چگونه تغییر کنیم؟
تغییر رفتار خود به یکباره رخ نمی دهد. تغییر زندگی نیازمند صرف زمان و انرژی است . بیشتر فرایند تغییر اولیه به صورت درونی حادث می شود، وقتی شخص سبک و سنگین می کند که آیا تغییر ارزش صرف زمان و کوشش را دارد یا خیر . فرایند تغییر با شخصی آغاز می شود که به هر گونه نیاز جهت تغییر ناآگاه است. اگر مشکلی وجود داشته باشد ، این شخص احتمالا آن را نادیده می گیرد یا آن را مهم نمی پندارد. از آنجا که مشکل در طولانی مدت نمی تواند نادیده انگاشته شود، شخص به این فکر می کند که در مورد آن چه کار می تواند بکند.
اگر مشکل ادامه یابد ، طرح های معین برای تغییر به کار برده می شود. تغییر انسان ها زمانی رخ می دهد که نیروهای روانی ، فیزیکی و اجتماعی فرد با همدیگر جمع شوند . در این هنگام فرد شروع به مبارزه با مشکل می کند و اقدام به تغییر می نماید. اگر موفق شود ، در حفظ و نگهداری وضعیت جدید تلاش می کند. اما بعضی اوقات افراد به رفتار مشکل دار قبلی بر می گردند . اغلب افراد از کوشش های خود جهت تغییر بازخورد می گیرند و تغییرات بعدی آسان تر می شود.
مراحل ترانس تئوریکال تغییر رفتار
مدل ترانس تئوریکی ( فرا نظری ) تغییر رفتار نشان می دهد که چگونه اشخاص به طور موفقیت آمیزی در زندگیشان تغییرات را به وجود می آورند. این مدل بر اساس تحقیقات پروچاسکا و دایکلمنته ( 1984) می باشد ، کسانی که شماری از ویژگی های مشترک انواع تغییر موفقیت آمیز در محیط های مختلف را پیداد کردند. آنها دریافتند که تغییر در طول زمان در پنج مرحله مجزا انجام می شود:
پیش تأمل : در این مرحله فرد مشکلات را نمی بیند و یا در انکار است. و هیچ قصدی برای تغییر دادن الگوی رفتار در آینده نزدیک وجود ندارد.
تأمل : در این مرحله افراد از مشکل خود آگاهند و به فکر غلبه کردن بر آن هستند ، اما هنوز برای ایجاد کردن تغییر احساس تعهد نمی کنند.
آمادگی : افراد می خواهند فورا دست به کار شوند و از تغییرات رفتاری جزئی خبر می دهند.
عمل : افراد برای تغییر دادن رفتارشان جهت حل کردن مشکلات ، اقداماتی را انجام می دهند.
نگهداری : افراد برای تحکیم کردن دستاوردهای خود و جلوگیری از برگشت ، تلاش می کنند.
10 فرایند تغییر رفتار
فرایند های تجربی
1. افزایش آگاهی : مراجعان در مورد خودشان و ماهیت رفتارشان آگاهی به دست می آورند.
2. تسکین عاطفی : مراجعان اغلب در جهت ایجاد تغییرات زمانی انگیزه پیدا می کنند که عواطفشان به وسیله محرک های درونی و بیرونی تحریک شود.
3. ارزیابی مجدد خود : تشخیص این که چگونه رفتار حاضر با ارزش های شخصی و اهداف زندگی تعارض دارد. از طریق استفاده از این فرایند ، مراجع یک ارزیابی عاطفی و متفکرانه از رفتار خود به عمل می آورد و خود را در قالب آن نوع شخصی که بعد از تغییر مثبت در خواهد آمد مجسم می کند.
4. ارزیابی مجدد محیطی : تشخیص اثرات مخرب رفتار بر دیگران ( برای مثال اعضای خانواده ) و محیط ( برای مثال محل کار).
5. آزادی اجتماعی : شناخت و ایجاد جانشین هایی در محیط اجتماعی که تغییر رفتار را تشویق می کند . این فرایند از منابع محیطی استفاده می کند تا تغییرات در رفتار را باعث شود و آنها را حفظ کند.
فرایندهای رفتاری
1. کنترل محرک : اجتناب کردن یا تغییر دادن نشانه ها به طوری که احتمال درگیر شدن در رفتار مشکل زا کاهش یابد. برای مثال مراجعانی که مصرف الکل یا دارو را با محیط ویژه برای مثال یک کافه تداعی می کنند اگر از موقعیت های ماشه چکان اجتناب کنند ، کمتر در مصرف مواد درگیر می شوند.
2. شرطی زدایی : جانشینی رفتار های سالم با رفتارهای ناسالم . در موقعیتی دکه برای مراجعان مشکل است نشانه های اغواکننده را تغییر دهند یا از آنها اجتناب کنند، یک استراتژی مؤثر این است که مراجعان پاسخهایشان را به این نشانه ها تغییر دهند. برای مثال انتخاب جانشین های سالم مثل آرامش عضلانی در یک موقعیت استرس آمیز به جای سوءمصرف مواد .
3. مدیریت تقویت : پاداش دادن به تغییرات مثبت رفتاری . این می تواند شکل پاداش های واقعی به خود بگیرد یا می تواند صرفا پیامدهای مثبت ناشی از رفتارهایی باشد که از رفتارهای مخربی مثل مصرف الکل یا مواد مخدر جلوگیری می کند.
4. آزادی خود : باور به توانایی خود در جهت تغییر و عمل بر اساس این باور با ایجاد تعهد برای تغییر رفتار .
5. روابط یاری رسان : روابطی که حمایت ، مراقبت ، و پذیرش را برای شخصی که قصد دارد تغییری را در خود به وجود آورد فراهم می کند. برای مثال مراجعانی که سوء مصرف مواد داشته اند اغلب احساس بیگانگی و تنهایی می کنند. با درگیر شدن در فرایند درمان ، مراجعان می فهمند که یک سیستم حمایتی دارند و در شناسایی و درمان سوء مصرف مواد خود ، تنها نیستند.
منابع :
- کتاب گروه درمانی برای معتادان نوشته ولاسکوئز ، ماورر ، کروچ ، و دیکلمنته
- کتاب مشاوره و روان درمانی نوشته جرالد کُری
نویسنده : نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره توانبخشی از دانشگاه علامه طباطبایی
ارائه خدمات مشاوره تلفنی و حضوری در حوزه های فردی ، اعتیاد ، ازدواج و خانواده ( تعیین وقت از طریق 09305785683)
بیشتر بخوانید:
انواع مواد مخدر و تاثیرات آنها
اعتیاد به مواد مخدر ( انواع مواد مخدر و مضرات آن )
بعضی از تعریف های هم وابستگی
هم وابستگی خودش را می تواند از دید مردم پنهان کند ولی برای متخصصین یاری رسان و دیگران ، به چندین طریق قابل شناسایی است. حداقل 15 نوع از جلوه های هم وابستگی در شکل های گوناگونی از خصیصه ها، نقشها یا قالب های رفتاری و شخصیتی ممکن است ظاهر شود. برای هر فردی این احتمال وجود دارد که هر یک از این جلوه ها یا ترکیبی از آنها را که توصیفشان در ادامه خواهد آمد تجربه کرده و آنها را بروز داده باشد.
1. نجات دهندگان و کار راه اندازها (Rescuers and Fixers)
این افراد در ضمن اینکه خودشان را مورد غفلت قرار می دهند و از یاد می برند، سعی می کنند به دیگران کمک کرده و مشکل آنها را برطرف نمایند. به عبارت دیگر آنها هویتشان را در ارتباط با دیگران از دست می دهند. متخصصان یاری رسان اغلب هم وابستگی را در این شکلش معرفی می کنند. این افراد معمولا یاد می گیرند که این قالب شخصیتی را به مثابه روشی حیاتی برای بزرگ شدن و رشد یافتن در خانواده های کژکار و غیر معمول خود به کار برند . در مورد اکثر شکل های دیگر هم وابستگی هم این موضوع صدق می کند.
2. مردم راضی کن ها یا خشنود کنندگان مردم( People Pleasers)
آنها حد و مرز شخصی ناسالمی دارند. به جای اینکه به ابراز نیازها و خواسته های طبیعی خود بپردازند و آنها را برآورده کنند، ترجیح می دهند تسلیم دیگران شوند و خواسته های آنها را اجابت کنند. این افراد به سختی می توانند جواب رد به دیگران بدهند. در واقع خشنود و خرسند ساختن دیگران شکل ماهرانه و زیرکانه ای برای فریب دادن دیگران و اداره کردن آنهاست.
3. افراد فزون طلب (Overachievers)
این افراد به دلیل از دست دادن خود حقیقی شان ، احساس پوچی و تهی بودن می کنند و تلاش می کنند با دستیابی به پیشرفت ها و موفقیت ها ، خلأ درونی شان را پر کنند. اما این احساس تهی بودن و پوچی به خاطر کمبود موفقیت و پیشرفت های آنها نیست. بنابراین آسودگی ناشی از دستیابی به هر موفقیتی مدت درازی دوام نخواهد داشت. کودکی که نقش قهرمان خانواده را ایفا می کند مخصوصا در معرض این جلوه از هم وابستگی است.
4. افراد بی کفایت یا نا موفق(Inadequate ones or Failures)
این افراد به اندازه افراد فزون طلب ، احساس تهی و پوچ بودن می کنند. افراد ناموفق و بی کفایت اعتماد به نفس خیلی کمی دارند و مرتبا احساس خجالت و شرمندگی می کنند. آنها در درون خودشان احساس ناکاملی ، معیوبی، نامناسبی، بدی، بی ارزشی و ناخوشی می کنند. احساس بی کفایتی در واقع شالوده و اساس این جلوه از هم وابستگی است .
5. کامل گرایان (Perfectionists)
ترس از شکست و نیازی که برای پرهیز از اشتباه و ارتکاب هر نوع کار نادرست در این افراد وجود دارد، آنها را به حرکت در می آورد. این افراد خود و دیگران را با تلاش و سعی خود ، تقریبا دیوانه می کنند. بین سعی و تلاش طبیعی در انجام کارها به بهترین شکل و یادگیری از اشتباهات خود ، با اشتغال ذهنی ناسالم در مورد کامل دانستن آسیب و ضررهای خودمان مرز روشنی می تواند وجود داشته باشد.
6. قربانیان (Victims)
این جلوه از هم وابستگی خودش را همانند "شخص بیمار" در بیماری های مزمن یا "شخص بد" مانند فرد بزهکار یا سپر بلایی که همیشه دچار دردسر و مشکل می شود ، نمایان می کند. قربانی نسبت به خودش ترحم زیادی ابراز می دارد و معمولا می گوید: "هیچکس مرا درک نمی کند". آنها هنگامی که از مصیبت و غم خود صحبت می کنند، نق نق کرده و ناله و زوزه می کشند. ممکن است به طور سرسری درخواست کمک کنند و اغلب توجه جدی به این کمک خواهی نمی کنند و اگر این کار را هم انجام دهند، به ندرت آن را پیگیر و دنبال می کنند. آنها در واقع از پذیرش مسئولیت بهبودی خود سرباز می زنند. اغلب نجات دهندگان، کار راه انداز ها و متخصص های یاری رسان را وسوسه می کنند که به آنها کمک نمایند و از این طریق آنها را به دام می اندازند. بنابراین این قربانیان افرادی را که اغوا کرده اند تا به آنها کمک کنند، می توانند شرمنده سازند و آنها را به خاطر اینکه واقعا کمکی نمی توانند بکنند سرزنش کرده و از این طریق آنها را تنبیه نمایند. قربانیان اغلب در آخر به کمک کنندگان می گویند: " شما فقط کار را بدتر کرده اید".
قربانیان اکثر اوقات در گذشته زندگی می کنند و مدام در ذهن آنها این جمله تکرار می شود که:" اگر فقط این طور یا آن طور می شد، آن وقت...". این قربانیان اعتراف می کنند که بازنده هستند و از دیگران می خواهند که برای آنها احساس تاسف و دلسوزی کنند.
7. فداییان (Martyrs)
به دلیل آنکه هر انچه را که قربانیان هم وابسته به ان اعتراف می کنند، فداییان هم وابسته آن را انکار می کنند، یاری رساندن به آنها به منظور دستیابی به بهبودی بسیار سخت تر از کمک به قربانیان است. آنها دلسوزی کردن برای خودشان را و همین طور احساس بدفهمی، بی ارزشی ، تحت فشار بودن و ناامیدی خودشان را انکار می کنند. با این همه از طریق اعمال و تلاشی که در جهت معالجه دیگران انجام می دهند، ممکن است این رفتارهایشان را آشکار کنند. به طور کلی رفتار آنها با صدای بلند تر از کلماتشان ، حرف می زند. آنها اغلب آه می کشند و هر نوع پیشنهاد و کمکی را رد می کنند و می گویند که تقریبا از همه ی این راه ها آگاهی دارند، آنها را امتحان کرده اند و جوابی نگرفته اند. فداییان را به دلیل آنکه می توانند در ظاهر خود را خوب نشان دهند به سختی می توان تشخیص داد. هر دوی فداییان و قربانیان خواهان آن هستند که به جای اینکه خود عهده دار مسئولیت زندگی شان باشند، شخص دیگری عهده دار آن گردد و می خواهند شاهد رنج بردن و کشمکش آنها در این قضیه باشند. فداییان اکثرا در آینده زندگی می کنند و وانمود می کنند که گذشته برای آنها دیگر پایان یافته است. آنها ممکن است بیش از اندازه مذهبی باشند. فداییان بر خلاف قربانیان به وضعیت بازنده بودن خود اعتراف نمی کنند و حتی از آن اطلاعی ندارند.در بین افرادی که متخصص های یاری رسان به آنها کمک می کنند ، فداییان مشکل ترین افراد هستند.
8. افراد معتاد (Addicted ones)
اینها ممکن است در طبقه بندی خاص خود جای بگیرند. اما تجربه سال ها کار بالینی نشان می دهد که اکثریت افراد معتاد ، هم وابسته هستند. به علاوه هر معتادی در خانواده کژکار و غیر معمولی بزرگ شده است و از این رو هم وابستگی اولیه را کسب کرده است. مردم ممکن است به چیزهایی غیر از الکل یا مواد مخدر معتاد شوند. مانند اعتیاد به افراد دیگر، مکان ها، چیزها، رفتارها یا تجربه ها. شایع ترین اعتیادها ، اختلال خوردن، اعتیاد به ارضاء جنسی، معتاد به کار بودن، اعتیاد به پول، خرج یا خرید کردن وسواس گونه، قمار بازی وسواس گونه، و اعتیاد به روابط.
9. افراد وسواسی (Compulsive)
این افراد شبیه به افراد معتاد هستند. اما یکی از تفاوت های مهم این است که نتایج و پیامد رفتارهای وسواسی در مقایسه با اعتیادها از شدت کمتری برخوردار است. و خصوصا کسانی که وسواس های خفیف یا به لحاظ اجتماعی وسواس های قابل قبولی دارند مانند شخصی که به طور وسواس گونه ای تمیز و مرتب است، توسط خانواده و دوستان یا متخصص های یاری رسان به آسانی شناسایی نمی شوند.
10. افراد بزرگ منش(Gradiose)
افراد بزرگ منش مانند کسانی که زیادی به خود مطمئن هستند و یا حتی مانند افراد متکبر و پر مدعا رفتار می کنند. مردان این دسته ممکن است جاهل مآب و زنان آن به طور اغراق آمیزی دارای حالت زنانه یا حساس و آسیب پذیر یا ضعیف باشند به علاوه این افراد ممکن است خودنما و از خود راضی هم باشند.
11. خودخواه ها یا خودشیفته ها(Selfish or Narcissistic)
این افراد با داشتن عزت نفس اندک یا ناچیز خود ممکن است تلاش کنند تا به شکلی افراطی توجه دیگران را نسبت به خود جلب کنند و از این طریق تهی بودن خودشان را جبران کنند و برای دیگران ایجاد مزاحمت کنند و به آنها آسیب و زیان وارد نمایند. خود شیفته ها به دلیل متمرکز شدن بر دیگران برای دریافت توجه آنها "خود" خودشان را از دست می دهند و از طریق دریافت توجه دیگران، احساس نیازشان به کامل بودن را ارضا می کنند. خود شیفته ها معمولا از دیگران سوء استفاده کرده و یا با آنها بدرفتاری می کنند و اغلب این نوع برخورد را به شکل ماهرانه و فریب کارانه ای انجام می دهند. از این رو دیگران هرگز نمی توانند رفتار خود شیفتگان را که همزمان هم ممکن است متکبر ، وسواسی یا معتاد، و بددهن باشند به طریقی انعکاس دهند که این افراد کامل و بی نقص به نظر آیند.
12. قلدرها یا زورگوها (Bullies)
این افراد اغلب احساس ناایمنی بسیاری می کنند و نسبت به خود حقیقی شان بیگانه هستند و از این رو برای اینکه احساس قدرت و تسلط بیشتری بکنند به دیگران حمله می کنند و انها را به باد انتقاد می گیرند.
13. سوء استفاده گران (Abusers)
این افراد همانند زورگوها احساس ناامنی داشته و نسبت به خود حقیقی شان بیگانه هستند. آنها سعی می کنند دیگران را به طور جسمی یا عاطفی اداره و کنترل کنند تا از این طریق احساس کنند که خودشان را تحت کنترل و مراقبت دارند.
14. کودکان از دست رفته یا گم شده (Lost children)
این افراد اغلب فرزندان سوم یا آخر خانواده کژکارکرد یا غیر معمولی هستند. از آنجائیکه آنها تلاش می کنند توجه و لطف مطابق میلشان را از دیگران به دست آورند و نیازهایشان را در رقابت با خواهران و برادران بزرگتر از خود ( که اغلب در نقش قهرمان یا فزون طلب ظاهر می شوند) و همین طور در رقابت با فرزندان دوم خانواده ( که اغلب نقش بزهکار، زورگو یا آدم بد را ایفا می کنند) نیز ارضا نمایند ، احساس می کنند که به شدت از پا درآمده و مستاصل شده اند، در نتیجه تسلیم می شوند و کناره می گیرند. آنها در تلاشی که به منظور مقابله با بیماری روان تنی دائمی شان انجام می دهند، ممکن است در نقش قربانی ، فدایی یا آدم خوددار و صبور ظاهر شوند.
15. آدم های شوخ یا شازده کوچولو ها(Comedions or little princesses)
آنها مایه شگون یا خوش شانسی و عزیز دردانه خانواده نامیده می شوند. این افراد یاد می گیرند از طریق بامزه و با نمک بودن توجه و محبت دیگران را به دست آورند و به حیات و بقاء خود در خانواده ادامه دهند. این رفتار می تواند تا دوره بزرگسالی به منظور دفاع در مقابل صمیمیت و رنج یا فریب دادن، تسلط یافتن ،یا صدمه زدن به دیگران، ادامه یابد. شوخ طبعی نیز مانند هر چیز دیگری در زندگی ، مانند یک شمشیر دو لبه است و می توان از آن در راه های سالم و ناسالم استفاده کرد.
نویسنده : نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره از دانشگاه علامه طباطبایی
کلیک کنید
ارائه خدمات مشاوره روانشناسی فردی، اعتیاد، پیش از ازدواج، خانواده ، و کودک
جهت مشاهده ویدئو های متنوع انگیزشی و موفقیت ، کلیک کنید
منابع:
- کتاب هم وابستگی دیگر بس است تالیف ملودی بیتی
- کتاب هم وابستگی تالیف چارلز ال. وایتفیلد
مواد مخدر محرک
یکی از انواع مواد مخدر ، مواد مخدر محرک هستند. این مواد شامل موادی هستند که فعالیت دستگاه عصبی مرکزی را افزایش داده و موجب افزایش ضربان قلب و فشار خون می شوند. این مواد بسته به ترکیبات و ساختار شیمیایی ، می توانند آثار جسمی و روانی متفاوتی در افراد ایجاد کنند.
انواع مواد مخدر محرک
انواع مواد مخدر و عوارض آن
برای اطلاعات بیشترمراجعه کنید به لینک : اعتیاد به مواد مخدر ( انواع مواد مخدر و عوارض آن)
اثرات روانی محرک ها در فاز سرخوشی
مسمومیت با مواد مخدر
نشانه های مسمومیت با مواد محرک
نکته : بسته به نوع مصرف ، میزان و نحوه مصرف ، طول مدت مصرف ، و تفاوت های فردی، برخی از علائم و عوارض فوق ممکن است در حین مصرف یا اندکی پس از آن در فرد رخ دهد.
مهمترین ماده در گروه مواد مخدر محرک ، مت آمفتامین یا شیشه است . شیشه از انواع مواد مخدر صنعتی است ، بو ندارد و شکل ظاهری آن شبیه جوهر لیمو درشت یا نبات خرد شده است. مصرف این ماده قدمت طولانی دارد و یکی از موارد مصرف آن ، در جنگ ها به دلیل افزایش انرژی بوده است.
روش مصرف شیشه
نکته : در مصرف تدخینی و خصوصا تزریقی به دلیل آنکه مواد به یکباره وارد بدن می شوند ، راش ( اوج لذت ) بیشتر است اما در مصرف خوراکی به دلیل جذب تدریجی مواد در بدن ، راش وجود ندارد.
پدیده راش : یک لحظه دوپامین به شدت ترشح می شود و فرد در عرض چند ثانیه لذت عجیبی را تجربه می کند که شبیه ارگاسم ولی بالاتر از آن است و سیستم بینایی فرد مثل دوربین می شود. پدیده راش به دلیل ایجاد شرطی سازس قوی در مغز ، هنگام ترک ماده محرک برای فرد مشکلات زیادی ایجاد می کند.
افرادی که مدت طولانی ( حداقل یک سال ) مواد محرک مصرف کرده اند و دچار رنج ، نابسامانی ، و اختلال عملکرد در زمینه های مهم زندگی از جمله تحصیل ، شغل ، روابط خانوادگی ، و اجتماعی شده اند، مبتلا به اختلال مصرف مواد محرک تشخیص داده می شوند .
نویسنده : نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره توانبخشی از دانشگاه علامه طباطبایی
منابع :
- کتاب "مجموعه کتاب های درمان وابستگی به مواد محرک ( شیشه)" تالیف حامد اختیاری
- کتاب "دایره المعارف اعتیاد و مواد مخدر" تالیف دکتر آذر ماهیار و دکتر سیمانوحی
- کتاب "آسیب شناسی روانی بر اساس dsm5" تالیف دکتر مهدی گنجی
سابقه استعمال مواد مخدر به قدمت زمانی که بشر به خواص طبی برخی گیاهان روی آورد و متوجه تغییر احساسات و هیجانات پس از مصرف آنها شد بر می گردد. به تدریج سوء مصرف مواد جزئی از اسلوب زندگی شد. برخی از مواد ماندگاری ، مقبولیت ، و شیوع بیشتری پیدا کرد مثل تریاک ، هروئین ، الکل ، سیگار ، حشیش ، کوکائین ، و ...
1 ) مصرف تفریحی و تفننی
2 ) کاهش فاصله مصرف و افزایش مقدار مصرف
3 ) وابستگی به مواد و مصرف اجباری
4 ) شکل گیری دوره های تحمل و محرومیت
انجمن روانپزشکی آمریکا علائم وابستگی به مواد را مجموعه ای از علائم شناختی ، رفتاری ، و فیزیولوژیک دانسته است که بر اساس آن فرد علیرغم داشتن اختلالات وابسته به مواد ، مصرف آن را ادامه می دهد. در چنین مواردی الگویی برای مصرف وجود دارد که معمولا منجر به تحمل ، محرومیت ، و رفتار اجباری برای مصرف مواد می شود.
نیاز به مقدار بیشتر مواد برای رسیدن به تاثیر مورد نظر
تغییرات رفتاری سازش نایافته با پیامدهای فیزیولوژیک و شناختی که بر اثر کاهش تجمع یک ماده در خون یا بافت فرد معتاد پدید می آید.
مثال : مورفین ، تریاک ، شیره ، هروئین ، کدئین ، متادون ، ترامادول ، دیفنوکسیلات
مثال : داروهای آرام بخش ( خانواده پام ) ، آلپرازولام ( زاناکس ) ، TCA( آمی تریپتیلین ، نور تیلیپتیلین ، دوکسپین ) ، زولپیدم ( زولپیرکس ) ، الکل
مثال : خانواده کانابیس ( حشیش و ...) ، قارچ ، اسید ، X ، LSD
مثال : کوکائین ، متامفتامین ( شیشه ) ، ریتالین ، کافئین ، سیگار
منابع : کتاب "اعتیاد و فرایند پیشگیری "تالیف دکتر هادی بهرامی احسان