی می کشد ، به او بگویید: "دیوار کثیف شده است و یک نفر باید آن را تمیز کند تا دوباره قشنگ شود". لوازم نظافت را در اختیار کودک قرار دهید و بر تمیز کردن دیوار نظارت کنید. سپس توضیح دهید که حالا لکه تمیز شده ، روشن تر از سایر نقاط دیوار است، پس بقیه نقاط دیوار نیز باید تمیز شود. اگر کودک از درخواست شما سرپیچی کرد. با آرامش اما خیلی قاطع به او بگویید که احساسش را درک می کنید و می دانید که او به اندازه کافی در این کار مهارت ندارد. و سپس به او نشان دهید که چگونه این کار را انجام دهد. دست کودک را بگیرید و کمکش کنید، حتی اگر مقاومت کرد و شکایت داشت. سرانجام وقتی تمام دیوار تمیز شد، از او بخواهید که محل دقیق نقاشی را به شما نشان دهد. اگر دوباره روی دیوار چیزی نوشت تمام مراحل قبل را تکرار کنید. 

نمونه دیگر اینکه از کودکی که لباس ها و یا اسباب بازی هایش را روی زمین پخش کرده بخواهیم که آنها را از روی زمین جمع کند و در جای مخصوص قرار دهد ، ویا از کودکی که کودک دیگری را گاز گرفته بخواهیم که از او عذرخواهی و دلجویی کند.


ب) کودک را مجبور کنید تا روی رفتارهای مثبت تمرین کند و بر انجام این تمرینات نظارت کنید

برای نمونه اگر صدایش می کنید، ولی از توی حیاط جواب می دهد، مجبورش کنید مدتی در حیاط بماند و بعد وقتی دوباره صدایش کردید و او وارد اتاق شد، از او بخواهید برای جبران اشتباهش ده بار این کار را تکرار کند. از این روش می توانید در موقعیت های مختلف استفاده کنید.


ج) در صورت لزوم از هدایت دستی استفاده کنید

اگر کودک در برابر انجام درخواست های مورد نظر شما مقاومت می کند، با دست هدایتش کنید تا اعمال صحیح را انجام دهد. اگر اسباب بازی ها را جمع نمی کند، دست هایش را بگیرید و مانند آدم ماشینی هدایتش کنید تا اسباب بازی ها را جمع آوری کند و در جای درست بگذارد. گریه و بداخلاقی او را نادیده بگیرید و خونسرد باشید. تا وقتی که کار انجام شود یا کودک خودش شروع به انجام آن کند، قاطع باشید.


د) حرف شنوی کودک را بستایید و آن را تشویق کنید

در صورتی که کودک رفتار شایسته ای در پیش گرفت ، اجازه دهید از رضایت شما آگاه شود. با دست و دلبازی او را تحسین کنید و به خاطر پیشرفتش هدیه کوچکی به او بدهید.


ه) در برابر درخواست های کودکی که می خواهد تکلیفش را برایش انجام دهید، مقاومت کنید

قاطع باشید. هیچ گاه خودتان شروع به تمیز کردن دیوار یا جمع کردن اسباب بازی ها نکنید. در غیر این صورت تمام رشته هایتان پنبه خواهد شد!


روش سوزن گرامافون گیر کرده

اساس این روش آن است که در برابر خواست های کودک، رفتاری مانند خودش ولی از نوع بزرگسالان داشته باشید. برای نمونه کودکی را در نظر بگیرید که قبل از شام از شما درخواست خوراکی می کند و شما صلاح نمی دانید که خوراکی را به او بدهید چون فکر می کنید که الان زیاد گرسنه نیست و خوردن آن خوراکی اشتهایش را برای شام از بین می برد. از این رو می توانید علت تصمیمتان را به دقت برایش توضیح دهید ، اما فقط یک بار. بعد اگر به دلایل شما توجه نکرد و بهانه جویی را از سر گرفت، همان توضیح را منتهی به طور خلاصه تکرار کنید " قبل از شام خوراکی نمیشه" . اهمیتی ندارد که بهانه های کودک چقدر تکرار می شود، فقط بگویید:" قبل از شام خوراکی نمیشه". 

اگر بهانه جویی کودک توأم با رفتارهای ناپسند بود به گونه ای که احساس کردید یک واکنش اضافی مورد نیاز است، می توانید از روش محروم کردن موقت استفاده کنید. ولی هیچگاه خونسردی خود را از دست ندهید.

تنبیه بدنی کنترل شده و مختصر

به عنوان یک اصل تربیتی، تنبیه بدنی را توصیه نمی کنیم. اما موارد استثنایی نیز وجود دارد. برای نمونه اگر کودک دو ساله شما می خواهد یک سوزن را داخل پریز برق فرو کند، ممکن است فریاد بزنید" نکن " و بعد بلافاصله سوزن را از او بگیرید و با دست ضربه کوچکی به پشت دست کودک بزنید. روش دیگر این است که دست بچه را در حالی که با تأکید اورا از انجام عملی نهی می کنید بگیرید. هرگز هنگام عصبانیت از تنبیه بدنی استفاده نکنید. بهتر است به جای یک واکنش احساسی و هیجانی، به یک اقدام سنجیده دست بزنید. ما معتقدیم که تنبیه بدنی در موارد استثنایی، باید در حد یک ضربه کوچک و مختصر به پشت دست یا به کفل کودک باشد، آن هم با کف دست. هر تنبیهی بیش از این می تواند خطرناک و زیانبار باشد. سعی کنید به جای تنبیه بدنی از روش های دیگر نظیر محروم کردن موقتی، تصحیح بیش از حد، محدود کردن و گرفتن برخی امتیازات استفاده کنید.


نویسنده : نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره از دانشگاه علامه طباطبایی


بیشتر بخوانید : مهارت مدیریت استرس

برای مشاهده ویدئوهای انگیزشی و موفقیت مراجعه کنید به لینک : نماشا ، نگاه نو


منابع:

- کتاب راهنمایی و مشاوره کودک تالیف دکتر عبدالله شفیع آبادی

- کتاب چگونه با کودکم رفتار کنم تالیف دکتر گاربر، ترجمه شاهین خزعلی و همکاران