نگاه نو

ارائه مطالب عمومی و تخصصی در حوزه روانشناسی و سبک زندگی سالم

نگاه نو

ارائه مطالب عمومی و تخصصی در حوزه روانشناسی و سبک زندگی سالم

پژوهش های روانشناختی چگونه انجام می شوند؟


پژوهش های روانشناسی

پژوهش کلا دو مرحله دارد : 1. آفرینش یک فرضیه علمی       2. آزمودن فرضیه

فرضیه آفرینی یعنی اظهار نظری قابل آزمودن درباره مسئله مورد نظر . مشاهده هوشمندانه موقعیت هایی که به طور طبیعی حادث می شود می تواند به تولید فرضیه بیانجامد. آشنایی زیاد با نوشته های علمی مرتبط با موضوع مورد نظر ، مانند کتاب ها و مقاله هایی که قبلا منتشر شده اند نیز کمک کننده است. ولی مهمترین منبع فرضیه های علمی، اغلب یک نظریه علمی است ، یعنی مجموعه ای از قضایای مرتبط به هم درباره پدیده ای معین. منظور از اصطلاح علمی آن است که روشهای پژوهشی به کار رفته برای جمع آوری داده ها 1. بدون سوگیری باشند ( یعنی به نفع یکی از فرضیه ها و به ضرر دیگری نباشند)  و 2. پایا باشند ( یعنی سایر متخصصان هم بتوانند آن مشاهده را تکرار کنند و به همان نتایج نیز دست یابند).

روش های تحقیق در روانشناسی


روش آزمایشی

قویترین روش علمی روش آزمایشی است. روش آزمایشی قویترین آزمون برای یک فرضیه علت و معلولی است. برای مثال : کشف تاثیر مقدار خواب بر تغییرات حافظه . محقق با کنترل دقیق شرایط - اغلب در یک آزمایشگاه - و سنجش دقیق متغیرها ، رابطه علی میان آنها را کشف می کند. متغیر چیزی است که می تواند در مقادیر مختلف وجود داشته باشد. امکان اعمال نظارت دقیق بر متغیرها ، وجه تمایز شیوه آزمایشی از سایر روشهای مشاهده علمی است. متغیر مستقل ، متغیری است مستقل از کاری که شرکت کننده انجام میدهد . متغیر مستقل تحت نظارت کامل آزمایشگر قرار دارد ، یعنی آزمایشگر است که آن را ایجاد و مقدار آن را کنترل می کند. 

در مطالعه آزمایشی ، متغیر مستقل به مثابه علت مطرح شده در فرضیه است و معلول مطرح شده در فرضیه یک مطالعه آزمایشی نیز متغیر وابسته است. آزمایشگر مقدار متغیر مستقل را کم و زیاد کرده و متغیر وابسته را مشاهده می کند تا به نتیجه آزمایش خود پی ببرد. گروه های آزمایش یعنی گروههایی که علت مطرح شده در فرضیه در آنها وجود دارد و گروه شاهد ( گواه) یعنی گروهی که علت مطرح شده در فرضیه در آنها وجود ندارد. معمولا گروه شاهد به عنوان خط پایه ، مبنای مقایسه با گروه آزمایش قرار می گیرد. یک ویژگی مهم روش آزمایشی ، گمارش تصادفی شرکت کنندگان در گروه ها یا شرایط مختلف است. منظور از گمارش تصادفی آن است که احتمال عضویت هر شرکت کننده در هر یک از گروهها  مساوی باشد. فقط با گمارش تصادفی است که می توان مطمئن شد که همه متغیرهای نامربوط به تساوی در همه شرایط آزمایش وجود دارند و لذا بعید است که موجب سوگیری شوند. 

روش آزمایشی را می توان خارج از آزمایشگاه نیز به کار برد . مثلا برای پژوهش درباره چاقی ، میتوان تاثیر روشهای مختلف تنظیم وزن را بر گروههایی مجزا  اما مشابه  از افراد چاق  تحقیق کرد. خمیره اصلی روش آزمایشی منطق آن است نه محل انجام آن. مطالعاتی که متضمن کم و زیاد کردن همزمان چندین متغیر است، آزمایشهای چند متغیره خوانده می شوند و در پژوهش های روانشناختی اکثر اوقات از آنها استفاده می شود.

روانشناسانی که از روش آزمایشی استفاده می کنند اغلب لازم است اظهار نظرهایی عددی یا کمی بکنند. گاه می توان متغیرها را با وسایل فیزیکی اندازه گیری کرد: مثلا تعداد ساعات محرومیت از خواب و یا مقدار دارو را میتوان به این طریق اندازه گرفت. اما در موارد دیگر متغیر ها را باید به گونه ای درجه بندی کرد که نوعی نظم از ( کم به زیاد) در آنها دیده شود. برای مثال درجه بندی احساس پرخاشگری بیمار با استفاده از یک مقیاس پنج درجه ای که به ترتیب این درجات را داشته باشد: هرگز ، بندرت ، گاهی، اغلب، و همیشه . آزمایشگران به منظور ارتباط دقیق تر نیازمند نوعی اندازه گیری اند و آن نظامی است برای نسبت دادن اعداد به متغیرها.

آزمایش معمولا مستلزم اندازه گیری در مورد تعداد زیادی شرکت کننده است. نتیجه این اندازه گیری ها معمولا داده هایی است شامل مجموعه ای از اعداد که  آنها را باید خلاصه و تفسیر کرد. برای این کار لازم است از آمار مدد گرفته شود. آمار شاخه ای از ریاضیات است که با گرفتن نمونه ای از داده ها از جمعیتی از افراد و سپس استخراج استنباطهایی درباره آن جمعیت بر اساس نمونه مذکور سرو کار دارد. پر استفاده ترین عدد آماری ، میانگین است یعنی متوسط عددی چند چیز ، که از تقسیم جمع جبری آن اعداد بر تعداد آنها به دست می آید. 

روش همبستگی

همه مسائل را نمی توان به راحتی با روش آزمایشی بررسی کرد. در بسیاری از موارد محقق هیچ نظارتی ندارد که هر یک از آزمودنی ها در چه وضعیت یا شرایطی قرار می گیرند. به عبارت کلی تر برای تعیین اینکه آیا متغیری که تحت نظارت ما نیست، رابطه یا همبستگی با متغیر دیگر مورد نظر ما دارد یا نه ، می توان از روش همبستگی استفاده کرد. ضریب همبستگی (r) عبارت است از درجه تقریبی ارتباط دو متغیر با هم که با عددی بین 1-  و 1+ نشان داده می شود. هرگاه هیچ ارتباطی دیده نشود ، با صفر ، و هرگاه ارتباط کاملی وجود داشته باشد -که نادر است- با 1 نشان میدهند. ( 1+ یعنی ارتباط مذکور مثبت است و 1- یعنی ارتباط مذکور منفی است) . هرچه r از صفر دورتر  و به 1+ و یا 1- نزدیکتر باشد ، رابطه میان دو متغیر قویتر است.

همبستگی یا مثبت است یا منفی . علامت همبستگی به معنای آن است که دو متغیر یا همبستگی مثبت دارند ( یعنی مقادیر آنها باهم افزایش یا کاهش می یابد) یا همبستگی منفی است( یعنی مقدار یکی از دو متغیر افزایش و دیگری کاهش می یابد) . برای مثال همبستگی صدمه مغزی با چهره نشناسی ( پروزوپاگنوزی)، بر اساس مطالعه انجام شده ، حدود9% شده است. این همبستگی زیاد به معنای آن است که ارتباطی محکم میان مقدار صدمه مغزی و خطای افراد در شناسایی چهره وجود دارد. در تحقیقات روانشناسی اگر ضریب همبستگی 0/06 به بالا باشد، بسیار زیاد تلقی می شود. اگر بین 0/02 تا 0/06 باشد باز از لحاظ عملی و نظری ارزشمند است و در پیش بینی مفید واقع می شود. اما اگر بین صفر تا 0/02 باشد باید برخوردی محتاطانه با آن داشت و در پیش بینی نیز کمترین فایده را دارد. 

یکی از کاربردهای رایج روش همبستگی در آزمونهایی است که استعداد، موفقیت تحصیلی ، یا صفات روانی دیگر را می سنجند . مثلا می توان همبستگی نمره افراد در آزمون توانایی ریاضی را با نمره هایی که بعدا در درس ریاضی دانشکده می گیرند، تعیین کرد. اگر این همبستگی بالا باشد در این صورت با استفاده از نمره آزمون می توان تعیین کرد که در یک گروه جدید کدام دانش آموز باید به کلاسهای پیشرفته برود. 

وقتی دو متغیر همبستگی دارند، تغییر یکی شاید علت تغییر دیگری باشد. در واقع همبستگی پیش شرط  علیت است. منتها بدون انجام مطالعات آزمایشی بیشتر نتیجه ای حاکی از علیت را نمی توان از مطالعات همبستگی گرفت، چون همبستگی الزاما به معنای علیت نیست.

روش مشاهده مستقیم

در مراحل اولیه پژوهش بهترین راه نیل به یک توضیح ، مشاهده مستقیم است. یعنی مشاهده پدیده مورد نظر به همان صورتی که در طبیعت رخ می دهد. مشاهده دقیق رفتار حیوان ها و انسان ها نقطه آغاز بسیاری از پژوهش های روانشناسی است. محققان باید طوری آموزش دیده باشند که مشاهده و ثبت وقایع را به طور دقیق انجام دهند و سوگیری شان بر گزارش آنها تاثیری نگذارد. اگر موضوعی که قرار است مشاهده شود واجد برخی جنبه های زیست شناسانه هم باشد، برای اجرای روش های مشاهده ای ممکن است لازم شود از آزمایشگاه استفاده کنیم. برای مثال در مطالعه معروف ویلیام مسترز و ویرجینیا جانسون در مورد جنبه های فیزیولوژیک فعالیت جنسی انسان ، این دو محقق فنونی را ابداع نمودند که با آنها توانستند پاسخ های جنسی را به طور مستقیم در آزمایشگاه مشاهده کنند.

روش پیمایش ( زمینه یابی)

برخی از موضوعات که بررسی آنها با مشاهده مستقیم دشوار است، می توان با مشاهده غیر مستقیم یعنی با پرسشنامه یا مصاحبه مطالعه کرد. در این شیوه پژوهشگر به جای اینکه ببیند آیا افراد به رفتار خاصی -مثلا ورزش مرتب- می پردازند یانه، از خودشان سوال می کند که آیا آن رفتار را انجام می دهند. این روش در مقایسه با مشاهده مستقیم سوگیری بیشتری دارد. یک سوگیری بسیار قابل توجه اثر مطلوبیت اجتماعی است و زمانی رخ می دهد که فرد می کوشد خود را خوب جلوه دهد. با این حال از روش زمینه یابی نتایج بسیار مهمی هم به دست آمده است. برای مثال دو کتاب رفتار جنسی انسان مذکر و کتاب رفتار جنسی انسان مونث ،حاصل تحلیل مصاحبه با چندین هزار نفر می باشد. 

برای پی بردن به نظریات سیاسی افراد ، محصولی که ترجیح می دهند، نیازهای آنها به خدمات سلامت، و مسائلی از این قبیل نیز از زمینه یابی استفاده می شود. موسسه نظرسنجی گالوپ و سرشماری های ایالات متحده آمریکا تقریبا از معروف ترین زمینه یابی ها هستند. زمینه یابی خوب مستلزم آن است که پرسشنامه ای که از پیش به دقت آزموده شده است، به نمونه ای از افراد داده شود که مطابق روش های دقیق انتخاب شده  و لذا معرف و نماینده جمعیت مورد مطالعه هستند. 

تاریخچه های فردی

روش دیگری برای مشاهده غیر مستقیم، تهیه تاریخچه فردی یا بخشی از زندگینامه افراد است. در این روش از افراد خواسته می شود که خاطرات مرتبط با موضوع تحقیق را از گذشته خود به یاد آورند. یک محدودیت مهم تاریخچه های فردی این است که بر خاطرات و بازسازیهای افراد  از وقایع گذشته متکی اند و اینها نیز به وفور تحریف می شوند و یا ناقص اند. گاه می توان برای تایید اطلاعات به دست آمده از اطلاعات دیگر نیز استفاده کرد،برای مثال گواهی های فوت و یا خاطرات بستگان فرد مصاحبه شونده در مورد واقعه مورد نظر. روش تاریخچه فردی بیشتر به کار مطرح کردن فرضیه هایی می آید که بعدا می توان آنها را به روش های دقیق تری آزمود یا با نمونه بزرگتری از شرکت کنندگان بررسی کرد. 

مرور منابع

آخرین روش پژوهش روانشناختی ، مرور منابع است. مرور منابع عبارت است از تلخیص عالمانه پژوهش های موجود درباره موضوعی مشخص. مرور منابع به دو صورت وجود دارد: یک شکل آنه مرور روایتی است که طی ان مولفان به توصیف کلامی مطالعات گذشته می پردازند و از میان شواهد روانشناختی موجود، یافته های قوی را مطرح می کنند. نوع دیگری از از مرور که در حال گسترش روز افزون است، فرا تحلیل نام دارد که طی آن مولفان با استفاده از فنون آماری به ترکیب مطالعات انجام شده در گذشته و استخراج نتایج از دل آنها می پردازند. دیدیم که در هر مطالعه آزمایشی ، هر شرکت کننده یک مورد تلقی می شود ولی در یک فراتحلیل ، هر مطالعه یک مورد تلقی می شود. فراتحلیل به طور بالقوه نظام دارتر و منصفانه تر از مرور روایتی است. 

 اخلاق در پژوهش های روانشناختی

از آنجا که روانشناسان در پژوهش های خود با موجودات زنده سروکار دارند لازم است به مسائل اخلاقی ای که ممکن است در حین پژوهش پیش بیاید توجه داشته باشند. به همین دلیل انجمن روانشناسان آمریکا (APA) و انجمن هایی نظیر آن در کانادا و بریتانیای کبیر رهنمودهایی در مورد طرز برخورد با شرکت کنندگان انسانی و آزمودنی های جانوری تدوین کرده اند.

مبانی اخلاق در پژوهش بر انسان ها


حداقل خطر

اولین اصل در برخورد اخلاقی با شرکت کنندگان انسانی اصل حداقل خطر است. این که هیچ کس نباید در معرض صدمه جسمی و روانی قرار گیرد. به عبارت دیگر در اکثر موارد ، خطری که در حین پژوهش در انتظار افراد است ، نباید از خطری که افراد در زندگی روزمره خود با آن مواجه می شوند، بیشتر باشد. 

رضایت آگاهانه

پیش از انجام پژوهش باید هرکدام از جنبه های مطالعه که ممکن است بر تمایل شرکت کنندگان  برای همکاری با پژوهش اثر بگذارد ، به انها گفته شود و پس از این افشاگری ، آنها باید داوطلبانه وارد مطالعه شوند و هر زمان هم که دلشان خواست ، اجازه داشته باشند بدون پرداخت هیچ غرامتی از ادامه همکاری خودداری کنند. 

حق حفظ حریم خصوصی

اطلاعاتی که ممکن است در حین مطالعه از شرکت کننده به دست آید باید محرمانه تلقی شود و جز با رضایت او در اختیار دیگری قرار نگیرد. یکی از اقدامات معمول ، جدا کردن نام و سایر اطلاعات شناسنامه ای شرکت کنندگان از داده های جمع آوری شده است. آنگاه می توان اطلاعات را با شماره رمز مشخص کرد. روش رایج دیگر ارئه اطلاعات به صورت تجمعی است ، یعنی مثلا فقط میانگین داده های همه شرکت کنندگان که در یک گروه یا در یک شرایط مشترک قرار داشته اند ، گزارش شود. 

حتی اگر همه این شرایط اخلاقی هم رعایت شود، باز هم محقق باید هزینه های مطالعه- نه هزینه های اقتصادی، که هزینه های انسانی آن - را با فواید احتمالی آن مقایسه کند. 

اخلاق در پژوهش حیوانی

اعمال هرگونه روش دردآور یا مضر به حیوانات باید با توجه به دانشی که قرار است از آن مطالعه به دست آید ، کاملا موجه باشد. محقق باید اخلاقا پایبند به برخورد انسانی با حیوانات  و اعمال حداقل درد و رنج به آنها باشد.

منبع : کتاب زمینه روانشناسی اتکینسون و هیلگارد ترجمه دکتر حسن رفیعی


نویسنده : نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره توانبخشی از دانشگاه علامه طباطبایی

ارائه خدمات مشاوره تلفنی و حضوری

 در حوزه مسائل فردی ، خانوادگی و اعتیاد

هماهنگی وتعیین وقت از طریق دایرکت اینستاگرام به آدرس : azadinaghsh_counselor@


جهت مطالعه بیشتر روی لینکهای زیر کلیک کنید:

مهمترین علت افسردگی

ویژگی های یک مقاله علمی پژوهشی معتبر

حل مشکلات رفتاری کودکان ( با کودک لجباز چه کنیم؟)


معنی کودک لجباز


لجبازی به معنای یکدندگی ، ستیزه کاری ، و خیرگی است. اصطلاح لجبازی به رفتارهایی اطلاق می شود که طی آن کودک در مقابل قدرت و اراده بزرگسالان مقاومت نشان می دهد ، از قوانین و مقررات حاکم در خانه سرپیچی می کند و خواست بزرگترها را برای انجام دادن وظایف خود نادیده می گیرد. یکی از روحیاتی که در برخی از کودکان به چشم می خورد ، روحیه لجبازی یعنی اصرار در به کرسی نشاندن حرف خود است. آنچه برای فرد لجوج مهم است  خود موضوع مورد بحث نیست، بلکه یکدندگی و تسلیم نشدن در برابر دیگران است.

کودک لجباز


سرسختی و لجاجت کودک در 18 ماهگی ظاهر می شود و در 3 سالگی به اوج خود می رسد. دراین سن اغلب کودکان تا سر حد ممکن لجوج و سرکش می شوند ، اما پس از 4 سالگی سرسختی و لجبازی آنان کاهش می یابد. این تغییر رویه به خاطر رشد اجتماعی کودک است که از راه تجربه می آموزد موافقت با بزرگترها و تبعیت از آنها منافع زیادی برایش دارد.

تعریف لجبازی کودکان

لجبازی کردن معمولا دو حالت دارد : اول آنکه از چیزی اطلاع نداشته باشد یا موضوعی را بد فهمیده باشد و بعد به خیال اینکه مطلب را خوب می داند در موردش اصرار کند و لجاجت ورزد. دوم اینکه با وجود اطلاع از اشتباه خود در تحمیل خواست و نظرش پافشاری کند.

کودک لجباز


لجبازی در هر دو جنس دختر و پسر وجود دارد، ولی در پسرها به مراتب بیشتر از دخترهاست.


علائم و نشانه های کودک لجباز و بهانه گیر

اگر مانع وقوع کاری که مطابق میلشان است بشویم، ناگهان تحریک و عصبانی می شود و کلمات نامفهومی بیان می کند. در این حالت ممکن است خود را به زمین بکوبد، نفس نکشد، سرش را به دیوار بزند، توجهی به محیط اطراف نداشته باشد.

وقتی خواسته ای دارد با گریه و بهانه گیری مطرح می کند و می کوشد به هر قیمتی آن را به دست آورد.

در برابر دستورات از خود سرسختی و مقاومت نشان می دهد و حتی نارضایتی خود را از امری که ممکن است مورد علاقه اش باشد اعلام می دارد.

گاهی خشم خود را بر سر دیگران خالی می کند و اگر دستش به آنها نرسد ، اشیاء را پرتاب می کند.

چنین کودکانی معمولا خود را بی گناه جلوه می دهند و شروع به دلیل تراشی کرده و نشان می دهند که والدین شان مقصرند و باعث زحمت آنها شده اند.

کودکان لجباز گاها تمایل به برهم زدن بازی دیگران دارند و از این کار لذت می برند.

ممکن است به پدر و مادر یا خواهر و برادر حمله کنند.

ممکن است به حرف معلم گوش نداده و تکالیف مدرسه را انجام ندهند.

ممکن است از سر لجبازی غذا نخورند و یا شیشه ها و ظروف را بشکنند.


مهم ترین عوامل مؤثر در بروز لجبازی کودکان

  • مشخص نبودن شیوه تربیتی والدین و گستاخ شدن فرزندان
  • هماهنگ نبودن والدین در اجرای شیوه های تربیتی
  • بی توجهی والدین به کودک به سبب مشغله های کاری
  • محرومیت کودک از نوازش و محبت والدین خصوصا مادر 
  • نیازهای شدید کودکان و فراهم آمدن زمینه ای برای بهانه گیری و لجبازی
  • شکست های متوالی در مسیر زندگی
  • اعمال فشار به کودک برای اطاعت از دستورات پدر و مادر
  • بیماری های مداوم کودک و عادت به رفع خواسته ها با ناله و گریه
  • معاشرت های ناروا
  • احساس عدم استقلال و سعی در جبران آن
  • تقلید کودکان از لجبازی بزرگترها
  • لوس بار آوردن کودکان و بی صبری کودک


با کودک لجباز چه کنیم؟

ابتدا بایستی علل و زمینه های اصلی بروز مشکل ، شناسایی و برطرف گردد. برای درمان لجبازی سه شیوه کلی وجود دارد : پزشکی ، روانی ، و تربیتی . در شیوه پزشکی اعتقاد بر این است که ریشه بسیاری از لجبازی ها به مشکلات زیستی و عصبی مربوط می شود که اگر این ها درمان و یا کنترل شوند موجب درمان لجبازی می گردد. کما اینکه برای مثال در کودکان طیف اوتیسم ، کودکان مبتلا به  ADHD  ، مسائل زیستی و عصبی در بروز مشکلات رفتاری این گروه از کودکان دخیل هستند.

در شیوه روانی ، منشأ لجبازی را مشکلات روانی می دانند و می کوشند از طریق احترام و محبت ، همدلی و هم زبانی، پرس و جو از کودک برای آگاهی از مشکلش، و اهمیت دادن به کودک مشکل را حل کنند و چنانچه روش های فوق سودمند نباشد از راه بی اعتنایی به رفتار کودک ( روش خاموشی) مشکل را حل می کنند.

در شیوه تربیتی با آموختن راه زندگی سالم به کودکان و روش های تربیتی به والدین به کنترل لجبازی می پردازند. در این زمینه والدین و مربیان می توانند الگوهای مناسبی برای آموزش نحوه رفتار سالم به کودکان باشند.

منبع: کتاب راهنمایی و مشاوره کودک تالیف دکتر عبدالله شفیع آبادی

برای مطالعه بیشتر کلیک کنید:

نکات کلیدی تربیت فرزند

نظریه ها و اصول بازی درمانی

در مورد مشکلات خواب کودکان بیشتر بدانیم 


نویسنده : نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره توانبخشی از دانشگاه علامه طباطبایی

ارائه خدمات مشاوره تلفنی و حضوری 

در حوزه مسائل فردی ، خانوادگی و اعتیاد

 هماهنگی  و تعیین وقت از طریق دایرکت اینستاگرام به آدرس : azadinaghsh_counselor@

راهکارهای افزایش رضایت از زندگی



حس رضایت از زندگی

مفهوم رضایت از زندگی، هرچند که با مفاهیم دیگری مانند خوش‌بینی و شادکامی نزدیک است، اما تعریف خاص خود را دارد. رضایت از زندگی به معنی احساس فرد در مورد عملکرد و شرایط زندگی‌اش و یا به عبارت دیگر ارزیابی سلامت و بهزیستی‌اش است. 


چگونه از زندگی خود رضایت داشته باشیم؟


داشتن احساس خوب و رضایت از زندگی شامل دو بخش است:

1. نسبت به خودتان تفکری سالم و صحیح داشته باشید.

2. سعی کنید موارد خوشایند و مثبتی در زندگیتان اتفاق بیافتد. زمانی که خود را موفق ببینید احساس خرسندی خواهید کرد.


چگونه حس خوب در خود ایجاد کنیم؟

با به کار بردن این ده روش احساس خوبی پیدا خواهید کرد:


1. همیشه سوال کنید

هر زمان که تلاش شما بی نتیجه می شود از خودتان سوال کنید که چگونه این کار با هدف های اصلی شما در زندگی سازگار است؟ چگونه می توان آن را بهتر ، سریع تر، آسان تر و جالب تر انجام داد.

2. ناامید نشوید

نسبت به دیگران و خودتان مشتاق باشید و تصور نکنید که فقط یک راه در زندگی وجود دارد. راه های زیادی را می توان امتحان و انتخاب کرد.

3. ضعف خود را بپذیرید

با این تفکر که فقط خودتان در زندگی مشکل دارید، خود را فریب ندهید. هر فردی مشکلاتی دارد. به جای اینکه بر ضعف های خود غلبه کنید سعی نمایید با آنها دوست باشید.

4. بیاموزید

مغز انسان مانند همه اجزای بدن نیاز به تقویت دارد . اگر در پی آموختن موارد جدید نباشید به طور حتم مغز شما ساکن می ماند و ذهن تحرک خود را ازدست می دهد. هر روز در حال یادگیری باشید.

5. انتظار چیزی را نداشته باشید: منتظر بهترین ها باشید:

آیا این دو جمله متضاد یکدیگرند؟ خیر. این جملات به این معناست که فرصت های بی نظیر زندگی را با فکر به آینده و موارد دیگر از دست ندهید.

6. به خودتان دروغ نگویید

دروغ گفتن به خود بدترین نوع اهانت و بی احترامی است. مواردی را که به خودتان دروغ گفتید یادداشت نمایید و سعی کنید آنها را تصحیح کنید. به طور مثال: دیگر تظاهر نمی کنم که ولخرجی کردن کار درستی است.

7. آنچه را که می خواهید رشد کند پرورش دهید

بیشتر افراد از خود می پرسند که گل های رز زندگی کجاست، در حالی که هر روز وقت خود را صرف کاشتن و پرورش علف های هرز می کنند. هر آنچه را که می کارید برداشت می کنید. 

8. در گذشته زندگی نکنید

باور داشته باشید که نمیتوان گذشته را تغییر داد. مواردی را که در زمان حال نیاز به تغییر دارند تغییر دهید.

9. شکایت نکنید

وقت خود را با گله مندی از چیزهایی مثل آب و هوا ، مردم ، اقتصاد ، و ... که نمی توانید آنها را تغییر دهید، بی نتیجه هدر ندهید. بر مواردی تمرکز نمایید که می توانید آنها را کنترل کنید. به طور مثال : چه چیزی می خوانید ، چقدر می خندید، کجا می روید، چه کار می کنید، و به چه فکر می کنید؟.

10. مقاوم باشید

شما میدانید که چه مواردی برایتان مناسب است ، پس شروع کنید و در راه رسیدن به هدف مقاوم باشید.


نویسنده : نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره از دانشگاه علامه طباطبایی

ارائه خدمات مشاوره تلفنی ، و حضوری 

در زمینه مسائل فردی ، خانوادگی و اعتیاد

هماهنگی و تعیین وقت از طریق دایرکت اینستاگرام به آدرس : azadinaghsh_counselor@


منبع: کتاب هدیه تالیف امیر ملک محمودی و فاطمه ملکی


بیشتر بخوانید: رازهایی که زنان را در زندگی شخصی و شغلی به موفقیت می رساند


تعریف تغییر رفتار بر اساس مدل ترانس تئوریکی ( فرا نظری)


چگونه تغییر کنیم؟


تغییر رفتار خود به یکباره رخ نمی دهد. تغییر زندگی نیازمند صرف  زمان و انرژی است . بیشتر فرایند تغییر اولیه به صورت درونی حادث می شود، وقتی شخص سبک و سنگین می کند که آیا تغییر ارزش صرف زمان و کوشش  را دارد یا خیر . فرایند تغییر با شخصی آغاز می شود که به هر گونه نیاز جهت تغییر ناآگاه است. اگر مشکلی وجود داشته باشد ، این شخص احتمالا آن را نادیده می گیرد یا آن را مهم نمی پندارد. از آنجا که مشکل در طولانی مدت نمی تواند نادیده انگاشته شود، شخص به این فکر می کند که  در مورد آن چه کار می تواند بکند. 

اگر مشکل ادامه یابد ، طرح های معین برای تغییر به کار برده می شود. تغییر انسان ها زمانی رخ می دهد که نیروهای روانی ، فیزیکی و اجتماعی فرد با همدیگر جمع شوند . در این هنگام فرد شروع به مبارزه با مشکل می کند و اقدام به تغییر می نماید. اگر موفق شود ، در حفظ و نگهداری وضعیت جدید تلاش می کند. اما بعضی اوقات افراد به رفتار مشکل دار قبلی بر می گردند . اغلب افراد از کوشش های خود جهت تغییر بازخورد می گیرند و تغییرات بعدی آسان تر می شود.


مراحل ترانس تئوریکال تغییر رفتار


مدل ترانس تئوریکی ( فرا نظری ) تغییر رفتار نشان می دهد که چگونه اشخاص  به طور موفقیت آمیزی  در زندگیشان تغییرات را به وجود می آورند. این مدل بر اساس تحقیقات پروچاسکا و دایکلمنته ( 1984) می باشد ، کسانی که شماری از ویژگی های مشترک انواع تغییر موفقیت آمیز  در محیط های مختلف را پیداد کردند. آنها دریافتند که تغییر در طول زمان در پنج مرحله مجزا انجام می شود:

پیش تأمل : در این مرحله فرد مشکلات را نمی بیند و یا در انکار است. و هیچ قصدی برای تغییر دادن الگوی رفتار در آینده نزدیک وجود ندارد.

تأمل : در این مرحله  افراد از مشکل خود آگاهند و به فکر غلبه کردن بر آن هستند ، اما هنوز برای ایجاد کردن تغییر احساس تعهد نمی کنند.

آمادگی : افراد می خواهند فورا دست به کار شوند و از تغییرات  رفتاری جزئی خبر می دهند.

عمل : افراد برای تغییر دادن رفتارشان  جهت حل کردن مشکلات ، اقداماتی را انجام می دهند.

نگهداری : افراد برای تحکیم کردن دستاوردهای خود و جلوگیری از برگشت ، تلاش می کنند.


10 فرایند تغییر رفتار


فرایند های تجربی


1. افزایش آگاهی : مراجعان در مورد خودشان و ماهیت رفتارشان آگاهی به دست می آورند. 

2. تسکین عاطفی : مراجعان اغلب در جهت ایجاد تغییرات زمانی انگیزه پیدا می کنند که عواطفشان  به وسیله محرک های درونی و بیرونی تحریک شود.

3. ارزیابی مجدد خود : تشخیص این که چگونه رفتار حاضر با ارزش های شخصی و اهداف زندگی تعارض دارد. از طریق استفاده از این فرایند ، مراجع یک ارزیابی عاطفی  و متفکرانه از رفتار خود به عمل می آورد و خود را در قالب آن نوع شخصی که بعد از تغییر مثبت در خواهد آمد مجسم می کند. 

4. ارزیابی مجدد محیطی : تشخیص اثرات  مخرب رفتار بر دیگران ( برای مثال اعضای خانواده )  و محیط ( برای مثال محل کار). 

5. آزادی اجتماعی : شناخت و ایجاد جانشین هایی در محیط اجتماعی  که تغییر رفتار را تشویق می کند . این فرایند از منابع محیطی استفاده می کند تا تغییرات در رفتار را باعث شود و آنها را حفظ کند.


فرایندهای رفتاری 


1. کنترل محرک : اجتناب کردن یا تغییر دادن نشانه ها به طوری که احتمال درگیر شدن در رفتار مشکل زا کاهش یابد. برای مثال مراجعانی که مصرف الکل یا دارو را با محیط  ویژه  برای مثال یک کافه تداعی  می کنند اگر از موقعیت های ماشه چکان اجتناب کنند ، کمتر در مصرف مواد درگیر می شوند.

2. شرطی زدایی : جانشینی رفتار های سالم با رفتارهای ناسالم . در موقعیتی دکه برای مراجعان مشکل است نشانه های اغواکننده را تغییر دهند یا از آنها اجتناب کنند، یک استراتژی مؤثر این است که مراجعان پاسخهایشان را به این نشانه ها تغییر دهند. برای مثال انتخاب جانشین های سالم مثل آرامش عضلانی  در یک موقعیت استرس آمیز به جای سوءمصرف مواد .

3. مدیریت تقویت :  پاداش دادن به تغییرات مثبت رفتاری . این می تواند شکل پاداش های واقعی به خود بگیرد یا می تواند صرفا پیامدهای مثبت ناشی از رفتارهایی باشد که از رفتارهای مخربی مثل مصرف الکل یا مواد مخدر جلوگیری می کند. 

4. آزادی خود : باور به توانایی خود در جهت تغییر  و عمل بر اساس این باور با ایجاد تعهد برای تغییر رفتار . 

5. روابط یاری رسان : روابطی که حمایت ، مراقبت ، و پذیرش را برای شخصی که  قصد دارد تغییری را در خود به وجود آورد  فراهم می کند. برای مثال مراجعانی که سوء مصرف مواد داشته اند اغلب احساس بیگانگی و تنهایی می کنند. با درگیر شدن در فرایند درمان ، مراجعان می فهمند که یک سیستم حمایتی دارند و در شناسایی و درمان سوء مصرف مواد خود ، تنها نیستند. 


منابع : 

- کتاب  گروه درمانی برای معتادان  نوشته ولاسکوئز ، ماورر ، کروچ ، و  دیکلمنته

- کتاب مشاوره و روان درمانی نوشته جرالد کُری


نویسنده : نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره توانبخشی از دانشگاه علامه طباطبایی

ارائه خدمات مشاوره تلفنی و حضوری در حوزه های فردی ، اعتیاد ، ازدواج و خانواده ( تعیین وقت از طریق 09305785683)


بیشتر بخوانید:

انواع مواد مخدر و تاثیرات آنها

اعتیاد به مواد مخدر ( انواع مواد مخدر و مضرات آن )



اختلال طیف اوتیسم در dsm 5


اختلال طیف اوتیسم

اوتیسم  ، اختلال آسپرگر، اختلال فروپاشنده کودکی و اختلال فراگیر رشد نا مشخص ، که زمانی به صورت اختلال های جداگانه در نظر گرفته می شدند، اینک به طور گسترده باهم و تحت عنوان اختلال طیف اوتیسم تلقی می شوند.

نشانه های اصلی اختلال اوتیسم

نشانه های اصلی اختلال طیف اوتیسم در دو حوزه قرار می گیرند:

1. نارسایی پایدار در ارتباط اجتماعی و تعامل، در بافت های متعدد. این نارسایی ها در رابطه متقابل اجتماعی هیجانی، رفتارهای ارتباطی غیر کلامی و روابط اجتماعی نشان داده می شوند.

2. الگوی رفتاری ، علائق و فعالیت های انعطاف ناپذیر و تکراری. که این موارد بایستی به دو صورت از موارد زیر یا بیشتر نشان داده شوند:

حرکات قالبی یا تکراری ، استفاده از اشیاء یا پافشاری گفتاری روی یکنواختی، پایبندی انعطاف ناپذیر به برنامه عادی روزانه یا تشریفات رفتاری کنترل شده، علاقه و دل مشغولی شدید  یا تمرکز ناهنجار مفرط یا حساسیت کم به داده های حسی یا علاقه نامعمول به جنبه های حسی محیط.

نشانه ها بایستی در طی دوره اولیه رشد روی دهند و به طور معناداری در  کارکردهای اجتماعی ،تحصیلی و سایر کارکردها اختلال ایجاد کنند. علاوه بر این اختلال را نمی توان به ناتوانی عقلی یا تاخیر کلی رشد نسبت داد. البته لازم به ذکر است که همه کودکان مبتلا به اختلال اوتیسم ضرورتا همه ویژگی ها را نشان نمی دهند و در شدت نشانه هایشان همسان نیستند.

ویژگی های ثانویه اختلال اوتیسم و اختلال های مرتبط

اختلال های حسی / ادراکی

اندام های حسی بدون نقص هستند ولی پاسخ ناهنجار به محرک ها باعث می شود احساس و ادراک غیر قابل اعتماد شوند. هم حساسیت زیاد و هم حساسیت کم  به طور معنادار روی می دهند. بچه هایی که نسبت به محرک ها حساسیت زیاد دارند شاید با صدای ماشین لباسشویی، درزهای لباسشان، یا بغل کردن ملایم آشفته شوند. در مقابل حساسیت کم که شاید مشکل شایع تری باشد در کودکانی دیده می شود که از پاسخ دادن به صداها و یا رفتن به سمت چیزها ناتوانند. تصویر بالینی ممکن است گیج کننده باشد، مثلا کودکی که به نظر می رسداز یک صدای بلند ناآگاه است در حالی که با تیک تیک آرام یک ساعت مچی سر جای خود میخکوب می شود. در برخی موارد ناتوانی کودک در پاسخ دادن به صدا منجر به این می شود که والدین فکر کنند کودکشان ناشنوا است.

انتخاب مفرط

انتخاب مفرط نیز در اوتیسم شایع است . در این حالت فرد روی یک بخش انتخابی از یک آرایه محرک تمرکز می کند و سایر مولفه ها را نادیده می گیرد. نادیده گرفتن جنبه های خاصی از یک تکلیف یادگیری، آشکارا می تواند مانعی بر سر عملکرد مناسب روی تکلیف باشد. تعامل اجتماعی نیز می تواند تحت تاثیر قرار گرفته و پیامدهای اجتماعی داشته باشد. مثلا کودک مبتلا به اختلال طیف اوتیسم ممکن است به اسباب بازی که در دست کودک دیگری است توجه کند ولی به بیان کلامی همراه آن ( به عنوان مثال" بیا با هم با کامیون بازی کنیم" یا " برو کنار این کامیون منه" توجه نداشته باشد.

تاثیر بر عملکرد هوشی

گر چه در اوتیسم گستره وسیعی از هوش از جمله متوسط بالا وجود دارد، ولی نارسایی عقلی شایع است و نارسایی های شدید و عمیق را در بر می گیرد. اینک شیوع ناتوانی عقلی در افراد مبتلا به اوتیسم شدید بین 40 تا 55 درصد تخمین زده می شود. نیمرخ های آزمون افراد مبتلا به اوتیسم به طور کلی حاکی از رشد شناختی ناموزون است. نارسایی در تفکر انتزاعی و مفهومی، زبان و درک اجتماعی وجود دارد. نقاط قوت نسبی در یادگیری طوطی وار ، حافظه طوطی وار و مهارت های دیداری فضایی ظاهر می شود. نمرات هوشبهر غیر کلامی معمولا بالاتر از نمرات کلامی است.

رفتار انطباقی

اوتیسم با دشواری در کنار آمدن با مسائل زندگی روزمره مشخص می شود. کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم حتی در سطوح کارکرد بالا  در مقایسه با همسالان عادی که از لحاظ هوشی با آنها همتا هستند عملکرد خوبی در مقیاس  رفتار انطباقی واینلند ندارند و حتی با توجه به آنچه بر اساس نمرات هوشبهر انتظار می رود عملکرد ضعیف تری دارند. مهارت های خودیاری و زندگی روزمره تقریبا همان گونه هستند که بر اساس توانایی ذهنی انتظار می رود، مهارت های ارتباطی تا حدی کمتر از این هستند و  مهارت های اجتماعی دارای بیشترین نارسایی می باشند.  آسیب  ها معمولا همراه با سن افزایش می یابند و به طور کلی این ناهمخوانی با هوش در اوتیسم همراه با کارکرد بالا  بیشتر است. علاوه بر این شاید عوامل خانوادگی توضیح دهنده تغییر پذیری زیاد در رفتار انطباقی باشد. برای مثال ذر یک مطالعه تاریخچه افسردگی و کمرویی در خانواده با نمرات مقیاس رفتار انطباقی واینلند خصوصا در حوزه اجتماعی  ارتباط داشت.

شناخت اجتماعی : نظریه ذهن

شواهدی وجود دارد که کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم در نظریه ذهن دچار آسیب هستند. یعنی نوعی نارسایی در توانایی استنباط حالات ذهنی در دیگران و خود.  داشتن نظریه ذهن  به این معناست که ما می فهمیم حالات ذهنی وجود دارند یعنی انسان ها امیال ، نیات، باورها، احساسات و از این قبیل دارند و این حالات ذهنی با اعمال ارتباط دارند. نظریه ذهن را می توان توانایی خواندن ذهن دیگران تصور کرد که تعامل ما را با دیگران هدایت می کند.نارسایی های نظریه ذهن در اوتیسم ، در سنین مختلف وجود دارند و می تواند در اوتیسم همراه با کارکرد بالا نیز وجود داشته باشد.چنین نارسایی هایی که گاهی "کوری ذهن" خوانده می شود به نظر می رسد زیر بنای بسیاری  از نارسایی های اجتماعی و ارتباطی در اوتیسم می باشد.

شناخت : انسجام  مرکزی و کارکرد اجرایی

در شناخت بهنجار ، افراد گرایش دارند از یک بافت یا زمینه استفاده کنند تا واحدهای اطلاعات را در هم آمیزند تا یک کل را ایجاد کرده و یک معنای کلی بدان بدهند. این گرایش که انسجام مرکزی نامیده می شود، در جمعیت عادی گستره قوی تا ضعیف دارد. بررسی ها نشان داده که افراد مبتلا به اوتیسم در انسجام مرکزی ضعیف هستند، یعنی گرایش دارند بیشتر بر بخش هایی از محرک تمرکز کنند تا اینکه بخواهند اطلاعات را یکپارچه کنند و یک کل بسازند. به عبارت ساده تر آنها درخت ها را می بینند نه جنگل را.


کارکردهای اجرایی که به عنوان یک سازه شناختی مطرح است وظایفی چون حل مسئله، توجه، استدلال، سازماندهی، برنامه‌ریزی، حافظه، کنترل بازدارنده، کنترل تکانه، حفظ آمایه، تغییر آمایه و بازداری پاسخ را بر عهده دارد؛ در نتیجه نقص و اختلال در این زمینه ، اختلال در عملکردهای روزانه را به دنبال دارد .ملترز(۲۰۰۷) کارکردهای اجرایی را به عنوان چتری برای فرایندهای شناختی پیچیده که رفتار هدفمند ایجاد می‌کند، دانست که شامل هدفگذاری، برنامه‌ریزی، سازماندهی رفتار در طول زمان، انعطاف‌پذیری، توجه، حافظه فعال، فرایندهای خودنظم دهی می‌باشد. کودکان ،نوجوانان و بزرگسالان مبتلا به اوتیسم در آزمون های کارکردهای اجرایی در مقایسه با گروه گواه عملکرد ضعیف تری دارند. کژکاری اجرایی نارسایی اولیه و اصلی نیست ولی به طور ثانویه در اوتیسم به وجود می آید.


ویژگی های جسمی و سایر موارد

نمونه های ناهنجاری های جسمی خفیف در کودکان مبتلا به اختلال اوتیستیک عبارتند از : پیشانی برجسته، کام بسیار باریک، و گوش های پایین تر قرار گرفته. ناهنجاری ها ی جسمی خفیف از نظر پزشکی یا زیبایی مهم نیستند، بلکه اشاره تلویحی به فرایندهای ژنتیکی و رشد مختل پیش از تولد دارند. برخی از افراد مبتلا به اوتیسم دارای زیبایی خاص و چابکی بدنی هستند اما برخی دیگر از نوباوگی تا بزرگسالی تعادل ضعیف ، راه رفتن ناهماهنگ، اشکال در مهارت های حرکتی بزرگ و دست و پا چلفتگی حرکتی را نشان می دهند.

به علاوه ترجیح های غذایی نامعمول مشاهده می شود و نرخ مشکلات خواب بین 40 تا 80 درصد بالاتر از کودکان عادی و کودکان مبتلا به ناتوانی عقلی بدون اوتیسم می باشد. از نظر رفتاری کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم  انواع رفتارهای غیر انطباقی را نشان می دهند مانند پرخاشگری، عدم همکاری ، کناره گیری ، و رفتارهای خود جرحی ( خود زنی). 


درمان اوتیسم

هسته اصلی  رویکردهای درمانی  اختلال طیف اوتیسم ، رفتاری و آموزشی است و مداخلات دارویی نقش کمکی دارند.

درمان دارویی

دارودرمانی عمدتا رفتارهای مشکل زا مانند پرخاشگری ،خود جرحی، بی قراری، و رفتارهای کلیشه ای و قالبی را هدف قرار می دهد.داروهای ضد روان پریشی  متعارف  که آنتاگونیست دوپامین هستند می توانند با کاهش رفتارهای مشکل آفرین به برخی از کودکان کمک کنند اما در برخی از موارد در طول زمان اثرات جانبی نامطلوب از قبیل لرزش و حرکات تکراری غیر ارادی زبان، دهان  و چانه روی می دهد. داروهای ضد روان پریشی نسل دوم یا غیر متعارف که آنتاگونیست دوپامین و سروتونین هستند، تا حد زیادی جایگزین داروهای ضد روان پریشی متعارف شده اند. یک نمونه از این داروها  رسپریدون است که برای تحریک پذیری ، پرخاشگری ، خودجرحی، و قشقرق مؤثر است.

مداخلات رفتاری

درمان های رفتاری اختلال اوتیسم را می توان در دو رویکرد قرار داد: یک رویکرد بر هدف های خاص متمرکز است. این اهداف شامل نارسایی ها  مثلا در مهارت های زبانی یا اجتماعی، رفتارهای غیر انطباقی اختصاصی مثل رفتارهای قالبی یا خودجرحی می شود.  رویکرد دوم درمان عمیق و جامع در یک دوره زمانی نسبتا طولانی است که هدفش بهبود مشکلات  متعدد اولیه و ثانویه اوتیسم می باشد. 

مداخلات رفتاری اولیه شامل نمایش های ساده تغییر رفتار در کودکان مبتلا به اوتیسم بود. کوشش های بعدی برای آموزش مجموعه ای از رفتارهای انطباقی ( سازگارانه)  و تضعیف  رفتارهای نامطلوب صورت گرفت. برای مثال لوواس و همکارانش در دانشگاه کالیفرنیا جزء اولین کسانی بودند که ارتباط کلامی را به کودکان مبتلا به اوتیسم آموزش می دادند.آنها در جلسات کاملا ساختاریافته  از ابزار های مداخله کنشگر( شرطی سازی عامل) استفاده می کردند مانند تقویت مشروط، رهنمودها، شکل دهی رفتار، سرمشق دهی، و رویه هایی برای تسهیل تعمیم یادگیری. 

تحلیل کارکردی رفتار غیر انطباقی و آموزش ارتباط کارکردی به طور موفقیت آمیزی در مورد کودکان مبتلا به اوتیسم به کار گرفته شده است، از جمله آنهایی که ناتوانی عقلی دارند. این کودکان می توانند رفتارهای انطباقی را از طریق کوشش ناپیوسته و یادگیری طبیعی فرا گیرند که احتمال تعمیم به سایر موقعیت ها را بیشتر می کند. به علاوه فراگیری برخی مهارت ها ممکن است سایر رفتارهای مثبت را تسهیل نماید، مثلا تعلیم شروع تعامل های اجتماعی و تحصیلی به کودکان به آنها کمک می کند تا مهارت های اجتماعی و زبان را یاد بگیرند.

یکی از انواع راهبردهای رفتاری مورد استفاده ، درمان پاسخِ محوری است . این درمان که بر اساس تحلیل رفتار کاربردی می باشد، فرض می کند که تقویت رفتارهای محوری سایر رفتارها را بهبود می بخشند. هدف کلی درمان پاسخِ محوری عبارت است از ارائه درمانی جامع در حوزه هایی که استقلال کودک را تسهیل خواهد کرد. مداخله در موقعیت های طبیعی با والدین ، معلم ها و سایر کسانی که خدمات ارائه می دهند روی می دهد. راهبردها شامل انتخاب فعالیت از سوی کودک، تقویت آسانگیرانه و مشروط، ایجاد فرصت برای تمرین پاسخ های فراگرفته می باشند. حوزه های زبان بیانی، تعامل اجتماعی، و انگیزش برای خودآغازگری هدف بهبودی قرار می گیرند.


به بیان ساده تر  هدف از درمان اوتیسم در کودکان ، کاهش علایم رفتاری و کمک به رشد تکلم است. درمان هر چه زودتر شروع شود نتایج بهتری به بار می آورد. درمان کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم به سه صورت  جسمانی ، تربیتی، و روان درمانی انجام می شود. در درمان جسمانی ، بیشتر از داروهای شیمیایی و انواع ویتامین ها و خوراک مقوی و نیز طرق مکانیکی استفاده می شود. در درمان تربیتی ، مشاور با کودک رابطه مناسب و پذیرا برقرار می کند و ضمن آشنا ساختن کودک  با محرک های محیطی  از اضطرابش می کاهد و اعتماد به نفس او را افزایش می دهد. 

با استفاده از روش های مختلف روان درمانی نیز می توان شخصیت از هم پاشیده کودک را تقویت و اصلاح کرد. رفتاردرمانی به ویژه روش های شرطی کردن عامل، در درمان اوتیسم به طور مؤثری به کار می رود. رفتارهای تکراری و ریتمیک را با نپذیرفتن  و یا زدن روی دست کودک می توان از بین برد. تماس با والدین و ارائه رهنمودهای مناسب  نقش بسیار ارزنده ای در درمان کودکان اوتیستیک دارد. زمانی از درمان بیشترین نتیجه حاصل می شود که از همه روش های ضروری به طور همزمان استفاده شود.

بیشتر کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم از یک راه حسی می توانند چیزی را یاد بگیرند. در صورت تقویت حواس ، از طریق چند حس نیز می توانند مطالب را بیاموزند. ولی در شروع درمان نباید انواع رفتارهای مختلف  با یکدیگر به کودک آموخته شود. برای ایجاد هماهنگی بین چشم و دست کودک ، ورزش هایی نظیر پرش ، بالانس، و کوهنوردی مفید است. متاسفانه درمان کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم خصوصا موارد شدید  ،  زیاد موفقیت آمیز نیست و گاهی بیماری تا پایان عمر ادامه می یابد.

منابع

-کتاب روانشناسی مرضی کودک و نوجوان تالیف ریتا ویکس - نلسون و آلن  س. ایزرئل

- کتاب راهنمایی و مشاوره کودک تالیف دکتر عبدالله شفیع آبادی

بیشتر بخوانید: نظریه ها و اصول بازی درمانی

نویسنده: نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره توانبخشی از دانشگاه علامه طباطبایی

ارائه خدمات مشاوره تلفنی و حضوری در حوزه فردی ، پیش از ازدواج، خانواده و کودک 09305785683


مداخله در بحران ( حمایت از بیماران صعب العلاج)


مقدمه

بیماری ها را می توان به دو دسته بیماری های عمومی که با پیگیری اندک و مصرف دارو به سلامت بیمار می انجامد. و بیماری های صعب العلاج (incurable) که همواره با ریسک و خطر مرگ همراه است تقسیم کرد. از جمله بیماری های صعب العلاج می توان به انواع سرطان ها اشاره نمود. بیش از دویست نوع متفاوت از بیماری های سرطان وجود دارد که هر کدام به شیوه خاص ایجاد می شوند. اما چیزی که در همه آنها مشترک است این است که همه ی آنها با یک روش مشابه شروع می شوند، با یک تغییر در ساختار طبیعی یک سلول. سرطان زمانی شروع می شود که ساختار ژنتیکی سلول تغییر کند. در این حالت سلول های سرطانی سریعا رشد می کنند و تکثیر می شوند اما برعکس سلول های طبیعی بعد از زمان معین ، از بین نمی روند بلکه با ادامه رشد و تکثیر  به هم می چسبند و ایجاد توده سلولی به نام تومور می کنند.

پس از اینکه تومور در بدن شکل گرفته و توسط متخصصین پزشکی تشخیص داده شد، بیمار و نیز نزدیکان بیمار در شرایط خاص روحی و روانی قرار می گیرند. در این شرایط و نیز در فرایند بیماری  و درمان آن ، آنچنان که در کشورهای پیشرفته رایج شده است، نیاز مبرم به روانشناس و مشاور وجود دارد تا در کنار فرد قرار گرفته و نحوه مواجهه و کنار آمدن با بیماری و عوارض آن را با بیمار و نزدیکان وی ، به بحث بگذارد.


مراحل مواجهه با بیماری (مدل کوبلر راس)

از لحلاظ روانی اولین و سخت ترین مرحله ای که بیمار و خانواده اش  با آن روبرو هستند، اطلاع از ابتلا به بیماری است. از نظر کوبلر راس ، افرادی که به بیماری های صعب العلاج دچار می شوند پنج مرحله را سپری می کنند:

1. انکار : عدم پذیرش تشخیص پزشک و مراجعه از پزشکی به پزشک دیگر برای اطمینان از صحت تشخیص بیماری.

2.خشم: زمانی که صحت تشخیص تایید می شود، بیمار به شدت خشمگین و عصبانی می گردد.

3.چانه زنی: بیمار اگرچه احساس می کند که فرصت زیادی ندارد ولی تلاش می کند مدت بیشتری زنده بماند. 

4.افسردگی: بیمار دچار یاس و ناامیدی می شود.

5.پذیرش: بیمار وضعیت خودش را می پذیرد و در انتظار شرایط بد می ماند که حالت مطلوبی نیست.


البته درمانگران عقلانی-عاطفی-رفتاری مثل آلبرت الیس معتقدند که وقتی حادثه ای روی می دهد افراد به شیوه های متفاوتی فکر می کنند و احساسات متفاوتی را تجربه می کنند و بر اساس آن رفتارهای متفاوتی را بروز می دهند. بنابراین تعمیم مراحلی که کوبلر مطرح ساخته در مورد همه بیماران صادق نیست. هر بیمار به نوع خاصی با مشکل مواجه می شود و از روش هایی برای رسیدن به آرامش نسبی و موقتی استفاده می کند . فردی با گریه کردن، دیگری با صحبت کردن، نفر سوم با سکوت کردن و خلوت کردن با خود و ... لذا بایستی به بیمار اجازه داده شود به شیوه خودش نسبت به مشکل به وجود آمده واکنش نشان دهد.

بسیار مهم است که درباره شیوه ی مناسب اطلاع رسانی به بیمار در مورد بیماری ، اندیشیده شود و متناسب با روحیه او این کار انجام شود. وقتی بیمار از بیماری اش اطلاع یافت به او فرصت دهید تا پس از کنار آمدن با بیماری اش درمان را شروع کند.مسلما روند درمان تغییراتی را در زندگی ایجاد می کند که ممکن است سریعا آمادگی روبرو شدن با آنها را نداشته باشد. در مورد شدت بیماری و مدت زمان لازم برای اماده شدن بیمار جهت درمان با پزشک معالج او صحبت کنید.

آشنایی اعضای خانواده با فنون برقراری ارتباط کلامی و غیر کلامی مناسب هم می تواند بیمار را در رسیدن به آرامش یاری دهد. لازمه برقراری ارتباط کلامی و غیر کلامی مناسب خانواده با بیمار ، گوش دادن فعال است. این مهارت می تواند یکی از روش های مؤثر برای کاهش ناراحتی بیمار باشد. وقتی بیمار درباره ی غم و اندوهش صحبت می کند ، بهتر است نزدیکان با توجه به او گوش دهند و به او بگویند:" درست است که ما به جای تو نیستیم اما می فهمیم که پذیرش این بیماری چقدر برایت سخت است، ما در تمام مراحل درمان همراهت هستیم و تو تنها نیستی".

 

آموزش فنون آرام سازی به بیمار ، طرح سوالات مناسب که موجب ابراز احساسات عمیق فرد نسبت به بیماریش می شود ، و تشویق بیمار به خاطر همکاری در روند درمان و پیشرفت بیمار در تغییر افکار استرس زا ، برخی از روش های مؤثر بر قراری ارتباط کلامی با گروه بیماران خاص است. 

توجه:

دستور دادن و ارائه طریق ، آگاهاندن و ترساندن، اخلاقی کردن موضوع و نصیحت کردن، قضاوت کردن، روش های غیر موثری هستند و کمکی به بیمار نمی کنند.


مشاوره روانشناسی بیماران سرطانی


امید درمانی و بیماران صعب العلاج

بیماری های صعب العلاج من جمله سرطان ، تغییرات ، فشارها و تاثیرات متفاوتی بر زندگی بیمار و خانواده وی می گذارد. پاسخ به سرطان یا سایر بیماری های از این دست، به مواردی از جمله بیمار و ساختار روانشناختی وی ، خانواده و محیط اجتماعی ، میزان ناتوانی و بدشکلی های ایجاد شده بستگی دارد و می تواند بر تمام سطوح فعالیت های بیمار اثر بگذارد.

بحران های ناشی از این بیماری ها سبب عدم تعادل و ناهماهنگی فکر، جسم، و روح می شود. اما بیشترین حالت در این دوره برای بیمار احساس یاس و ناامیدی است. از واکنش های احتمالی دیگر افسردگی را می توان نام برد که در این افراد باعث می شود که دیگر برای زنده ماندن تلاش نکنند و فرصت های بهتر زندگی کردن در باقیمانده عمر را از دست بدهند. امید با شاخص های آسیب های روانی مرتبط با افسردگی و ناامیدی ، همبستگی منفی دارد. امید و امیدواری پیش بینی کننده شاخص های سلامت جسمی و روانی است. از این رو به نظر می رسد مداخلات روانشناختی بتوانند گامی مؤثر در جهت افزایش امید و کاهش افسردگی  های ناشی از این دست بیماری های صعب العلاج بردارند.

در چند دهه اخیر روانشناسی مثبت گرا و روانشناسی سلامت به افزایش شادمانی، سلامت، و مطالعه علمی در مورد نقش نیرومندی های شخصی و سامانه های اجتماعی مثبت در ارتقای سلامت بهینه تاکید دارند. مضامین اصلی روانشناسی مثبت گرا شامل شادمانی ، امید، خلاقیت ، و خرد می باشند. در بررسی اثربخشی رویکرد امید درمانی بر مولفه های امید ، معنای زندگی ، عزت نفس، افسردگی ، و اضطراب نشان داد که این مداخله باعث افزایش امید ، معنای زندگی ، عزت نفس، و کاهش نشانگان افسردگی و اضطراب شده است.

دو رویکرد مهم در امید درمانی


امید درمانی اسنایدر

دربین درمان های روان شناختی ، امید درمانی اسنایدر ، درمانی است که امید را به عنوان هدف اصلی درمان مد نظر قرار داده است. ریک اسنایدر بنیانگذار نظریه امید و درمان مبتنی بر آن ، امید را به عنوان سازه ای شامل دو مفهوم این گونه تعریف می کند:" توانایی طراحی گذرگاه هایی به سوی اهداف مطلوب به رغم موانع موجود و کارگزار یا عامل انگیزش لازم برای استفاده از این گذرگاه ها".

امید درمانی از نظریه امید اسنایدر و اندیشه های برگرفته از درمان شناختی-رفتاری ، درمان راه حل مدار ، داستان درمانی یا روایت درمانی مشتق می شود. و بر این هدف استوار است که به درمانجویان کمک کند تا اهداف را فرمول بندی کرده و گذرگاه های متعددی را برای رسیدن به آنها بسازند و خود را برای دنبال کردن اهداف برانگیزانند و موانع را به صورت چالش هایی برای غلبه از نو چهار چوب بندی کنند.

تفکر امید و بیماری های صعب العلاج به شدت با یکدیگر مرتبطند از آن جهت که افراد امیدوار بیشتر بر مشکل متمرکز شده و در حل آن فعالانه عمل می کنند و دوم اینکه در مواجهه با بیماری، پریشانی کمتر و تطابق بیشتری از خودشان نشان می دهند. در مراحل درمان نیز افراد امیدوار در تحمل درمان های دردناک و طولانی و عوارض شیمی درمانی یا پرتو درمانی از خود مقاومت بیشتری نشان می دهند و در مرحله بهبود نیز افراد امیدوارتر افکار مثبت تری راجع به زندگی شان دارند و گرایش بیشتری به شناسایی جنبه های مثبت از خود نشان می دهند.


روش های درمانی مبتنی بر نظریه امید 

معرفی امید و جنبه های مختلف آن

معرفی اهداف و انواع آن به عنوان بخشی از فرایند افزایش امید

ایجاد ساختاری برای کشف اهداف

ارائه راهکارها برای تنظیم هدف واضح و عملی در سطوح مختلف

تهیه لیست اهداف، اولویت بندی آنها و انتخاب یک هدف

آشنایی با شیوه های افزایش انگیزه و نیروی اراده جمعی در پیگیری اهداف

تغییر خودگویی های منفی

ساختن فیلم درونی با استفاده از تصویر سازی مثبت گرایانه و ارائه جملات و حکایات امیدبخش جهت تقویت نیروی اراده ذهنی

رژیم غذایی مناسب و فعالیت بدنی

استفاده از پیوستار پیشرفت برای ارزیابی فرایند پیگیری هدف و ارائه بازخورد مناسب

آشنایی با شیوه های غلبه بر موانع و چالش ها

ترسیم رابطه تفکر و احساس مثبت ناشی از رسیدن به هدف در افزایش امید


بیشتر بخوانید: پروتکل درمان سوگ


رویکرد افزایش و ارتقاء امیدواری سیمونتن

وقتی فردی با بیماری های صعب العلاجی همچون سرطان مواجه می شود ممکن است با تصور جسمش همچون یک دشمن، با آن احساس بیگانگی کند در این حالت توانمندی جسمش برای مبارزه با بیماری را نادیده می گیرد و یا به آن بی اعتماد می شود. لذا پیشنهاد می شود از روش تصورات ذهنی هدایت شده سیمونتن استفاده کرده و مراحل زیر را ، 3 بار در روز و هر بار به مدت 15-10 دقیقه انجام دهند.


روش تصویر سازی ذهنی هدایت شده سیمونتن

لطفا چشمانتان را ببندید و چند نفس عمیق بکشید ، عضلات بدنتان را در وضعیت آرامی قرار دهید. بدنتان را کاملا رها کنید تا در صندلی فرو رود. حالا روی عضلات بدنتان متمرکز شوید و اگر عضله ای گرفتگی دارد آن را رها کنید تا به آرامش برسد مطمئن شوید دست ها، شانه ها، عضلات ناحیه صورت ، شکم ، و پاها در وضعیت راحت و آرامی قرار دارند.حالا روی تنفستان متمرکز شوید به اینکه چطور با ورود هوا به شش ها سینه و شکم شما بالا و پایین می رود. دقت کنید نفس عمیق بکشید و با هر نفس هوا را از بینی به درون شش ها بفرستید و از راه دهان به آرامی خارج سازید. سعی کنید هر نفس را با سه شماره به داخل شش ها ببرید و تا سه شماره نگه دارید و با سه شماره از راه دهان به بیرون بفرستید. تنش ها را از خود دور سازید و کاملا آرام باشید.

حالا تصور کنید مقابل درب بزرگی ایستاده اید آن را به آرامی باز کنید و وارد دنیای شگفت انگیز بدنتان شوید و به اندام های درونی بدنتان توجه کنید. نظمی که خداوند در آنها قرار داده است را با دقت نظاره کنید. همان طور که می دانید هر کدام از اندام های بدن از تعدادی سلول تشکیل شده است. حالا وارد سلول های بدنتان شوید مثل اینکه جنگ سختی بین سلول های بدن شما و سلول های سرطان یدرگرفته است . اصلا نگران نباشید چون سربازان شما بسیار مقاوم تر از سربازان دشمن هستند و با تمام قوا آنها را نابود خواهند کرد.

با هر درمانی که دریافت می کنید یک قدم به سلامتی کامل نزدیک می شوید. سرانجام پس از مبارزه سخت سلول های بدن ،تمامی عوامل بیماری زا را نابود می کنند ، بیماری از بین می رود و سلامتی به شما بر می گردد. سرطان را مجسم کنید که کوچک و کوچک تر می شود و در نهایت از بین می رود. سلول های سرطانی را تصور کنید که به صورت ادرار و مدفوع از بدن دفع می شوند و مجسم کنید که اکنون انرژی و اشتهای بیشتری دارید و احساس راحتی می کنید.

حالا روی سلامتی بدنتان متمرکز شوید و از سلامت ایجاد شده لذت ببرید ، لذت را با عمق وجودتان حس کنید. مطمئن باشید که سیستم ایمنی بدن شما قدرت مقابله با انواع بیماری ها را دارد. شما ذهن توانمندی دارید که می تواند روی این سیستم تاثیر مثبت بگذارد. پس با کمک ذهن قوی و سیستم توانمندی که در بدن دارید می توانید با انواع بیماری ها مبارزه کنید و در یک وضعیت سلامت از زندگیتان لذت ببرید پس هیچگاه درباره بیماری نگران نشوید. حالا کم کم آماده شوید تا از این سفر برگردید و از همان راهی که آمده بودید بر می گردید تا دوباره به جلوی درب بزرگ برسید ان را به آرامی باز کنید و از آن خارج شوید حالا چند نفس عمیق بکشید و با شمارش معکوس چشمانتان را به آرامی باز کنید 1،2،3،4،5 .

منابع:

کتاب کاربرد پذیری فنون مشاوره جهت بهزیستی بیماران سرطانی و خانواده هایشان تالیف دکتر عبدالله شفیع آبادی و دکتر کاترین فکری

مقاله بررسی اثر بخشی گروه درمانی مبتنی بر رویکرد امید درمانی بر افزایش میزان امید به زندگی زنان مبتلا به سرطان پستان تالیف هانیه بیجاری و همکاران


نویسنده: نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره توانبخشی از دانشگاه علامه طباطبایی


ارائه خدمات مشاوره تلفنی و حضوری در زمینه فردی ، خانواده  و کودک 09305785683


جهت مشاهده ویدئوهای متنوع انگیزشی و موفقیت کلیک کنید




هم وابستگی در روانشناسی ( تعاریف و الگوهای هم وابستگی)



هم وابستگی بیمارگونه


بعضی از تعریف های هم وابستگی

  • هم وابستگی شایع ترین نوع اعتیاد و مساعد ترین بستر پیدایش تمامی اعتیادها و وسواس ها می باشد.
  • هم وابستگی حالتی چند وجهی ( جسمی ، ذهنی ، هیجانی ، و معنوی) که از طریق هر نوع رنج و آشفتگی که همراه یا ناشی از تمرکز بر نیازها و رفتار دیگران است، آشکار می گردد. ممکن است ملایم و یا شدید باشد و اکثر مردم دچار آن باشند. هم وابستگی می تواند تظاهر بسیاری از بیماری های جسمی، روانشناختی و معنوی بوده، با آنها همراه باشد و آنها را تشدید کند. از زمانی که مسئولیت زندگی و خوشبختی خود را به خود دروغین و دیگران واگذار می کنیم، هم وابستگی رشد کرده و گسترش می یابد. هم وابستگی قابل درمان است و بهبودی از آن امکان پذیر است.
  • هم وابستگی الگوی هیجانی ، روان شناختی، و رفتاری مقابله ای که نتیجه ی تماس طولانی مدت با مجموعه ای از مقررات طاقت فرسا است و از به کار بستن آنها ناشی می شود. مقرراتی که از اظهار و بیان آشکار احساسات و گفتگوی مستقیم درباره مشکلات شخصی و بین شخصی جلوگیری می کند.
  • هم وابستگی آن دسته از رفتارهای خود تخریب گرانه آموخته شده یا نواقص شخصیتی که باعث کاهش ظرفیت فرد در وارد شدن یا مشارکت در روابط عاشقانه می شود.
  • هم وابستگی رفتار آموخته شده فشار زایی است که با تمرکز ناسالم بر نیازهای دیگران و یا تلاش برای قبول مسئولیت برای اداره و کنترل کردن افکار، احساس ها و یا رفتار دیگران همراه است. این رفتار آموخته شده فشار زا به وسیله نیاز به امنیت، مورد پذیرش واقع شدن و احساس خودارزشمندی برانگیخته می شود.
  • هم وابستگی رفتار آموخته شده ای است که از طریق وابستگی به مردم و به دنیای خارج از خود، آشکار می شود. این وابستگی ها متشکل است از غافل شدن از هویت خود و تضعیف و تحقیر آن. خود دروغین که سر برمی آورد اغلب از طریق عادات وسواس گونه ، اعتیادها و دیگر اختلالات که جدایی بیشتر از هویت حقیقی شخص را سبب می شود و احساس شرم و خجالت را می پروراند، ظاهر و آشکار می گردد.
  • شخص هم وابسته به کس دیگری اجازه می دهد که با رفتارهایش بر او تاثیر بگذارد و او را مبتلا سازد و به علاوه مشغولیت وسواس گونه ای  در مورد اداره و مهار رفتار دیگران دارد. 
  • افراد هم وابسته افرادی هستند که زندگی خود را یعنی تصمیم گیری ها، ادراک ها، باورها و ارزش هایشان را بر محور شخص یا چیز دیگری سامان می دهند.


الگوهای هم وابستگی 

هم وابستگی خودش را می تواند از دید مردم پنهان کند ولی برای متخصصین یاری رسان و دیگران ، به چندین طریق قابل شناسایی است. حداقل 15 نوع از جلوه های هم وابستگی در شکل های گوناگونی از خصیصه ها، نقشها یا قالب های رفتاری و شخصیتی ممکن است ظاهر شود. برای هر فردی این احتمال وجود دارد که هر یک از این جلوه ها یا ترکیبی از آنها را که توصیفشان در ادامه خواهد آمد تجربه کرده و آنها را بروز داده باشد.


1. نجات دهندگان و کار راه اندازها (Rescuers and Fixers)

این افراد در ضمن اینکه خودشان را مورد غفلت قرار می دهند و از یاد می برند، سعی می کنند به دیگران کمک کرده و مشکل آنها را برطرف نمایند. به عبارت دیگر آنها هویتشان را در ارتباط با دیگران از دست می دهند. متخصصان یاری رسان اغلب هم وابستگی را در این شکلش معرفی می کنند. این افراد معمولا یاد می گیرند که این قالب شخصیتی را به مثابه روشی حیاتی برای بزرگ شدن و رشد یافتن در خانواده های کژکار و غیر معمول خود به کار برند . در مورد اکثر شکل های دیگر هم وابستگی هم این موضوع صدق می کند.

2. مردم راضی کن ها یا خشنود کنندگان مردم( People Pleasers)

آنها حد و مرز شخصی ناسالمی دارند. به جای اینکه به ابراز نیازها و خواسته های طبیعی خود بپردازند و آنها را برآورده کنند، ترجیح می دهند تسلیم دیگران شوند و خواسته های آنها را اجابت کنند. این افراد به سختی می توانند جواب رد به دیگران بدهند. در واقع خشنود و خرسند ساختن دیگران شکل ماهرانه و زیرکانه ای برای فریب دادن دیگران و اداره کردن آنهاست.

3. افراد فزون طلب (Overachievers)

این افراد به دلیل از دست دادن خود حقیقی شان ، احساس پوچی و تهی بودن می کنند و تلاش می کنند با دستیابی به پیشرفت ها و موفقیت ها ، خلأ درونی شان را پر کنند. اما این احساس تهی بودن و پوچی به خاطر کمبود موفقیت و پیشرفت های آنها نیست. بنابراین آسودگی ناشی از دستیابی به هر موفقیتی مدت درازی دوام نخواهد داشت. کودکی که نقش قهرمان خانواده را ایفا می کند مخصوصا در معرض این جلوه از هم وابستگی است.

4. افراد بی کفایت یا نا موفق(Inadequate ones or Failures)

این افراد به اندازه افراد فزون طلب  ، احساس تهی و پوچ بودن می کنند. افراد ناموفق و بی کفایت اعتماد به نفس خیلی کمی دارند و مرتبا احساس خجالت و شرمندگی می کنند. آنها در درون خودشان احساس ناکاملی ، معیوبی، نامناسبی، بدی، بی ارزشی و ناخوشی می کنند. احساس بی کفایتی در واقع شالوده و اساس این جلوه از هم وابستگی است . 

5. کامل گرایان (Perfectionists)

ترس از شکست و نیازی که برای پرهیز از اشتباه و ارتکاب هر نوع کار نادرست در این افراد وجود دارد، آنها را به حرکت در می آورد. این افراد خود و دیگران را با تلاش و سعی خود ، تقریبا دیوانه می کنند. بین سعی و تلاش طبیعی در انجام کارها به بهترین شکل و یادگیری از اشتباهات خود ، با اشتغال ذهنی ناسالم در مورد کامل دانستن آسیب و ضررهای خودمان مرز روشنی می تواند وجود داشته باشد.

6. قربانیان (Victims)

این جلوه از هم وابستگی خودش را همانند "شخص بیمار" در بیماری های مزمن یا "شخص بد" مانند فرد بزهکار یا سپر بلایی که همیشه دچار دردسر و مشکل می شود ، نمایان می کند. قربانی نسبت به خودش ترحم زیادی ابراز می دارد و معمولا می گوید: "هیچکس مرا درک نمی کند". آنها هنگامی که از مصیبت و غم خود صحبت می کنند، نق نق کرده و ناله و زوزه می کشند. ممکن است به طور سرسری درخواست کمک کنند و اغلب توجه جدی به این کمک خواهی نمی کنند و اگر این کار را هم انجام دهند، به ندرت آن را پیگیر و دنبال می کنند. آنها در واقع از پذیرش مسئولیت بهبودی خود سرباز می زنند. اغلب نجات دهندگان، کار راه انداز ها و متخصص های یاری رسان را وسوسه می کنند که به آنها کمک نمایند و از این طریق آنها را به دام می اندازند. بنابراین این قربانیان افرادی را که اغوا کرده اند تا به آنها کمک کنند، می توانند شرمنده سازند و آنها را به خاطر اینکه واقعا کمکی نمی توانند بکنند سرزنش کرده و از این طریق آنها را تنبیه نمایند. قربانیان اغلب در آخر به کمک کنندگان می گویند: " شما فقط کار را بدتر کرده اید".

قربانیان اکثر اوقات در گذشته زندگی می کنند و مدام در ذهن آنها این جمله تکرار می شود که:" اگر فقط این طور یا آن طور می شد، آن وقت...". این قربانیان اعتراف می کنند که بازنده هستند و از دیگران می خواهند که برای آنها احساس تاسف و دلسوزی کنند.

7. فداییان (Martyrs)

به دلیل آنکه هر انچه را که قربانیان هم وابسته به ان اعتراف می کنند، فداییان هم وابسته آن را انکار می کنند، یاری رساندن به آنها به منظور دستیابی به بهبودی بسیار سخت تر از کمک به قربانیان است. آنها دلسوزی کردن برای خودشان را و همین طور احساس بدفهمی، بی ارزشی ، تحت فشار بودن و ناامیدی خودشان را انکار می کنند. با این همه از طریق اعمال و تلاشی که در جهت معالجه دیگران انجام می دهند، ممکن است این رفتارهایشان را آشکار کنند. به طور کلی رفتار آنها با صدای بلند تر از کلماتشان ، حرف می زند. آنها اغلب آه می کشند و هر نوع پیشنهاد و کمکی را رد می کنند و می گویند که تقریبا از همه ی این راه ها آگاهی دارند، آنها را امتحان کرده اند و جوابی نگرفته اند. فداییان را به دلیل آنکه می توانند در ظاهر خود را خوب نشان دهند به سختی می توان تشخیص داد. هر دوی فداییان و قربانیان خواهان آن هستند که به جای اینکه خود عهده دار مسئولیت زندگی شان باشند، شخص دیگری عهده دار آن گردد و می خواهند شاهد رنج بردن و کشمکش آنها در این قضیه باشند. فداییان اکثرا در آینده زندگی می کنند و وانمود می کنند که گذشته برای آنها دیگر پایان یافته است. آنها ممکن است بیش از اندازه مذهبی باشند. فداییان بر خلاف قربانیان به وضعیت بازنده بودن خود اعتراف نمی کنند و حتی از آن اطلاعی ندارند.در بین افرادی که متخصص های یاری رسان به آنها کمک می کنند ، فداییان مشکل ترین افراد هستند.

8. افراد معتاد (Addicted ones)

اینها ممکن است در طبقه بندی خاص خود جای بگیرند. اما تجربه سال ها کار بالینی نشان می دهد که اکثریت افراد معتاد ، هم وابسته هستند. به علاوه هر معتادی در خانواده کژکار و غیر معمولی بزرگ شده است و از این رو هم وابستگی اولیه را کسب کرده است. مردم ممکن است به چیزهایی غیر از الکل یا مواد مخدر معتاد شوند. مانند اعتیاد به افراد دیگر، مکان ها، چیزها، رفتارها یا تجربه ها. شایع ترین اعتیادها ، اختلال خوردن، اعتیاد به ارضاء جنسی، معتاد به کار بودن، اعتیاد به پول، خرج یا خرید کردن وسواس گونه، قمار بازی وسواس گونه، و اعتیاد به روابط.

9. افراد وسواسی (Compulsive)

این افراد شبیه به افراد معتاد هستند. اما یکی از تفاوت های مهم این است که نتایج و پیامد رفتارهای وسواسی در مقایسه با اعتیادها از شدت کمتری برخوردار است. و خصوصا کسانی که وسواس های خفیف یا به لحاظ اجتماعی وسواس های قابل قبولی دارند مانند شخصی که به طور وسواس گونه ای تمیز و مرتب است، توسط خانواده و دوستان یا متخصص های یاری رسان به آسانی شناسایی نمی شوند.

10. افراد بزرگ منش(Gradiose)

افراد بزرگ منش مانند کسانی که زیادی به خود مطمئن هستند و یا حتی مانند افراد متکبر و پر مدعا رفتار می کنند. مردان این دسته ممکن است جاهل مآب و زنان آن به طور اغراق آمیزی دارای حالت زنانه یا حساس و آسیب پذیر یا ضعیف باشند به علاوه این افراد ممکن است خودنما و از خود راضی هم باشند. 

11. خودخواه ها یا خودشیفته ها(Selfish or Narcissistic)

این افراد با داشتن عزت نفس اندک یا ناچیز خود ممکن است تلاش کنند تا به شکلی افراطی توجه دیگران را نسبت به خود جلب کنند و از این طریق تهی بودن خودشان را جبران کنند و برای دیگران ایجاد مزاحمت کنند و به آنها آسیب و زیان وارد نمایند. خود شیفته ها به دلیل متمرکز شدن بر دیگران برای دریافت توجه آنها "خود" خودشان را از دست می دهند و از طریق دریافت توجه دیگران، احساس نیازشان به کامل بودن را ارضا می کنند. خود شیفته ها معمولا از دیگران سوء استفاده کرده و یا با آنها بدرفتاری می کنند و اغلب این نوع برخورد را به شکل ماهرانه و فریب کارانه ای انجام می دهند. از این رو دیگران هرگز نمی توانند رفتار خود شیفتگان را که همزمان هم ممکن است متکبر ، وسواسی یا معتاد، و بددهن باشند به طریقی انعکاس دهند که این افراد کامل و بی نقص به نظر آیند.

12. قلدرها یا زورگوها (Bullies)

این افراد اغلب احساس ناایمنی بسیاری می کنند و نسبت به خود حقیقی شان بیگانه هستند و از این رو برای اینکه احساس قدرت و تسلط بیشتری بکنند به دیگران حمله می کنند و انها را به باد انتقاد می گیرند.

13. سوء استفاده گران (Abusers)

این افراد همانند زورگوها احساس ناامنی داشته و نسبت به خود حقیقی شان بیگانه هستند. آنها سعی می کنند دیگران را به طور جسمی یا عاطفی اداره و کنترل کنند تا از این طریق احساس کنند که خودشان را تحت کنترل و مراقبت دارند.

14. کودکان از دست رفته یا گم شده (Lost children)

این افراد اغلب فرزندان سوم یا آخر خانواده کژکارکرد یا غیر معمولی هستند. از آنجائیکه آنها تلاش می کنند توجه و لطف مطابق میلشان را  از دیگران به دست آورند و نیازهایشان را در رقابت با خواهران و برادران بزرگتر از خود ( که اغلب در نقش قهرمان یا فزون طلب ظاهر می شوند) و همین طور در رقابت با فرزندان دوم خانواده ( که اغلب نقش بزهکار، زورگو یا آدم بد را ایفا می کنند)  نیز ارضا نمایند ، احساس می کنند که به شدت از پا درآمده و مستاصل شده اند، در نتیجه تسلیم می شوند و کناره می گیرند. آنها در تلاشی که به منظور مقابله با بیماری روان تنی دائمی شان انجام می دهند، ممکن است در نقش قربانی ، فدایی یا آدم خوددار و صبور ظاهر شوند.

15. آدم های شوخ یا شازده کوچولو ها(Comedions or little princesses)

آنها مایه شگون یا خوش شانسی و عزیز دردانه خانواده نامیده می شوند. این افراد یاد می گیرند از طریق بامزه و با نمک بودن توجه و محبت دیگران را به دست آورند و به حیات و بقاء خود در خانواده ادامه دهند. این رفتار می تواند تا دوره بزرگسالی به منظور دفاع در مقابل صمیمیت و رنج یا فریب دادن، تسلط یافتن ،یا صدمه زدن به دیگران، ادامه یابد. شوخ طبعی نیز مانند هر چیز دیگری در زندگی ، مانند یک شمشیر دو لبه است و می توان از آن در راه های سالم و ناسالم استفاده کرد.


نویسنده : نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره از دانشگاه علامه طباطبایی

کلیک کنید

ارائه خدمات مشاوره روانشناسی فردی، اعتیاد، پیش از ازدواج، خانواده ، و کودک 

هماهنگی از طریق : 09305785683


جهت مشاهده ویدئو های متنوع انگیزشی و موفقیت ، کلیک کنید

منابع:

- کتاب هم وابستگی دیگر بس است تالیف ملودی بیتی

- کتاب هم وابستگی تالیف چارلز ال. وایتفیلد

متن سخنرانی کوتاه آنتونی رابینز درباره آثار شکرگزاری

برای رفع ناراحتی چه کنیم؟

با سه راهکار قدردانی ، شکرگزاری ، و عشق ، به رنج بردن خودتان پایان دهید.

هنگامی که در حال رنج بردن هستید، چیزی برای شکرگزاری پیدا کنید. برای مثال دوست تان ، فرزندتان، و قلبی که در سینه تان می تپد که شما آن را با تلاش به دست نیاورده اید. قلبتان به شما بخشیده شده است. برای به دست آوردن آن لازم نبود کاری انجام دهید. خداوند آنقدر شما را دوست داشت که هدیه زندگی را به شما بخشید و این موهبت تا زمانی که قلبتان می تپد، ادامه دارد. بیشتر ما حتی به آن موهبت توجه هم نمی کنیم. وقتی قدردان باشید، وقتی شکرگزار باشید، وقتی عشق بورزید ، رنج ناپدید می شود.

دو احساسی که حال همه را خراب می کنند چه هستند؟ "گری وی " درباره آن امروز صبح صحبت کرد. اشاره کرد که یکی از آنها ترس است ، دیگری خشم است. این دو احساس روابط ، تجارت، شادی و سلامتی را بیشتر از هر چیزی نابود می کنند. می دانستید که اگر 5 دقیقه عصبانی شوید، سیستم ایمنی تان به مدت 4 تا 5 ساعت متوقف می شود؟ این یک واقعیت است ، بنابراین رنج بردن ما تاثیری فراتر از یک لحظه دارد. بنابراین کاری که برای خارج شدن از آن باید انجام دهیم این است که چیزی برای شکرگزاری پیدا کنیم. چیزی که به آن عشق می ورزیم.

بنابراین آرام می گیرم و پی می برم که کار ذهن است. به آن فکری نگاه می کنم که می گذرد و سپس چیزی را برای شکرگزاری پیدا می کنم و جایگزین آن می کنم. چند نفر از شما در زندگی تان چیزهای زیادی برای قدردانی یا عشق ورزی و یا سپاسگزاری دارید؟ اگر روی آن تمرکز می کردید. چند نفر چیزهای زیادی دارید؟ بگویید: من . پس بگذارید همین حالا در عرض دو دقیقه به شما نشان دهم که چگونه به رنج پایان دهید. ما تنها مخلوق روی کره زمین هستیم که می توانیم به یک فکر ، فکر کنیم و خودمان را بدبخت کنیم. و به یک فکر دیگر فکر کنیم و خودمان را خوشحال و هیجان زده کنیم و به یک فکر دیگر فکر کنیم و احساس شرمندگی کنیم، و به یک فکر دیگر فکر کنیم و احساس غرور و افتخار کنیم. این را به خودتان ثابت کنید.

به آن چیزی که بیشتر از همه به آن افتخار می کنید فکر کنید، یا یکی از چیزهایی که بیشتر از همه به آن افتخار می کنید و مثل وقتی که احساس سربلندی دارید، نفس بکشید. صورت تان را مثل وقتی که احساس سربلندی دارید، کنید. چه اتفاقی باعث شده که احساس سربلندی کنید؟ کسانی که در خانه این را تماشا می کنید لطفا شما هم این کار را انجام دهید. وقتی خیلی احساس سربلندی می کنید، سعی نمی کنید پنهانش کنید. وقتی احساس سربلندی می کنید ، لبخند می زنید.

اگر مثل یک بچه کوچک احساس سربلندی می کردید نشانم دهید که به عنوان بچه صورت تان چگونه است ، وقتی شرطی شدن بزرگسالان را ندارید. چند نفر از شما احساس افزایش انرژی کردید؟، اگر احساس کردید دست تان را بالا ببرید. می خواهم فیلتر های ذهنی را که دارید ببینید. این گونه نیست که نمی توانید شاد باشید ، این گونه است که شرطی شدن ذهن تان مدام مانع تان می شود. چیزی به سادگی سربلند بودن و افتخار کردن. چند نفر از شما کاری کردید که واقعا احساس سربلندی کردید؟ دست تان را بالا ببرید.

بنابراین اگر انرژی ندارید، بیایید از روش دیگری استفاده کنیم. این را لحظه ای امتحان کنید. به لحظه ای یا چیزی در زندگی فکر کنید که به خاطر آن شکرگزارید، چیزی یا کسی یا لحظه ای . شبیه زمانی که احساس شکرگزاری می کنید، نفس بکشید. صورت تان را مثل وقتی که احساس شکرگزاری دارید، کنید. مقداری را که شکر گزار هستید دو برابر کنید. فقط راهی برای آزاد کردن آن پیدا کنید، فقط شکرگزاری خود را نشان دهید. احساس خیلی قدردان بودن و شکرگزار بودن کنید. اگر می توانید این احساسات را همین حالا داشته باشید ، دست تان را بالا ببرید. زیباست ، چرا؟  چون رویش تمرکز می کنید، احساسش می کنید حتی اگر حقیقت نباشد.


نویسنده: نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره از دانشگاه علامه طباطبایی


 کلیک کنید

ارائه خدمات مشاوره روانشناسی در حوزه فردی ، اعتیاد ، پیش از ازدواج ، خانواده، و کودک 09305785683

برای مشاهده ویدئوهای متنوع انگیزشی و موفقیت کلیک کنید

مشکلات خواب کودکان ( بچه هایی که تنها نمی خوابند)

کلیک کنید: با مشکلات خواب کودکان چه کنیم؟

کودکانی که دوست دارند در رختخواب والدین بخوابند

 

بچه هایی که تنها نمی خوابند

 

بر اساس تجربه بسیاری از متخصصان بهداشت روانی ، خوابیدن کودک در رختخواب والدینش ، بجز در برخی موارد خاص، هم برای کودک و هم برای والدین مضر است. ممکن است کودک بیش از حد به والدین وابسته شود و نتواند به تنهایی بخوابد. ممکن است دچار اضطراب شود و در مورد نقش خودش در خانواده و احساسات جنسی اش دچار سردرگمی شود، یا اینکه در مورد روابط والدین خود با یکدیگر دچار نگرانی و اضطراب شود. البته ممکن است این مسائل را به طور واضح بیان نکند ولی آنها را احساس می کند. بهترین کار این است که اجازه ندهیم کودکان بستر والدینشان را بستر خودشان بدانند.

راه حل های زیر برای پیشگیری و از بین بردن این عادت سودمندند:

1) در صورتی که کودک هنگام شب به اتاق شما آمد، قاطعانه و بدون سوال و جواب زیاد، او را به اتاق خودش بازگردانید و بخوابانید. از بین والدین هر کدام که قاطع تر و کمتر دل رحم است ، باید این کار را انجام دهد.

2) اگر کودکتان هنگامی که در خواب هستید، به آرامی در رختخواب شما می خزد، می توانید از راه حل های زیر استفاده کنید و کودک را به اتاق خودش برگردانید:

الف) زنگ هایی در روی درب اتاق خودتان و یا اتاق کودک آویزان کنید تا بتوانید متوجه آمدن او بشوید.

ب) طوری ملحفه ها یا بالش ها را دور خودتان بپیچانید تا ورود کودک به رختخوابتان بدون بیدار شدن شما تقریبا غیر ممکن شود. 

پ) جلو در را مسدود کنید تا کودک هنگام ورود به اتاق شما با آن برخورد کند و در نتیجه سر و صدا ایجاد شود.

3) نقش بازی کنید و کودک را آنقدر در رختخواب ناراحت کنید که رختخواب خودش را به خوابیدن در کنار شما ترجیح دهد. برای مثال:

الف) اگر متوجه شدید که کودک وارد رختخواب شما شده است، وانمود کنید که هنوز خواب هستید و به سمت او غلت بزنید، یک دست خود را به روی او بیاندازید یا لگد ارامی به او بزنید. یا اگر کودک بین شما و همسرتان خوابیده، وانمود کنید که خواب هستید و با هم به سمت کودک غلت بزنید تا جای او تنگ شود. اگر کودک کنار شما خوابیده ، به آرامی او را به کناره تخت برانید و او را به نرمی به لبه تخت فشار دهید.

ب) وانمود کنید که بی قرار هستید (مثلا پهلو عوض کنید،خر و پف کنید) و طوری رفتار کنید که کودک احساس ناراحتی کند و خوابیدن در رختخواب خودش را به خوابیدن در کنار والدین ترجیح دهد.

4) با جایزه دادن کودک را به تنها خوابیدن تشویق کنید.

- حتما به کودک بگویید که چقدر به او افتخار می کنید و چه پسر یا دختر بزرگی است که به تنهایی در رختخواب خودش می خوابد. در هنگام روز نیز او را بیشتر مورد توجه و نوازش قرار دهید.

- جدولی برای جایزه دادن تهیه کنید و برای شب هایی که تمام یا قسمتی از آن را در اتاق خودش خوابیده، نمره تعیین کنید و بر اساس نمره ای که دریافت کرده یکی از جایزه های مورد علاقه اش را به او بدهید. برای مثال یک پوست جدید برای اتاق کودک تهیه کنید.

5) اتاق کودک را برای او جالب و دوست داشتنی کنید، به صورتی که کودک نسبت به اتاقش احساس دلبستگی خاص کند. برای مثال اگر می خواهید تغییر دکوراسیون در اتاق کودک ایجاد کنید، از کودک بپرسید که می خواهد اتاقش چه رنگی باشد. با کمک و نظر خود کودک یک آرایش جدید و زیباتر به وسایل و مبلمان اتاق کودک بدهید، یا می توانید از کودک بخواهید که عکس هایی را از مجلات مختلف انتخاب و آنها را به دیوار اتاقش آویزان کند.

6) اگر راه حل هایی که به کار بردید نتیجه بخش نبودند و کماکان کودک عادت داشت که در رختخواب شما بخوابد، از افراد متخصص در حوزه کودک کمک بگیرید. یا اینکه اگر خودتان به طور ناخودآگاه به این عادت دامن می زنید تا از ارتباط زناشویی جلوگیری کنید، از یک زوج درمانگر یا خانواده درمانگر حرفه ای کمک بگیرید.


جهت مطالعه بیشتر در زمینه مشکلات خواب کودکان به لینک زیر مراجعه کنید:

در مورد مشکلات خواب کودکان بیشتر بدانیم

نویسنده : نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره از دانشگاه علامه طباطبایی

ارائه خدمات مشاوره روانشناختی در زمینه فردی ، خانواده، و کودک ( شماره تماس: 09305785683)

منبع:

کتاب چگونه با کودکم رفتار کنم تالیف دکتر گاربر

نظریه فروید درباره شخصیت




برخی از موارد برجسته زندگینامه فروید

زیگموند فروید با عصب شناس معروف به نام "ژان مارتین شارکو" در کار تحقیق همکاری داشت و فن هیپنوتیزم را برای درمان هیستری از شارکو آموخت. از علائم هیستری فلج یا عملکرد نامناسب برخی از اندام های بدن است. از طریق فن هیپنوتیزم، فروید متقاعد شد که نشانه های هیستری علت روان زاد و جنسی دارد. فروید پالایش روانی را از" ژوزف بروئر" پزشک سرشناس وینی آموخت و از این طریق تکنیک تداعی ازاد را کشف کرد و به عنوان روش درمانی اصلی، جایگزین هیپنوتیزم کرد. پالایش روانی ( catharsis) یا تخلیه هیجانی فروید به معنی تصفیه و پاکسازی روان ، پاکسازی احساسات و عواطف و خالی کردن عقده های روانی، و فرایند برطرف کردن نشانه های هیستری از طریق حل و فصل کردن آنها می باشد.


فروید در اواخر دهه 1890 ، دچار انزوای حرفه ای و بحران های شخصی شد. در این زمان او به تحلیل کردن رؤیاهای خودش و خودکاوی پرداخت. دومین بحرانی که فروید با آن مواجه شد بحران میانسالی بود. مهم ترین و بهترین کتاب فروید، کتاب تعبیر رؤیا بود که برای فروید شهرت به ارمغان آورد. برخی دیگر از آثار فروید: کتاب های درباره رؤیاها ، مطالعاتی درباره هیستری، آسیب شناسی زندگی روزمره، سه رساله درباره نظریه میل جنسی، و جوکها و رابطه آنها با ناهشیار می باشند.  فروید ، آدلر، ویلهلم استکل، مکس کاهان، و رودلف ریتلر به همراه هم انجمن روانشناسی چهارشنبه را تشکیل دادند که دراین انجمن فروید اداره کننده بحث بود. در سال 1908 ، نام این انجمن به انجمن روانکاوی وین تغییر کرد. فروید در سال 1930 به دریافت جایزه گوته برای ادبیات مفتخر شد که این نشانه ای از مهارت های ادبی عالی او بود.


برخی از خصوصیات فروید: 

توالی قطع روابط میان فردی، وجود مشکلاتی در زندگی جنسی، کنجکاوی عقلانی شدید، خودکاوی روزمره، احساس های تردید شدید نسبت به پدرش و سایر مظاهر پدرگونه، گرایش به کینه ورزی بیش از حد به کسانی که بی حرمتی می کردند، جاه طلبی شدید، احساس های نیرومند انزوا، قریحه نویسندگی، تسلط به آلمانی و آشنایی به چند زبان خارجی، و مترجم.

سطوح زندگی روانی

مهم ترین خدمت نظریه فروید درباره شخصیت، کاوش او در ناهشیار و تاکید وی بر این موضوع بود که افراد عمدتا توسط نیروهای غریزی ای برانگیخته می شوند که آگاهی کمی از آنها دارند یا اصلا  از آنها آگاه نیستند. در واقع فروید از یک مدل مکان نگاری فرضی بهره برد. از نظر فروید زندگی روانی به دو سطح ناهشیار و هشیار تقسیم می شود. ناهشیار به نوبه خود دو سطح متفاوت دارد: ناهشیار تمام و کمال و نیمه هشیار.

ناهشیار

ذهن ناهشیار دربرگیرنده تمام سایقها، امیال، یا غرایزی است که خارج از آگاهی ما هستند، ولی اغلب کلمات، احساس ها ، و اعمال ما را برمی انگیزند. تجربیات اوایل کودکی که اضطراب زیادی به وجود می آورند در ناهشیار سرکوب شده اند و در آنجا سال ها بر رفتار، هیجان و نگرش ها تأثیر می گذارند. ناهشیار توجیهی است برای معنی نهفته در رؤیاها، لغزش های زبان، نشانه های روان رنجوری، و برخی فراموشی ها که سرکوبی نامیده می شود. فرایندهای ناهشیار فقط زمانی می توانند وارد هشیاری شوند که به قدر کافی تغییر شکل یافته باشند تا از چنگ سانسور بگریزند. فروید از قیاس نگهبان یا سانسورچی استفاده کرد که راهروی بین ناهشیار و نیمه هشیار را می بندد و اجازه نمی دهد خاطرات اضطراب آور وارد آگاهی شوند.

نیمه هشیار

نیمه هوشیار فروید شامل تمام عناصری است که هشیار نیستند، اما می توانندبه راحتی هشیار شوند. محتوای نیمه هشیار صرفا رویدادهایی هستند که با اضطراب ارتباط ندارند ولی صرفا فراموش شده اند. محتوای نیمه هشیار از دو منبع حاصل می شود: اولین منبع ادراک هشیار است. آنچه را که ما درک می کنیم، فقط برای مدت کوتاهی هشیار است و زمانی که توجه خود را به موضوع دیگری متمرکز می کنیم، آن چیز فورا به نیمه هشیار منتقل می شود. 

دومین منبع تصورات نیمه هشیار، ناهشیار است. فروید معتقد بود که تصورات می توانند از دست سانسورچی هوشیار و گوش به زنگ بگریزند و به شکل مبدل وارد نیمه هشیار شوند. برخی از این تصورات هرگز هشیار نمی شوند، زیرا اگر تشخیص دهیم که آنها مشتقات ناهشیار هستند، دچار اضطراب بیشتری خواهیم شد. بنابراین سانسورچی نهایی ما ، این تصورات مملو از اضطراب را به ناهشیار پس می راند. سایر تصورات موجود در ناهشیار، اجازه ورود به هشیاری را کسب می کنند، اما فقط به این علت که ماهیت واقعی آنها از طریق فرایند رؤیا ، لغزش زبان، و مکانیزم های دفاعی، با ظرافت و ماهرانه تغییر شکل یافته اند.

هشیار

هشیاری که نقش کم اهمیتی در نظریه روانکاوی دارد، آن دسته از عناصر ذهنی موجود در آگاهی، در هر لحظه از زمان است.هشیاری تنها سطح دنیای روانی است که مستقیما در دسترس ما قرار دارد. تصورات از دو مسیر به هشیاری می رسند. مسیر اول از طریق سیستم هشیار ادراکی است، یعنی آنچه که از طریق اندام های حسی مان درک می کنیم. که اگر خیلی تهدیدکننده نباشند ، وارد هشیاری می شوند. دومین منبع عناصر هشیار از درون ساختار ذهن حاصل می شود و تصورات تهدید کننده، اما تغییر شکل یافته ناشی از ناهشیار و تصورات ناشی از نیمه هشیار  را که تهدید کننده نیستند، شامل می شود.

حوزه های عمل ذهن

ساختار شخصیت از نظر فروید

فروید ذهن را به لحاظ ساختاری به سه بخش تقسیم کرد. این تقسیم بندی به فروید کمک کرد تا تصورات ذهنی را طبق عملکرد یا مقاصد آنها توضیح دهد.

id ( نهاد) : بخشی از عمق شخصیت که فرد کاملا نسبت به آن ناهشیار است.نهاد ناهشیار، بی نظم، بدون تماس با واقعیت، و در خدمت اصل لذت است. نهاد مخزن غرایز از طریق فرایند نخستین عمل می کند یعنی به جای رفع نیاز مستقیم ، از طریق خیال بافی و تخیل، تنش و ناراحتی را برطرف می کند.رفع مستقیم و مؤثر تنش از طریق فرایند ثانوی امکان پذیر می گردد. فرایند ثانوی مربوط به بخش "خود" شخصیت انسان است.

ego( خود) : حوزه ای از ذهن است که با واقعیت تماس دارد. مجری شخصیت است  و تحت سلطه اصل واقعیت قرار دارد و می کوشد این اصل را جایگزین اصل لذت نهاد کند.  خود یا من در دوران نوباوگی از نهاد به وجود می آید و تنها منبع ارتباط فرد با دنیای بیرونی می شود. خود مرتبا سعی می کند بین درخواست های کورکورانه و نامعقول نهاد و فراخود با درخواست های معقول دنیای بیرونی سازش برقرار کند. و زمانی که از طرف نیروهای متخاصم تحت فشار باشد، مضطرب می شود. از آن پس مجبور می شود برای دفاع خودش در برابر اضطراب، از سرکوبی و سایر مکانیسم های دفاعی استفاده کند.خود در سه سطح هشیار، نیمه هشیار، و ناهشیار می تواند تصمیم گیری کند. خود تابع فرایند ثانوی می باشد. منظور از فرایند ثانوی این است که زمانی که خواسته ها و تمایلات نهاد از طریق قوانین و محدودیت های محیطی با مشکل مواجه می شوند، "خود" سعی می کند از طریق مکانیسم های عقلانی و شناختی از قبیل تفکر، خلاقیت، حل مسئله، ادراک و غیره مشکل را با توجه به واقعیت حل کند. در نتیجه از طریق فرایند ثانوی ارضاء مستقیم و از طریق فرایند اولیه ارضاء غیر مستقیم برای انسان فراهم می گردد.

super ego( فراخود) : فرا خود یا فرامن ، بیانگر جنبه های اخلاقی و آرمانی شخصیت است و اصول اخلاقی یا آرمانی آن را هدایت می کنند که با اصل لذت نهاد و اصل واقعیت خود مغایر هستند. فراخود از خود به وجود می آید و مانند خود از خودش انرژی ندارد و به صورت نامعقول تقاضای کمال دارد.فراخود به اصول اخلاقی و آرمانی خدمت می کند و بعد از حل شدن عقده ادیپ شکل می گیرد. در واقع آغاز فراخود 5 یا 6 سالگی کودک و زمانی است که باوالدین همانندسازی می کند. فراخود دو زیر سیستم دارد ، 1) وجدان: که از تنبیه شدن به خاطر رفتار نامناسب به وجود می آید و به ما می گوید که چه نباید بکنیم.   2) خود آرمانی : که از تقویت شدن به خاطر رفتار مناسب حاصل می شود و به ما می گوید که چه باید بکنیم. احساس گناه حاصل وجدان است، و احساس حقارت از خودآرمانی ناشی می شود.

تعامل حوزه های عمل ذهن با سطوح زندگی روانی

خود از میان سطوح مکانی گوناگون عبور می کند و عناصر هشیار، نیمه هشیار، و ناهشیار دارد. فراخود نیمه هشیار و ناهشیار، و نهاد کاملا ناهشیار است.


اصل پویشی یا انگیزشی فروید: افراد برای کسب لذت و کاهش دادن تنش و اضطراب برانگیخته می شوند. همه انگیزه ها را می توان در سایق های جنسی و پرخاشگری ردیابی کرد. رفتارهای کودکی مرتبط با میل جنسی و پرخاشگری معمولا تنبیه می شوند که این به سرکوبی یا اضطراب می انجامد.

غریزه ازنظر فروید: نوعی سایق یا تکانه درونی که به صورت نیروی انگیزشی مداوم عمل می کند. غرایز از نهاد سرچشمه می گیرند اما به کنترل خود در می آیند. دو غریزه اساسی،  غریزه زندگی ( اِروس یا میل جنسی) و غریزه مرگ( ویرانگری یا پرخاشگری) است.

لیبیدو ( انرژی روانی): نیرویی است که غریزه زندگی یا جنسی بر طبق آن عمل می کند.

هر غریزه با موارد زیر مشخص می شود:

نیروی محرک: مقدار نیرویی که غریزه به کار می برد.

منبع: ناحیه ای از بدن که در حال تنش یا برانگیختگی است.

هدف: جستجوی لذت یا برطرف کردن برانگیختگی یا کاهش دادن تنش است.

شیء: شخص یا چیزی که هدف از طریق آن برآورده می شود.


اضطراب به سه صورت وجود دارد:

اضطراب روان رنجور: نگرانی از خطر نامعلوم

اضطراب اخلاقی: پیامد تعارض بین نیازهای معقول و دستورات فراخود است.

اضطراب واقعی( عینی): احساس ناخوشایند و نامشخص در مورد خطری احتمالی


مکانیسم های دفاعی فروید

مکانیسم های دفاعی از "خود" در برابر اضطراب محافظت می کنند ، عمومیت دارند، معمولا به حال فرد مفید و برای جامعه بی ضرر هستند، اما هر مکانیسم دفاعی با سرکوب آمیخته شده و هر کدام می توانند به مرحله آسیب روانی کشیده شوند.

سرکوبی

یکی از اساسی ترین مکانیسم های دفاعی ،  مکانیسم دفاعی سرکوب است. یعنی راندن احساس های ناخوشایند و تهدید کننده به ناهشیار. برای مثال دختری برای همیشه خصومت نسبت به خواهر کوچکترش را سرکوب می کند. 

سایق های جنسی سرکوب شده به صورت نشانه های جسمانی( مثلا ناتوانی جنسی)، در رویاها، لغزش زبان، یا یکی از مکانیزم های دفاعی راه خروج و نمود پیدا می کنند.

عمل زدایی

نوعی سرکوبی که به موجب آن خود می کوشد تجربیات ناخوشایند و پیامدهای آنا را نادیده بگیرد. برای مثال ناپدید کردن افکار و رویدادهای ناخوشایند از طریق رفتارهای تشریفاتی و وسواسی.

جداسازی

در این مکانیسم دفاعی "خود" می کوشد به منظور جلوگیری از هرگونه عاطفه ای که بلافاصله بعد از رویداد ناخوشایند حاصل می شود، آن را از طریق افکار وسواسی جدا سازد. مکانیسم های دفاعی عمل زدایی و جداسازی ، با هم ارتباط نزدیک دارند.

واکنش وارونه

تکانه سرکوب شده به منظور هشیار شدن ظاهر مبدلی  می گیرد ، به گونه ای اغراق آمیز که کاملا با شکل اصلی آن مغایر است. برای مثال کسی که توسط تمایلات جنسی تهدید شده است شاید آنها را وارونه کند و مبارز متعصبی علیه هرزه نگاری شود. یا فرد دیگری که به وسیله تکانه های شدیدا پرخاشگرانه آشفته شده است، شاید بیش از حد دلواپس و مهربان شود.

جابجایی

اگر چیزی که تکانه نهاد را ارضاء می کند در دسترس نباشد، امکان دارد فرد آن تکانه را با چیز دیگری جابجا کند. فردی که عصبانیت خود از کسی یا چیزی را بر سر کس یا چیز دیگر خالی می کند از   مکانیسم دفاعی جابجایی استفاده کرده است. در واقع موضوعی که تهدید نیست، جایگزین موضوع اصلی تکانه پرخاشگری شده است.

تثبیت

دلبستگی لیبیدو به مرحله رشد قبلی که ابتدایی تر است. هنگامی که دورنمای طی کردن مرحله بعدی خیلی اضطراب آور می شود، خود به راهبرد باقی ماندن در مرحله موجود که از لحاظ روانی آرامش بخش تر است متوسل می شود. مثال : تثبیت در مرحله دهانی، تثبیت در مرحله مقعدی

واپس روی

بعد از اینکه لیبیدو مرحله ای از رشد را طی کرده، در مواقع استرس و اضطراب به مرحله پیشین برمی گردد. برای مثال کودک چهار یا پنج ساله در اثر اضطراب و یا حسادت حاصل از تولد خواهر یا برادر جدید، دوباره به  شیشه شیر رو می آورد. شباهت واپس روی با تثبیت این است که هر دو رفتار خشک و بچه گانه هستند. تفاوتشان در این است که واپس روی ها معمولا موقتی هستند در حالی که تثبیت ها به مصرف انرژی کم و بیش دائمی نیاز دارند.

فرافکنی

دیدن احساس ها یا گرایش های نامعقول در دیگران که واقعا در ناهشیار خود فرد قرار دارد. نوع شدید فرافکنی، پارانویا( هذیان های نیرومند حسادت، گزند و آسیب) است.

درون فکنی

ادغام کردن ویژگی های مثبت دیگران در ایگو، پذیرفتن یا درونی کردن ارزش ها،عقاید و طرز رفتار دیگران. از نظر فروید حل شدن عقده ادیپ نمونه نخستین درون فکنی است.

والایش

در حالی که مکانیسم دفاعی جابجایی مستلزم یافتن موضوعی جانشین برای ارضا کردن تکانه های نهاد است، مکانیسم دفاعی والایش( sublimation) مستلزم تغییر دادن تکانه های نهاد است. در این حالت انرژی  غریزی  به مجاری دیگر ابراز منحرف می شود، مجاری ای که جامعه قابل قبول و تحسین برانگیز می داند. برای مثال انرژی جنسی می تواند به رفتارهای هنری خلاق منحرف شده یا والایش یابد. مانند جابجایی ( که والایش شکلی از آن است)، والایش نوعی مصالحه است. بدین ترتیب که این مکانیزم ارضای کامل به بار نمی آورد بلکه به تراکم تنش تخلیه نشده می انجامد.


افکار زیگموند فروید

فروید معتقد بود مکانیزم های دفاعی انکار ناهشیار یا تحریفهای واقعیت هستند. وقتی که از این مکانیزم ها استفاده می کنیم در واقع خودمان را گول می زنیم، ولی از انجام این کار آگاه نیستیم. علت اینکه دفاع ها خوب عمل می کنند این است که مواد تهدید کننده یا ناراحت کننده را خارج از آگاهی هشیار نگه می دارند. در نتیجه ما از واقعیت درباره خودمان آگاه نمی شویم ولی تصویر تحریف شده ای از نیازها، ترس ها و امیال خود داریم. به عقیده فروید نیروهایی درونی و بیرونی که از آنها ناآگاهیم و کنترل منطقی کمی بر آنها داریم، ما را هدایت می کنند. 

موقعیت هایی وجود دارند که از واقعیت آگاه می شویم و آن زمانی است که دفاع ها شکسته می شوند و نمی توانند از ما محافظت کنند. این در مواقع استرس غیر عادی یا زمانی که تحت روانکاوی قرار می گیریم اتفاق می افتد. وقتی دفاع ها شکست می خورند غرق در اضطراب کوبنده می شویم.فروید معتقد بود همه رفتارها دفاعی هستند، ولی هرکسی از دفاع های یکسان و به صورت مشابه استفاده نمی کند. همه ما به وسیله تکانه های نهاد یکسانی هدایت می شویم ولی ماهیت خود و فراخود عمومیت ندارد. آنها به این علت تفاوت دارند که از طریق تجربه شکل می گیرند و امکان ندارد دو نفر تجربیات یکسانی داشته باشند.

نظریه رشد فروید

شخصیت بی همتای فرد عمدتا از تعامل های والد- فرزند در کودکی شکل می گیرد.کودک می کوشد با ارضاکردن درخواست های نهاد لذت را به حداکثر برساند، اما والدین که نمایندگان جامعه هستند سعی می کنند درخواست های واقعیت و اخلاقیات را تحمیل کنند. فروید به تعارض های جنسی نیرومندی در اطفال و کودکان پی برد، تعارض هایی که به نظر می رسیدند بر نواحی خاصی از بدن متمرکز هستند. او متوجه شد که در سنین مختلفف هر ناحیه بدن به عنوان کانون تعارض، اهمیت بیشتری پیدا می کند. او از این مشاهدات نظریه مراحل روانی- جنسی رشد را ساخت.

مرحله دهانی (oral stage)

اولین مرحله رشد روانی-جنسی، یعنی مرحله دهانی از تولد تا حدود دو سالگی ادامه دارد. در طول این دوره منبع اصلی لذت کودک دهان است. کودک از مکیدن، گازگرفتن، و بلعیدن لذت می برد. در این مرحله "نهاد" مسلط است.  کودک در حال وابستگی به مادر یا مراقبت کننده قرار دارد و او شیء اصلی لیبیدوی کودک می شود.کودک از مادر یاد می گیرد دنیا را به صورت خوب یا بد ، ارضاکننده یا ناکام کننده، امن یا ناامن برداشت کند. در این مرحله دو شیوه رفتارکردن وجود دارد: رفتار جذب دهانی( فرو دادن) و رفتار پرخاشگر دهانی( گاز گرفتن یا تف کردن). 

شیوه جذب دهانی ابتدا روی می دهد و تحریک لذت بخش دهان توسط دیگران و غذا را شامل می شود. بزرگسالان تثبیت شده در مرحله جذب دهانی بیش از حد به فعالیت های دهانی، مانند خوردن، نوشیدن، سیگار کشیدن،و بوسیدن می پردازند. اگر آنها در کودکی بیش از حد ارضا شده باشند، شخصیت دهانی بزرگسالی آنها برای خوش بینی و وابستگی غیر معمول آمادگی خواهد داشت.چون آنها در کودکی بیش از حد نازپرورده بودند، برای ارضا کردن نیازهایشان، وابستگی به دیگران را ادامه می دهند.در نتیجه آنها بیش از اندازه ساده لوح و سطحی هستند یا هر چیزی که به آنها گفته شود باور می کنند. به این افراد تیپ شخصیت منفعل دهانی گفته می شود.

دومین رفتار دهانی، یعنی پرخاشگر دهانی یا آزارگر دهانی، هنگام بیرون زدن دردناک و ناکام کننده ی دندان ها روی می دهد. کودکان در نتیجه این تجربه، مادر را با نفرت و عشق برداشت می کنند. افراد تثبیت شده دراین سطح برای بدبینی شدید، خصومت، و پرخاشگری آمادگی دارند. افراد تیپ شخصیتی پرخاشگر دهانی ، اهل جر و بحث و طعنه زدن هستند، اظهارات گزنده می کنند و با دیگران رفتار ظالمانه ای دارند. آنها نسبت به دیگران حسادت می ورزند و می کوشند برای تسلط یافتن از آنها بهره کشی کنند و آنها را به بازی بگیرند.

مرحله مقعدی( anal stage)

مرحله مقعدی ( دو تا سه سالگی) تأثیر بسزایی در رشد شخصیت دارد . عمل دفع برای کودک لذت شهوانی تولید می کند ولی با شروع آموزش استفاده از توالت، کودک باید یاد بگیرد که این لذت را به تأخیر اندازد. برای اولین بار ارضاء تکانه ای غریزی  با تلاش والدین برای تنظیم کردن زمان و مکان عمل دفع ، دچار اختلال می شود. کودک یاد می گیرد که سلاحی در اختیار دارد که می تواند علیه والدین به کار ببرد. اگر آموزش استفاده از توالت خوب پیش نرود یعنی اگر کودک در یادگیری مشکل داشته باشد یا والدین بیش از حد پرتوقع باشند- امکان دارد کودک به یکی از دو روش زیر واکنش نشان دهد: 

روش اول دفع کردن در زمان و مکانی است که والدین تایید نمی کنند. اگر کودک این روش را راه رضایت بخشی برای کاستن از ناکامی تشخیص دهد و بارها از ان استفاده کند، در این صورت امکان دارد شخصیت پرخاشگر مقعدی را پرورش دهد. از نظر فروید، این مبنای شکل های متعدد رفتار خصومت آمیز و سادیستی در زندگی بزرگسالی ، از جمله سنگدلی، ویرانگری، و قشقرق است. چنین فردی احتمالا نامنظم خواهد بود و دیگران را اشیایی در تصرف خود می داند.

روش دومی که کودک به ناکامی آموزش استفاده از توالت واکنش نشان می دهد نگهداشتن مدفوع است. این کار احساس لذت شهوانی به وجود می آورد و می تواند روش موفقیت آمیز دیگری برای به بازی گرفتن و جلب محبت و توجه والدین باشد. این رفتار مبنای رشد شخصیت نگهدارنده مقعدی است. چنین فردی که لجوج و خسیس است، اشیاء را احتکار می کند و نگه می دارد زیرا احساس امنیت به چیزی که ذخیره و تملک شده و به ترتیبی که اموال و جنبه های دیگر زندگی نگهداری می شوند، بستگی دارد. این فرد احتمالا مقرراتی، به طور وسواسی تمیز، لجوج، و بیش از حد با وجدان خواهد شد.

مرحله آلتی (phallic stage)

در حدود چها تا پنج سالگی ، زمانی که تمرکز لذت از مقعد به اندام های تناسلی جابجا  می شودف مجموعه مشکلات تازه ای پدیدار می شود. بار دیگر کودک با مبارزه ای بین تکانه نهاد و درخواست های جامعه که در انتظارات والدین انعکاس یافته است روبرو می شود. کودک در مرحله التی به کاوش کردن و دستکاری اندام های تناسلی خودشان و دیگران علاقه زیادی نشان می دهند. در این مرحله لذت از ناحیه تناسلی  از طریق رفتارهایی چون استمنا و خیال پردازی ها حاصل می شود. کودک درباره تولد و اینکه چرا پسرها آلت مردی دارند و دخترها ندارند کنجکاو می شود. امکان دارد کودک در این باره صحبت کند که می خواهد با والد جنس مخالف ازدواج کند. مرحله آلتی آخرین مرحله پیش تناسلی و حل کردن تعارض های آلتی بسیار پیچیده است.

عقده ادیپ مردانه

مراحل آلتی مردانه:

1. عقده ادیپ( تمایلات جنسی به مادر / خصومت نسبت به پدر)

2. عقده اختگی به شکل اضطراب اختگی، عقده ادیپ را از بین می برد.

3. همانند سازی با پدر

4. فراخود قوی ، جایگزین عقده ادیپی می شود که تقریبا به طور کامل حل شده است.

عقده ادیپ زنانه

مراحل آلتی زنانه:

1. اضطراب اختگی به شکل رشک آلت مردی

2. عقده ادیپ به عنوان تلاشی برای کسب آلت مردی به وجود می آید( میل جنسی به پدر/ خصومت نسبت به مادر)

3. آگاهی تدریجی از اینکه امیال ادیپی خودشکن هستند.

4. همانند سازی با مادر

5. فراخود ضعیف ، جایگزین عقده ادیپی می شود که تا اندازه ای حل شده است.

مرحله نهفتگی

فروید معتقد بود که از چهار یا پنج سالگی تا بلوغ ، پسرها و دخترها معمولا، اما نه همیشه، دوره رشد روانی-جنسی نهفته را می گذرانند. مرحله نهفتگی تا اندازه ای در نتیجه تلاش های والدین برای تنبیه کردن یا منع کردن  فعالیت جنسی در فرزندشان به وجود می اید. اگر ممانعت والدین موفقیت آمیز باشد، کودکان غریزه جنسی خود را سرکوب می کنند و انرژی روانی خود را به سمت درس خواندن ، روابط دوستی، سرگرمیها، و فعالیت های غیر جنسی دیگر هدایت می کنند.البته غریزه جنسی در دوره نهفتگی هنوز وجود دارد، اما هدف آن بازداری شده است. اکنون لیبیدوی والایش یافته، در دستاوردهای اجتماعی و فرهنگی جلوه گر می شود.

مرحله تناسلی

این دوره در طول زندگی فرد ادامه دارد. بلوغ از بیدار شدن دوباره هدف جنسی و آغاز دوره تناسلی خبر می دهد. هنگام بلوغ زندگی جنسی فرد وارد دومین مرحله می شود که با دوره کودکی تفاوت های اساسی دارد.  اولا نوجوانان خودانگیز گرایی را رها می کنند و انرژی جنسی خود را به جای اینکه به سمت خودشان هدایت کنند، به سمت دیگری هدایت می کنند. ثانیا اکنون امکان تولید مثل وجود دارد و ثالثا با اینکه رشک آلت مردی می تواند هنوز در دخترها وجود داشته باشد، سرانجام واژن همان جایگاهی را کسب می کند که آلت مردی به هنگام کودکی برای آنها داشت. رابعا کل غریزه جنسی سازمان کاملتری می یابد و غرایز مجزا که در اوایل کودکی تا اندازه ای مستقل عمل می کردند، در نوجوانی نوعی حالت ترکیبی کسب می کنند. بنابراین دهان ، مقعد و سایر نواحی لذت بخش ، به اندام های تناسلی که اکنون ناحیه شهوتزای برتر است ، کمک می کنند. 

مرحله پختگی

بعد از این که فرد مراحل پیشین رشد را به صورت ایده آل گذرانده باشد ، به این مرحله می رسد. متأسفانه پختگی روانی به ندرت روی می دهد زیرا افراد برای ابتلا به اختلال های روان رنجوری آمادگی زیادی دارند.

توصیف افرادی که از لحاظ روانکاوی پخته هستند:

این افراد ساختارهای ذهنی متعادلی دارند به طوری که خود( ایگو) ، نهاد و فراخود آنها را کنترل می کند و در عین حال به امیال و درخواست های معقول اجازه بروز می دهد. تکانه های نهاد آنها صادقانه و هشیارانه ، بدون اثری از شرم و گناه ابراز می شوند، فراخود آنها از همانندسازی با والدین و کنترل آنها فراتر می رود و بقایای تعارض یا زنای با محارم در آن وجود ندارد. خود آرمانی آنها واقع بین است و با خود موجودشان همخوانی دارد، و در واقع مرز بین فراخود و خود آنها نا محسوس می شود. 

در رفتار افراد پخته که نیاز کمی به سرکوب کردن امیال جنسی و پرخاشگرانه دارند، هشیاری نقش مهمی ایفا می کند. در حقیقت اغلب سرکوبی های افراد پخته، به جای نشانه های روان رنجور،  به شکل والایش صورت می گیرد. چون عقده ادیپ افراد پخته تقریبا به طور کامل حل شده است، لیبیدوی آنها که قبلا به سمت والدین هدایت شده بود، در جهت عشق مهرآمیز و شهوانی آزاد می شود.


کلیک کنید: اصول انتخاب همسر و راز خوشبختی در زندگی زناشویی

نویسنده : نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره از دانشگاه علامه طباطبایی

ارائه خدمات مشاوره در حوزه فردی ، تحصیلی، اعتیاد، پیش از ازدواج، خانواده، و کودک

تماس از طریق: 09305785683


منابع:

- کتاب  نظریه های شخصیت تالیف جس فیست و گریگوری جی فیست

- کتاب  نظریه های شخصیت تالیف دوان شولتز و سیدنی الن شولتز

اصول انتخاب همسر و راز خوشبختی در زندگی زناشویی


انتخاب همسر


در انتخاب همسر به چه نکاتی توجه کنیم؟


شاید شما در زندگی انتخابی مهمتر از انتخاب همسر نداشته باشید زیرا این انتخاب تمام جوانب زندگی آینده ی خود و فرزندانتان را تحت تأثیر قرار می دهد. افراد اغلب درون گرا یا برون گرا هستند . همسری را که می خواهید انتخاب کنید از نظر روانی بسنجید ، بطوریکه شرایط روحی و ذهنی او با شرایط روحی و ذهنی شما متضاد نباشد تا بتوانید همدیگر را درک کنید. میزان سلامتی و احتمال وجود بیماری های ارثی و خانوادگی را نیز در شخص مورد نظر بررسی کنید.

مطلب دیگر که بسیار مهم است صفت زیبایی است که این موضوع برای خانم ها یک صفت مثبت و تأثیر گذار محسوب می شود. آقایان توجه داشته باشند درست است که اخلاق و رفتار بسیار مهم است ولی همسری را انتخاب کنند که به قول ائمه ی اطهار دلچسب شما باشد تا بتوانید دوستش داشته باشید. میزان زیبایی یک خانم بستگی به زیبایی مرد هم دارد زیرا اختلاف بیش از حد این موضوع ممکن است سبب گرفتاری هایی نیز بشود.

ایمان و اعتقادات و سطح اجتماعی خانواده ها نیز بسیار مهم است این موضوع را نیز مد نظر داشته باشید. باوجود تمام تحقیقات و بررسی ها ،دونفر تا وقتی که مدتی با هم زندگی نکرده باشند هرگز نمی توانند بگویند حتما در زندگی همسر مناسبی برای هم هستند یا نه، زیرا دختری در خانواده ممکن است برای پدرش دختری خوب، برای برادرش خواهری خوب، و ... باشد ولی باید به خداوند توکل کنید و از خداوند بخواهید که برای شما نیز همسری خوب باشد.

کمال گرایی خود را تعدیل کنید. اگر به دنبال شخصی مطابق با 100 درصد خواسته هایتان هستید ممکن است تا آخر عمر مجرد بمانید. اصل پارتو یا نظریه 80 به 20 ممکن است در انتخاب همسر نیز مفید باشد بدین صورت که 80 درصد امتیازات را به خود شخص و 20 درصد امتیاز را به اطرافیان و غیره اختصاص دهید.

به هر حال همسری را برای زندگی انتخاب کنید که از راه رفتن در کنار او لذت ببرید و بخواهید که تمام محبتهایتان را فقط نثار او کنید. دلچسبتان باشد و از نگاه کردن به او احساس آرامش و امید نمایید.


ملاک های انتخاب همسر از نظر روانشناسی

  1. از نظر جسمی و زیبایی دلچسب شما بوده به طوریکه از راه رفتن و زندگی کردن در کنار او لذت ببرید.
  2. به لحاظ روانی و خلق و خو ، تحصیلات ، زیبایی، ثروت ، و اعتقادی به هم نزدیک باشید و اختلاف زیاد نباشد.
  3. دارای بیماری های ژنتیکی و خانوادگی نباشد.
  4. از نظر فیزیولوژیکی(بالینی) بهتر است سن مرد از زن بیشتر باشد. البته اختلاف سن زیاد توصیه نمی شود.
  5. هرگز احساساتی نشوید. از ترس اینکه از دست برود عجله نکنید.
  6. %80 اهمیت در انتخاب را به خود شخص و %20 را به خانواده او اختصاص دهید.
  7. با وجود اینکه مشورت کردن با افراد دانا و دلسوز بسیار خوب است ولی حرف آخر را فقط خودتان بزنید و هرگز این انتخاب بزرگ را به کسی نسپارید.
  8. ازدواج از روی دلسوزی، ترحم، رودربایستی و غیره عاقبت خوبی ندارد.
  9. خودتان را دست کم نگیرید و با بهتر از خودتان ازدواج کنید تا رشد کنید.
  10. یادتان باشد همسر شما همین است که می بینید، معمولا بهتر و یا بیشتر نمی شود.

چگونه در زندگی زناشویی موفق باشیم؟


اگر در انتخاب همسر موفق بوده باشید راه زیادی را در خوشبختی پیموده اید زیرا شاید این بزرگ ترین انتخاب شما باشد. بعد از انتخاب همسر شما باید بتوانید با وجود تمام اختلافاتی که در سلیقه، رفتار و پندارتان با همسرتان وجود دارد، یک زندگی شیرین و سرشار از خوسبختی را برای خود و ایشان رقم بزنید. هر نقصی در این زندگی باشد هیچ کس مقصر نیست جز خود شما، که باید با یک اقدام عملگرایانه مثبت آن نقص را برطرف نمایید. به نکات زیر توجه کنید و با مقایسه وضعیت کنونی زندگی خود با آن، در جهت بهبود زندگی زناشویی خود برای هر کدام برنامه ای واقعی داشته باشید:

1) گرفتاری های روزانه و خارج از منزل، ربطی به همسر شما ندارد، تمام این مسائل خارج از دایره ی زندگی باید نگه داشته شود. محیط خانه را پر نشاط نگه دارید و هنگام ورود به منزل با سلامی بلند و لبخند از اهل خانه پذیرایی کنید.

2) مرتب به مناسبت های مختلف برای همسر و فرزندانتان هدیه بخرید زیرا از این طریق مهر و محبت خود را به آنها نشان می دهید. این هدیه می تواند هدیه ای کوچک مثل یک شاخه گل سرخ باشد. البته گاها می توانید هنر به خرج دهید و نیازهای ضروری زندگی را نیز به صورت هدیه به همسرتان تقدیم کنید.

3) برای احترام به همسرتان یکی از بهترین راه ها احترام به پدر و مادر و خانواده همسرتان است. با بدگویی یا عیب جویی از خانواده همسرتان موجب ایجاد اختلاف در زندگی زناشویی خود نشوید زیرا اگر عیبی نیز در آنها وجود دارد این عیب هیچ ربطی به شما و همسر مهربانتان ندارد.

4) در حضور همسرتان از زنان دیگر تعریف نکنید این کار سبب دلسرد شدن  و حتی غصه خوردن ایشان می شود. همسر شما هر چه باشد بهترین کسی است که می تواند شما را خوشبخت کند. شما ظاهر دیگران را می بینید و هیچ گاه دیگران عیب و نقص خودشان را برای شما آشکار نمی کنند. البته لازم به یادآوری است که مردان تا حدودی تنوع طلب هستند و گاهی خوبی ها و صفات نیکوی همسرشان برایشان تکراری می شود و دیدن عشوه های دیگران برایشان بسیار جذاب به نظر می رسد. 

این مسئله برای بانوان بسیار اهمیت دارد که در دوره های مختلف زندگی، در ظاهر و حتی بعضی از رفتارهای خود تنوع  ایجاد کنند که مرد به خوبی های آنها عادت نکند . البته این تنوع بایستی مثبت و در جهت خوشبختی آنها باشد.

5) زنان در ایام عادات زنانه بسیار حساس و عصبانی به نظر می رسند و احساس کم حوصلگی در آنها به وجود می آید که در نتیجه تغییر در هورمون های بدن است. دراین ایام با مهر و محبت بیشتری با آنها برخورد کنید و محیط خانه را برای آنها دلپذیر تر کنید.

6) همسر خود را در خانه محصور و محدود نکنید و هرگز از معاشرت همسر خود با بستگان شایسته اش جلوگیری نکنید. مواظب باشید هرگز نسبت به ایشان بدبین نشوید که این خود یک بیماری روانی مهم بوده که اگر به آن توجه نکنید به صورت خزنده تمام زندگی شما را نابود می کند.

7) در مقابل دیگران به همسرتان بیشتر احترام بگذارید تا دیگران جرأت جسارت به ایشان را نداشته باشند. در مواقع مختلف به خاطر کارهای خوب مثل احترام به خانواده شما ،ایشان را ستایش و تحسین کنید و عملا جبران کنید.

8) اغلب لجبازی را به زنان نسبت می دهند اما بعضی از مردان در این کار گوی سبقت را ربوده اند. هرگز با همسرتان لجبازی نکنید و در موارد این چنینی موضوع را با ایجاد فضای مناسب و سپس گفتگوی منطقی و گذشت حل کنید.

9) لازم نیست دیگران از جزئیات زندگی شما آگاه شوند با این کار نقطه ضعف به دست دیگران ندهید. در صورتی که نیاز به مشورت داشتید فقط با افراد شایسته و بی غرض مشورت کنید.

10) توقع همسرتان را بالا نبرید به خصوص در اوایل زندگی و حتی قبل از شروع زندگی. اگر احساساتی شوید و این کار را انجام دهید بعدا خودتان سختی اش را می کشید زیرا به نوعی خود را بالاتر و پولدار تر از اینکه هستید جلوه داده اید.

11) در مقابل سخنان، درد دل ها  و سرگذشت هایی که همسرتان برایتان تعریف می کند شنونده خوبی باشید. این موضوع ساده در خانواده بسیار اهمیت دارد. 

12) در مقابل همسرتان تسلیم محض نباشید. اگر در موردی کاملا مطمئن هستید که حق با شماست، باید در مقابل خواسته های نامعقول و نابجای هر کسی حتی همسرتان نه بگویید.

13) از گذشته و دوران مجردی خود به خصوص مواردی که زنان به آن حساس هستند، هرگز چیزی نگویید زیرا سبب بدبینی نسبت به شما می شود. متاسفانه بعضی از آقایان در مواقع مشاجره از خواستگاری های قبلی که داشته اند چیزهایی می گویند که تا مدت ها و حتی سال ها سبب دل شکستگی در همسرشان می شود. در هنگام مشاجره و بحث احتمالی کاملا مراقب رفتار و سخنان خود باشید. بهترین راه ترک محل بحث و مشاجره است. در این موارد کشیدن چند نفس عمیق و خوردن یک لیوان آب خنک نیز تأثیر بسیار خوبی دارد.

14) خانم ها به آراستگی شما و نظافت و مرتب بودن منزل بسیار اهمیت می دهند. اما این موضوع برای برخی از آقایان بی اهمیت بوده و سبب اختلاف می شود. هر دو نفر بایستی به آراستگی خود و منزل اهمیت بسیار بدهند.

15) خانم ها سعی کنند که با قناعت، هنر نیکو زندگی کردن خود را نشان بدهند و از به رخ کشیدن ولخرجی های دیگران به همسر خود دوری کنند. خانم ها باید بدانند طبق گفته روانشناسان اغلب ولخرجی ها و اسراف کاری ها را زنانی انجام می دهند که دچار نوعی کمبود شخصیت و هنر می باشند.

16) مرد مدیر زندگی است. خانم ها بایستی این موضوع را درک کنند که با وجود اینکه آقایان با تمام وجود با همسرشان مشورت می کنند ولی مرتب در تصمیم آقایانم شک و تردید ایجاد نکنند زیرا این کار سبب از بین رفتن اعتماد به نفس آنان می شود. خانم ها نیز مدیر خانه اند و مدیریت امور خانه با خانم هاست.

17) تا جوانید صاحب فرزندان نیکو شوید چون این فرصت گرانبها ممکن است با دست دست کردن و یا مشروط کردن فرزندآوری به خرید خانه و ... از دست برود. مطمئن باشید آمدن فرزند در زندگی سبب شیرین تر شدن و پر برکت شدن زندگی شما می شود.

18) کمبودهای مادی ، معنوی،و ظاهری همدیگر را هرگز به رخ نکشید زیرا هیچ انسانی بدون عیب نیست.

19) خانم ها باید این نکته مهم را بدانند که با وجود اینکه مردان انسان هستند با تمام خصوصیات انسانی، ولی اغلب دارای حس تنوع طلبی و زیبا دوستی قوی نیز هستند. زنان باید به ظاهر و آراستگی خود اهمیت زیادی بدهند تا همسرشان رغبتی برای تلاش کردن و محبت کردن به آنها داشته باشد.

20) از هم اکنون با هم پیمان ببندید که به خاطر هیچ چیز و هیچ کس همدیگر را ناراحت نکنید.


کلیک کنید: رابطه زناشویی موفق در زندگی


کلیک کنید: مدیریت زمان و برنامه ریزی


برای مشاهده ویدئوهای متنوع کلیک کنید


نویسنده : نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره از دانشگاه علامه طباطبایی

ارائه خدمات مشاوره  فردی، پیش از ازدواج، خانواده ، و کودک ( شماره تماس : 09305785683)


منبع:

کتاب مهارت زندگی در جامعه امروز تالیف مهندس داود سعادت کیش


نظریه ها و اصول بازی درمانی

روی لینک زیر کلیک کنید:

بازی درمانی چیست؟ انواع رویکردهای بازی درمانی کدامند؟

بازی درمانی

 

نظریه های خاص بازی درمانی

این نظریه ها ، نظریه هایی هستند که به طور خاص برای بازی درمانی مطرح شده اند:

بازی درمانی ولی- فرزندی : در این نوع بازی درمانی از والدین به عنوان عوامل درمانی استفاده می شود. بازی درمانی ولی-فرزندی به حذف مشکلات فعلی، بهبود روابط ولی-فرزندی و قدرتمند کردن سیستم خانواده به عنوان یک کل کمک می کند. در این شیوه چون والدین می کوشند احساسات کودکشان را درک کنند کودک نیز به درک جدیدی از والدینش نائل می شود. والدین در این شیوه درمانی قادرند حین بازی تغییراتی در رفتارشان ایجاد کنند، بدون اینکه بعد از برگشت به شیوه های رفتاری خاص خودشان احساس گناه کنند. در این روش درمانگر طی چهار جلسه مفاهیم اصلی بازی درمانی شامل ساختاربندی، گوش دادن همدلانه، تصویرسازی کودک مدار، و تنظیم محدودیت را به والدین آموزش می دهد. سپس امتحانی برگزار می کند و والدین جلساتشان را با کودکانشان شروع می کنند.

در این جلسات معمولا یکی از والدین با فرزند مورد نظر جلسه دارد. البته کل اعضای خانواده هم می توانند حضور داشته باشند. درمانگر جلسات اول درمان را بررسی می کند و بازخوردهای لازم را به والدین می دهد تا بتوانند بدون حضور او جلسات را اداره کنند. در عین حال جلسات ملاقاتی ، در فواصل زمانی گوناگون با خانواده تشکیل می دهد تا ضمن ارزیابی عملکرد آنان زمینه مشورت را برایشان فراهم کند. این روش را که ون فیلت (Van Fleet) برای خانواده هایی با مشکل مزمن ارائه کرده است، خلاقیت درمانگر آموزش دیده به افزایش اعتماد به نفس والدین کمک می کند.

تراپلی: در این رویکرد مستقیم از والدین کودک ابتدا به عنوان مشاهده گر و سپس به عنوان کمک درمانگر استفاده می شود. مشاوران و والدین در این شیوه از طریق تشویق کودکان به فعالیت های شاد و لذت بخش زمینه تقویت دلبستگی ایمن را فراهم می آورند.

بازی درمانی گروهی ساختاربندی شده: اوکانر این روش درمانی را که عملکرد اولیه اش بهبود تعامل اجتماعی با کودک است معرفی می کند. در این مدل اتاق بازی درمانی به سه بخش تقسیم می شود: 1) اتاق نشیمن که برای بحث ها و فعالیت های آرام مناسب است. 2) بخشی که برای بازی های رومیزی یا طرح های هنری مناسب بوده و شامل یک میز و چند صندلی است. 3) یک فضای خالی بزرگ که به منظور فعالیت ها  و بازی های حرکتی مورد استفاده قرار می گیرد.

فرایند درمان در این روش به چها بخش تقسیم می شود: تمرین ریلکسیشن ( تن آرامی)، صحبت درباره عملکرد اعضای گروه، کار با درمانگر و ارائه 15 دقیقه آزادی عمل برای انتخاب اقدامات مد نظر کودک، که این مورد بخش اعظم فعالیت ها را به خود اختصاص می دهد. وظیفه درمانگر در این مدل شامل تشکیل گروه، انتخاب و ارائه فعالیت ها و حفظ اهداف است.

بازی درمانی رشدی: این رویکرد زمانی مورد استفاده قرار می گیرد که اکثر ارتباطات کودک دچار مشکل باشد. در این شیوه اعتقاد بر این است که ارتباط کودک با یک بزرگسال حین بازی او را برای برقراری ارتباط مناسب با سایر افراد آماده می سازد.

بازی درمانی مشارکتی: اساس این مدل نظریه ساخت اجتماعی و روایت درمانی است که نحوه رشد هویت را بر اساس داستان هایی که کودک درباره خودش می گوید یا دیگران درباره او می گویند، توضیح می دهد. در این روش بر رابطه بین درمانگر و کودک، توافق مشترک بین آنان در معنادهی به بازی ها، نگاه انسان به عنوان بخشی از یک نظام و نه یک فرد مجزا و تشویق کودک به نوسازی زندگی خود با توجه به داستان های هویتی جدید تأکید فراوان می شود.

بازی درمانی تجویزی: نوعی رویکرد التقاطی است که با ترکیب فنون گوناگون از شیوه های مختلف بازی درمانی، راهبرد درمانی مناسبی را برای مواجهه با مشکلات خاص کودکان ارائه می دهد.

اصول بازی درمانی

1) کودک باید مورد پذیرش بی قید و شرط قرار گیرد و با او رابطه مناسب برقرار شود.

2) کودک باید آزاد گذاشته شود تا به میل خود آنطور که می خواهد بازی کند.

3) اتاق بازی باید مناسب و آرام باشد و کودک به همکاری و مشارکت تشویق شود.

4) کودک به دلیل اشتباهاتش هیچ گاه شماتت و سرزنش نشود.

5) قوانین وضع شده باید تا حد امکان ساده و قابل درک باشد و کودک بتواند آنها را اجرا کند.

6) محدودیت های تعیین شده برای کودک به حداقل ممکن کاهش یابد.

7) به گفتار و احساسات کودک ضمن بازی توجه شود.

8) زمان و نوع بازی با سن کودک متناسب باشد.

9) به کودک اجازه برون ریزی هیجانات و عواطف داده شود و از بروز خشم و ترس او ممانعت نشود.

10) مشاور به اعمال و گفتار کودک جهت ندهد و فقط در صورت تقاضای کودک به او یاری رساند.

11) مشاور به هیچ وجه در درمان کودک شتاب نکند، زیرا درمان به تدریج انجام می شود.

12) مشاور از سکوت در برابر سؤالات و تردیدهای کودک بپرهیزد.

 

ویژگی های اتاق بازی درمانی

نسبتا بزرگ

دیوارهای صاف و قابل شستشو

نور و دمای مناسب

جای کافی برای بازی های پر جنب و جوش

سقف آکوستیک

رنگ ملایم و روشن و کمدی برای قرار دادن اسباب بازی های مورد نیاز

بخشی از آن مفروش به پوشش پلاستیکی و بقیه اش موکت یا فرش باشد تا کودک به راحتی بتواند بنشیند.

مجهز به دوربین ویدئویی و آینه یک طرفه که استفاده از آنها باید با اطلاع قبلی کودکان و والدین و دریافت رضایت نامه کتبی باشد.

تجهیزات کافی برای بازی از جمله: 

وسایل آشپزخانه اسباب بازی

خانه و خانواده عروسکی

وسایل نقلیه اسباب بازی

حیوانات مزرعه و باغ وحش اسباب بازی

مجسمه های کوچک افراد مشهور و قهرمان

ماسک های مختلف

کتابهای قصه

کارتهای بازی

مکعبهای چوبی

کشتی عروسکی

جعبه رنگ، قلم ، مداد رنگی ، ماژیک، سه پایه نقاشی

قیچی ، مقوا، کاغذ، تخته ، و گچ

جعبه های شن و ماسه

قطعات چوب برای خانه سازی و چکش اسباب بازی

  • تعیین برخی محدودیت ها نیز در بازی درمانی لازم است از جمله:بیرون نبردن اسباب بازی ها از اتاق بازی ، ترک نکردن اتاق بازی به دلخواه ،نریختن مقدار زیادی آب در جعبه شن، نریختن شن در اتاق بازی، رنگ نکردن و علامت نگذاشتن روی دیوارها، حفظ حرمت کلامی در اتاق بازی.

نویسنده: نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره  از دانشگاه علامه طباطبایی

ارائه خدمات مشاوره فردی ، پیش از ازدواج، خانواده ، و کودک ( شماره تماس : 09305785683)

منبع: کتاب راهنمایی و مشاوره کودک تالیف دکتر عبدالله شفیع آبادی

بیشتر بخوانید: فنون قصه گویی برای کودکان


برای مشاهده ویدئوهای متنوع کلیک کنید


 کتاب در مورد بازی درمانی

- کتاب بازی درمانی (نظریه ها، انجام پژوهش و روش های مداخله)تالیف سید علی صمدی

- کتاب بازی درمانی: نظریه ها ، روش ها و کاربردهای بالینی تالیف الهه محمد اسماعیل


بازی درمانی چیست؟ انواع رویکردهای بازی درمانی

تعریف علمی بازی 

بازی در لغت به معنای حرکت ، جنبش ، فعالیت، سرگرمی یا ورزش است. از نظر مفهومی بازی یک فعالیت لذت بخش است که ضمن افزایش خودآگاهی و قدرت ابراز وجود انسان، او را به سمت خودشکوفایی و خودکارآمدی سوق می دهد.این عمل خودجوش یا طرح ریزی شده که کودکان به صورت فردی یا گروهی به انجام آن می پردازند یک نوع تمرین مقدماتی برای فعالیت های آینده به شمار می رود و پنج ویژگی اساسی دارد:از درون برانگیخته می شود، لذت بخش است، آزادانه انتخاب می شود، با وانمودسازی یا واقعیت گریزی همراه است،و ضرورت دارد که بازیکن به طور فعال در آن شرکت کند.

تقسیم بندی انواع بازی 

بازی های سنین کودکی به سه گروه تقسیم می شود: 1) بازی های مهارتی     2) بازی های تقلیدی یا نمادین      3) بازی های با قاعده

بازی های مهارتی هرگونه جنبش و حرکت نظیر پریدن و لی لی کردن را شامل می شود برای نمونه، کودکی که سوار تاب می شود، علاوه بر احساس شادی و لذت یاد می گیرد که روی تاب چگونه کنترل خود را حفظ کند.

کودک بازی های تقلیدی را بر اساس تجارب و آموخته های قبلی اش انجام می دهد، مثل بازی کردن با عروسک. این نوع بازی ها تنها جنبه تقلیدی از بزرگترها را ندارد، بلکه در آن خلاقیت و ابتکار مشاهده می شود. کودکان در سنین دو تا پنج سالگی با بهره گیری از قوه تخیل و ابتکار به گونه ای خاص با اسباب بازی هایشان بازی می کنند. کودک ممکن است با عروسکش چنان بازی کند که گویا با یک فرد واقعی در تماس است یا بر قطعه چوبی سوار شود و چنان عمل کند گویا بر اسبی سوار شده است. استفاده از این گونه بازی ها کودک را از محدودیت های محیطی رها می کند و موجب برآورده شدن آرزوهایش می شود.

بازی های با قاعده از چهار تا هفت سالگی در بین کودکان رواج و در طول زندگی ادامه می یابد و با گذشت زمان به تدریج کاملتر می شود. کودک از طریق بازی های با قاعده همکاری و مشارکت با دیگران و قوانین اجتماعی را یاد می گیرد.


چه بازی هایی برای کودکان مناسب است؟

برای آنکه بازی در رشد کودکان مؤثر  و برای آنان لذت بخش باشد باید با وضعیت سنی و روانی کودک متناسب باشد ، با موقعیت مکانی و اوضاع فرهنگی و اجتماعی کودک تناسب داشته باشد، متنوع و آموزنده باشد، جنبه تحمیلی نداشته باشد و کودک آزادانه به بازی کردن با وسایل بپردازد.



بازی درمانی چیست؟

بازی درمانی نوعی روان درمانی است که طی آن نیروهای موجود در بازی مثل شکل گیری دلبستگی ها، ایفای نقش، و تخلیه هیجانی برای حل مشکلات روانشناختی کودکان و پیشگیری از وقوع مجدد آنها مورد استفاده قرار می گیرد. در این روش امیال ، احساسات، عواطف،مشکلات و استرس های زندگی کودک با استفاده از انواع و اقسام اسباب بازی ها از جمله رس، رنگ، نقاشی و عروسک ها برون ریزی می شود و درمانگر از معانی نمادین و خیالی موجود در بازی بچه ها برای برقراری ارتباط با آنها استفاده می کند. سن بازی درمانی 3 تا 8 سال است.


اهداف بازی در کودکان

بازی فعالیتی انتخابی و داوطلبانه است که به منظور سرگرمی، شادی، تفریح، و صرف انرژی انجام می شود.

کودک از طریق بازی خیلی چیزها را می آموزد.

به مکاشفه می پردازد.

کنجکاوی اش را ارضا می کند.

میل به برتری جویی را بروز می دهد.

برای عهده دار شدن امور زندگی آینده اش به تمرین می پردازد.

عواطف و هیجانات خود را به صورت بی خطر و بی ضرر آشکار می سازد.

به تعادل روانی می رسد.

درباره خود، اطرافیان و محیط اطلاعات جدیدی به دست می آورد.

به خلاقیت و ابتکار می پردازد.

ناراحتی ها و نگرانی های خود را بیان می کند.

رعایت قوانین و مقررات را می آموزد.

بازی موجب حفظ سلامتی می شود و زمینه ایجاد و گسترش مهارت های حرکتی را فراهم می آورد.

کودک از طریق بازی هماهنگی جسمانی به دست می آورد و به تقویت حواس مختلف می پردازد.


اهداف بازی درمانی

بازی درمانی وسیله ای تشخیصی است که به کودک امکان می دهد تاعقایدش را آزادانه بیان کند، همچنین بازی روش مناسبی برای برقراری ارتباط مناسب بین کودک و مشاور است، کودک از طریق بازی نگرانی ها و احساساتش را بروز می دهد ، کودک از طریق بازی در محیطی آرام و پذیرا به یادگیری و تجربه زندگی می پردازد، و نحوه سازش با اطرافیان را می آموزد.


تاریخچه بازی درمانی

اولین بار فروید در سال 1909 بازی درمانی را برای رفع مشکل پسری پنج ساله که مبتلا به فوبی بود به کار برد. به دنبال او هلموت در سال 1921 از اولین کسانی بود که بر بازی به عنوان ابزاری برای تحلیل روانی کودک تأکید کرد. آلن و تافت در سال 1933 بازی درمانی ارتباطی را توسعه دادند. آنان بر اهمیت احترام به کودکان به عنوان اشخاصی دارای نیروی درونی و قابلیت تغییر در جهت مطلوب تأکید کردند. لویس در سال 1938 خاصیت رهابخشی عاطفی بازی درمانی را مورد توجه قرار داد. او اعتقاد داشت که اجرای مجدد یک واقعه آسیب زا در قالب بازی درمانی به کودک اجازه می دهد تا از درد و اضطراب موجود در آن واقعه رهایی یابد.

اکسلاین در سال 1947 رویکرد درمانی راجرز را با کار خود روی کودکان تلفیق کرد. او معتقد بود که برخی عوامل محیطی موجب افت خودپنداره کودکان می شود و تلاش آنان را برای خودشکوفایی خنثی می کند، در حالی که از طریق بازی درمانی می توان به کودک کمک کرد تا نسبت به رفتارش بینش پیدا کند. ملانی کلاین در سال 1955 بازی را جانشینی برای تداعی آزاد دانست و معتقد بود همان طور که روش تداعی آزادمحتوای ناهشیار ذهن بزرگسالان را آشکار می کند ،بازی محتوای ناهشیار ذهن کودکان را مشخص می سازد. 

آنا فروید در سال 1965 در حین کار با کودکان از بازی به عنوان وسیله ای برای ایجاد دلبستگی عاطفی بین کودک و درمانگر و همچنین روشی مشابه تعبیر خواب بزرگسالان استفاده کرد. طی دهه 1960 استفاده از بازی درمانی در مدارس ابتدایی برای کمک به کودکان ناسازگار مورد توجه قرار گرفت، در سال 1982 انجمن بازی درمانی پایه گذاری شد و در سال 1988 مرکز برای بازی درمانی  در محوطه دانشگاه تگزاس شمالی بنا گردید که به عنوان بزرگ ترین اقدام آموزشی در زمینه بازی درمانی در دنیا شناخته شده است.

سایر افرادی که افکارشان تأثیر مهمی در گسترش بازی درمانی داشته است یا اقدامات مهمی در این زمینه انجام داده اند عبارتند از: فروبل که معتقد بود کودکان طی بازی فعالانه یاد می گیرند و سوزان ایزاک تحت تأثیر او بازی را وسیله ای برای ابراز احساسات کودک می دانست، وینی کات که بازی را برای رشد و تحول اجتماعی کودک ضروری می شمرد، برونر که بازی را وسیله فعالیت کودکان و احساس تجارب دسته اول به وسیله آنها محسوب می کرد، گروس که معتقد بود بازی نوعی تمرین برای رفتارهایی است که کودک در بزرگسالی  انجام می دهد مثلا عروسک بازی دختر تمرین مادر شدن در آینده است،.

اسپنسر و شیلر بازی را راهی برای تخلیه انرژی اضافه بدن می دانستند و لازاروس که معتقد بود بازی وسیله ای برای استراحت و رفع خستگی است. آدلر معتقد بود با بررسی بازی کودک می توان به شیوه زندگی او پی برد و راهنمایی اش کرد ، پیاژه معتقد بود بازی در رشد کودک مؤثر بوده و راهی برای دسترسی  به جهان بیرون است، اتو رنک بازی را وسیله ای برای برقراری ارتباط می دانست، موستاس نوع رابطه لازم برای تضمین موفقیت در بازی درمانی را شرح داد، اریکسون به مقایسه بازی کودکان و بزرگسالان پرداخت و کریس آتی طرح و برنامه آموزشی را در بازی مطرح کرد.


نظریه های مربوط به بازی


1) رویکرد های کلاسیک بازی درمانی 

دیدگاه پاتریک پاتریک معتقد است که بدن بعد از مدتی فعالیت خسته می شود و برای رفع خستگی نیاز به کاری انرژی زا دارد. در این نظریه نوع بازی اهمیت چندانی ندارد، بلکه پیشگیری از خستگی و ترمیم کارکردهای حرکتی بدن به عنوان دلایل بازی  مورد توجه است.

دیدگاه هال : به نظر هال رشد هر فرد نشان دهنده روند رشد تکاملی نوع بشر است. یعنی کودک برای رسیدن به رشد درست، همان مراحلی را طی می کند که بشر اولیه برای تبدیل شدن به انسانی متمدن طی کرده است. مثلا سینه خیز رفتن نوزاد هنگام بازی ممکن است بیانگر دوره نامشخصی از تکامل نوع بشر باشد که انسان ها چهار دست و پا راه می رفتند. همچنین بازی دزد و پلیس کودکان می تواند بیانگر وضعیت نیاکان ما باشد که فعالیت های روزمره شان شکار کردن و جمع آوری غذا بوده است.

2) رویکردهای معاصر بازی درمانی

انواع بازی درمانی ها که از نظریه های مشاوره مشتق شده اند عبارتند از:

بازی درمانی روان تحلیلی: بر اساس این نظریه بازی وسیله ای برای رهایی کودک از اضطرابهاست که امکان جمع آوری اطلاعات وسیعی را در مورد کودک برای روان تحلیل گر فراهم می کند، به نحوی که می توان آن را جایگزینی برای تداعی آزاد دانست. بازی به کودکان اجازه می دهد تا بدون مواجهه با مخالفت بزرگسالان احساسات ناخوشایند خود را بروز دهند.

بازی درمانی تحلیلی یونگ: یونگ معتقد بود که رابطه درمانی به طور خود به خود نیروی بالقوه درمان را که در درون بشر جای دارد فعال می کند. به محض فعال شدن این نیروی بالقوه شفابخش، کودک در مواردی بازی خواهد کرد که برایش ایجاد تنش و کشمکش می کند. بازی درمانگران پیرو یونگ با توجه به ویژگی های کودکان و نیازهای رشدی آنها از رویکردهای رهنمودی و غیر رهنمودی توأما استفاده می کنند.

بازی درمانی شناختی-رفتاری: در این رویکرد برخلاف رویکرد روان تحلیل گری ، تمرکز بر اینجا و اکنون است و گفته می شود که احساسات و رفتار ما از افکارمان تأثیر می پذیرد. بازی درمانی شناختی-رفتاری اصول نظریه شناختی-رفتاری را با بازی درمانی سنتی ترکیب می کند. برخی از تکنیک های شناختی مورد استفاده در کنار بازی عبارتند از : خودگویی مثبت و آموزش خود کنترلی ،و بعضی از تکنیک های رفتاری مورد استفاده همراه بابازی عبارتند از: حساسیت زدایی منظم ، تقویت مثبت ، و الگوسازی است. بازی درمانگران شناختی- رفتاری براستفاده از اسباب بازیها و روش های رهنمودی تمرکز می کنند.

بازی درمانی آدلری:  آدلر بازی را وسیله ای برای ارضای غیر واقعی تمایلاتی چون برتری جویی و خودنمایی می داند. به اعتقاد او از طریق بازی اطلاعاتی به دست می آید که مربوط به حال و آینده است. بازی رابطه کودک با محیط و همنوعانش را نشان می دهد و شیوه زندگی او را آشکار می سازد. بازی به کودک می آموزد که جهت رسیدن به تفاهم با دیگران باید از مقررات و اصولی که مورد قبول همگان است پیروی کند وگرنه طرد می شود. بازی درمانگران آدلری بیشتر رهنمودی هستند و به کودکان کمک می کنند تا مهارت های ارتباطی ،مذاکره و حل مسئله را یاد بگیرند و شیوه های جدیدی را برای مقابله با مشکلات بیابند.

بازی درمانی کودک محور: این نوع بازی درمانی بر مبنای نظریه راجرز شکل گرفته است. در این نظریه فرض بر این است که کودکان بهترین منبع اطلاعات درباره خودشان هستند و قادرند به سوی تحقق خویش قدم بردارند و فقط باید شرایط آن مهیا شود. توجه گرم و درک همدلانه مشاور این موقعیت را فراهم می آورد. بازی درمانگران مراجع محور بر برقراری رابطه گرم و دوستانه با کودک، پذیرش وی و اعتماد به توانایی ذاتی کودک برای خودرهبری در درمان تأکید دارند.


تکنیک های بازی درمانی

مراحل بازی درمانی

1) برقراری ارتباط از طریق تشویق و تایید تلاش های کودک در بازیهای انتخابی به همراه تعیین نوع مشکلات و انتخاب راهبردهای مناسب درمانی

2)کاوش یعنی همدلی عمیق مشاور جهت جلب اعتماد کودک و فراهم آوردن فرصتی برای او تا به کشف احساسات خود بپردازد

3) گسترش آگاهی یعنی افزایش آگاهی کودکان نسبت به تعاملات خودشان با درمانگر

4) استقلال یعنی پذیرش مسئولیت به وسیله کودکان و طرح انتخاب ها، احساسات و امیال به طور آزادانه

5) ارزیابی و خاتمه به معنای تعیین میزان نیل به اهداف و کمک به کودکان برای ترک اتاق بازی درمانی

روش های بازی درمانی

مشاور برای اداره جلسات بازی درمانی می تواند از سه روش مستقیم، غیر مستقیم ، و انتخابی استفاده کند. در روش غیر مستقیم مسئولیت اداره جلسه به کودک محول می شود و مشاور تنها به بررسی اعمال و حرکات او می پردازد. در روش مستقیم مسئولیت اداره جلسه به عهده مشاور است و وی از کودک می خواهد تا مشکلاتش را از طریق بازی با وسایل مطرح کند و پس از شناخت مشکل راه حل هایی را ارائه دهد. در روش انتخابی پس از اینکه کودک بازی با وسایل را آغاز کرد مشاور به دقت اعمال و رفتار او را مشاهده می کند و بنا به اقتضا در مواردی به بازی کودک جهت می دهد و در نهایت پس از شناخت مشکل راهکارهای مناسبی را ارائه می دهد.

جلسات بازی درمانی همچنین ممکن است به صورت فردی و گروهی اجرا شود. در روش فردی درمانگر فقط با یک کودک کار می کند. این روش در مواردی ممکن است با نظر درمانگر مقدمه ای برای حضور کودک در جلسات درمان گروهی باشد. درمان گروهی به دلیل حضور چند کودک در اتاق موجب کاهش تنش کودکان و واکنش طبیعی آنان نسبت به خود و درمانگر می شود. درمانگر در اجرای این شیوه باید محتاط باشد و به همه کودکان گروه توجه داشته باشد و از حرکات و رفتارهای هیچ کودکی غافل نماند.

سایر تکنیک های بازی درمانی

  • پیگیری یا توصیف کلامی بدون تفسیر فعالیت های کودک در جلسات بازی
  • بازگویی محتوای کلمات کودکان بدون تفسیر
  • انعکاس احساس کودکان ضمن بازی
  • ایجاد محدودیت های ضروری در اتاق بازی
  • سپردن مسئولیت به کودکان در قبال انتخابهایشان


جهت مطالعه بیشتر کلیک کنید:  نکات کلیدی تربیت فرزند


نویسنده : نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره توانبخشی از دانشگاه علامه طباطبایی

ارائه خدمات مشاوره در زمینه های فردی، تحصیلی ،اعتیاد،  پیش از ازدواج، خانواده، و کودک

شماره تماس: 09305785683

منبع:

کتاب راهنمایی و مشاوره کودک (مفاهیم و کاربردها) تالیف دکتر عبدالله شفیع آبادی

ویژگی های نظریه علمی


مقدمه


یک نظریه سودمند باید بر اساس شواهد علمی و هم بر پایه گمانه زنی خیالی کنترل شده استوار باشد. سودمندی یک نظریه به توانایی آن در تولید پژوهش و توضیح دادن داده های پژوهش و مشاهدات دیگر وابسته است.


معنی نظریه

نظریه یک رشته فرض های مرتبط است که امکان تدوین کردن فرضیه های آزمون پذیر را از استدلال استنتاجی منطقی، به دانشمندان می دهد. نظریه را نباید با فلسفه، گمانه زنی، فرضیه، یا طبقه بندی اشتباه کرد، با این حال نظریه با هر یک از این اصطلاحات ارتباط دارد.

فلسفه یعنی عشق به خرد

نظریه با فلسفه ارتباط دارد ولی بسیار محدودتر از آن است. نظریه با یکی از شاخه های فلسفه یعنی معرفت شناسی  (ماهیت دانش) ارتباط نزدیکی دارد. نظریه ها بر خلاف فلسفه با "بایدها" سر و کار ندارند. نظریه ها با یک رشته اظهارات "اگر- در این صورت" سروکار دارند ولی خوب و بدی نتیجه این اظهارات از قلمرو نظریه خارج است.

گمانه زنی

نظریه ها به گمانه زنی متکی هستند، اما از گمانه زنی بدون عمل فراتر می روند.

تفاوت نظریه و فرضیه

فرضیه حدس یا پیش بینی فرهیخته ای است که اعتبار آن را می توان از طریق روش علمی آزمایش کرد. نظریه از فرضیه گسترده تر است. یک نظریه خوب می تواند چندین فرضیه تولید کند.

طبقه بندی

طبقه بندی ، رده بندی چیزها طبق روابط طبیعی آنهاست . طبقه بندی ها موجب پیشرفت علم می شوند اما بر خلاف نظریه ها ، مولد نیستند.


چرا نظریه های متفاوت داریم؟

1) ماهیت نظریه به نظریه پرداز اجازه می دهد که از دیدگاه خاصی به گمانه زنیهایی بپردازد. نظریه ها بر فرض هایی استوارند که در معرض تعبیر فردی قرار دارند.

2) نظریه ها بازتابی از پیشینه شخصی، تجربیات کودکی، فلسفه زندگی، روابط میان فردی، و دیدگاه منحصر به فرد نظریه پرداز نسبت به دنیا هستند.


روانشناسی علم

روانشناسی علم درباره تأثیر فرایندهای روانشناختی و ویژگی های شخصی دانشمند بر پیدایی نظریه ها و پژوهش علمی او تحقیق می کند. روانشناسی علم ،صفات شخصی دانشمندان را بررسی می کند و به بررسی علم و رفتار دانشمندان می پردازد. 

فرایند علمی می تواند تحت تأثیر ویژگی های شخصی دانشمند قرار داشته باشد، اما سودمندی فرآورده علمی را باید مستقل از فرایند و بر اساس ملاک های علمی (عینی) ارزیابی کرد.


موازین قابل قبول بودن یک نظریه

در ادامه به شش ملاک سودمندی نظریه های علمی اشاره می کنیم:

1) توانایی آن در برانگیختن و هدایت کردن پژوهش بیشتر

دو نوع پژوهش وجود دارد: الف) پژوهش توصیفی       ب) فرضیه آزمایی

2) ابطال پذیر است. به عبارت دیگر نظریه باید به قدر کافی دقیق باشد و پژوهشی را توصیه کند که از اصول اساسی  آن حمایت یا آنها را رد کند.

3) اطلاعات را سازمان میدهد. یک نظریه سودمند یافته های پژوهشی را در یک چارچوب روشن و واضح سازمان می دهد.

4) اقدامات را هدایت می کند. در واقع ملاک دیگر سودمندی نظریه، توانایی آن در هدایت کردن کاربندان به جهت حل مشکلات روزمره است.

5) همسانی درونی دارد. اجزای تشکیل دهنده یک نظریه قابل قبول ، به لحاظ منطقی سازگارند. یعنی در آن زبان همسان به کار رفته و مفاهیم و اصطلاحات به صورت عملیاتی تعریف شده اند.

تعریف عملیاتی 

تعریف عملیاتی، تعریفی است که بر ویژگی های قابل مشاهده استوار است.  تعریف عملیاتی فعالیت های محقق را در اندازه گیری یا دستکاری یک متغیر مشخص می سازد. به عبارت دیگر تعریف عملیاتی راهنمای محقق است در آنچه که باید انجام گیرد و شیوه ی انجام گرفتن آن را مشخص می کند. محقق ممکن است با یک سری از سازه‌ها مثل یادگیری یا اضطراب، سر و کار داشته باشد؛ قبل از آن که وی بتواند آن ها را به صورت تجربی مورد مطالعه قرار دهد، باید تصمیم بگیرد که چه نوع رویدادهای قابل مشاهده‌ای معرّف این سازه‌ها می‌باشند. زمانی که یک مفهوم یا سازه به صورت عملیاتی تعریف شود، نشان‌گر‌ها و اعمالی که بتوانند اطلاعات مربوط به آن مفهوم یا سازه را فراهم کنند، مشخص می‌شوند. تعریف عملیاتی باید طوری انجام پذیرند که اگر پژوهش‌‌گران مختلفی در شرایط مشابه، به اندازه‌گیری سازه یا مفهوم مورد مطالعه بپردازند، نتیجه یکسانی به دست آورند. باید توجه داشت که تعریف عملیاتی سازه‌ها، به آسانی صورت نمی‌گیرد؛ زیرا تنها یک تعریف تجربی از آنها وجود ندارد، برای مثال تعاریف مختلفی برای پرخاشگری وجود دارد.


6) تبعیت از قانون ایجاز. یک نظریه قابل قبول و سودمند، ساده و روشن بوده و از کلی گویی و ابهام دوری می کند.


به عنوان مثال برای نظریه ، میتوان نظریه روانکاوی فروید را نام برد. اگر بخواهیم ارزیابی مختصری از نظریه فروید بر اساس ملاک های ذکر شده در بالا داشته باشیم، می توانیم بگوییم: 

به رغم مشکلاتی که در آزمودن فرض های فروید وجود دارد، پژوهشگران تحقیقاتی را اجرا کرده اند که به طور مستقیم یا غیر مستقیم به نظریه روانکاوی مربوط می شوند. نتایج نشان می دهند که نظریه فروید از لحاظ توانایی تولید پژوهش عالی بوده است. 

بسیاری از شواهد پژوهشی هماهنگ با دیدگاه های فروید را می توان با مدل های دیگر هم توضیح داد. بنابراین باطل کردن نظریه فروید تقریبا غیر ممکن است. بنابراین ما روانکاوی را از نظر تولید فرضیه های ابطال پذیر، خیلی ضعیف ارزیابی می کنیم.

متاسفانه چارچوب نظریه شخصیت فروید، با تأکیدی که بر ناهشیار دارد، به قدری انعطاف پذیر است که اطلاعات ظاهرا ناهماهنگ می توانند همراه با هم در چارچوب آن وجود داشته باشند. روانکاوی در مقایسه با سایر نظریه های شخصیت ، به خود اجازه می دهد به سؤالهایی در مورد اینکه چرا افراد این گونه رفتار می کنند، پاسخهای بیشتری بدهد. اما فقط تعدادی از این پاسخ ها از تحقیقات علمی حاصل می شوند، در حالی که اغلب آنها صرفا گسترش فرض های اساسی فروید هستند. از آنجایی که خیلی از روانشناسان دیگر اغلب این فرض ها را قبول ندارند، پس توانایی روانکاوی در سازمان دادن دانش ، متوسط است.

از آنجا که نظریه فروید فوق العاده جامع است، خیلی از روانکاوان برای یافتن راه حلهایی برای مشکلات روزمره، به آن اتکا می کنند. با این حال روانکاوی دیگر بر حوزه روان درمانی حاکم نیست و اغلب درمانگران امروزی از سایر گرایش های نظری استفاده می کنند. با این حال آنها که به نظریه بنیادی فروید اعتقاد دارند،در درمان بیماران خود و همین طور در برخورد با افراد خارج از درمان، به اصول روانکاوی متکی هستند. در مجموع روانکاوی از نظر راهنمایی برای مشکلات عملی و روزمره ، ضعیف است.

روانکاوی نظریه ای است که همسانی درونی دارد ، زیرا فروید بیش از 40 سال روی آن کار کرد و به تدریج در این مدت معنی برخی مفاهیم را تغییر داد.

روانکاوی نظریه ساده ای نیست و از اصل ایجاز پیروی نمی کند، اما با در نظر داشتن جامع بودن آن و پیچیدگی شخصیت انسان، این ویژگی لزوما مشکل ساز نیست.


بیشتر بخوانید: کاربردها و عوامل مشترک نظریه های مشاوره و روان درمانی

بیشتر بدانیدنظریه عقلانی عاطفی رفتاری آلبرت الیس

برای مشاهده ویدئوهای متنوع کلیک کنید: نماشا نگاه نو


نویسنده : نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره توانبخشی از دانشگاه علامه طباطبایی


منبع:

کتاب نظریه های شخصیت تالیف جس فیست و گریگوری جی فیست و ترجمه یحیی سید محمدی


در مورد مشکلات خواب کودکان بیشتر بدانیم



برای مشاهده بخش اول کلیک کنیدبا مشکلات خواب کودکان چه کنیم؟


بخش دوم :  برای راحت خوابیدن کودک در شب چه کنیم؟

برخی از کودکان گاها به منظور جلب توجه، نیمه های شب از خواب برمی خیزند. لازم به یادآوری است که رفتارهای کودکان تا زمانی که به صورت عادت در نیامده ،مشکل تلقی نمی شود. گاهی خواب بدون آرامش نشانه یک مشکل جسمی یا عاطفی است و اگر والدین به چنین مسئله ای مشکوک شدند، لازم است آن را بررسی کنند. ولی در اغلب موارد کودکی که نیمه شب هر شب از خواب بر می خیزد، صرفا عادت نامناسبی پیدا کرده که باید تغییر داده شود. اگر راهکارهایی که در ادامه ارائه می شوند برای فرزند شما مؤثر واقع نشد، لازم است تا با متخصص اطفال مشورت کنید- شاید مشکل کودک شما آنقدر جدی باشد که برای کمک به تغییر الگوی خواب کودک، نیاز به دارو باشد.


از خواب پریدن کودک



نحوه رفتار با کودکی که نیمه شب از خواب بلند می شود:


 استفاده ازروش نادیده گرفتن سنجیده

گاهی نوزاد نیمه های شب از خواب بیدار می شود و تقاضای توجه و کمک می کند، زیرا بدنش به او پیام می دهد که گرسنه ، خیس یا ناراحت است، این مسئله نباید مورد بی توجهی قرار گیرد. با این حال کودک بزرگتری که به طور جدی مورد توجه و مراقبت قرار می گیرد و اطرافیانش به او محبت می کنند را می توان با کمی بی توجهی، به وضعیت مطلوب و مناسب تشویق کرد،به طوری که عادت شبانه خود را ترک کند و شبها بیشتر بخوابد.

الف) الگوی رفتاری کودک را زیر نظر بگیرید تا متوجه شوید آیا کودک واقعا به شما نیاز دارد یا صرفا به منظور جلب توجه از رختخواب بیرون می آید؟  مثلا برای کودکی که اکثر شبها بلند می شود و تقاضای آب می کند، شبها یک لیوان آب در دسترسش بگذارید. 

ب) قاطعانه کودک را در رختخواب بگذارید ولی با محبت به او شب بخیر بگویید و اتاق را ترک گنید. از قبل تصمیم بگیرید که اگر کودک از خواب بلند شود و شما را صدا بزند، چقدر صبر می کنید. این زمان نباید بیشتر از بیست دقیقه طول بکشد و همچنین هرگز نباید کمتر از پنج دقیقه باشد، زیرا کودک به زودی یاد می گیرد که می تواند شما را وادار به تسلیم کند. اگر کودک شما گریه کردن و صدا کردن شما را تا زمان مشخصی متوقف نکرد، به سراغ او بروید و قاطعانه و با لحنی واقعی به او بگویید که همین الان باید بخوابد( او را در آغوش نفشارید و یا از تخت بیرون نیاورید) سپس اتاق را ترک کنید. نادیده گرفتن سنجیده را ادامه دهید و پنج دقیقه، پنج دقیقه به زمان اولیه خود اضافه کنید تا اینکه به زمان حداکثر حدود بیست دقیقه برسید. این روش برای اکثر والدین کار ساده ای نیست، چون صدای گریه کودک ممکن است سایر افراد خانه را بیدار کند و یا مزاحم همسایگان شود. ولی به تجربه دیده شده که معمولا نادیده گرفتن سنجیده به مدت بیست دقیقه ، در عرض چند روز مشکل را حل می کند.

اگر نگران این هستید که مبادا کودک شما دچار مشکل شده باشد ، ابتدا موضوع را بررسی کنید. اما با بچه حرف نزنید و سعی نکنید به او اطمینان بخشی کنید، چون توجه گرم و صمیمانه شما نوعی پاداش برای رفتار کودک بوده و باعث تکرار آن می شود. صرفا بررسی کنید که کودک صحیح و سالم است یانه، سپس شب بخیر بگویید و به او بگویید که دوباره برنمی گردید ، سپس اتاق را ترک کنید و بدین ترتیب نادیده گرفتن را شروع کنید. زمان گریه کردن کودک را اندازه بگیرید و آن را در جدولی یادداشت کنید تا بتوانید پیشرفت کودک را ثبت کنید. مطمئن باشید زمانی که کودک بفهمد شما به درخواست او جواب نمی دهید و به سراغش نمی روید، شاهد بیشتر شدن صدای گریه کودک ولی کم شدن مدت زمان آن خواهید بود.

مثال از تجربه والدین از اختلال خواب در کودک 2 ساله:

این کودک عادت کرده بود هرشب سه بار از خواب بلند شود و والدینش عاصی شده بودند. آنها پس از مراجعه به مشاور و گرفتن راهنمایی ، تصمیم گرفتند از روش نادیده گرفتن سنجیده استفاده کنند. در شب اول مادر با نگرانی پشت در اتاق ایستاده بود و به ساعت نگاه می کرد که کی بیست دقیقه تمام می شود و می تواند برود و به او بگوید که بگیرد بخوابد. بار دومی که کودک در همان شب از خواب بلند می شود، مادرش مجددا بیست دقیقه صبر کرد. ولی بار سوم کودک بعد از هفده دقیقه به خواب رفت. شب دوم مجددا گذاشتند کودک گریه کند. کودک بیست دقیقه گریه کرد ولی فقط یک بار از خواب بیدار شد. شب سوم دوبار از خواب بیدار شد ولی برای مدت زمان کوتاه تری گریه کرد. و در شب چهارم اصلا پدر و مادرش را صدا نکرد.


چگونه به کودک کمک کنیم تا دوباره راحت بخوابد؟

برای کودکان بزرگتر هم می توان از روش نادیده گرفتن سنجیده استفاده کرد ولی امکان دارد برای به خواب رفتن مجدد، به کمک نیاز داشته باشند.

1. از تمرین مثبت استفاده کنید. در طول روز با کودک کار کنید و راه هایی را به او نشان دهید که در هنگام شب می تواند با به کار گرفتن آنها به خواب برود. صحنه آرام ، زیبا و یکنواختی را به او پیشنهاد دهید تا در موردش فکر کند مانند صحنه امواج اقیانوس که به ساحل برخورد می کند و یا گوسفندی که از روی یک نرده در حال پریدن است. کودک را ترغیب کنید که با تکرار حروف الفبا یا یک ترانه کودکانه این کار را تمرین کند.

2. از موسیقی آرام بخش کمک بگیرید. نزدیک تخت کودک یک ضبط صوت یا یک نوار موسیقی ملایم بگذارید. به کودک نشان دهید که چطور در صورتی که شب از خواب بلند شد و نتوانست مجدد به خواب برود، آن را روشن کند.

3. برای کودک چندین فعالیت آرام که می تواند در رختخواب انجام دهد را تدارک ببینید. برای مثال وسایلی مثل کتاب ، نوار قصه، حیوانات پارچه ای، و عروسک را در دسترس قرار دهید تا وقتی از خواب بلند می شود، از آن وسایل استفاده کند و بدون نیاز به شما دوباره بخوابد.


اهمیت تشویق و چگونگی پاداش دادن به کودک

در مورد این رفتار کودک نیز ، برای کمتر بیدار شدن هنگام شب ، نمره و جایزه بدهید. اگر به عنوان مثال کودک هر شب سه بار از خواب بلند می شده، اگر دوبار از خواب بلند شد به او جایزه بدهید و بعد اگر یکبار از خواب بلند شد به او جایزه بدهید و نهایتا اگر اصلا نیمه شب از خواب بلند نشد به او جایزه بدهید. به مرور جایزه ها را با بیشتر کردن نمره هایی که کودک برای گرفتن جایزه بایستی کسب کند، کمتر کنید. برای نمونه در ابتدا کودک با یک شب بدون برخاستن از خواب، جایزه خاصی که می دانید به آن علاقه دارد  می گیرد، ولی به تدریج با دو شب بدون برخاستن، جایزه خاصی را می گیرد و بعد با سه شب بدون برخاستن، جایزه خاصی را می برد و الی آخر. 


برای مطالعه بیشتر روی عناوین زیر کلیک کنید:


- فنون قصه گویی برای کودکان

- نکات کلیدی تربیت فرزند


نویسنده : نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره از دانشگاه علامه طباطبایی

دوستان این هم لینک کانال ویدئویی من :  نماشا نگاه نو

منابع:

کتاب راهنمایی و مشاوره کودک نوشته دکتر عبدالله شفیع آبادی

کتاب چگونه با کودکم رفتار کنم نوشته دکتر گاربر

پروتکل درمان سوگ


 کلیک کنید : روانشناسی سوگواری


مهارت های مقابله با سوگ و فقدان


مهارت مقابله ای اول: شبکه حمایتی (Get support)

مهم ترین عامل در مقابله با فقدان و خصوصا درمان سوگ عاطفی ، بهره گیری از حمایت سایر افراد است. حتی اگر شما به اندازه کافی فرد راحتی نباشید که درباره احساسات خود در شرایط عادی صحبت کنید، بسیار مهم است که آنها را در هنگام سوگواری ابراز کنید. صحبت درباره فقدان حمل بار سوگ را برای شما آسانتر می کند. حمایت از هر کسی که باشد آن را بپذیرید و به تنهایی سوگواری نکنید.

چگونه حمایت پیدا کنیم؟

1. به سمت خانواده و دوستانتان بروید: این زمان ، زمان توجه دیگران به شماست حتی اگر شما سابقا به قوی بودن و خودمختار بودن معروف بوده باشید. سعی کنید به کسانی که دوستشان دارید نزدیک شوید و هرگونه همدردی را بپذیرید. اجتناب از دیگران کمکی به شما نمی کند.

2. با سرنوشتتان کنار بیایید: اگر دیدگاه مذهبی دارید از اصول مذهبی مربوطه استفاده کنید. فعالیت های معنوی که برای شما معنا دارند مثل دعا کردن، مراقبه کردن یا رفتن به مکان های مذهبی برای فرد آرام بخش است.

3. به یک گروه حمایتی ملحق شوید.

4. با یک درمانگر یا یک مشاور سوگ صحبت کنید.


مهارت مقابله ای دوم: از خودتان مراقبت کنید.

هنگامی که سوگواری می کنید بسیار مهم است که از خودتان مراقبت کنید. استرس یک فقدان بزرگ می تواند به سرعت انرژی و ذخیره احساسی شما را از بین ببرد. برآوردن نیازهای هیجانی و فیزیکی به شما کمک می کند که این مرحله سخت را بهتر پشت سر بگذارید.

1. با احساساتتان روبرو شوید: شما ممکن است بخواهید سوگ خود را سرکوب کنید اما هیچ وقت نمی توانید از آن اجتناب کنید. به منظور بهبودی شما باید درد رابپذیرید. اجتناب از احساسات ناراحتی و فقدان فقط فرایند سوگواری را به تعویق می اندازد. همچنین سوگ حل نشده می تواند منجر به مشکلاتی همچون افسردگی، اضطراب ، سوء مصرف مواد، و مشکلات سلامت شود.

2. احساساتتان را به شیوه ای خلاقانه بیان کنید: مثلا درباره فقدان چیزی بنویسید ویا اینکه اگر کسی راکه دوست داشته اید از دست داده اید برای او نامه ای بنویسید و چیزهایی را که می خواستید به او بگویید را در آن بیاورید . همچنین می توانید کتابچه عکسی از زندگی وی تهیه کنید.

3. مراقب سلامت جسمی خود باشید: ذهن و بدن با یکدیگر مرتبطند. اگر از نظر بدنی حس خوبی داشته باشید مطمئنا از نظر هیجانی هم احساس خوبی خواهید داشت . با استرس و هیجانات ناخوشایند به وسیله درست خوابیدن، تغذیه مناسب ، و ورزش کردن مقابله کنید. از الکل و مواد مخدر یا محرک برای تغییر خلق خود یا فراموش کردن درد سوگ استفاده نکنید.

4. برای شروع کننده های سوگ (Trigger)  از پیش برنامه ریزی کنید: مراسم ، تعطیلات و شرایطی وجود دارند که احساسات شما را برمی انگیزانند. برای واکنش های هیجانی خود آماده شوید و بدانید که کاملا طبیعی است. اگر می توانید آن تعطیلات یا مراسم را با بستگان انجام دهید.


سوگ درمانی چیست


مراحل سوگ درمانی

در سوگ درمانی چندین راهبرد مداخله ای برگرفته از رویکردهای مختلف وجود دارد که در ادامه به بحث در مورد آنها می پردازیم:

  • راهبردهای مداخله در سوگ از دیدگاه آلت مایر(2012) که متمرکز بر ساختن رابطه درمانی است:

کنار فرد سوگوار باشید: به محض شنیدن خبر مرگ، بودن در آنجا مهم ترین مؤلفه برای یک سوگ درمانگر است. انجا بودن یا کنار درمانجو بودن نشانگر کیفیت حضور همدلانه ، محاوره ملایم ، ایجاد اعتماد ، و فراهم آوردن فضای مناسب می باشد.

1. حضور همدلانه ( Emphathic presence) : شامل گوش دادن، سکوت به موقع و حمایت کردن از طریق پذیرش و تشویق به ابراز هیجانات، اجازه دادن به آشکار شدن درد و پاسخگویی به شیوه ای غیر انتقادی و بدون قضاوت در برابر داستان گویی سوگواران است. به نظر می رسد کاربردی ترین مهارت و راهبرد مداخله ای هنگام کار با خانواده های سوگوار گوش دادن همدلانه باشد.

2. محاوره ملایم(Gentle conversention) : شامل کلیشه و پاسخ های ساده نمی شود. جملاتی از این دست که: او در جای بهتری است، خواست خدا بوده، او الان در خانه خودش است، او دیگر درد نمی کشد، خدا کسانی را که دوست دارد می برد و...  . محاوره ملایم شامل سهیم شدن در خاطرات،گفتن و دوباره گفتن داستان های فرد، و جملات مشخص از جانب سوگ درمانگر است مانند: متاسفم، با هیچ کلمه ای نمی توانم احساسات شما را توصیف کنم، اما من اینجا هستم، پیش شما خواهم بود و به شما گوش خواهم داد اگر مایل به صحبت باشید.

3. ایجاد فضای مناسب به مراجع کمک می کند تا حمایت کسب کند و کارهایی انجام دهد که شاید در شرایط کنونی قادر به انجام آنها نیست. اما وقتی به آنها اجازه می دهیم درباره اش صحبت کنند، می توانند به حداقل کنترلی در زندگی خود دست یابند.

4.ایجاد اعتماد: ایجاد اعتماد امری کلیدی است، و  هنگام ارتباط برقرار کردن با مراجعین توانایی آنها برای سپری کردن آن دوره سخت را بهبود و رشد را تسریع می کند.

  • مدل فرایند دوگانه (Dual process model) : هنگامی که سوگ درمانگران با مدل های سوگ های موقت مواجه می شوند باید باهوش ، منعطف ، و با مراجعین سازگار باشند تا بتوانند بین مسیر فقدان و مسیر بهبود و باز سازی مجدد ،تعادلی برقرار نمایند. هام فری(Humphrey 2009) پیشنهادات زیر را برای استفاده از مدل فرایند دوگانه ارائه می دهد. 

الف) فقدان و تجدید قوای فردی را شناخته و کشف کنید و همچنین پاسخ های مواجهه ای و اجتناب های خاصی که هر مراجع به کار می برد را شناسایی کنید.

ب) در ذهن داشته باشید که دوره اولیه ثابت ماندن در جهت سوگ برای مراجع امری طبیعی است( یعنی اینکه فرد در مراحل اولیه نیاز به سوگواری دارد و این طبیعی است).

ج) اجتناب های درد سر ساز مراجع را مشخص کنید مانند مصرف بیش از حد الکل یا مواد، انکار شدید، سرکوب هیجانات و غیره...

د) مراجع را وادار به حرکت به سمت بهبودی نکنید( وی را تحت فشار نگذارید) و اجازه دهید با نوسانات خویش کار کند.

  • مدل شناختی - رفتاری: مدل شناختی رفتاری متمرکز بر تغییر تفکر ناسازگارانه است و اغلب به عنوان درمان برای کسانی که از سوگ مزمن ، پیچیده یا حل نشده رنج می برند کاربرد دارد. راهبردهای شناختی -رفتاری در مواجهه با هم فقدان و سوگ فرد و هم روش های باز سازی مجدد کاربرد دارد. مثلا انواع تکنیک های شناختی و رفتاری شامل آموزش آرام سازی، حساسیت زدایی منظم ، روش توقف فکر، بازسازی شناختی، به بحث گذاشتن باورهای غیر منطقی، و غیره برای اختلال هیجانی ، بدعملکردی رفتاری و شناخت های ناسازگار که در سوگ های مزمن به چشم می خورد، کاربرد دارد.
  • روایت درمانی (Narrative therapy): روایت درمانی یک رویکرد سازه نگر پست مدرن است که بر داستان ها و روایات زندگی افراد متمرکز است. در رویکرد سازه نگر استفاده از روش های تشخیصی و تشخیص مراجعان ، غیر مفید تلقی می شود، به دلیل آنکه در این نظریه اعتقاد بر این است که نشانه های مراجع نظیر اضطراب و افسردگی ماهیت عینی ندارند و بخشی از تجربه احساسی شخصی افراد هستند که درون روایت زندگی فردی مراجع قرار دارند. به جای استفاده از طبقه بندی های تشخیصی ، درمانگران سازه نگر بر نقاط قوت بی همتایی که هر یک از مراجعان با خود به درمان می آورند، تاکید می کنند. در این رویکرد دو مشخصه عمده درباره مشکلات مراجع ( فرد ، زوج ، یا خانواده) وجود دارد : اول اینکه مراجع در استفاده از راه حل های غیر موثر گرفتار می شود یعنی الگوهای رفتاری ناسازگارانه تکرار می شوند. دوم آنکه مراجع به یک روایت ناسالم در آسیب شناسی خود، زوج ، یا خانواده اعتقاد دارد. قصه درمانگران معتقدند که مشکلات انسان هنگامی که مراجعان خود را در روایت زندگیشان ، بازنده ، بی کفایت ، و دچار مشکل می بینند، توسعه می یابد چون مراجع در روایت شخصی موضوع قالب را مشکل شخصی می داند و در نتیجه نقاط قوت شخصی و منابع و امکانات در حاشیه قرار گرفته و مورد توجه قرارنمی گیرند ، در نتیجه درمانگر از ساختار شکنی و باز سازی روایت شخصی مراجع در جهت پیشرفت و تغییر مثبت استفاده می کند.

روایت درمانی برای چارچوب سوگ درمانی مناسب است چرا که شامل گفتن و دوباره گویی داستان هایی است که از لحاظ موضوعی معنای فقدان را در زندگی فرد روشن می کند. و همچنین برچسب های منفی که فرد به خود می زند را به چالش می کشد مثل احساس گناه ، ضعف، از بین رفتن، تلف شدن ، شکستن، شرمگین بودن و...


خلاصه و تنظیم از : نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره توانبخشی از دانشگاه علامه طباطبایی

ارائه خدمات مشاوره فردی ، تحصیلی، اعتیاد، پیش از ازدواج، خانواده، و کودک

شماره تماس: 09305785683

بیشتر بخوانید: مداخله در بحران خودکشی

روانشناسی سوگواری


مقدمه

از دست دادن فرد یا چیزی که شما دوست دارید و عمیقا برایتان مهم است تجربه دردناکی است. شما احتمالا انواع مختلفی از هیجانات را تجربه می کنید و ممکن است این درد و ناراحتی که شما تجربه می کنید هیچ گاه تمام نشود. بازخوردهای رایجی نسبت به سوگ وجود دارد، اما با وجود اینکه راههای صحیح و غلط زیادی برای سوگواری وجود دارد اما شیوه های سالم مقابله با این درد به شما اجازه می دهد تا خود را تجدید قوا و به جلو هدایت کنید.


سوگ عاطفی


معنی سوگ ( grief)

سوگ پاسخ طبیعی و چندگانه به فقدان است ،بالاخص فقدان شخص یا چیزی که باوی پیوند خاصی داشته ایم. اگر چه در این مورد بیشتر بر پاسخ هیجانی تاکید می شود اما سوگ جنبه های شناختی ، جسمی، رفتاری ، اجتماعی ، روحی، و فلسفی را نیز در بر می گیرد. سوگ وضعیت روانی یا شرایط ذهنی رنجش و زجر عاطفی و هیجانی است که نتیجه پیش بینی شده ی داغداری است. داغداری پروسه درگیر شدن افراد با تکالیف مرتبط با ادامه زندگی بدون فرد یا شیء از دست رفته می باشد. سوگ برای بیشتر افراد با مرگ تداعی می شود ، اما شامل هرگونه ازدست دادن مانند طلاق یا جدایی از یک رابطه ، از دست دادن سلامتی ، ازدست دادن شغل یا موقعیت اجتماعی ، بازنشستگی، مرگ یا بیماری سخت عزیزان ، و زنده ماندن پس از یک حادثه و... می شود.


انواع سوگ


1. فقدان سوگ(absent grief) : احساس سوگواری اصلا وجود ندارد . فرد در حالت شوک و بهت زدگی است. انکار کامل مسئله وجود دارد.

2.سوگ بازداری شده (inhibited grief) : وقتی فرد جلوی خود را گرفته و هرگز مراحل سوگواری را تمام نمی کند اما کم و بیش درباره جنبه های خاصی داغدار می شود.

3. سوگ تاخیری (delayed grief) : فرایند سوگواری به مدت طولانی به تعویق می افتد و با یک رویداد فشارزای دیگر یا فقدان مجدد ، خود را نشان می دهد.

4. سوگ مزمن (chronic grief) : طولانی شدن و حاد شدن سوگ به گونه ای که باعث روان رنجوری فرد و واکنش های افسردگی ، کناره گیری ، وحشت زدگی و... شود.

5. سوگ غیر منتظره(unexpected grief) : وقتی فقدان ناگهانی و فاجعه آمیز باشد فرد دچار شوک شدید می شود. با گذر زمان و ترغیب فرد فرایند سوگواری شروع می شود. یعنی حادثه چنان شدید است که فرد شروع به سوگواری نمی کند.

6. سوگ سلب شده (disenfranchised grief) : سوگی که فرد نمی تواند آشکارا فقدان را بپذیرد و به طور عمومی سوگواری کند و از حمایت برخوردار شود. مانندک مرگ همسر طلاق گرفته ، و سقط


انواع واکنش به سوگ

 هیجانی : مانند خشم ، غم ، احساس گناه ، اضطراب ، خستگی ، تنهایی و ...

 جسمی : خالی بودن معده ، سفتی عضلات سینه ، حساسیت به صدا ، ضعف عضلات و ...

 شناختی : ناباوری ، سردرگمی ، اشتغال ذهنی ، خیال پردازی و...

 رفتاری : اختلال خواب ، اختلال خورد و خوراک، گوشه گیری اجتماعی، رویا دیدن، گریه کردن، کاهش فعالیت، و...


تکالیف سوگ

1. پذیرفتن واقعیت فقدان

2. تجربه کردن ناراحتی و سوگ

3. سازگاری با زندگی تازه

4. تداوم بخشیدن به زندگی ( ادامه زندگی )


رویکردهای مرتبط با داغداری و سوگ


1. نظریه مرحله ای کوبلر راس

احتمالا معروف ترین مدل فقدان شناخته شده ، مدل معروف الیزابت کوبلر راس است که مراحل پنج گانه سوگ را در بر می گیرد. انکار ، خشم ، چانه زنی ، افسردگی ، و پذیرش مراحلی هستند که افراد هنگام رویارویی با مرگ یکی از عزیزان ، از آن عبور می کنند. البته این مراحل مختص همه افراد نیست و هر فردی به شیوه مخصوص خود به آنها پاسخ می دهد.

انکار 

اولین مرحله از مراحل پذیرش مرگ است. کوبلر راس معتقد است که انسان در ناخودآگاه خود مرگ خود را ناممکن می داند و به همین دلیل تقریباً غیر قابل تصور است که بپذیریم ما نیز روزی با مرگ روبرو خواهیم شد. بنابراین، اولین مرحله در مواجهه با خبر بیماریِ مهلک خود یا یکی از عزیزان، انکار  آن است.

جمله ای که اغلب در این مرحله از بیماران شنیده می شود این است : من؟ نه ممکن نیست

در این مرحله بیمار می کوشد تا با انکار بیماری خود شرایط روحی خود را حفظ کند. کوبلر راس معتقد است این مرحله در کلیۀ بیماران در آستانۀ مرگ مشاهده می شود، چه آنهایی که صراحتاً از بیماری خود مطلع شده اند و چه آنهایی که به صورت غیر مستقیم به این مسأله پی برده اند. همچنین کوبلر راس بیان می دارد که بسیاری از بیماران، زمانی به انکار متوسل می شوند که با کادر درمانی بیمارستان مواجهه دارند، یعنی با کسانی که خود به دلایلی از شیوه انکار در مواجهه با مرگ استفاده می کنند، در حالی که همین بیماران با بعضی افراد در باب بیماری یا مرگ خود به راحتی صحبت می کنند

خشم

در پایان مرحلۀ اول که دیوار انکار فرو می ریزد، انکار جای خود را به خشم ،غیظ، حسادت و تنفر می دهد و بیمار خشم خود را بدون هیچ نظم و قاعده ای متوجه محیط پیرامون خود می کند. در این شرایط همه چیز باعث نارضایتی بیمار می شود و همین خشم سبب خواهد شد که اطرافیان اعم از پزشک، پرستار و حتی خانواده بیمار نسبت به بیمار کم توجهی کنند و خود را در معرض خشم وی قرار ندهند، که البته همین کم توجهی خشم بیشتر وی را در پی خواهد داشت. کوبلر راس معتقد است که اشکال کار از آنجا آغاز می شود که ما نمی توانیم خود را جای بیمار بگذاریم و از احساسات او آگاه شویم.


چانه زنی 

مرحله سوم از مراحل پذیرش مرگ مرحله چانه زنی  است. کوبلر راس معتقد است که مطالعه و بررسی این مرحله به این دلیل که اغلب میان بیمار و خداوند صورت می گیرد، امری سخت و دشوار است. وی در شرح این مرحله می گوید:
چنانچه در مرحلۀ نخست موفق نشده باشیم واقعیت های غم انگیز را هضم کنیم و در مرحلۀ دوم بر خدا و مردم خشم گرفته باشیم، آنگاه به خود می گوییم شاید بتوانیم به نوعی به توافق برسیم، شاید که این واقعۀ محتوم به تعویق افتد. اگر خداوند بر آن است تا مرا از زمین بردارد و به درخواست های خشم آلود من وقعی نمی نهد، پس با زبان خوش پیش می روم، بلکه ترتیب اثر دهد.  بیمار بیشتر این قول و قرارها را که با خداوند گذاشته است، همچون رازی پنهان نگه می دارد، اما گاهی در مصاحبت های خصوصی یا اعترافات خود تلویحاً به آنها اشاره می کند. بسیاری از بیماران عهد می کنند که در قبال باز یافتن سلامتی خود و داشتن عمری طولانی تر، عمر خود را وقف خداوند کنند.

افسردگی 

بالاخره زمانی فرا می رسد که بیمار نیاز به عمل جراحی و بستری شدن های متمادی پیدا می کند و به تدریج نشانه های بیماری در وجود او ظاهر می شود. در این مرحله بیمار دیگر قادر به انکار بیماری خود نیست و احساس خشم و غضب او جای خود را به احساس زوال و در نتیجه افسردگی  می دهد. البته کوبلر راس میان دو نوع افسردگی تفاوت قائل می شود و معتقد است که برای برون رفت بیمار از این شرایط، باید میان این دو نوع افسردگی تمایز گذاشته شود. نوع اولِ افسردگی، افسردگی واکنشی است.
این نوع افسردگی نتیجۀ از دست دادن چیزی در گذشته است. از دست دادن توانمندی، شغل، قطع عضو و اختلال در شرایط خانواده از جمله علل بروز این نوع از افسردگی است.  اما نوع دیگر افسردگی، افسردگی مقدماتی یا افسردگی تدارکاتی  است که در آن بیمار برای پذیرش مرگ آماده می شود. این نوع از افسردگی بر خلاف افسردگی واکنشی، ناشی از پرداختن به امور پیش رو است. در این زمان بیمار خود را برای از دست دادن همه چیز آماده می کند. در واقع در این حالت بیمار می کوشد تا پذیرش مرگ را برای خود تسهیل کند. در این نوع افسردگی، توجه دادن بیمار به جنبه های مثبت زندگی و سعی و تشویق برای مبارزه با بیماری به معنای تلاش برای نادیده گرفتن مرگ محتوم است.

پذیرش

بر اساس نظریه کوبلر راس، پذیرش  آخرین مرحله از فرآیند رویارویی با مرگ است و تنها زمانی بیمار به این مرحله خواهد رسید که توانسته باشد با کمک دیگران از مراحل پیشین عبور کند. در این مرحله بیمار دیگر نه افسرده است و نه خشمگین. البته نباید گمان برد که این مرحله، مرحله خوشی است، بلکه این بازۀ زمانی تهی از هر احساسی است، گویی دیگر درد به پایان آمده و به گفتۀ یکی از بیمارانِ مورد مصاحبه، زمانِ فرا رسیده است. » واپسین استراحت پیش از سفری طولانی « اگر چه توضیحات کوبلر راس در تبیین این مرحله بسیار مبهم می نُماید، اما به نظر می رسد که وی میان تسلیم و پذیرش تفاوت قائل می شود و معتقد است آن دسته از بیماران که تا آخرین لحظه در جهت انکار مرگ با بیماری خود می جنگند، در انتها با این بیان  به واقع تسلیم مرگ می شوند. اما گروهی دیگر با پذیرش نزدیک شدن به زمان پایان زندگی  ،با بیان " دیگر از پا افتاده ام " ، شروع به دل کندن از علایق خود و این دنیا می کنند.

کوبلر راس این پنج مرحله را به عنوان سازوکار دفاعی انسان در مواجهه با شرایط سخت و خبرهای مصیبت بار معرفی می کند و بیان می دارد که اگر چه این مراحل به صورت جدای از یکدیگر مطرح شدند، اما در بسیاری از مواقع همپوشانی دارند؛ همچنین همۀ این مراحل دارای عنصری مشترک به نام امیداند. وی در این باره چنین می گوید:
واقع بین ترین و پذیرنده ترین بیماران هم روزنه ای برای امید باز گذاشته اند، امکان اینکه راه درمان قطعی وجود داشته باشد، یا داروی تازه ای کشف شود… یا پروژه تحقیقاتی در آخرین لحظه به نتیجه برسد. با همین بارقۀ امید است که بیمار می تواند هفته ها و ماه ها درد و رنج را تحمل کند.


2.نظریه دلبستگی بالبی

معروف ترین مدل درمانی برای همگان نظریه بالبی است، که به مطالعات وی بر سر جدایی و باز پیوست فرزندان و والدینشان بر می گردد. نظریه دلبستگی مدلی خطی-مرحله ای است که متمرکز بر رابطه فرد با عزیز از دست رفته اش است. شکستن مرزهای هیجانی و قطع ارتباط با فرد از دست رفته به واسطه فقدان، نیاز به سوگواری دارد. شکست در سوگواری به شدت با کنار نیامدن با فقدان ارتباط دارد. نیاز به تفکیک هیجانی( جدایی هیجانی) از فرد یا شیء از دست رفته ، هدف نهایی فرایند سوگ به حساب می آید. شکست در سوگواری می تواند نشانه سرکوب آسیب گونه ی احساسات باشد. نهایتا تفکیک( جدایی) باعث گسستن پیوندها و خاطرات با فرد یا شیء از دست رفته می شود.


3. نظریه رشدی اشنایدر

به نظر می رسد مدل رشدی اشنایدر که یک مدل فرایند هشت مرحله ای است مدل خوبی برای فقدان باشد. نظریه وی یک نظریه جامع رشدی است که به منظور رشد فردی در بافتهای استرس ، فقدان و سوگ به کار می رود. مدل رشدی اشنایدر شامل مراحل زیر است:

1. آگاهی از فقدان اولیه که عمدتا یک عامل فشار(استرسور) قوی به حساب می آید.

2. تلاش برای محدود کردن آگاهی از فقدان، متمرکز کردن انرژی روانی خود بر جنبه ها و خاطرات فرد از دست رفته ، استفاده از منابع درونی برای دفع کردن آنی عدم تعادل خویش.

3. تلاش برای محدود ساختن آگاهی بااستفاده از رهاسازی، که شامل تشخیص محدودیت های فردی با توجه به فقدان ، رها کردن اهداف تخیلی، فرضیات بی مورد و توهمات نامناسب است.

4. آگاهی از بافت فقدان که با عزاداری قابل تشخیص است. این مرحله سخت ترین مرحله مقابله است که با تنهایی ، رنج ، و احساس گناه مشخص می شود.

5. به دست آوردن دیدگاهی پیرامون فقدان، رسیدن به نقطه پذیرش و به سازش رسیدن در گذر زمان است.

6. فرمول بندی مجدد فقدان، حل فقدان، که با بازگشتن به فعالیت های روزمره و از سر گرفتن زندگی مشخص می شود.

7. فرمول بندی مجدد فقدان در بافت رشدی جدید که شامل کشف پتانسیل ها به جای محدودیت ها، دیدن مشکلات به عنوان چالش ها و ایجاد تعادل در خویش است.

8. تبدیل فقدان به سطوح یکپارچه که شامل ترکیب ابعاد شناختی، هیجانی ، فیزیکی ، رفتاری و روحی فرد است. رسیدن به پذیرش کامل فقدان و حل آن در خود است.


خلاصه و تنظیم : نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره توانبخشی از دانشگاه علامه طباطبایی


جهت مطالعه بیشتر کلیک کنید:

- اختلال افسردگی چیست؟ علائم افسردگی کدامند؟

- انواع افسردگی

- رهایی از افسردگی شدید


با مشکلات خواب کودکان چه کنیم؟

بی خوابی کودکان

 

بخش اول

مقدمه

در هر خانه ای حداقل گاهی مشکلات خوابانیدن کودک در هنگام شب وجود دارد که خوابیدن را برای مادر و پدر غیر ممکن می سازد. راه رفتن در خواب، وحشت های شبانه، اضطراب از جدا شدن و بی خوابی ایجاد شده در اثر یک بیماری و یا هیجان بیش از حد می تواند در هر زمان و در هر خانواده ای روی دهد. نیازهای خواب کودکان و والدین یکسان نیست. هر کس نیازمند مراحلی در خواب است که یکی از آنها مرحله ی "خواب توأم با حرکات سریع چشم" و دیگری مرحله آهسته (ارتدوکس) نامیده می شود. 

مرحله ارتدوکس شامل چهار مرحله تدریجا عمیق شونده خواب است که در افراد بالغ و در کودکان بزرگتر در چرخه های حدودا 90 دقیقه ای در هنگام شب تکرار می شود. کودکان کم سن تر نیز همین مراحل را می گذرانند، ولی این چرخه ها در آنها تنها حدود پنج دقیقه طول می کشد. این بدان معناست که نوزادان و کودکان خواب سبک تری دارند. هشتاد درصد خواب افراد بالغ عمیق است، در حالی که تنها پنجاه درصد خواب نوزادان عمیق است.

به اعتقاد بسیاری از متخصصان کودک، الگوی کلی خواب کودک بدین ترتیت است که یک کودک دو ساله به طور متوسط به دوازده ساعت خواب در شب، به علاوه یک تا دو ساعت چرت بعد از ظهر نیاز دارد. در شش سالگی ،کودک هنوز نیازمند دوازده ساعت خواب ولی با چرت های کوتاه تری است.. توجه داشته باشید که این زمان ها متوسط زمان خواب هستند و کودکی که ساعات بیشتر یا کمتری را می خوابد، لزوما غیر طبیعی نیست. 

 

مقاومت کودک برای خواب

کودکان به دلایل متعددی ممکن است در برابر رفتن به رختخواب مقاومت نشان دهند:

از تاریکی و یا به موقع بیدار نشدن می ترسند.

هنگام تنهایی احساس ناامنی می کنند.

ترجیح می دهند بازی کنند و یا تلویزیون تماشا کنند.

دوست دارند والدین به آنها توجه نشان داده و آنها را همراهی کنند.

مشخص نبودن زمان خواب و عدم قاطعیت والدین

 

پیشنهاداتی در جهت رفع مشکل دیر خوابیدن کودکان :

 

زمان مشخصی برای خوابیدن کودک تعیین کنید.

در مورد یک زمان مشخص برای خوابیدن کودک تصمیم بگیرید و به آن پایبند باشید. این به معنی انعطاف ناپذیر بودن  شما نیست. برای مثال زمان خواب کودک ساعت هشت است و پدرکودک تازه از راه رسیده ، در این صورت شما می توانید برای مثال سی دقیقه فرصت بیشتر برای کودک قائل شوید، ولی در کل هر چقدر اقتدار بیشتری در تعیین زمان خوابیدن داشته باشید، آسان تر می توانید کودک را در یک زمان مشخص به رختخواب بفرستید. نکته دیگر اینکه تاریک شدن هوا را به عنوان زمان به رختخواب فرستادن کودک تعیین نکنید چون این زمان با تغییر فصول عقب و جلو می شود و شما دچار مشکل می شوید.

 

از چیزهایی که به کودک آرامش می دهند به نفع خود استفاده کنید.

کودکان خردسال و خصوصا کودکان نوپا از طریق بعضی رسوم، تکرار برخی کارها، و یا ازطریق اشیاء خاص ، احساس امنیت عاطفی می کنند. برای مثال :

کودک دوست دارد اسباب بازی و یا عروسک خاصی را هرشب با خود به رختخواب ببرد.

کودک مایل است که اعضای خانواده را قبل از رفتن به رختخواب ببوسد.

کودک دوست دارد همه قبل از خوابیدن به بالین او بیایند و او را ببوسند.

 

مراسم شب هنگام و اشیائی مثل پتوی قدیمی، چادر مادر، عروسک ها یا حیوانات پارچه ای که بعضی از کودکان به انها وابسته اند، به کودک کمک می کنند تا از افراد مورد علاقه خود جدا شود و نیز مرحله بین بیداری و به خواب رفتن را راحت تر طی کند. چیزهای مورد علاقه کودک خود را مسخره نکنید ولی در عین حال اجازه ندهید که دردسر زا شوند. تعداد اسباب بازی هایی که می تواند به رختخواب ببرد را محدود کنید.

 

یک برنامه شبانگاهی تعیین کنید.

یک برنامه منظم شبانگاهی می تواند کودکان را از اینکه هنگام خواب و استراحت فرارسیده است آگاه کند. برای این کار برنامه عادی خانواده و خواسته های کودک را در نظر بگیرید. الگویی را که برای ادامه آن مصمم نیستید، شروع نکنید. برنامه شبانه باید در کل روز یک احساس امنیت و نزدیکی آرام بخشی را ایجاد کند. این برنامه می تواند تنها صحبت در مورد روزی که گذشت و یا آمادگی برای فردا باشد. قصه گفتن و یا دادن یک خوراکی در ساعت مقرر خواب، به کودک کمک می کند بفهمد الآن زمان خوابیدن است.

با علامت هایی برنامه را مشخص کنید تا کودک از آغاز برنامه شبانه آگاه شود. می توانید خیلی ساده به کودک بگویید :"وقتی این نمایش یا این کارتون تموم بشه وقت خوابه!" یا می توانید با کاغذ رنگی یک دایره درست کنید و روی آن با برچسب های جذاب، زمان بازی ،زمان قصه ، و زمان خواب را مشخص کنید. وسط دایره را سوراخ کنید و روی آن یک فلش نصب کنید. دایره کاغذی را روی دیوار نصب کنید. هنگامی که زمان خواب کودک فرا رسید، فلش را به سمت زمان خواب بچرخانید. یا می توانید روی کاغذ یک ساعت بکشید، طوری که زمان خواب را نشان دهد و آن رانزدیک ساعت واقعی قرار دهید. هنگامی که ساعت واقعی همان ساعتی را نشان داد که ساعت کاغذی نشان می دهد، زمان خواب کودک فرارسیده است.

پیش از خواب کودکان را آرام کنید. بازی هایی که نیازمند فعالیت زیاد هستند،برای ساعت قبل از خواب مناسب نیستند. کودک باید نیم ساعت قبل از خواب به فعالیت های ارام بپردازد. برنامه پیش از خواب می تواند شامل نظافت، مطالعه کردن، شنیدن قصه و یا موسیقی ملایم ، خواندن کتاب خاص یا ترانه های کودکانه باشد. به طور ایده آل آماده شدن برای خواب باید شامل نوازش کودک و زمان نزدیکی و محبت بین شما و او باشد. او باید در این هنگام احساس امنیت و آرامش بیشتری کند.

انعطاف پذیر باشید ولی بدانید که چطور برنامه را قطع کنید. اجازه وقت گذرانی ندهید. برای مثال قانع نشوید که یک داستان دیگر برای کودک بخوانید و به جای آن تعداد داستان هایی را که قرار است بخوانید را از قبل تعیین کنید. از یک تایمر کمک بگیرید. برای مثال بگویید: " تا ده دقیقه دیگه که تایمر زنگ می زنه ،وقت خوابه و باید چراغها خاموش بشن!".

 

در مورد ترس ها و نگرانی های کودک با او صحبت کنید.

کودک را تشویق کنید تا در مورد مسائل و مشکلاتش با شما صحبت کند تا بتوانید آنها را برطرف کنید . کمی او را نوازش کنید.

 

با استفاده از راهنمایی های زیر با بی قراری کودک کنار بیایید.

  • راهکارهای زیر در مورد کودکانی است که پس از اجرای برنامه شبانه و فرستاده شدن به رختخواب پس از چند دقیقه اتاق را ترک کرده و بهانه جویی می کنند:

مجددا کودک را به رختخواب بفرستید و تایمر آشپزخانه را روی یک دقیقه تنظیم کنید. به او بگویید که قبل از اینکه زنگ به صدا درآید، شما به اتاق او بر می گردید. در رختخواب بودن او را بر حسب زمانی که در رختخواب می ماند پاداش دهید. این پاداش می تواند"نوازش" یا چیز دیگری مثل شکلات صبحانه باشد. در صورت لزوم تایمر را دوباره تنظیم کنید، سپس در اتاق بنشینید و مطالعه کنید تا کودک به خواب رود.

به کودک یاد بدهید که چگونه آرام بگیرد تا بتواند به خواب رود.

به کودک یک جعبه شبانگاهی بدهید و هر چیزی را که فکر می کنید لازم است در آن بگذارید: یک لیوان یا بطری کوچک آب، چراغ قوه، اسباب بازی مورد علاقه کودک، یک رادیو یا ضبط کوچک که کودک بتواند قبل از خواب به آن گوش دهد.

کودکان خردسالی که به سنی رسیده اند که می توانند حرف بزنند معمولا نیازمند برخورد قاطع شما هستند. فرض کنید که وسائل خواب کودک را آماده کرده اید و برای چندمین بار او را بوسیده اید و به او شب بخیر گفته اید. درحالی که اتاق را ترک می کنید ، به او بگویید:"شب بخیر، من به اتاق خودم می روم، شب بخیر!" در این حال در را ببندید و مجددا به اتاق بر نگردید. مهم نیست که چقدر ناآرامی می کند، این کار را برای بیست دقیقه ادامه دهید مگر اینکه دلیلی داشته باشد که کودک واقعا مشکلی پیدا کرده است. اگر بعد از بیست دقیقه کودک هنوز گریه می کند، به اتاق او برگردید و به او بگویید که باید همین الان بخوابد. در صورت لزوم این روش را هر شب تکرار کنید تا کودک متوجه شود که شگردهای او دیگر کارساز نیستند. اگر کودک گریه کردن را متوقف کرد تا زمانی که مطمئن نشده اید که کودک خوابیده، به اتاق برنگردید. در غیر این صورت باید یکبار دیگر با کودک در اتاق بمانید.

از یک جدول هم می توانید استفاده کنید. جدول شبانگاهی معمولا برای کودکان حدود سه سال مفید است. آنها امتیاز می آورند و با جمع این امتیازها، جایزه ای را خواهند برد. ابتدا برای پنج دقیقه ماندن در بستر به کودک امتیاز دهید و سپس زمانی را که باید کودک برای گرفتن نمره مشخصی در رختخواب بماند را افزایش دهید.

با کودک بحث نکنید و درگیر نشوید. اگر کودک شما عادت کرده که کار خودش را بکند، شما احتمالا مجبور خواهید بود که از او تبعیت کنید. منتهی کودک باید عواقب منفی کار خودش را ببیند. برای مثال روز بعد می توانید او را از یک مزیت خاص محروم کنید یا اینکه شب بعد او را زودتر به رختخواب بفرستید.

 

همکاری کودک را تقویت کنید.

هم با حرف و هم با عمل کودک را به خاطر همکاریش در شب تشویق کنید. و یا به اصطلاح به او پسخوراند یا feedback دهید. در روانشناسی منظور از پسخوراند، پاسخ شفاهی یا عملی به رفتار یک فرد توسط فرد یا یک گروه است. برنامه شبانگاهی تنظیم کنید و تمام برنامه را یکباره به اجرا بگذارید. از آنجا که گاهی مشکل است که یک رفتار تثبیت شده را تغییر دهید، ممکن است نیاز پیدا کنید که ابتدا به کودک جایزه بدهید تا کمی به راه بیاید.. چنانچه زمان خواب به صورت یک درگیری دائم درآمده است، ممکن است جداول امتیاز برای شما مفید باشد. در ابتدا هر شب به وقت شناسی و در رختخواب ماندن کودک جایزه بدهید. جایزه ها می توانند شامل تماشای یک برنامه اضافه در شب بعد، رو تختی های زیبا و دوست داشتنی، شکلات روی بالش، یک خوراکی ویژه قبل از خواب فردا شب باشد. در همان حال نمراتی که کسب می کند را با هم جمع کنید تا جایزه ی بزرگتری را که زمان بیشتری طول می کشد تا به آن برسد ،دریافت کند. جایزه ویژه بایستی از روی لیست اشیاء و یا فعالیت هایی که کودک تقاضا کرده است ، انتخاب شود.

 

برای مطالعه بیشتر کلیک کنید: 

فنون قصه گویی برای کودکان

نکات کلیدی تربیت فرزند

 

نویسنده : نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره از دانشگاه علامه طباطبایی

 ارائه خدمات مشاوره فردی ، تحصیلی، اعتیاد، پیش از ازدواج، خانواده ، و کودک

شماره تماس: 09305785683

منابع :

- کتاب راهنمایی و مشاوره کودک نوشته دکتر عبدالله شفیع آبادی

- کتاب چگونه با کودکم رفتار کنم نوشته دکتر گاربر و ترجمه شاهین خزعلی و همکاران

فنون قصه گویی برای کودکان


قصوگویی برای کودکان


مقدمه

مبحث قصه گویی برای کودکان یکی از راه کارهای درمانی آنهاست ، از سوی دیگر پرداختن به مقوله ی قصه گویی به غیر از اشکال کاربردی آن، اساسا میراثی فرهنگی است که خوشبختانه پس از سالیان دراز با اینکه جوامع گوناگون به علت روی آوری به دیگر رسانه ها از آن فاصله گرفته بودند، اکنون شاهد میل دوباره ای نسبت به آن در بطن جوامع و احیای گسترده آن هستیم. نخست باید پرسید: "چرا کودکان به قصه گوش می دهند؟" و "کودکان به چه نوع قصه ای با میل بیشتر گوش می سپارند؟" . 

به این سؤالات می توان از منظر روان شناسی ، جامعه شناسی، زبان شناسی و غیره پاسخ داد. عوامل گوناگون بیرونی و درونی سبب می شوند تا کودک به قصه ای رغبت نشان دهد و در راستای آن آرامش پذیری، لذت بردن، سرگرم شدن، تخلیه ی انرژی، فراگیری، و ره آوردهای دیگر به وجود آید. باید گفت که عمده ره آورد قصه و قصه گویی ایجاد شرایط جهت گسترش خلاقیت در ذهن کودک، و نیز شکوفایی آن است. خلاقیت و اندیشه، ماندگار و ثابت نیستند، بلکه هر آن و هر لحظه می باید نو گردند تا روند رشد شخصیت و تعالی میسر گردد. قصه گو می تواند با انتخاب درست و منطقی قصه ، به خواسته ها و اهداف خویش نزدیک شود و نیازی به مستقیم گویی و حکم صادر کردن در آغاز و پایان قصه نیست.

قصه گو برای انتقال قصه به کودک، شیوه های گوناگونی را انتخاب می کند، و ضرورت دارد که به شیوه های متفاوت متوسل شود تا قصه بهتر  و عمیق تر در ذهن کودک بنشیند. همان گونه که در سنت قصه گویی در روزگار کهن چنین کرده اند و ما اکنون پیشینه ای در زمینه ی پرده خوانی، نقالی ، خیمه شب بازی، و غیره به میراث داریم و هریک به شیوه خود قصه ای را روایت کرده اند. امروز نیز با یاری گرفتن از امکانات و شرایط جدید شیوه های تازه ای از قصه گویی باب شده است.


ویژگی های قصه خواندن

هر قصه شفاهی، بخشی از وجود خود را با قصه گویی که آن را روایت می کند، به مخاطب انتقال می دهد. در اصل بخشی از قصه در دل قصه گو باقی می ماند. گرد آورنده قادر نیست حالات قصه گو به هنگام قصه گویی ، لحن او ، تغییر و تحولات روحیه و چهره ی او، سکون و سکوت او، تمرکز او بر واژه هایی خاص، مسیر نگاه او، آلات و ابزاری که او در دست و پیرامون خود برای نقل قصه دارد را بیان کند. گردآورنده به روایت واژه هایی می پردازد که از دهان قصه گو جاری می شود، حال آنکه عنصر فضاسازی را قصه گو به هنگام بیان قصه پدید می آورد. او با استفاده از دستان خود، با استفاده از اشیایی که در پیرامونش هست، و با نوع ارتباطی که با مخاطبین می گیرد، حس قصه را انتقال می دهد. قصه گو می باید تجربه کافی در شناخت قصه، زبان ، مکان و زمان آن داشته باشد. از منظر موقعیت اجتماعی- طبقاتی شخصیت ها ، آنها را به درستی بشناسد تا اینکه بتواند تمام آن ویژگی های پنهان و به قلم نیامده ی قصه را بازگویی و شکوفا کند.


روش های قصه گویی خلاق


1. شیوه قصه -واژه

در این نوع قصه گویی که در نوع خود تاریخی به قدمت عمر انسان دارد، قصه گوست و واژه هایی که با آنها قصه را بیان می کند. به هنگامی که قصه گو بر اساس حافظه خویش، قصه ای را که از کودکی شنیده و یا آن را خوانده است و مناسب می داند، برای کودکان نقل می کند. در این حال سنتی ترین نوع قصه گویی اتفاق می افتد و جهان واقعی قصه گویی نیاکان ما خلق می شود. آنچه در این نوع قصه گویی، گوینده و شنونده را به هم مرتبط می کند، جهان واژه هاست. هر چه مخزن کلامی قصه گو غنی تر باشد، قصه قوی تر بیان می گردد.

هر چه هست قصه گو باید ابتدا خودش و جهان واژه هایش را بشناسد. به هیچ عنوان قصه ای را که دوست ندارد و نمی تواند با آن ارتباط برقرار کندف نباید قصه گویی کند، زیرا آن وقت بچه ها را با آن قصه در ستیز می اندازد. در این نوع قصه گویی تخیل کودک با پیوند واژه ها، همسویی آن، و هماهنگی آنها شکل می گیرد و در خیالش قصه را به تصویر می کشد و هر چه واژه ها غنی تر باشد تخیل نیز غنی تر می شود.


2. شیوه قصه -کتاب

گونه دیگر از قصه گویی برای کودکان ، قصه خوانی از روی کتاب است. در این مورد قصه گو می باید ابتدا اثر ارا چندین بار بخواند. آن را اِعراب گزاری کند. نشانه های نگارشی را در اثر مشخص کند و از همه مهم تر نقاط ثقل موضوع و ثقل کلام را در اثر معلوم کند. نقطه ثقل موضوع که در همه گونه قصه گویی صدق می کند، عبارت از این است که حرف قصه چه هست و ثقل کلام به این معنی است که قصه از طریق کدام کلید واژه ها حرفش را می زند.


3. شیوه ی قصه -کاردستی

در این گونه از قصه گویی، قصه گو ضمن آنکه قصه را تعریف می کند ، با کاغذ، یا پارچه، یا هر شیء دیگری که در دست دارد، شخصیت های اصلی قصه را می سازد و با تجسم بخشیدن به آنها ، قصه را به نوعی روایت می کند تا کودکان به لحاظ بصری ،هم شاهد روند قصه باشند و هم بیاموزند که می توانند شخصیت های قصه ای را که دوست دارند، از شیء بسازند.

در این نوع قصه گویی باید مراقب بود که نظر بچه ها معطوف به ساخت عروسک یا نماد شخصیتی از قصه نشود و روند قصه را به فراموشی نسپارند. بهتر است در زمانی کوتاه نماد مورد نظر ساخته شود و پس از آن در دستان قصه گو به بازی در آید. در چنین حالتی نگاه کودک به نماد شخصیت هاست و گوشش به قصه گو و می طلبد که بیان قصه گو از حالتی ویژه و حس برانگیز برخوردار باشد تا کودک با جریان قصه همسو گردد.


4. شیوه قصه -نمایش

در این روش قصه گو به چند شکل عمل می کند. یا به تعدادی از بچه ها نقش های قصه را واگذار می کند و با حرکات بچه ها از سویی به سویی قصه را روایت می کند، یا اینکه خودش با داشتن استعداد بازیگری ، به گونه ای قصه را تعریف می کند و همزمان نقش شخصیت های محوری را بازی می کند. لحن صدایش را عوض می کند، پیرزنی گوژپشت می شود. باز صدایش را تغییر می دهد و شاهزاده ای جوان می شود. به ضرورت متن و به حد توان بازیگری خود، قصه را باحرکات نمایشی توأم می کند. در این گونه قصه گویی باید متوجه بود که همه چیز در راستای تعمیق قصه( تفهیم بهتر قصه) صورت گیرد، نه اینکه فرضا کودک در پایان بگوید: "شما چه خوب نقش پیرزن گوژپشت را بازی می کنید!".


5. شیوه قصه -تصویر

پیشینه این نوع قصه گویی می رسد به روزگارانی که نقالان و قصه گویان کار کشته ی دوران سپری شده، بر اساس پرده ای که بر سر چهار سوق ها و میادین دیگر جاها می آویختند و قصه گویی می کردند. اغلب قصه ها متأثر از شاهنامه و حوادث مذهبی بود که نقاشان ان روزگار بر پرده می کشیدند. پرده خوان -قصه گو با یک چوب دستی که به دست می گرفت، در کنار پرده می ایستاد و قصه تصاویر را روایت می کرد. امروز نیز همین سنت ، اما با تکیه بر کتاب مصور ادامه دارد. هدف شما قصه گویی بر اساس تصاویر است. در این مورد ارتباط تصاویر با قصه امری لازم است. مناسب است قصه گو کتابی را انتخاب کند که تضاد متن و تصویر در کمترین مورد باشد تا کودک دچار سردرگمی نشود. می باید بیان قصه گو سحری خاص را در خود داشته باشد تا حواس کودک در تصاویر محو نشود و گوشش از شنیدن قصه دور نگردد. تصاویر کتاب کودک باید چنان بار هنری داشته باشد تا ذهن کودک را شکوفا کند.


6. شیوه ی قصه -موسیقی

در این شیوه قصه گو موسیقی خاصی را که به یقین همخوانی با آهنگ و روند قصه دارد، انتخاب می کند. در حالی که قصه را بیان می کند، برای ایجاد فضاسازی روحی- روانی و همسو ساختن ذهن کودک با قصه، موسیقی خاصی را پخش می کند. به این صورت افزون بر بیان قصه آهنگ موسیقی نیز حس شنیداری کودک را تحریک می کند و بار شنیداری او را افزایش می دهد. لازم به ذکر است که بایستی صدای قصه گو بر اهنگ موسیقی سوار باشد تا کودک قصه را به خوبی بشنود و از فضای آن دور نشود.


7. شیوه قصه -کودک

در این شیوه ابتدا قصه ای چند بار برای کودکان نقل می شود تا همه بر روند قصه تسلط پیدا کنند و از آغاز و سرانجام و سیر قصه آگاه گردند. قصه گو این بار روند قصه را بر دوش کودکان می اندازد. به این شیوه که قصه را خودش یا یکی از کودکان اغاز می کند. از پیش قصه گو صحنه های قصه را در ذهن خویش تقسیم کرده است . آن گاه در جریان نقل قصه از این و آن کودک می خواهد که قصه را تعریف کند. برای مثال گرگ چه گفت؟ پیرزن چه کرد؟ و تا آخر.  البته در این شیوه می توان بازتر و آزاد تر عمل کرد و گذاشت کودکان روند قصه ، و نیز انتخاب شخصیت های مؤثر در قصه را عنوان کنند و قصه را پیش ببرند. گاه ممکن است به جای گرگ، دایناسوری در قصه پیدا شود و مناسب است هرگز روند خلاقیت کودکان را سد نکنیم.  در ارائه هر نوع شیوه ی قصه گویی به کودکان باید این نکته را در نظر داشت که هدف قصه است و می خواهیم کودکان را با گونه ای از ادبیات آشنا کنیم.


فواید قصه گویی توسط کودک

  • کودکان خود را در روند نقل قصه سهیم می بینند.
  • استعداد قصه گویی در کودکان تقویت می گردد.
  • قصه گو بهانه ای پیدا می کند تا کودکان کمرو را به حرکت جمعی بخواند.
  • خلاقیت های پنهان کودکان کشف می شود.


نویسندهنیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره از دانشگاه علامه طباطبایی

ارائه خدمات مشاوره فردی، تحصیلی ، پیش از ازدواج، خانواده، و کودک

شماره تماس: 09305785683


منبع : کتاب قصه و قصه گویی تالیف محمد رضا یوسفی


برای مطالعه بیشتر کلیک کنید:       

 نکات کلیدی تربیت فرزند


 رابطه زناشویی موفق در زندگی



بایدها و نبایدهای مشاوره در بحران خودکشی


بحران خودکشی


بایدهای مشاوره در بحران خودکشی


ارتباط و اعتماد برقرار کنید.

به وی احترام بگذارید.

ادعاهای فرد را جدی بگیرید.

آرام و درک کننده باشید.

توجه نشان دهید ، با دقت گوش کنید و از فرد درباره اینکه چه فکر و احساسی دارد سؤال های مناسب بپرسید.

به وی بگویید که می دانید افکار و احساساتش واقعی است.

اجازه دهید بتواند صادقانه در باره ی آنچه فکر و احساس می کند حرف بزند.

به فرد بگویید که به او توجه دارید و موضوع برایتان مهم است.

به جای دلسوزی همدلی نشان دهید.

به دانش ، مشاهدات، و احساسات خود اعتماد کنید.

به پیام های کلامی و غیر کلامی فرد توجه کنید.

از دسترسی فرد به اسلحه یا دارو اطلاع حاصل کنید.

عواقب خودکشی را برای فرد و خانواده اش ( ترجیحا به صورت سؤال باز) گوشزد کنید.

برنامه ای برای آنچه بعدا رخ می دهد، طرح کنید.


نبایدهای مشاوره در بحران خودکشی


خود را در خطر قرار ندهید.

اسلحه یا هر نوع سلاح مرگ آور دیگر را از دست فرد نقاپید.

مضطرب نشوید.

به فرد قول ندهید که در مواقعی که تماس با والدین یا دوستان ضروری است، رازدار باقی بمانید.

خودافشایی نکنید.

از قضاوت کردن یا ایجاد احساس گناه اجتناب کنید.

مسئله را کوچک جلوه ندهید.

نخندید یا فرد را شرمنده نکنید.

اورا به خودکشی ترغیب نکنید، نگویید که جرأتش را ندارد.

از کلمات می فهمم، می دانم، و چرا استفاده نکنید. زیاد نصیحت نکنید.

درباره خودکشی به منزله راهی که فرد برگزیده، بحث نکنید.

اعتقادات شخصی تان را درباره خودکشی بیان نکنید.

سعی نکنید کاملا فرد را تحت کنترل خود درآورید.

فرد را هنگام خطر حاد رها نکنید.

فرد را بدون اینکه در دسترس باشید ترک نکنید.

او را تنها و بدون حامی رها نکنید( حمایت نباید لزوما از جانب شما باشد).


نویسنده : نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره توانبخشی از دانشگاه علامه طباطبایی


بیشتر بخوانید : مداخله در بحران خودکشی