نگاه نو

ارائه مطالب عمومی و تخصصی در حوزه روانشناسی و سبک زندگی سالم

نگاه نو

ارائه مطالب عمومی و تخصصی در حوزه روانشناسی و سبک زندگی سالم

اختلال طیف اوتیسم در dsm 5


اختلال طیف اوتیسم

اوتیسم  ، اختلال آسپرگر، اختلال فروپاشنده کودکی و اختلال فراگیر رشد نا مشخص ، که زمانی به صورت اختلال های جداگانه در نظر گرفته می شدند، اینک به طور گسترده باهم و تحت عنوان اختلال طیف اوتیسم تلقی می شوند.

نشانه های اصلی اختلال اوتیسم

نشانه های اصلی اختلال طیف اوتیسم در دو حوزه قرار می گیرند:

1. نارسایی پایدار در ارتباط اجتماعی و تعامل، در بافت های متعدد. این نارسایی ها در رابطه متقابل اجتماعی هیجانی، رفتارهای ارتباطی غیر کلامی و روابط اجتماعی نشان داده می شوند.

2. الگوی رفتاری ، علائق و فعالیت های انعطاف ناپذیر و تکراری. که این موارد بایستی به دو صورت از موارد زیر یا بیشتر نشان داده شوند:

حرکات قالبی یا تکراری ، استفاده از اشیاء یا پافشاری گفتاری روی یکنواختی، پایبندی انعطاف ناپذیر به برنامه عادی روزانه یا تشریفات رفتاری کنترل شده، علاقه و دل مشغولی شدید  یا تمرکز ناهنجار مفرط یا حساسیت کم به داده های حسی یا علاقه نامعمول به جنبه های حسی محیط.

نشانه ها بایستی در طی دوره اولیه رشد روی دهند و به طور معناداری در  کارکردهای اجتماعی ،تحصیلی و سایر کارکردها اختلال ایجاد کنند. علاوه بر این اختلال را نمی توان به ناتوانی عقلی یا تاخیر کلی رشد نسبت داد. البته لازم به ذکر است که همه کودکان مبتلا به اختلال اوتیسم ضرورتا همه ویژگی ها را نشان نمی دهند و در شدت نشانه هایشان همسان نیستند.

ویژگی های ثانویه اختلال اوتیسم و اختلال های مرتبط

اختلال های حسی / ادراکی

اندام های حسی بدون نقص هستند ولی پاسخ ناهنجار به محرک ها باعث می شود احساس و ادراک غیر قابل اعتماد شوند. هم حساسیت زیاد و هم حساسیت کم  به طور معنادار روی می دهند. بچه هایی که نسبت به محرک ها حساسیت زیاد دارند شاید با صدای ماشین لباسشویی، درزهای لباسشان، یا بغل کردن ملایم آشفته شوند. در مقابل حساسیت کم که شاید مشکل شایع تری باشد در کودکانی دیده می شود که از پاسخ دادن به صداها و یا رفتن به سمت چیزها ناتوانند. تصویر بالینی ممکن است گیج کننده باشد، مثلا کودکی که به نظر می رسداز یک صدای بلند ناآگاه است در حالی که با تیک تیک آرام یک ساعت مچی سر جای خود میخکوب می شود. در برخی موارد ناتوانی کودک در پاسخ دادن به صدا منجر به این می شود که والدین فکر کنند کودکشان ناشنوا است.

انتخاب مفرط

انتخاب مفرط نیز در اوتیسم شایع است . در این حالت فرد روی یک بخش انتخابی از یک آرایه محرک تمرکز می کند و سایر مولفه ها را نادیده می گیرد. نادیده گرفتن جنبه های خاصی از یک تکلیف یادگیری، آشکارا می تواند مانعی بر سر عملکرد مناسب روی تکلیف باشد. تعامل اجتماعی نیز می تواند تحت تاثیر قرار گرفته و پیامدهای اجتماعی داشته باشد. مثلا کودک مبتلا به اختلال طیف اوتیسم ممکن است به اسباب بازی که در دست کودک دیگری است توجه کند ولی به بیان کلامی همراه آن ( به عنوان مثال" بیا با هم با کامیون بازی کنیم" یا " برو کنار این کامیون منه" توجه نداشته باشد.

تاثیر بر عملکرد هوشی

گر چه در اوتیسم گستره وسیعی از هوش از جمله متوسط بالا وجود دارد، ولی نارسایی عقلی شایع است و نارسایی های شدید و عمیق را در بر می گیرد. اینک شیوع ناتوانی عقلی در افراد مبتلا به اوتیسم شدید بین 40 تا 55 درصد تخمین زده می شود. نیمرخ های آزمون افراد مبتلا به اوتیسم به طور کلی حاکی از رشد شناختی ناموزون است. نارسایی در تفکر انتزاعی و مفهومی، زبان و درک اجتماعی وجود دارد. نقاط قوت نسبی در یادگیری طوطی وار ، حافظه طوطی وار و مهارت های دیداری فضایی ظاهر می شود. نمرات هوشبهر غیر کلامی معمولا بالاتر از نمرات کلامی است.

رفتار انطباقی

اوتیسم با دشواری در کنار آمدن با مسائل زندگی روزمره مشخص می شود. کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم حتی در سطوح کارکرد بالا  در مقایسه با همسالان عادی که از لحاظ هوشی با آنها همتا هستند عملکرد خوبی در مقیاس  رفتار انطباقی واینلند ندارند و حتی با توجه به آنچه بر اساس نمرات هوشبهر انتظار می رود عملکرد ضعیف تری دارند. مهارت های خودیاری و زندگی روزمره تقریبا همان گونه هستند که بر اساس توانایی ذهنی انتظار می رود، مهارت های ارتباطی تا حدی کمتر از این هستند و  مهارت های اجتماعی دارای بیشترین نارسایی می باشند.  آسیب  ها معمولا همراه با سن افزایش می یابند و به طور کلی این ناهمخوانی با هوش در اوتیسم همراه با کارکرد بالا  بیشتر است. علاوه بر این شاید عوامل خانوادگی توضیح دهنده تغییر پذیری زیاد در رفتار انطباقی باشد. برای مثال ذر یک مطالعه تاریخچه افسردگی و کمرویی در خانواده با نمرات مقیاس رفتار انطباقی واینلند خصوصا در حوزه اجتماعی  ارتباط داشت.

شناخت اجتماعی : نظریه ذهن

شواهدی وجود دارد که کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم در نظریه ذهن دچار آسیب هستند. یعنی نوعی نارسایی در توانایی استنباط حالات ذهنی در دیگران و خود.  داشتن نظریه ذهن  به این معناست که ما می فهمیم حالات ذهنی وجود دارند یعنی انسان ها امیال ، نیات، باورها، احساسات و از این قبیل دارند و این حالات ذهنی با اعمال ارتباط دارند. نظریه ذهن را می توان توانایی خواندن ذهن دیگران تصور کرد که تعامل ما را با دیگران هدایت می کند.نارسایی های نظریه ذهن در اوتیسم ، در سنین مختلف وجود دارند و می تواند در اوتیسم همراه با کارکرد بالا نیز وجود داشته باشد.چنین نارسایی هایی که گاهی "کوری ذهن" خوانده می شود به نظر می رسد زیر بنای بسیاری  از نارسایی های اجتماعی و ارتباطی در اوتیسم می باشد.

شناخت : انسجام  مرکزی و کارکرد اجرایی

در شناخت بهنجار ، افراد گرایش دارند از یک بافت یا زمینه استفاده کنند تا واحدهای اطلاعات را در هم آمیزند تا یک کل را ایجاد کرده و یک معنای کلی بدان بدهند. این گرایش که انسجام مرکزی نامیده می شود، در جمعیت عادی گستره قوی تا ضعیف دارد. بررسی ها نشان داده که افراد مبتلا به اوتیسم در انسجام مرکزی ضعیف هستند، یعنی گرایش دارند بیشتر بر بخش هایی از محرک تمرکز کنند تا اینکه بخواهند اطلاعات را یکپارچه کنند و یک کل بسازند. به عبارت ساده تر آنها درخت ها را می بینند نه جنگل را.


کارکردهای اجرایی که به عنوان یک سازه شناختی مطرح است وظایفی چون حل مسئله، توجه، استدلال، سازماندهی، برنامه‌ریزی، حافظه، کنترل بازدارنده، کنترل تکانه، حفظ آمایه، تغییر آمایه و بازداری پاسخ را بر عهده دارد؛ در نتیجه نقص و اختلال در این زمینه ، اختلال در عملکردهای روزانه را به دنبال دارد .ملترز(۲۰۰۷) کارکردهای اجرایی را به عنوان چتری برای فرایندهای شناختی پیچیده که رفتار هدفمند ایجاد می‌کند، دانست که شامل هدفگذاری، برنامه‌ریزی، سازماندهی رفتار در طول زمان، انعطاف‌پذیری، توجه، حافظه فعال، فرایندهای خودنظم دهی می‌باشد. کودکان ،نوجوانان و بزرگسالان مبتلا به اوتیسم در آزمون های کارکردهای اجرایی در مقایسه با گروه گواه عملکرد ضعیف تری دارند. کژکاری اجرایی نارسایی اولیه و اصلی نیست ولی به طور ثانویه در اوتیسم به وجود می آید.


ویژگی های جسمی و سایر موارد

نمونه های ناهنجاری های جسمی خفیف در کودکان مبتلا به اختلال اوتیستیک عبارتند از : پیشانی برجسته، کام بسیار باریک، و گوش های پایین تر قرار گرفته. ناهنجاری ها ی جسمی خفیف از نظر پزشکی یا زیبایی مهم نیستند، بلکه اشاره تلویحی به فرایندهای ژنتیکی و رشد مختل پیش از تولد دارند. برخی از افراد مبتلا به اوتیسم دارای زیبایی خاص و چابکی بدنی هستند اما برخی دیگر از نوباوگی تا بزرگسالی تعادل ضعیف ، راه رفتن ناهماهنگ، اشکال در مهارت های حرکتی بزرگ و دست و پا چلفتگی حرکتی را نشان می دهند.

به علاوه ترجیح های غذایی نامعمول مشاهده می شود و نرخ مشکلات خواب بین 40 تا 80 درصد بالاتر از کودکان عادی و کودکان مبتلا به ناتوانی عقلی بدون اوتیسم می باشد. از نظر رفتاری کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم  انواع رفتارهای غیر انطباقی را نشان می دهند مانند پرخاشگری، عدم همکاری ، کناره گیری ، و رفتارهای خود جرحی ( خود زنی). 


درمان اوتیسم

هسته اصلی  رویکردهای درمانی  اختلال طیف اوتیسم ، رفتاری و آموزشی است و مداخلات دارویی نقش کمکی دارند.

درمان دارویی

دارودرمانی عمدتا رفتارهای مشکل زا مانند پرخاشگری ،خود جرحی، بی قراری، و رفتارهای کلیشه ای و قالبی را هدف قرار می دهد.داروهای ضد روان پریشی  متعارف  که آنتاگونیست دوپامین هستند می توانند با کاهش رفتارهای مشکل آفرین به برخی از کودکان کمک کنند اما در برخی از موارد در طول زمان اثرات جانبی نامطلوب از قبیل لرزش و حرکات تکراری غیر ارادی زبان، دهان  و چانه روی می دهد. داروهای ضد روان پریشی نسل دوم یا غیر متعارف که آنتاگونیست دوپامین و سروتونین هستند، تا حد زیادی جایگزین داروهای ضد روان پریشی متعارف شده اند. یک نمونه از این داروها  رسپریدون است که برای تحریک پذیری ، پرخاشگری ، خودجرحی، و قشقرق مؤثر است.

مداخلات رفتاری

درمان های رفتاری اختلال اوتیسم را می توان در دو رویکرد قرار داد: یک رویکرد بر هدف های خاص متمرکز است. این اهداف شامل نارسایی ها  مثلا در مهارت های زبانی یا اجتماعی، رفتارهای غیر انطباقی اختصاصی مثل رفتارهای قالبی یا خودجرحی می شود.  رویکرد دوم درمان عمیق و جامع در یک دوره زمانی نسبتا طولانی است که هدفش بهبود مشکلات  متعدد اولیه و ثانویه اوتیسم می باشد. 

مداخلات رفتاری اولیه شامل نمایش های ساده تغییر رفتار در کودکان مبتلا به اوتیسم بود. کوشش های بعدی برای آموزش مجموعه ای از رفتارهای انطباقی ( سازگارانه)  و تضعیف  رفتارهای نامطلوب صورت گرفت. برای مثال لوواس و همکارانش در دانشگاه کالیفرنیا جزء اولین کسانی بودند که ارتباط کلامی را به کودکان مبتلا به اوتیسم آموزش می دادند.آنها در جلسات کاملا ساختاریافته  از ابزار های مداخله کنشگر( شرطی سازی عامل) استفاده می کردند مانند تقویت مشروط، رهنمودها، شکل دهی رفتار، سرمشق دهی، و رویه هایی برای تسهیل تعمیم یادگیری. 

تحلیل کارکردی رفتار غیر انطباقی و آموزش ارتباط کارکردی به طور موفقیت آمیزی در مورد کودکان مبتلا به اوتیسم به کار گرفته شده است، از جمله آنهایی که ناتوانی عقلی دارند. این کودکان می توانند رفتارهای انطباقی را از طریق کوشش ناپیوسته و یادگیری طبیعی فرا گیرند که احتمال تعمیم به سایر موقعیت ها را بیشتر می کند. به علاوه فراگیری برخی مهارت ها ممکن است سایر رفتارهای مثبت را تسهیل نماید، مثلا تعلیم شروع تعامل های اجتماعی و تحصیلی به کودکان به آنها کمک می کند تا مهارت های اجتماعی و زبان را یاد بگیرند.

یکی از انواع راهبردهای رفتاری مورد استفاده ، درمان پاسخِ محوری است . این درمان که بر اساس تحلیل رفتار کاربردی می باشد، فرض می کند که تقویت رفتارهای محوری سایر رفتارها را بهبود می بخشند. هدف کلی درمان پاسخِ محوری عبارت است از ارائه درمانی جامع در حوزه هایی که استقلال کودک را تسهیل خواهد کرد. مداخله در موقعیت های طبیعی با والدین ، معلم ها و سایر کسانی که خدمات ارائه می دهند روی می دهد. راهبردها شامل انتخاب فعالیت از سوی کودک، تقویت آسانگیرانه و مشروط، ایجاد فرصت برای تمرین پاسخ های فراگرفته می باشند. حوزه های زبان بیانی، تعامل اجتماعی، و انگیزش برای خودآغازگری هدف بهبودی قرار می گیرند.


به بیان ساده تر  هدف از درمان اوتیسم در کودکان ، کاهش علایم رفتاری و کمک به رشد تکلم است. درمان هر چه زودتر شروع شود نتایج بهتری به بار می آورد. درمان کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم به سه صورت  جسمانی ، تربیتی، و روان درمانی انجام می شود. در درمان جسمانی ، بیشتر از داروهای شیمیایی و انواع ویتامین ها و خوراک مقوی و نیز طرق مکانیکی استفاده می شود. در درمان تربیتی ، مشاور با کودک رابطه مناسب و پذیرا برقرار می کند و ضمن آشنا ساختن کودک  با محرک های محیطی  از اضطرابش می کاهد و اعتماد به نفس او را افزایش می دهد. 

با استفاده از روش های مختلف روان درمانی نیز می توان شخصیت از هم پاشیده کودک را تقویت و اصلاح کرد. رفتاردرمانی به ویژه روش های شرطی کردن عامل، در درمان اوتیسم به طور مؤثری به کار می رود. رفتارهای تکراری و ریتمیک را با نپذیرفتن  و یا زدن روی دست کودک می توان از بین برد. تماس با والدین و ارائه رهنمودهای مناسب  نقش بسیار ارزنده ای در درمان کودکان اوتیستیک دارد. زمانی از درمان بیشترین نتیجه حاصل می شود که از همه روش های ضروری به طور همزمان استفاده شود.

بیشتر کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم از یک راه حسی می توانند چیزی را یاد بگیرند. در صورت تقویت حواس ، از طریق چند حس نیز می توانند مطالب را بیاموزند. ولی در شروع درمان نباید انواع رفتارهای مختلف  با یکدیگر به کودک آموخته شود. برای ایجاد هماهنگی بین چشم و دست کودک ، ورزش هایی نظیر پرش ، بالانس، و کوهنوردی مفید است. متاسفانه درمان کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم خصوصا موارد شدید  ،  زیاد موفقیت آمیز نیست و گاهی بیماری تا پایان عمر ادامه می یابد.

منابع

-کتاب روانشناسی مرضی کودک و نوجوان تالیف ریتا ویکس - نلسون و آلن  س. ایزرئل

- کتاب راهنمایی و مشاوره کودک تالیف دکتر عبدالله شفیع آبادی

بیشتر بخوانید: نظریه ها و اصول بازی درمانی

نویسنده: نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره توانبخشی از دانشگاه علامه طباطبایی

ارائه خدمات مشاوره تلفنی و حضوری در حوزه فردی ، پیش از ازدواج، خانواده و کودک 09305785683


مداخله در بحران ( حمایت از بیماران صعب العلاج)


مقدمه

بیماری ها را می توان به دو دسته بیماری های عمومی که با پیگیری اندک و مصرف دارو به سلامت بیمار می انجامد. و بیماری های صعب العلاج (incurable) که همواره با ریسک و خطر مرگ همراه است تقسیم کرد. از جمله بیماری های صعب العلاج می توان به انواع سرطان ها اشاره نمود. بیش از دویست نوع متفاوت از بیماری های سرطان وجود دارد که هر کدام به شیوه خاص ایجاد می شوند. اما چیزی که در همه آنها مشترک است این است که همه ی آنها با یک روش مشابه شروع می شوند، با یک تغییر در ساختار طبیعی یک سلول. سرطان زمانی شروع می شود که ساختار ژنتیکی سلول تغییر کند. در این حالت سلول های سرطانی سریعا رشد می کنند و تکثیر می شوند اما برعکس سلول های طبیعی بعد از زمان معین ، از بین نمی روند بلکه با ادامه رشد و تکثیر  به هم می چسبند و ایجاد توده سلولی به نام تومور می کنند.

پس از اینکه تومور در بدن شکل گرفته و توسط متخصصین پزشکی تشخیص داده شد، بیمار و نیز نزدیکان بیمار در شرایط خاص روحی و روانی قرار می گیرند. در این شرایط و نیز در فرایند بیماری  و درمان آن ، آنچنان که در کشورهای پیشرفته رایج شده است، نیاز مبرم به روانشناس و مشاور وجود دارد تا در کنار فرد قرار گرفته و نحوه مواجهه و کنار آمدن با بیماری و عوارض آن را با بیمار و نزدیکان وی ، به بحث بگذارد.


مراحل مواجهه با بیماری (مدل کوبلر راس)

از لحلاظ روانی اولین و سخت ترین مرحله ای که بیمار و خانواده اش  با آن روبرو هستند، اطلاع از ابتلا به بیماری است. از نظر کوبلر راس ، افرادی که به بیماری های صعب العلاج دچار می شوند پنج مرحله را سپری می کنند:

1. انکار : عدم پذیرش تشخیص پزشک و مراجعه از پزشکی به پزشک دیگر برای اطمینان از صحت تشخیص بیماری.

2.خشم: زمانی که صحت تشخیص تایید می شود، بیمار به شدت خشمگین و عصبانی می گردد.

3.چانه زنی: بیمار اگرچه احساس می کند که فرصت زیادی ندارد ولی تلاش می کند مدت بیشتری زنده بماند. 

4.افسردگی: بیمار دچار یاس و ناامیدی می شود.

5.پذیرش: بیمار وضعیت خودش را می پذیرد و در انتظار شرایط بد می ماند که حالت مطلوبی نیست.


البته درمانگران عقلانی-عاطفی-رفتاری مثل آلبرت الیس معتقدند که وقتی حادثه ای روی می دهد افراد به شیوه های متفاوتی فکر می کنند و احساسات متفاوتی را تجربه می کنند و بر اساس آن رفتارهای متفاوتی را بروز می دهند. بنابراین تعمیم مراحلی که کوبلر مطرح ساخته در مورد همه بیماران صادق نیست. هر بیمار به نوع خاصی با مشکل مواجه می شود و از روش هایی برای رسیدن به آرامش نسبی و موقتی استفاده می کند . فردی با گریه کردن، دیگری با صحبت کردن، نفر سوم با سکوت کردن و خلوت کردن با خود و ... لذا بایستی به بیمار اجازه داده شود به شیوه خودش نسبت به مشکل به وجود آمده واکنش نشان دهد.

بسیار مهم است که درباره شیوه ی مناسب اطلاع رسانی به بیمار در مورد بیماری ، اندیشیده شود و متناسب با روحیه او این کار انجام شود. وقتی بیمار از بیماری اش اطلاع یافت به او فرصت دهید تا پس از کنار آمدن با بیماری اش درمان را شروع کند.مسلما روند درمان تغییراتی را در زندگی ایجاد می کند که ممکن است سریعا آمادگی روبرو شدن با آنها را نداشته باشد. در مورد شدت بیماری و مدت زمان لازم برای اماده شدن بیمار جهت درمان با پزشک معالج او صحبت کنید.

آشنایی اعضای خانواده با فنون برقراری ارتباط کلامی و غیر کلامی مناسب هم می تواند بیمار را در رسیدن به آرامش یاری دهد. لازمه برقراری ارتباط کلامی و غیر کلامی مناسب خانواده با بیمار ، گوش دادن فعال است. این مهارت می تواند یکی از روش های مؤثر برای کاهش ناراحتی بیمار باشد. وقتی بیمار درباره ی غم و اندوهش صحبت می کند ، بهتر است نزدیکان با توجه به او گوش دهند و به او بگویند:" درست است که ما به جای تو نیستیم اما می فهمیم که پذیرش این بیماری چقدر برایت سخت است، ما در تمام مراحل درمان همراهت هستیم و تو تنها نیستی".

 

آموزش فنون آرام سازی به بیمار ، طرح سوالات مناسب که موجب ابراز احساسات عمیق فرد نسبت به بیماریش می شود ، و تشویق بیمار به خاطر همکاری در روند درمان و پیشرفت بیمار در تغییر افکار استرس زا ، برخی از روش های مؤثر بر قراری ارتباط کلامی با گروه بیماران خاص است. 

توجه:

دستور دادن و ارائه طریق ، آگاهاندن و ترساندن، اخلاقی کردن موضوع و نصیحت کردن، قضاوت کردن، روش های غیر موثری هستند و کمکی به بیمار نمی کنند.


مشاوره روانشناسی بیماران سرطانی


امید درمانی و بیماران صعب العلاج

بیماری های صعب العلاج من جمله سرطان ، تغییرات ، فشارها و تاثیرات متفاوتی بر زندگی بیمار و خانواده وی می گذارد. پاسخ به سرطان یا سایر بیماری های از این دست، به مواردی از جمله بیمار و ساختار روانشناختی وی ، خانواده و محیط اجتماعی ، میزان ناتوانی و بدشکلی های ایجاد شده بستگی دارد و می تواند بر تمام سطوح فعالیت های بیمار اثر بگذارد.

بحران های ناشی از این بیماری ها سبب عدم تعادل و ناهماهنگی فکر، جسم، و روح می شود. اما بیشترین حالت در این دوره برای بیمار احساس یاس و ناامیدی است. از واکنش های احتمالی دیگر افسردگی را می توان نام برد که در این افراد باعث می شود که دیگر برای زنده ماندن تلاش نکنند و فرصت های بهتر زندگی کردن در باقیمانده عمر را از دست بدهند. امید با شاخص های آسیب های روانی مرتبط با افسردگی و ناامیدی ، همبستگی منفی دارد. امید و امیدواری پیش بینی کننده شاخص های سلامت جسمی و روانی است. از این رو به نظر می رسد مداخلات روانشناختی بتوانند گامی مؤثر در جهت افزایش امید و کاهش افسردگی  های ناشی از این دست بیماری های صعب العلاج بردارند.

در چند دهه اخیر روانشناسی مثبت گرا و روانشناسی سلامت به افزایش شادمانی، سلامت، و مطالعه علمی در مورد نقش نیرومندی های شخصی و سامانه های اجتماعی مثبت در ارتقای سلامت بهینه تاکید دارند. مضامین اصلی روانشناسی مثبت گرا شامل شادمانی ، امید، خلاقیت ، و خرد می باشند. در بررسی اثربخشی رویکرد امید درمانی بر مولفه های امید ، معنای زندگی ، عزت نفس، افسردگی ، و اضطراب نشان داد که این مداخله باعث افزایش امید ، معنای زندگی ، عزت نفس، و کاهش نشانگان افسردگی و اضطراب شده است.

دو رویکرد مهم در امید درمانی


امید درمانی اسنایدر

دربین درمان های روان شناختی ، امید درمانی اسنایدر ، درمانی است که امید را به عنوان هدف اصلی درمان مد نظر قرار داده است. ریک اسنایدر بنیانگذار نظریه امید و درمان مبتنی بر آن ، امید را به عنوان سازه ای شامل دو مفهوم این گونه تعریف می کند:" توانایی طراحی گذرگاه هایی به سوی اهداف مطلوب به رغم موانع موجود و کارگزار یا عامل انگیزش لازم برای استفاده از این گذرگاه ها".

امید درمانی از نظریه امید اسنایدر و اندیشه های برگرفته از درمان شناختی-رفتاری ، درمان راه حل مدار ، داستان درمانی یا روایت درمانی مشتق می شود. و بر این هدف استوار است که به درمانجویان کمک کند تا اهداف را فرمول بندی کرده و گذرگاه های متعددی را برای رسیدن به آنها بسازند و خود را برای دنبال کردن اهداف برانگیزانند و موانع را به صورت چالش هایی برای غلبه از نو چهار چوب بندی کنند.

تفکر امید و بیماری های صعب العلاج به شدت با یکدیگر مرتبطند از آن جهت که افراد امیدوار بیشتر بر مشکل متمرکز شده و در حل آن فعالانه عمل می کنند و دوم اینکه در مواجهه با بیماری، پریشانی کمتر و تطابق بیشتری از خودشان نشان می دهند. در مراحل درمان نیز افراد امیدوار در تحمل درمان های دردناک و طولانی و عوارض شیمی درمانی یا پرتو درمانی از خود مقاومت بیشتری نشان می دهند و در مرحله بهبود نیز افراد امیدوارتر افکار مثبت تری راجع به زندگی شان دارند و گرایش بیشتری به شناسایی جنبه های مثبت از خود نشان می دهند.


روش های درمانی مبتنی بر نظریه امید 

معرفی امید و جنبه های مختلف آن

معرفی اهداف و انواع آن به عنوان بخشی از فرایند افزایش امید

ایجاد ساختاری برای کشف اهداف

ارائه راهکارها برای تنظیم هدف واضح و عملی در سطوح مختلف

تهیه لیست اهداف، اولویت بندی آنها و انتخاب یک هدف

آشنایی با شیوه های افزایش انگیزه و نیروی اراده جمعی در پیگیری اهداف

تغییر خودگویی های منفی

ساختن فیلم درونی با استفاده از تصویر سازی مثبت گرایانه و ارائه جملات و حکایات امیدبخش جهت تقویت نیروی اراده ذهنی

رژیم غذایی مناسب و فعالیت بدنی

استفاده از پیوستار پیشرفت برای ارزیابی فرایند پیگیری هدف و ارائه بازخورد مناسب

آشنایی با شیوه های غلبه بر موانع و چالش ها

ترسیم رابطه تفکر و احساس مثبت ناشی از رسیدن به هدف در افزایش امید


بیشتر بخوانید: پروتکل درمان سوگ


رویکرد افزایش و ارتقاء امیدواری سیمونتن

وقتی فردی با بیماری های صعب العلاجی همچون سرطان مواجه می شود ممکن است با تصور جسمش همچون یک دشمن، با آن احساس بیگانگی کند در این حالت توانمندی جسمش برای مبارزه با بیماری را نادیده می گیرد و یا به آن بی اعتماد می شود. لذا پیشنهاد می شود از روش تصورات ذهنی هدایت شده سیمونتن استفاده کرده و مراحل زیر را ، 3 بار در روز و هر بار به مدت 15-10 دقیقه انجام دهند.


روش تصویر سازی ذهنی هدایت شده سیمونتن

لطفا چشمانتان را ببندید و چند نفس عمیق بکشید ، عضلات بدنتان را در وضعیت آرامی قرار دهید. بدنتان را کاملا رها کنید تا در صندلی فرو رود. حالا روی عضلات بدنتان متمرکز شوید و اگر عضله ای گرفتگی دارد آن را رها کنید تا به آرامش برسد مطمئن شوید دست ها، شانه ها، عضلات ناحیه صورت ، شکم ، و پاها در وضعیت راحت و آرامی قرار دارند.حالا روی تنفستان متمرکز شوید به اینکه چطور با ورود هوا به شش ها سینه و شکم شما بالا و پایین می رود. دقت کنید نفس عمیق بکشید و با هر نفس هوا را از بینی به درون شش ها بفرستید و از راه دهان به آرامی خارج سازید. سعی کنید هر نفس را با سه شماره به داخل شش ها ببرید و تا سه شماره نگه دارید و با سه شماره از راه دهان به بیرون بفرستید. تنش ها را از خود دور سازید و کاملا آرام باشید.

حالا تصور کنید مقابل درب بزرگی ایستاده اید آن را به آرامی باز کنید و وارد دنیای شگفت انگیز بدنتان شوید و به اندام های درونی بدنتان توجه کنید. نظمی که خداوند در آنها قرار داده است را با دقت نظاره کنید. همان طور که می دانید هر کدام از اندام های بدن از تعدادی سلول تشکیل شده است. حالا وارد سلول های بدنتان شوید مثل اینکه جنگ سختی بین سلول های بدن شما و سلول های سرطان یدرگرفته است . اصلا نگران نباشید چون سربازان شما بسیار مقاوم تر از سربازان دشمن هستند و با تمام قوا آنها را نابود خواهند کرد.

با هر درمانی که دریافت می کنید یک قدم به سلامتی کامل نزدیک می شوید. سرانجام پس از مبارزه سخت سلول های بدن ،تمامی عوامل بیماری زا را نابود می کنند ، بیماری از بین می رود و سلامتی به شما بر می گردد. سرطان را مجسم کنید که کوچک و کوچک تر می شود و در نهایت از بین می رود. سلول های سرطانی را تصور کنید که به صورت ادرار و مدفوع از بدن دفع می شوند و مجسم کنید که اکنون انرژی و اشتهای بیشتری دارید و احساس راحتی می کنید.

حالا روی سلامتی بدنتان متمرکز شوید و از سلامت ایجاد شده لذت ببرید ، لذت را با عمق وجودتان حس کنید. مطمئن باشید که سیستم ایمنی بدن شما قدرت مقابله با انواع بیماری ها را دارد. شما ذهن توانمندی دارید که می تواند روی این سیستم تاثیر مثبت بگذارد. پس با کمک ذهن قوی و سیستم توانمندی که در بدن دارید می توانید با انواع بیماری ها مبارزه کنید و در یک وضعیت سلامت از زندگیتان لذت ببرید پس هیچگاه درباره بیماری نگران نشوید. حالا کم کم آماده شوید تا از این سفر برگردید و از همان راهی که آمده بودید بر می گردید تا دوباره به جلوی درب بزرگ برسید ان را به آرامی باز کنید و از آن خارج شوید حالا چند نفس عمیق بکشید و با شمارش معکوس چشمانتان را به آرامی باز کنید 1،2،3،4،5 .

منابع:

کتاب کاربرد پذیری فنون مشاوره جهت بهزیستی بیماران سرطانی و خانواده هایشان تالیف دکتر عبدالله شفیع آبادی و دکتر کاترین فکری

مقاله بررسی اثر بخشی گروه درمانی مبتنی بر رویکرد امید درمانی بر افزایش میزان امید به زندگی زنان مبتلا به سرطان پستان تالیف هانیه بیجاری و همکاران


نویسنده: نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره توانبخشی از دانشگاه علامه طباطبایی


ارائه خدمات مشاوره تلفنی و حضوری در زمینه فردی ، خانواده  و کودک 09305785683


جهت مشاهده ویدئوهای متنوع انگیزشی و موفقیت کلیک کنید




هم وابستگی در روانشناسی ( تعاریف و الگوهای هم وابستگی)



هم وابستگی بیمارگونه


بعضی از تعریف های هم وابستگی

  • هم وابستگی شایع ترین نوع اعتیاد و مساعد ترین بستر پیدایش تمامی اعتیادها و وسواس ها می باشد.
  • هم وابستگی حالتی چند وجهی ( جسمی ، ذهنی ، هیجانی ، و معنوی) که از طریق هر نوع رنج و آشفتگی که همراه یا ناشی از تمرکز بر نیازها و رفتار دیگران است، آشکار می گردد. ممکن است ملایم و یا شدید باشد و اکثر مردم دچار آن باشند. هم وابستگی می تواند تظاهر بسیاری از بیماری های جسمی، روانشناختی و معنوی بوده، با آنها همراه باشد و آنها را تشدید کند. از زمانی که مسئولیت زندگی و خوشبختی خود را به خود دروغین و دیگران واگذار می کنیم، هم وابستگی رشد کرده و گسترش می یابد. هم وابستگی قابل درمان است و بهبودی از آن امکان پذیر است.
  • هم وابستگی الگوی هیجانی ، روان شناختی، و رفتاری مقابله ای که نتیجه ی تماس طولانی مدت با مجموعه ای از مقررات طاقت فرسا است و از به کار بستن آنها ناشی می شود. مقرراتی که از اظهار و بیان آشکار احساسات و گفتگوی مستقیم درباره مشکلات شخصی و بین شخصی جلوگیری می کند.
  • هم وابستگی آن دسته از رفتارهای خود تخریب گرانه آموخته شده یا نواقص شخصیتی که باعث کاهش ظرفیت فرد در وارد شدن یا مشارکت در روابط عاشقانه می شود.
  • هم وابستگی رفتار آموخته شده فشار زایی است که با تمرکز ناسالم بر نیازهای دیگران و یا تلاش برای قبول مسئولیت برای اداره و کنترل کردن افکار، احساس ها و یا رفتار دیگران همراه است. این رفتار آموخته شده فشار زا به وسیله نیاز به امنیت، مورد پذیرش واقع شدن و احساس خودارزشمندی برانگیخته می شود.
  • هم وابستگی رفتار آموخته شده ای است که از طریق وابستگی به مردم و به دنیای خارج از خود، آشکار می شود. این وابستگی ها متشکل است از غافل شدن از هویت خود و تضعیف و تحقیر آن. خود دروغین که سر برمی آورد اغلب از طریق عادات وسواس گونه ، اعتیادها و دیگر اختلالات که جدایی بیشتر از هویت حقیقی شخص را سبب می شود و احساس شرم و خجالت را می پروراند، ظاهر و آشکار می گردد.
  • شخص هم وابسته به کس دیگری اجازه می دهد که با رفتارهایش بر او تاثیر بگذارد و او را مبتلا سازد و به علاوه مشغولیت وسواس گونه ای  در مورد اداره و مهار رفتار دیگران دارد. 
  • افراد هم وابسته افرادی هستند که زندگی خود را یعنی تصمیم گیری ها، ادراک ها، باورها و ارزش هایشان را بر محور شخص یا چیز دیگری سامان می دهند.


الگوهای هم وابستگی 

هم وابستگی خودش را می تواند از دید مردم پنهان کند ولی برای متخصصین یاری رسان و دیگران ، به چندین طریق قابل شناسایی است. حداقل 15 نوع از جلوه های هم وابستگی در شکل های گوناگونی از خصیصه ها، نقشها یا قالب های رفتاری و شخصیتی ممکن است ظاهر شود. برای هر فردی این احتمال وجود دارد که هر یک از این جلوه ها یا ترکیبی از آنها را که توصیفشان در ادامه خواهد آمد تجربه کرده و آنها را بروز داده باشد.


1. نجات دهندگان و کار راه اندازها (Rescuers and Fixers)

این افراد در ضمن اینکه خودشان را مورد غفلت قرار می دهند و از یاد می برند، سعی می کنند به دیگران کمک کرده و مشکل آنها را برطرف نمایند. به عبارت دیگر آنها هویتشان را در ارتباط با دیگران از دست می دهند. متخصصان یاری رسان اغلب هم وابستگی را در این شکلش معرفی می کنند. این افراد معمولا یاد می گیرند که این قالب شخصیتی را به مثابه روشی حیاتی برای بزرگ شدن و رشد یافتن در خانواده های کژکار و غیر معمول خود به کار برند . در مورد اکثر شکل های دیگر هم وابستگی هم این موضوع صدق می کند.

2. مردم راضی کن ها یا خشنود کنندگان مردم( People Pleasers)

آنها حد و مرز شخصی ناسالمی دارند. به جای اینکه به ابراز نیازها و خواسته های طبیعی خود بپردازند و آنها را برآورده کنند، ترجیح می دهند تسلیم دیگران شوند و خواسته های آنها را اجابت کنند. این افراد به سختی می توانند جواب رد به دیگران بدهند. در واقع خشنود و خرسند ساختن دیگران شکل ماهرانه و زیرکانه ای برای فریب دادن دیگران و اداره کردن آنهاست.

3. افراد فزون طلب (Overachievers)

این افراد به دلیل از دست دادن خود حقیقی شان ، احساس پوچی و تهی بودن می کنند و تلاش می کنند با دستیابی به پیشرفت ها و موفقیت ها ، خلأ درونی شان را پر کنند. اما این احساس تهی بودن و پوچی به خاطر کمبود موفقیت و پیشرفت های آنها نیست. بنابراین آسودگی ناشی از دستیابی به هر موفقیتی مدت درازی دوام نخواهد داشت. کودکی که نقش قهرمان خانواده را ایفا می کند مخصوصا در معرض این جلوه از هم وابستگی است.

4. افراد بی کفایت یا نا موفق(Inadequate ones or Failures)

این افراد به اندازه افراد فزون طلب  ، احساس تهی و پوچ بودن می کنند. افراد ناموفق و بی کفایت اعتماد به نفس خیلی کمی دارند و مرتبا احساس خجالت و شرمندگی می کنند. آنها در درون خودشان احساس ناکاملی ، معیوبی، نامناسبی، بدی، بی ارزشی و ناخوشی می کنند. احساس بی کفایتی در واقع شالوده و اساس این جلوه از هم وابستگی است . 

5. کامل گرایان (Perfectionists)

ترس از شکست و نیازی که برای پرهیز از اشتباه و ارتکاب هر نوع کار نادرست در این افراد وجود دارد، آنها را به حرکت در می آورد. این افراد خود و دیگران را با تلاش و سعی خود ، تقریبا دیوانه می کنند. بین سعی و تلاش طبیعی در انجام کارها به بهترین شکل و یادگیری از اشتباهات خود ، با اشتغال ذهنی ناسالم در مورد کامل دانستن آسیب و ضررهای خودمان مرز روشنی می تواند وجود داشته باشد.

6. قربانیان (Victims)

این جلوه از هم وابستگی خودش را همانند "شخص بیمار" در بیماری های مزمن یا "شخص بد" مانند فرد بزهکار یا سپر بلایی که همیشه دچار دردسر و مشکل می شود ، نمایان می کند. قربانی نسبت به خودش ترحم زیادی ابراز می دارد و معمولا می گوید: "هیچکس مرا درک نمی کند". آنها هنگامی که از مصیبت و غم خود صحبت می کنند، نق نق کرده و ناله و زوزه می کشند. ممکن است به طور سرسری درخواست کمک کنند و اغلب توجه جدی به این کمک خواهی نمی کنند و اگر این کار را هم انجام دهند، به ندرت آن را پیگیر و دنبال می کنند. آنها در واقع از پذیرش مسئولیت بهبودی خود سرباز می زنند. اغلب نجات دهندگان، کار راه انداز ها و متخصص های یاری رسان را وسوسه می کنند که به آنها کمک نمایند و از این طریق آنها را به دام می اندازند. بنابراین این قربانیان افرادی را که اغوا کرده اند تا به آنها کمک کنند، می توانند شرمنده سازند و آنها را به خاطر اینکه واقعا کمکی نمی توانند بکنند سرزنش کرده و از این طریق آنها را تنبیه نمایند. قربانیان اغلب در آخر به کمک کنندگان می گویند: " شما فقط کار را بدتر کرده اید".

قربانیان اکثر اوقات در گذشته زندگی می کنند و مدام در ذهن آنها این جمله تکرار می شود که:" اگر فقط این طور یا آن طور می شد، آن وقت...". این قربانیان اعتراف می کنند که بازنده هستند و از دیگران می خواهند که برای آنها احساس تاسف و دلسوزی کنند.

7. فداییان (Martyrs)

به دلیل آنکه هر انچه را که قربانیان هم وابسته به ان اعتراف می کنند، فداییان هم وابسته آن را انکار می کنند، یاری رساندن به آنها به منظور دستیابی به بهبودی بسیار سخت تر از کمک به قربانیان است. آنها دلسوزی کردن برای خودشان را و همین طور احساس بدفهمی، بی ارزشی ، تحت فشار بودن و ناامیدی خودشان را انکار می کنند. با این همه از طریق اعمال و تلاشی که در جهت معالجه دیگران انجام می دهند، ممکن است این رفتارهایشان را آشکار کنند. به طور کلی رفتار آنها با صدای بلند تر از کلماتشان ، حرف می زند. آنها اغلب آه می کشند و هر نوع پیشنهاد و کمکی را رد می کنند و می گویند که تقریبا از همه ی این راه ها آگاهی دارند، آنها را امتحان کرده اند و جوابی نگرفته اند. فداییان را به دلیل آنکه می توانند در ظاهر خود را خوب نشان دهند به سختی می توان تشخیص داد. هر دوی فداییان و قربانیان خواهان آن هستند که به جای اینکه خود عهده دار مسئولیت زندگی شان باشند، شخص دیگری عهده دار آن گردد و می خواهند شاهد رنج بردن و کشمکش آنها در این قضیه باشند. فداییان اکثرا در آینده زندگی می کنند و وانمود می کنند که گذشته برای آنها دیگر پایان یافته است. آنها ممکن است بیش از اندازه مذهبی باشند. فداییان بر خلاف قربانیان به وضعیت بازنده بودن خود اعتراف نمی کنند و حتی از آن اطلاعی ندارند.در بین افرادی که متخصص های یاری رسان به آنها کمک می کنند ، فداییان مشکل ترین افراد هستند.

8. افراد معتاد (Addicted ones)

اینها ممکن است در طبقه بندی خاص خود جای بگیرند. اما تجربه سال ها کار بالینی نشان می دهد که اکثریت افراد معتاد ، هم وابسته هستند. به علاوه هر معتادی در خانواده کژکار و غیر معمولی بزرگ شده است و از این رو هم وابستگی اولیه را کسب کرده است. مردم ممکن است به چیزهایی غیر از الکل یا مواد مخدر معتاد شوند. مانند اعتیاد به افراد دیگر، مکان ها، چیزها، رفتارها یا تجربه ها. شایع ترین اعتیادها ، اختلال خوردن، اعتیاد به ارضاء جنسی، معتاد به کار بودن، اعتیاد به پول، خرج یا خرید کردن وسواس گونه، قمار بازی وسواس گونه، و اعتیاد به روابط.

9. افراد وسواسی (Compulsive)

این افراد شبیه به افراد معتاد هستند. اما یکی از تفاوت های مهم این است که نتایج و پیامد رفتارهای وسواسی در مقایسه با اعتیادها از شدت کمتری برخوردار است. و خصوصا کسانی که وسواس های خفیف یا به لحاظ اجتماعی وسواس های قابل قبولی دارند مانند شخصی که به طور وسواس گونه ای تمیز و مرتب است، توسط خانواده و دوستان یا متخصص های یاری رسان به آسانی شناسایی نمی شوند.

10. افراد بزرگ منش(Gradiose)

افراد بزرگ منش مانند کسانی که زیادی به خود مطمئن هستند و یا حتی مانند افراد متکبر و پر مدعا رفتار می کنند. مردان این دسته ممکن است جاهل مآب و زنان آن به طور اغراق آمیزی دارای حالت زنانه یا حساس و آسیب پذیر یا ضعیف باشند به علاوه این افراد ممکن است خودنما و از خود راضی هم باشند. 

11. خودخواه ها یا خودشیفته ها(Selfish or Narcissistic)

این افراد با داشتن عزت نفس اندک یا ناچیز خود ممکن است تلاش کنند تا به شکلی افراطی توجه دیگران را نسبت به خود جلب کنند و از این طریق تهی بودن خودشان را جبران کنند و برای دیگران ایجاد مزاحمت کنند و به آنها آسیب و زیان وارد نمایند. خود شیفته ها به دلیل متمرکز شدن بر دیگران برای دریافت توجه آنها "خود" خودشان را از دست می دهند و از طریق دریافت توجه دیگران، احساس نیازشان به کامل بودن را ارضا می کنند. خود شیفته ها معمولا از دیگران سوء استفاده کرده و یا با آنها بدرفتاری می کنند و اغلب این نوع برخورد را به شکل ماهرانه و فریب کارانه ای انجام می دهند. از این رو دیگران هرگز نمی توانند رفتار خود شیفتگان را که همزمان هم ممکن است متکبر ، وسواسی یا معتاد، و بددهن باشند به طریقی انعکاس دهند که این افراد کامل و بی نقص به نظر آیند.

12. قلدرها یا زورگوها (Bullies)

این افراد اغلب احساس ناایمنی بسیاری می کنند و نسبت به خود حقیقی شان بیگانه هستند و از این رو برای اینکه احساس قدرت و تسلط بیشتری بکنند به دیگران حمله می کنند و انها را به باد انتقاد می گیرند.

13. سوء استفاده گران (Abusers)

این افراد همانند زورگوها احساس ناامنی داشته و نسبت به خود حقیقی شان بیگانه هستند. آنها سعی می کنند دیگران را به طور جسمی یا عاطفی اداره و کنترل کنند تا از این طریق احساس کنند که خودشان را تحت کنترل و مراقبت دارند.

14. کودکان از دست رفته یا گم شده (Lost children)

این افراد اغلب فرزندان سوم یا آخر خانواده کژکارکرد یا غیر معمولی هستند. از آنجائیکه آنها تلاش می کنند توجه و لطف مطابق میلشان را  از دیگران به دست آورند و نیازهایشان را در رقابت با خواهران و برادران بزرگتر از خود ( که اغلب در نقش قهرمان یا فزون طلب ظاهر می شوند) و همین طور در رقابت با فرزندان دوم خانواده ( که اغلب نقش بزهکار، زورگو یا آدم بد را ایفا می کنند)  نیز ارضا نمایند ، احساس می کنند که به شدت از پا درآمده و مستاصل شده اند، در نتیجه تسلیم می شوند و کناره می گیرند. آنها در تلاشی که به منظور مقابله با بیماری روان تنی دائمی شان انجام می دهند، ممکن است در نقش قربانی ، فدایی یا آدم خوددار و صبور ظاهر شوند.

15. آدم های شوخ یا شازده کوچولو ها(Comedions or little princesses)

آنها مایه شگون یا خوش شانسی و عزیز دردانه خانواده نامیده می شوند. این افراد یاد می گیرند از طریق بامزه و با نمک بودن توجه و محبت دیگران را به دست آورند و به حیات و بقاء خود در خانواده ادامه دهند. این رفتار می تواند تا دوره بزرگسالی به منظور دفاع در مقابل صمیمیت و رنج یا فریب دادن، تسلط یافتن ،یا صدمه زدن به دیگران، ادامه یابد. شوخ طبعی نیز مانند هر چیز دیگری در زندگی ، مانند یک شمشیر دو لبه است و می توان از آن در راه های سالم و ناسالم استفاده کرد.


نویسنده : نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره از دانشگاه علامه طباطبایی

کلیک کنید

ارائه خدمات مشاوره روانشناسی فردی، اعتیاد، پیش از ازدواج، خانواده ، و کودک 

هماهنگی از طریق : 09305785683


جهت مشاهده ویدئو های متنوع انگیزشی و موفقیت ، کلیک کنید

منابع:

- کتاب هم وابستگی دیگر بس است تالیف ملودی بیتی

- کتاب هم وابستگی تالیف چارلز ال. وایتفیلد

متن سخنرانی کوتاه آنتونی رابینز درباره آثار شکرگزاری

برای رفع ناراحتی چه کنیم؟

با سه راهکار قدردانی ، شکرگزاری ، و عشق ، به رنج بردن خودتان پایان دهید.

هنگامی که در حال رنج بردن هستید، چیزی برای شکرگزاری پیدا کنید. برای مثال دوست تان ، فرزندتان، و قلبی که در سینه تان می تپد که شما آن را با تلاش به دست نیاورده اید. قلبتان به شما بخشیده شده است. برای به دست آوردن آن لازم نبود کاری انجام دهید. خداوند آنقدر شما را دوست داشت که هدیه زندگی را به شما بخشید و این موهبت تا زمانی که قلبتان می تپد، ادامه دارد. بیشتر ما حتی به آن موهبت توجه هم نمی کنیم. وقتی قدردان باشید، وقتی شکرگزار باشید، وقتی عشق بورزید ، رنج ناپدید می شود.

دو احساسی که حال همه را خراب می کنند چه هستند؟ "گری وی " درباره آن امروز صبح صحبت کرد. اشاره کرد که یکی از آنها ترس است ، دیگری خشم است. این دو احساس روابط ، تجارت، شادی و سلامتی را بیشتر از هر چیزی نابود می کنند. می دانستید که اگر 5 دقیقه عصبانی شوید، سیستم ایمنی تان به مدت 4 تا 5 ساعت متوقف می شود؟ این یک واقعیت است ، بنابراین رنج بردن ما تاثیری فراتر از یک لحظه دارد. بنابراین کاری که برای خارج شدن از آن باید انجام دهیم این است که چیزی برای شکرگزاری پیدا کنیم. چیزی که به آن عشق می ورزیم.

بنابراین آرام می گیرم و پی می برم که کار ذهن است. به آن فکری نگاه می کنم که می گذرد و سپس چیزی را برای شکرگزاری پیدا می کنم و جایگزین آن می کنم. چند نفر از شما در زندگی تان چیزهای زیادی برای قدردانی یا عشق ورزی و یا سپاسگزاری دارید؟ اگر روی آن تمرکز می کردید. چند نفر چیزهای زیادی دارید؟ بگویید: من . پس بگذارید همین حالا در عرض دو دقیقه به شما نشان دهم که چگونه به رنج پایان دهید. ما تنها مخلوق روی کره زمین هستیم که می توانیم به یک فکر ، فکر کنیم و خودمان را بدبخت کنیم. و به یک فکر دیگر فکر کنیم و خودمان را خوشحال و هیجان زده کنیم و به یک فکر دیگر فکر کنیم و احساس شرمندگی کنیم، و به یک فکر دیگر فکر کنیم و احساس غرور و افتخار کنیم. این را به خودتان ثابت کنید.

به آن چیزی که بیشتر از همه به آن افتخار می کنید فکر کنید، یا یکی از چیزهایی که بیشتر از همه به آن افتخار می کنید و مثل وقتی که احساس سربلندی دارید، نفس بکشید. صورت تان را مثل وقتی که احساس سربلندی دارید، کنید. چه اتفاقی باعث شده که احساس سربلندی کنید؟ کسانی که در خانه این را تماشا می کنید لطفا شما هم این کار را انجام دهید. وقتی خیلی احساس سربلندی می کنید، سعی نمی کنید پنهانش کنید. وقتی احساس سربلندی می کنید ، لبخند می زنید.

اگر مثل یک بچه کوچک احساس سربلندی می کردید نشانم دهید که به عنوان بچه صورت تان چگونه است ، وقتی شرطی شدن بزرگسالان را ندارید. چند نفر از شما احساس افزایش انرژی کردید؟، اگر احساس کردید دست تان را بالا ببرید. می خواهم فیلتر های ذهنی را که دارید ببینید. این گونه نیست که نمی توانید شاد باشید ، این گونه است که شرطی شدن ذهن تان مدام مانع تان می شود. چیزی به سادگی سربلند بودن و افتخار کردن. چند نفر از شما کاری کردید که واقعا احساس سربلندی کردید؟ دست تان را بالا ببرید.

بنابراین اگر انرژی ندارید، بیایید از روش دیگری استفاده کنیم. این را لحظه ای امتحان کنید. به لحظه ای یا چیزی در زندگی فکر کنید که به خاطر آن شکرگزارید، چیزی یا کسی یا لحظه ای . شبیه زمانی که احساس شکرگزاری می کنید، نفس بکشید. صورت تان را مثل وقتی که احساس شکرگزاری دارید، کنید. مقداری را که شکر گزار هستید دو برابر کنید. فقط راهی برای آزاد کردن آن پیدا کنید، فقط شکرگزاری خود را نشان دهید. احساس خیلی قدردان بودن و شکرگزار بودن کنید. اگر می توانید این احساسات را همین حالا داشته باشید ، دست تان را بالا ببرید. زیباست ، چرا؟  چون رویش تمرکز می کنید، احساسش می کنید حتی اگر حقیقت نباشد.


نویسنده: نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره از دانشگاه علامه طباطبایی


 کلیک کنید

ارائه خدمات مشاوره روانشناسی در حوزه فردی ، اعتیاد ، پیش از ازدواج ، خانواده، و کودک 09305785683

برای مشاهده ویدئوهای متنوع انگیزشی و موفقیت کلیک کنید

مشکلات خواب کودکان ( بچه هایی که تنها نمی خوابند)

کلیک کنید: با مشکلات خواب کودکان چه کنیم؟

کودکانی که دوست دارند در رختخواب والدین بخوابند

 

بچه هایی که تنها نمی خوابند

 

بر اساس تجربه بسیاری از متخصصان بهداشت روانی ، خوابیدن کودک در رختخواب والدینش ، بجز در برخی موارد خاص، هم برای کودک و هم برای والدین مضر است. ممکن است کودک بیش از حد به والدین وابسته شود و نتواند به تنهایی بخوابد. ممکن است دچار اضطراب شود و در مورد نقش خودش در خانواده و احساسات جنسی اش دچار سردرگمی شود، یا اینکه در مورد روابط والدین خود با یکدیگر دچار نگرانی و اضطراب شود. البته ممکن است این مسائل را به طور واضح بیان نکند ولی آنها را احساس می کند. بهترین کار این است که اجازه ندهیم کودکان بستر والدینشان را بستر خودشان بدانند.

راه حل های زیر برای پیشگیری و از بین بردن این عادت سودمندند:

1) در صورتی که کودک هنگام شب به اتاق شما آمد، قاطعانه و بدون سوال و جواب زیاد، او را به اتاق خودش بازگردانید و بخوابانید. از بین والدین هر کدام که قاطع تر و کمتر دل رحم است ، باید این کار را انجام دهد.

2) اگر کودکتان هنگامی که در خواب هستید، به آرامی در رختخواب شما می خزد، می توانید از راه حل های زیر استفاده کنید و کودک را به اتاق خودش برگردانید:

الف) زنگ هایی در روی درب اتاق خودتان و یا اتاق کودک آویزان کنید تا بتوانید متوجه آمدن او بشوید.

ب) طوری ملحفه ها یا بالش ها را دور خودتان بپیچانید تا ورود کودک به رختخوابتان بدون بیدار شدن شما تقریبا غیر ممکن شود. 

پ) جلو در را مسدود کنید تا کودک هنگام ورود به اتاق شما با آن برخورد کند و در نتیجه سر و صدا ایجاد شود.

3) نقش بازی کنید و کودک را آنقدر در رختخواب ناراحت کنید که رختخواب خودش را به خوابیدن در کنار شما ترجیح دهد. برای مثال:

الف) اگر متوجه شدید که کودک وارد رختخواب شما شده است، وانمود کنید که هنوز خواب هستید و به سمت او غلت بزنید، یک دست خود را به روی او بیاندازید یا لگد ارامی به او بزنید. یا اگر کودک بین شما و همسرتان خوابیده، وانمود کنید که خواب هستید و با هم به سمت کودک غلت بزنید تا جای او تنگ شود. اگر کودک کنار شما خوابیده ، به آرامی او را به کناره تخت برانید و او را به نرمی به لبه تخت فشار دهید.

ب) وانمود کنید که بی قرار هستید (مثلا پهلو عوض کنید،خر و پف کنید) و طوری رفتار کنید که کودک احساس ناراحتی کند و خوابیدن در رختخواب خودش را به خوابیدن در کنار والدین ترجیح دهد.

4) با جایزه دادن کودک را به تنها خوابیدن تشویق کنید.

- حتما به کودک بگویید که چقدر به او افتخار می کنید و چه پسر یا دختر بزرگی است که به تنهایی در رختخواب خودش می خوابد. در هنگام روز نیز او را بیشتر مورد توجه و نوازش قرار دهید.

- جدولی برای جایزه دادن تهیه کنید و برای شب هایی که تمام یا قسمتی از آن را در اتاق خودش خوابیده، نمره تعیین کنید و بر اساس نمره ای که دریافت کرده یکی از جایزه های مورد علاقه اش را به او بدهید. برای مثال یک پوست جدید برای اتاق کودک تهیه کنید.

5) اتاق کودک را برای او جالب و دوست داشتنی کنید، به صورتی که کودک نسبت به اتاقش احساس دلبستگی خاص کند. برای مثال اگر می خواهید تغییر دکوراسیون در اتاق کودک ایجاد کنید، از کودک بپرسید که می خواهد اتاقش چه رنگی باشد. با کمک و نظر خود کودک یک آرایش جدید و زیباتر به وسایل و مبلمان اتاق کودک بدهید، یا می توانید از کودک بخواهید که عکس هایی را از مجلات مختلف انتخاب و آنها را به دیوار اتاقش آویزان کند.

6) اگر راه حل هایی که به کار بردید نتیجه بخش نبودند و کماکان کودک عادت داشت که در رختخواب شما بخوابد، از افراد متخصص در حوزه کودک کمک بگیرید. یا اینکه اگر خودتان به طور ناخودآگاه به این عادت دامن می زنید تا از ارتباط زناشویی جلوگیری کنید، از یک زوج درمانگر یا خانواده درمانگر حرفه ای کمک بگیرید.


جهت مطالعه بیشتر در زمینه مشکلات خواب کودکان به لینک زیر مراجعه کنید:

در مورد مشکلات خواب کودکان بیشتر بدانیم

نویسنده : نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره از دانشگاه علامه طباطبایی

ارائه خدمات مشاوره روانشناختی در زمینه فردی ، خانواده، و کودک ( شماره تماس: 09305785683)

منبع:

کتاب چگونه با کودکم رفتار کنم تالیف دکتر گاربر

نظریه فروید درباره شخصیت




برخی از موارد برجسته زندگینامه فروید

زیگموند فروید با عصب شناس معروف به نام "ژان مارتین شارکو" در کار تحقیق همکاری داشت و فن هیپنوتیزم را برای درمان هیستری از شارکو آموخت. از علائم هیستری فلج یا عملکرد نامناسب برخی از اندام های بدن است. از طریق فن هیپنوتیزم، فروید متقاعد شد که نشانه های هیستری علت روان زاد و جنسی دارد. فروید پالایش روانی را از" ژوزف بروئر" پزشک سرشناس وینی آموخت و از این طریق تکنیک تداعی ازاد را کشف کرد و به عنوان روش درمانی اصلی، جایگزین هیپنوتیزم کرد. پالایش روانی ( catharsis) یا تخلیه هیجانی فروید به معنی تصفیه و پاکسازی روان ، پاکسازی احساسات و عواطف و خالی کردن عقده های روانی، و فرایند برطرف کردن نشانه های هیستری از طریق حل و فصل کردن آنها می باشد.


فروید در اواخر دهه 1890 ، دچار انزوای حرفه ای و بحران های شخصی شد. در این زمان او به تحلیل کردن رؤیاهای خودش و خودکاوی پرداخت. دومین بحرانی که فروید با آن مواجه شد بحران میانسالی بود. مهم ترین و بهترین کتاب فروید، کتاب تعبیر رؤیا بود که برای فروید شهرت به ارمغان آورد. برخی دیگر از آثار فروید: کتاب های درباره رؤیاها ، مطالعاتی درباره هیستری، آسیب شناسی زندگی روزمره، سه رساله درباره نظریه میل جنسی، و جوکها و رابطه آنها با ناهشیار می باشند.  فروید ، آدلر، ویلهلم استکل، مکس کاهان، و رودلف ریتلر به همراه هم انجمن روانشناسی چهارشنبه را تشکیل دادند که دراین انجمن فروید اداره کننده بحث بود. در سال 1908 ، نام این انجمن به انجمن روانکاوی وین تغییر کرد. فروید در سال 1930 به دریافت جایزه گوته برای ادبیات مفتخر شد که این نشانه ای از مهارت های ادبی عالی او بود.


برخی از خصوصیات فروید: 

توالی قطع روابط میان فردی، وجود مشکلاتی در زندگی جنسی، کنجکاوی عقلانی شدید، خودکاوی روزمره، احساس های تردید شدید نسبت به پدرش و سایر مظاهر پدرگونه، گرایش به کینه ورزی بیش از حد به کسانی که بی حرمتی می کردند، جاه طلبی شدید، احساس های نیرومند انزوا، قریحه نویسندگی، تسلط به آلمانی و آشنایی به چند زبان خارجی، و مترجم.

سطوح زندگی روانی

مهم ترین خدمت نظریه فروید درباره شخصیت، کاوش او در ناهشیار و تاکید وی بر این موضوع بود که افراد عمدتا توسط نیروهای غریزی ای برانگیخته می شوند که آگاهی کمی از آنها دارند یا اصلا  از آنها آگاه نیستند. در واقع فروید از یک مدل مکان نگاری فرضی بهره برد. از نظر فروید زندگی روانی به دو سطح ناهشیار و هشیار تقسیم می شود. ناهشیار به نوبه خود دو سطح متفاوت دارد: ناهشیار تمام و کمال و نیمه هشیار.

ناهشیار

ذهن ناهشیار دربرگیرنده تمام سایقها، امیال، یا غرایزی است که خارج از آگاهی ما هستند، ولی اغلب کلمات، احساس ها ، و اعمال ما را برمی انگیزند. تجربیات اوایل کودکی که اضطراب زیادی به وجود می آورند در ناهشیار سرکوب شده اند و در آنجا سال ها بر رفتار، هیجان و نگرش ها تأثیر می گذارند. ناهشیار توجیهی است برای معنی نهفته در رؤیاها، لغزش های زبان، نشانه های روان رنجوری، و برخی فراموشی ها که سرکوبی نامیده می شود. فرایندهای ناهشیار فقط زمانی می توانند وارد هشیاری شوند که به قدر کافی تغییر شکل یافته باشند تا از چنگ سانسور بگریزند. فروید از قیاس نگهبان یا سانسورچی استفاده کرد که راهروی بین ناهشیار و نیمه هشیار را می بندد و اجازه نمی دهد خاطرات اضطراب آور وارد آگاهی شوند.

نیمه هشیار

نیمه هوشیار فروید شامل تمام عناصری است که هشیار نیستند، اما می توانندبه راحتی هشیار شوند. محتوای نیمه هشیار صرفا رویدادهایی هستند که با اضطراب ارتباط ندارند ولی صرفا فراموش شده اند. محتوای نیمه هشیار از دو منبع حاصل می شود: اولین منبع ادراک هشیار است. آنچه را که ما درک می کنیم، فقط برای مدت کوتاهی هشیار است و زمانی که توجه خود را به موضوع دیگری متمرکز می کنیم، آن چیز فورا به نیمه هشیار منتقل می شود. 

دومین منبع تصورات نیمه هشیار، ناهشیار است. فروید معتقد بود که تصورات می توانند از دست سانسورچی هوشیار و گوش به زنگ بگریزند و به شکل مبدل وارد نیمه هشیار شوند. برخی از این تصورات هرگز هشیار نمی شوند، زیرا اگر تشخیص دهیم که آنها مشتقات ناهشیار هستند، دچار اضطراب بیشتری خواهیم شد. بنابراین سانسورچی نهایی ما ، این تصورات مملو از اضطراب را به ناهشیار پس می راند. سایر تصورات موجود در ناهشیار، اجازه ورود به هشیاری را کسب می کنند، اما فقط به این علت که ماهیت واقعی آنها از طریق فرایند رؤیا ، لغزش زبان، و مکانیزم های دفاعی، با ظرافت و ماهرانه تغییر شکل یافته اند.

هشیار

هشیاری که نقش کم اهمیتی در نظریه روانکاوی دارد، آن دسته از عناصر ذهنی موجود در آگاهی، در هر لحظه از زمان است.هشیاری تنها سطح دنیای روانی است که مستقیما در دسترس ما قرار دارد. تصورات از دو مسیر به هشیاری می رسند. مسیر اول از طریق سیستم هشیار ادراکی است، یعنی آنچه که از طریق اندام های حسی مان درک می کنیم. که اگر خیلی تهدیدکننده نباشند ، وارد هشیاری می شوند. دومین منبع عناصر هشیار از درون ساختار ذهن حاصل می شود و تصورات تهدید کننده، اما تغییر شکل یافته ناشی از ناهشیار و تصورات ناشی از نیمه هشیار  را که تهدید کننده نیستند، شامل می شود.

حوزه های عمل ذهن

ساختار شخصیت از نظر فروید

فروید ذهن را به لحاظ ساختاری به سه بخش تقسیم کرد. این تقسیم بندی به فروید کمک کرد تا تصورات ذهنی را طبق عملکرد یا مقاصد آنها توضیح دهد.

id ( نهاد) : بخشی از عمق شخصیت که فرد کاملا نسبت به آن ناهشیار است.نهاد ناهشیار، بی نظم، بدون تماس با واقعیت، و در خدمت اصل لذت است. نهاد مخزن غرایز از طریق فرایند نخستین عمل می کند یعنی به جای رفع نیاز مستقیم ، از طریق خیال بافی و تخیل، تنش و ناراحتی را برطرف می کند.رفع مستقیم و مؤثر تنش از طریق فرایند ثانوی امکان پذیر می گردد. فرایند ثانوی مربوط به بخش "خود" شخصیت انسان است.

ego( خود) : حوزه ای از ذهن است که با واقعیت تماس دارد. مجری شخصیت است  و تحت سلطه اصل واقعیت قرار دارد و می کوشد این اصل را جایگزین اصل لذت نهاد کند.  خود یا من در دوران نوباوگی از نهاد به وجود می آید و تنها منبع ارتباط فرد با دنیای بیرونی می شود. خود مرتبا سعی می کند بین درخواست های کورکورانه و نامعقول نهاد و فراخود با درخواست های معقول دنیای بیرونی سازش برقرار کند. و زمانی که از طرف نیروهای متخاصم تحت فشار باشد، مضطرب می شود. از آن پس مجبور می شود برای دفاع خودش در برابر اضطراب، از سرکوبی و سایر مکانیسم های دفاعی استفاده کند.خود در سه سطح هشیار، نیمه هشیار، و ناهشیار می تواند تصمیم گیری کند. خود تابع فرایند ثانوی می باشد. منظور از فرایند ثانوی این است که زمانی که خواسته ها و تمایلات نهاد از طریق قوانین و محدودیت های محیطی با مشکل مواجه می شوند، "خود" سعی می کند از طریق مکانیسم های عقلانی و شناختی از قبیل تفکر، خلاقیت، حل مسئله، ادراک و غیره مشکل را با توجه به واقعیت حل کند. در نتیجه از طریق فرایند ثانوی ارضاء مستقیم و از طریق فرایند اولیه ارضاء غیر مستقیم برای انسان فراهم می گردد.

super ego( فراخود) : فرا خود یا فرامن ، بیانگر جنبه های اخلاقی و آرمانی شخصیت است و اصول اخلاقی یا آرمانی آن را هدایت می کنند که با اصل لذت نهاد و اصل واقعیت خود مغایر هستند. فراخود از خود به وجود می آید و مانند خود از خودش انرژی ندارد و به صورت نامعقول تقاضای کمال دارد.فراخود به اصول اخلاقی و آرمانی خدمت می کند و بعد از حل شدن عقده ادیپ شکل می گیرد. در واقع آغاز فراخود 5 یا 6 سالگی کودک و زمانی است که باوالدین همانندسازی می کند. فراخود دو زیر سیستم دارد ، 1) وجدان: که از تنبیه شدن به خاطر رفتار نامناسب به وجود می آید و به ما می گوید که چه نباید بکنیم.   2) خود آرمانی : که از تقویت شدن به خاطر رفتار مناسب حاصل می شود و به ما می گوید که چه باید بکنیم. احساس گناه حاصل وجدان است، و احساس حقارت از خودآرمانی ناشی می شود.

تعامل حوزه های عمل ذهن با سطوح زندگی روانی

خود از میان سطوح مکانی گوناگون عبور می کند و عناصر هشیار، نیمه هشیار، و ناهشیار دارد. فراخود نیمه هشیار و ناهشیار، و نهاد کاملا ناهشیار است.


اصل پویشی یا انگیزشی فروید: افراد برای کسب لذت و کاهش دادن تنش و اضطراب برانگیخته می شوند. همه انگیزه ها را می توان در سایق های جنسی و پرخاشگری ردیابی کرد. رفتارهای کودکی مرتبط با میل جنسی و پرخاشگری معمولا تنبیه می شوند که این به سرکوبی یا اضطراب می انجامد.

غریزه ازنظر فروید: نوعی سایق یا تکانه درونی که به صورت نیروی انگیزشی مداوم عمل می کند. غرایز از نهاد سرچشمه می گیرند اما به کنترل خود در می آیند. دو غریزه اساسی،  غریزه زندگی ( اِروس یا میل جنسی) و غریزه مرگ( ویرانگری یا پرخاشگری) است.

لیبیدو ( انرژی روانی): نیرویی است که غریزه زندگی یا جنسی بر طبق آن عمل می کند.

هر غریزه با موارد زیر مشخص می شود:

نیروی محرک: مقدار نیرویی که غریزه به کار می برد.

منبع: ناحیه ای از بدن که در حال تنش یا برانگیختگی است.

هدف: جستجوی لذت یا برطرف کردن برانگیختگی یا کاهش دادن تنش است.

شیء: شخص یا چیزی که هدف از طریق آن برآورده می شود.


اضطراب به سه صورت وجود دارد:

اضطراب روان رنجور: نگرانی از خطر نامعلوم

اضطراب اخلاقی: پیامد تعارض بین نیازهای معقول و دستورات فراخود است.

اضطراب واقعی( عینی): احساس ناخوشایند و نامشخص در مورد خطری احتمالی


مکانیسم های دفاعی فروید

مکانیسم های دفاعی از "خود" در برابر اضطراب محافظت می کنند ، عمومیت دارند، معمولا به حال فرد مفید و برای جامعه بی ضرر هستند، اما هر مکانیسم دفاعی با سرکوب آمیخته شده و هر کدام می توانند به مرحله آسیب روانی کشیده شوند.

سرکوبی

یکی از اساسی ترین مکانیسم های دفاعی ،  مکانیسم دفاعی سرکوب است. یعنی راندن احساس های ناخوشایند و تهدید کننده به ناهشیار. برای مثال دختری برای همیشه خصومت نسبت به خواهر کوچکترش را سرکوب می کند. 

سایق های جنسی سرکوب شده به صورت نشانه های جسمانی( مثلا ناتوانی جنسی)، در رویاها، لغزش زبان، یا یکی از مکانیزم های دفاعی راه خروج و نمود پیدا می کنند.

عمل زدایی

نوعی سرکوبی که به موجب آن خود می کوشد تجربیات ناخوشایند و پیامدهای آنا را نادیده بگیرد. برای مثال ناپدید کردن افکار و رویدادهای ناخوشایند از طریق رفتارهای تشریفاتی و وسواسی.

جداسازی

در این مکانیسم دفاعی "خود" می کوشد به منظور جلوگیری از هرگونه عاطفه ای که بلافاصله بعد از رویداد ناخوشایند حاصل می شود، آن را از طریق افکار وسواسی جدا سازد. مکانیسم های دفاعی عمل زدایی و جداسازی ، با هم ارتباط نزدیک دارند.

واکنش وارونه

تکانه سرکوب شده به منظور هشیار شدن ظاهر مبدلی  می گیرد ، به گونه ای اغراق آمیز که کاملا با شکل اصلی آن مغایر است. برای مثال کسی که توسط تمایلات جنسی تهدید شده است شاید آنها را وارونه کند و مبارز متعصبی علیه هرزه نگاری شود. یا فرد دیگری که به وسیله تکانه های شدیدا پرخاشگرانه آشفته شده است، شاید بیش از حد دلواپس و مهربان شود.

جابجایی

اگر چیزی که تکانه نهاد را ارضاء می کند در دسترس نباشد، امکان دارد فرد آن تکانه را با چیز دیگری جابجا کند. فردی که عصبانیت خود از کسی یا چیزی را بر سر کس یا چیز دیگر خالی می کند از   مکانیسم دفاعی جابجایی استفاده کرده است. در واقع موضوعی که تهدید نیست، جایگزین موضوع اصلی تکانه پرخاشگری شده است.

تثبیت

دلبستگی لیبیدو به مرحله رشد قبلی که ابتدایی تر است. هنگامی که دورنمای طی کردن مرحله بعدی خیلی اضطراب آور می شود، خود به راهبرد باقی ماندن در مرحله موجود که از لحاظ روانی آرامش بخش تر است متوسل می شود. مثال : تثبیت در مرحله دهانی، تثبیت در مرحله مقعدی

واپس روی

بعد از اینکه لیبیدو مرحله ای از رشد را طی کرده، در مواقع استرس و اضطراب به مرحله پیشین برمی گردد. برای مثال کودک چهار یا پنج ساله در اثر اضطراب و یا حسادت حاصل از تولد خواهر یا برادر جدید، دوباره به  شیشه شیر رو می آورد. شباهت واپس روی با تثبیت این است که هر دو رفتار خشک و بچه گانه هستند. تفاوتشان در این است که واپس روی ها معمولا موقتی هستند در حالی که تثبیت ها به مصرف انرژی کم و بیش دائمی نیاز دارند.

فرافکنی

دیدن احساس ها یا گرایش های نامعقول در دیگران که واقعا در ناهشیار خود فرد قرار دارد. نوع شدید فرافکنی، پارانویا( هذیان های نیرومند حسادت، گزند و آسیب) است.

درون فکنی

ادغام کردن ویژگی های مثبت دیگران در ایگو، پذیرفتن یا درونی کردن ارزش ها،عقاید و طرز رفتار دیگران. از نظر فروید حل شدن عقده ادیپ نمونه نخستین درون فکنی است.

والایش

در حالی که مکانیسم دفاعی جابجایی مستلزم یافتن موضوعی جانشین برای ارضا کردن تکانه های نهاد است، مکانیسم دفاعی والایش( sublimation) مستلزم تغییر دادن تکانه های نهاد است. در این حالت انرژی  غریزی  به مجاری دیگر ابراز منحرف می شود، مجاری ای که جامعه قابل قبول و تحسین برانگیز می داند. برای مثال انرژی جنسی می تواند به رفتارهای هنری خلاق منحرف شده یا والایش یابد. مانند جابجایی ( که والایش شکلی از آن است)، والایش نوعی مصالحه است. بدین ترتیب که این مکانیزم ارضای کامل به بار نمی آورد بلکه به تراکم تنش تخلیه نشده می انجامد.


افکار زیگموند فروید

فروید معتقد بود مکانیزم های دفاعی انکار ناهشیار یا تحریفهای واقعیت هستند. وقتی که از این مکانیزم ها استفاده می کنیم در واقع خودمان را گول می زنیم، ولی از انجام این کار آگاه نیستیم. علت اینکه دفاع ها خوب عمل می کنند این است که مواد تهدید کننده یا ناراحت کننده را خارج از آگاهی هشیار نگه می دارند. در نتیجه ما از واقعیت درباره خودمان آگاه نمی شویم ولی تصویر تحریف شده ای از نیازها، ترس ها و امیال خود داریم. به عقیده فروید نیروهایی درونی و بیرونی که از آنها ناآگاهیم و کنترل منطقی کمی بر آنها داریم، ما را هدایت می کنند. 

موقعیت هایی وجود دارند که از واقعیت آگاه می شویم و آن زمانی است که دفاع ها شکسته می شوند و نمی توانند از ما محافظت کنند. این در مواقع استرس غیر عادی یا زمانی که تحت روانکاوی قرار می گیریم اتفاق می افتد. وقتی دفاع ها شکست می خورند غرق در اضطراب کوبنده می شویم.فروید معتقد بود همه رفتارها دفاعی هستند، ولی هرکسی از دفاع های یکسان و به صورت مشابه استفاده نمی کند. همه ما به وسیله تکانه های نهاد یکسانی هدایت می شویم ولی ماهیت خود و فراخود عمومیت ندارد. آنها به این علت تفاوت دارند که از طریق تجربه شکل می گیرند و امکان ندارد دو نفر تجربیات یکسانی داشته باشند.

نظریه رشد فروید

شخصیت بی همتای فرد عمدتا از تعامل های والد- فرزند در کودکی شکل می گیرد.کودک می کوشد با ارضاکردن درخواست های نهاد لذت را به حداکثر برساند، اما والدین که نمایندگان جامعه هستند سعی می کنند درخواست های واقعیت و اخلاقیات را تحمیل کنند. فروید به تعارض های جنسی نیرومندی در اطفال و کودکان پی برد، تعارض هایی که به نظر می رسیدند بر نواحی خاصی از بدن متمرکز هستند. او متوجه شد که در سنین مختلفف هر ناحیه بدن به عنوان کانون تعارض، اهمیت بیشتری پیدا می کند. او از این مشاهدات نظریه مراحل روانی- جنسی رشد را ساخت.

مرحله دهانی (oral stage)

اولین مرحله رشد روانی-جنسی، یعنی مرحله دهانی از تولد تا حدود دو سالگی ادامه دارد. در طول این دوره منبع اصلی لذت کودک دهان است. کودک از مکیدن، گازگرفتن، و بلعیدن لذت می برد. در این مرحله "نهاد" مسلط است.  کودک در حال وابستگی به مادر یا مراقبت کننده قرار دارد و او شیء اصلی لیبیدوی کودک می شود.کودک از مادر یاد می گیرد دنیا را به صورت خوب یا بد ، ارضاکننده یا ناکام کننده، امن یا ناامن برداشت کند. در این مرحله دو شیوه رفتارکردن وجود دارد: رفتار جذب دهانی( فرو دادن) و رفتار پرخاشگر دهانی( گاز گرفتن یا تف کردن). 

شیوه جذب دهانی ابتدا روی می دهد و تحریک لذت بخش دهان توسط دیگران و غذا را شامل می شود. بزرگسالان تثبیت شده در مرحله جذب دهانی بیش از حد به فعالیت های دهانی، مانند خوردن، نوشیدن، سیگار کشیدن،و بوسیدن می پردازند. اگر آنها در کودکی بیش از حد ارضا شده باشند، شخصیت دهانی بزرگسالی آنها برای خوش بینی و وابستگی غیر معمول آمادگی خواهد داشت.چون آنها در کودکی بیش از حد نازپرورده بودند، برای ارضا کردن نیازهایشان، وابستگی به دیگران را ادامه می دهند.در نتیجه آنها بیش از اندازه ساده لوح و سطحی هستند یا هر چیزی که به آنها گفته شود باور می کنند. به این افراد تیپ شخصیت منفعل دهانی گفته می شود.

دومین رفتار دهانی، یعنی پرخاشگر دهانی یا آزارگر دهانی، هنگام بیرون زدن دردناک و ناکام کننده ی دندان ها روی می دهد. کودکان در نتیجه این تجربه، مادر را با نفرت و عشق برداشت می کنند. افراد تثبیت شده دراین سطح برای بدبینی شدید، خصومت، و پرخاشگری آمادگی دارند. افراد تیپ شخصیتی پرخاشگر دهانی ، اهل جر و بحث و طعنه زدن هستند، اظهارات گزنده می کنند و با دیگران رفتار ظالمانه ای دارند. آنها نسبت به دیگران حسادت می ورزند و می کوشند برای تسلط یافتن از آنها بهره کشی کنند و آنها را به بازی بگیرند.

مرحله مقعدی( anal stage)

مرحله مقعدی ( دو تا سه سالگی) تأثیر بسزایی در رشد شخصیت دارد . عمل دفع برای کودک لذت شهوانی تولید می کند ولی با شروع آموزش استفاده از توالت، کودک باید یاد بگیرد که این لذت را به تأخیر اندازد. برای اولین بار ارضاء تکانه ای غریزی  با تلاش والدین برای تنظیم کردن زمان و مکان عمل دفع ، دچار اختلال می شود. کودک یاد می گیرد که سلاحی در اختیار دارد که می تواند علیه والدین به کار ببرد. اگر آموزش استفاده از توالت خوب پیش نرود یعنی اگر کودک در یادگیری مشکل داشته باشد یا والدین بیش از حد پرتوقع باشند- امکان دارد کودک به یکی از دو روش زیر واکنش نشان دهد: 

روش اول دفع کردن در زمان و مکانی است که والدین تایید نمی کنند. اگر کودک این روش را راه رضایت بخشی برای کاستن از ناکامی تشخیص دهد و بارها از ان استفاده کند، در این صورت امکان دارد شخصیت پرخاشگر مقعدی را پرورش دهد. از نظر فروید، این مبنای شکل های متعدد رفتار خصومت آمیز و سادیستی در زندگی بزرگسالی ، از جمله سنگدلی، ویرانگری، و قشقرق است. چنین فردی احتمالا نامنظم خواهد بود و دیگران را اشیایی در تصرف خود می داند.

روش دومی که کودک به ناکامی آموزش استفاده از توالت واکنش نشان می دهد نگهداشتن مدفوع است. این کار احساس لذت شهوانی به وجود می آورد و می تواند روش موفقیت آمیز دیگری برای به بازی گرفتن و جلب محبت و توجه والدین باشد. این رفتار مبنای رشد شخصیت نگهدارنده مقعدی است. چنین فردی که لجوج و خسیس است، اشیاء را احتکار می کند و نگه می دارد زیرا احساس امنیت به چیزی که ذخیره و تملک شده و به ترتیبی که اموال و جنبه های دیگر زندگی نگهداری می شوند، بستگی دارد. این فرد احتمالا مقرراتی، به طور وسواسی تمیز، لجوج، و بیش از حد با وجدان خواهد شد.

مرحله آلتی (phallic stage)

در حدود چها تا پنج سالگی ، زمانی که تمرکز لذت از مقعد به اندام های تناسلی جابجا  می شودف مجموعه مشکلات تازه ای پدیدار می شود. بار دیگر کودک با مبارزه ای بین تکانه نهاد و درخواست های جامعه که در انتظارات والدین انعکاس یافته است روبرو می شود. کودک در مرحله التی به کاوش کردن و دستکاری اندام های تناسلی خودشان و دیگران علاقه زیادی نشان می دهند. در این مرحله لذت از ناحیه تناسلی  از طریق رفتارهایی چون استمنا و خیال پردازی ها حاصل می شود. کودک درباره تولد و اینکه چرا پسرها آلت مردی دارند و دخترها ندارند کنجکاو می شود. امکان دارد کودک در این باره صحبت کند که می خواهد با والد جنس مخالف ازدواج کند. مرحله آلتی آخرین مرحله پیش تناسلی و حل کردن تعارض های آلتی بسیار پیچیده است.

عقده ادیپ مردانه

مراحل آلتی مردانه:

1. عقده ادیپ( تمایلات جنسی به مادر / خصومت نسبت به پدر)

2. عقده اختگی به شکل اضطراب اختگی، عقده ادیپ را از بین می برد.

3. همانند سازی با پدر

4. فراخود قوی ، جایگزین عقده ادیپی می شود که تقریبا به طور کامل حل شده است.

عقده ادیپ زنانه

مراحل آلتی زنانه:

1. اضطراب اختگی به شکل رشک آلت مردی

2. عقده ادیپ به عنوان تلاشی برای کسب آلت مردی به وجود می آید( میل جنسی به پدر/ خصومت نسبت به مادر)

3. آگاهی تدریجی از اینکه امیال ادیپی خودشکن هستند.

4. همانند سازی با مادر

5. فراخود ضعیف ، جایگزین عقده ادیپی می شود که تا اندازه ای حل شده است.

مرحله نهفتگی

فروید معتقد بود که از چهار یا پنج سالگی تا بلوغ ، پسرها و دخترها معمولا، اما نه همیشه، دوره رشد روانی-جنسی نهفته را می گذرانند. مرحله نهفتگی تا اندازه ای در نتیجه تلاش های والدین برای تنبیه کردن یا منع کردن  فعالیت جنسی در فرزندشان به وجود می اید. اگر ممانعت والدین موفقیت آمیز باشد، کودکان غریزه جنسی خود را سرکوب می کنند و انرژی روانی خود را به سمت درس خواندن ، روابط دوستی، سرگرمیها، و فعالیت های غیر جنسی دیگر هدایت می کنند.البته غریزه جنسی در دوره نهفتگی هنوز وجود دارد، اما هدف آن بازداری شده است. اکنون لیبیدوی والایش یافته، در دستاوردهای اجتماعی و فرهنگی جلوه گر می شود.

مرحله تناسلی

این دوره در طول زندگی فرد ادامه دارد. بلوغ از بیدار شدن دوباره هدف جنسی و آغاز دوره تناسلی خبر می دهد. هنگام بلوغ زندگی جنسی فرد وارد دومین مرحله می شود که با دوره کودکی تفاوت های اساسی دارد.  اولا نوجوانان خودانگیز گرایی را رها می کنند و انرژی جنسی خود را به جای اینکه به سمت خودشان هدایت کنند، به سمت دیگری هدایت می کنند. ثانیا اکنون امکان تولید مثل وجود دارد و ثالثا با اینکه رشک آلت مردی می تواند هنوز در دخترها وجود داشته باشد، سرانجام واژن همان جایگاهی را کسب می کند که آلت مردی به هنگام کودکی برای آنها داشت. رابعا کل غریزه جنسی سازمان کاملتری می یابد و غرایز مجزا که در اوایل کودکی تا اندازه ای مستقل عمل می کردند، در نوجوانی نوعی حالت ترکیبی کسب می کنند. بنابراین دهان ، مقعد و سایر نواحی لذت بخش ، به اندام های تناسلی که اکنون ناحیه شهوتزای برتر است ، کمک می کنند. 

مرحله پختگی

بعد از این که فرد مراحل پیشین رشد را به صورت ایده آل گذرانده باشد ، به این مرحله می رسد. متأسفانه پختگی روانی به ندرت روی می دهد زیرا افراد برای ابتلا به اختلال های روان رنجوری آمادگی زیادی دارند.

توصیف افرادی که از لحاظ روانکاوی پخته هستند:

این افراد ساختارهای ذهنی متعادلی دارند به طوری که خود( ایگو) ، نهاد و فراخود آنها را کنترل می کند و در عین حال به امیال و درخواست های معقول اجازه بروز می دهد. تکانه های نهاد آنها صادقانه و هشیارانه ، بدون اثری از شرم و گناه ابراز می شوند، فراخود آنها از همانندسازی با والدین و کنترل آنها فراتر می رود و بقایای تعارض یا زنای با محارم در آن وجود ندارد. خود آرمانی آنها واقع بین است و با خود موجودشان همخوانی دارد، و در واقع مرز بین فراخود و خود آنها نا محسوس می شود. 

در رفتار افراد پخته که نیاز کمی به سرکوب کردن امیال جنسی و پرخاشگرانه دارند، هشیاری نقش مهمی ایفا می کند. در حقیقت اغلب سرکوبی های افراد پخته، به جای نشانه های روان رنجور،  به شکل والایش صورت می گیرد. چون عقده ادیپ افراد پخته تقریبا به طور کامل حل شده است، لیبیدوی آنها که قبلا به سمت والدین هدایت شده بود، در جهت عشق مهرآمیز و شهوانی آزاد می شود.


کلیک کنید: اصول انتخاب همسر و راز خوشبختی در زندگی زناشویی

نویسنده : نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره از دانشگاه علامه طباطبایی

ارائه خدمات مشاوره در حوزه فردی ، تحصیلی، اعتیاد، پیش از ازدواج، خانواده، و کودک

تماس از طریق: 09305785683


منابع:

- کتاب  نظریه های شخصیت تالیف جس فیست و گریگوری جی فیست

- کتاب  نظریه های شخصیت تالیف دوان شولتز و سیدنی الن شولتز