نگاه نو

ارائه مطالب عمومی و تخصصی در حوزه روانشناسی و سبک زندگی سالم

نگاه نو

ارائه مطالب عمومی و تخصصی در حوزه روانشناسی و سبک زندگی سالم

مداخله در بحران خودکشی


خودکشی (suicide)

خودکشی اقدامی است آگاهانه با سر انجام مرگبار که به وسیله خود فرد و با آگاهی از این سر انجام رخ می دهد. دونوع خود کشی را می توان در نظر گرفت : 1) خود کشی ناکامل   2) خودکشی کامل


آمار خود کشی در جهان

برپایه گزارش های سازمان جهانی بهداشت، نرخ متوسط خودکشی جهانی 15 در 100 هزار نفر است که 4 الی 6 درصد مرگ و میر را به خود اختصاص می دهد. در سطح جهان روزانه 1000 نفر در اثر خودکشی فوت می کنند و اقدام به خودکشی یا شبه خودکشی 8 تا 10 برابر شایع تر از موارد خود کشی می باشد.


آمار خودکشی در ایران سال 98

طبق خلاصه سالنامه پزشکی قانونی، در سال ۹۸، ۵۱۴۳ نفر خودکشی کامل داشتند که از این تعداد ۳۶۲۶ نفر از آنها مرد و ۱۵۱۷ نفر از آنها زن بودند، این درحالیست که در سال ۹۷ طبق این گزارش، ۵۱۰۱ نفر بر اثر خودکشی کامل فوت کردند. ایران با نرخ 6 خودکشی در 100 هزار نفر در رتبه 58 ام قرار دارد. تحقیقات نشان داده است که در تمام جوامع، چه در ایران و چه در سایر کشورهای دیگر، خودکشی منجر به فوت در مردان از زنان بیشتر است، اما اقدام به خودکشی در جمعیت زنان بالاتر است که ممکن است زنان برای جلب توجه یا ترساندن، تعداد اندکی قرص بخورند و حالشان هم خوب شود، اما باید این را هم در نظر گرفت که برخی سموم مهلک‌ هستند و مرگ‌آوری زیادی دارند و نباید به راحتی در دسترس مردم قرار گیرند.

معمولا در آمارها فقط موارد منجر به فوت ثبت می شود و موارد اقدام به خودکشی بسیار بیشتر از آن و بسته به روش به کاررفته و در استان های مختلف از 2 تا 50 برابر موارد خودکشی منجر به فوت ، اقدام به خودکشی وجود دارد. بیشترین روش خودکشی منجر به فوت:

1. حلق آویز کردن خود که 42% از موارد

2. خودسوزی که حدود 30% از موارد

3. و نهایتا مسمومیت با قرص و سموم که حدود 13% از موارد را شامل می شود.

اما بیشترین روش اقدام به خودکشی با استفاده از قرص و سموم است. در دنیا معمولا زنان 3 برابر مردان دست به خودکشی می زنند اما مردان 3 برابر زنان در خودکشی موفق می شوند. در ایران مردان حدودا  2 برابر زنان خودکشی کامل دارند. همچنین در ایران بیشترین موارد خودکشی مربوط به سنین 14 تا 25 سال است و بر خلاف کشورهای دیگر خودکشی در بین سالمندان بسیار اندک است. 70% از کسانی که خودکشی می کنند قبلا دیگران را از قصد خود مطلع می سازند.


عوامل خطر خودکشی ( Risc factors )


1. عوامل خطر ساز زیستی روانی

  • اختلالات روانی به ویژه اختلالات خلقی، اختلالات اضطرابی، اسکیزوفرنی ،و اختلالات شخصیتی خاص
  • اختلال سوء مصرف الکل یا مواد
  • مشکل در سازگاری با تغییرات و رویدادها
  • ناامیدی
  • تکانشی بودن یا تمایلات پرخاشگرانه
  • سابقه رویدادهای آسیب زا
  • بیماری های جسمانی شدید
  • سابقه اقدام به خودکشی
  • سابقه خودکشی در خانواده

2. عوامل خطر ساز محیطی

  • مشکلات و شکست های تحصیلی
  • بیکاری و مشکلات مالی
  • مشکل در روابط اجتماعی یا از دست دادن جایگاه اجتماعی
  • شکست در روابط عاطفی
  • دسترسی آسان به وسایل مرگبار
  • بروز خودکشی های محلی ( منطقه ای) که اثر سرایتی دارند

3. عوامل خطر ساز فرهنگی اجتماعی

  • کمبود حمایت اجتماعی و احساس انزوا
  • باورهای نادرست درباره رفتار کمک خواهی
  • موانع دسترسی به مراکز خدمات بهداشت روانی
  • باورهای نادرست درباره خودکشی
  • قرار گرفتن در معرض اخبار خودکشی


منابع حمایتی      

1. منابع شخصی  : پیشرفت های مثبت در زندگی / بینش قوی / کنترل مناسب و وجود عاطفه      

2. منابع اجتماعی : تفاهم خوب / مشارکت اجتماعی / نگرانی و توجه خانواده    


باورهای نادرست در مورد خودکشی


1. کسانی که در مورد خودکشی بحث می کنند به آن اقدام نمی کنند.

2.خودکشی همیشه بدون هشدار قبلی صورت می پذیرد.

3. فقط افراد متعلق به طبقه خاص خودکشی می کنند.

4. تعلق به گروه مذهبی ویژه ، پیش بینی کننده خوب عدم اقدام به خودکشی در اشخاص است.

5. همه کسانی که خودکشی می کنند، افسرده اند.

6. فرد دارای بیماری جسمانی و در شرف مرگ ، خودکشی نمی کند.

7. خودکشی نشانه جنون است.

8. تمایل به خودکشی ارثی است.

9. خودکشی توسط فصول ، اقلیم جغرافیایی ، جبهه های هوا، امور کیهانی مثل لکه های خورشید و صور ماه تحت تأثیر واقع می شود.

10. افراد خودکشی کننده به طور آشکار خواهان مرگ هستند.

11. سؤال کردن از فرد در مورد خودکشی اشتباه است.

12. کسانی که از روش های کم خطر استفاده می کنند، در مورد کشتن خود جدی نیستند.


فنون پی بردن به افکار و قصد خودکشی از طریق مصاحبه بالینی


تضعیف شرم : در این روش ضمن نشان دادن توجه مثبت نامشروط سؤال باید به گونه ای پرسیده شود که مراجع احساس کند درمانگر شرایط درد آور او را درک کرده است. تأکید بر مشکلات مراجع و به دنبال آن طرح سؤال مرتبط با خودکشی ، احساس شرم را کاهش می دهد. 

نمونه سؤال:

"- به من گفتی که شدیدا مخالف خودکشی هستی، اما با توجه به تمام مشکلاتی که برایم گفتی آیا اخیرا به فکر خودکشی افتاده ای حتی برای چند لحظه ( دقیقه) بوده باشد؟"

تکنیک طبیعی سازی : یکی از روش های مؤثر برای مقابله با مقاومت ها و ترس های درمانجو در مورد خودکشی و در عین حال روشی مطلوب برای " دور زدن " آنها استفاده از تکنیک" طبیعی جلوه دادن" موضوع و افکار خودکشی است. از این تکنیک می توان برای پیش کشیدن و ورود به هر موضوع " حساسی" در طول مصاحبه استفاده کرد. در این روش مراجع در می یابد که افراد بسیاری هستند که درد های روانی، افکار و احساسات مشابهی را تجربه می کنند و او در این مورد "تنها" نیست.

نمونه سؤال:

"- وقتی آدمها تحت فشار زیادی قرار می گیرند، گاهی به فکر کشتن خود می افتند، آیا شما تاکنون به فکر خودکشی افتاده اید؟ ( شما چقدر به خودکشی فکر کرده اید؟)

یا :" بعضی از مراجعین من می گویند، گاهی اوقات افسردگی و غم آنها چنان شدید است که به فکر خودکشی می افتند، آیا شما نیز تاکنون به این فکر افتاده اید؟ یا شما چقدر به خودکشی فکر کرده اید؟"

نکته: در تکنیک تضعیف شرم روی مشکلات مراجع تمرکز می کنیم اما در تکنیک طبیعی سازی از نُرم ها صحبت می شود( مردم ، آدمها و ...).

مفروضه های ملایم : زمانی از این تکنیک استفاده می کنیم که نمی خواهیم به یکباره سراغ افکار خود کشی برویم و آرام آرام از سؤال های کم خطر تر استفاده می کنیم.

نمونه سؤال:

- چند وقت یکبار با همسرت جر و بحث می کنی؟

- چند وقت یکبار ...

- چند وقت یکبار فکر خود کشی به ذهنت می افتد؟

- به چه روش های دیگری برای خودکشی فکر کرده ای؟

موارد منع استفاده از تکنیک مفروضه های ملایم : بیمارانی که قصد خوشحال کردن یا علاقمند کردن شما را دارند برای مثال اختلال شخصیت هیستریونیک و اختلال شخصیت وابسته.

تشدید نشانه : خاستگاه این تکنیک در این نکته نهفته است که در بسیاری از موارد دیده شده است که بیماران و مراجعین، دفعات و یا مقدار یک رفتار مشکل آفرین را کمتر از آنچه هست گزارش می کنند. از این رو در این تکنیک درمانگر با بیان یک عدد بسیار بالا، مراجع را تشویق می کند تا تعداد و مقدار واقعی را بیان کند.

نمونه سؤال:

- تاکنون چند بار همسرت را زده ای، ده بار ف بیست بار یا بیشتر از اینها...

- در روزی که افکار خودکشی به ذهنت می آیند، چقدر از روز را به آن فکر می کنی؟ 50%؟ 80%؟


مشاوره در بحران خودکشی

به طور کلی در مداخلات بالینی در مورد مراجعان متمایل به خودکشی دو رویکرد وجود دارد:

اول تثبیت کوتاه مدت است. اداره کردن های خیلی خاص و راهبردهای مداخله در بحران برای این مراجعان وجود دارد تا آنها را زنده نگه دارد. هدف این نوع مداخلات، ممانعت از مرگ یا آسیب و رساندن مراجع به حالت سکون و آرامش است.

دوم، توجه به آسیب پذیری های روانشناختی زیر بنایی مراجع، اختلالات روانی، استرسور و عوامل خطر .  با این حال فقط پس از اینکه مراجع با استفاده از راهبردهایی از میان دسته اول رویکردها تثبیت شد، کار مداوم مشاوره می تواند شروع شود.

باوری که وسیعا توسط متخصصان خودکشی پذیرفته شده، این است که بسیاری از اشخاص متمایل به خودکشی آرزوی مرگ ندارند بلکه فقط نمی توانند ادامه ی زندگی در شرایط فعلی ناراحتی روانشناختی را تصور کنند. در حقیقت بحران های خودکشی نوعا نتیجه ی حالت موقت ، برگشت پذیر و دوسوگرایانه است.


نسخه هفت مرحله ای رابرت برای مداخله در بحران خودکشی

1. ارزیابی روانشناختی و میزان کشنده بودن

  • هرچقدر شرایط فرد سخت تر باشد ، فرد قدرت بیشتری برای خودکشی دارد. برای مثال فردی که از یک بیماری مهلک یا شرایط دردناک رنج می برد، می تواند قصد قوی داشته باشد.
  • ارزیابی میزان قوی بودن قصد خودکشی ( برای مثال فرد حاضر در بحران طرحی دارد؟ چقدر طرح عملی است؟ آیا روشی در ذهنش برای انجام طرح دارد؟ چقدر روش کشنده است؟ آیا فرد دسترسی به یک وسیله خود آسیب زن مثل دارو یا اسلحه گرم دارد یا خیر؟)
  • بررسی عوامل خطر مشخص : آیا فرد از لحاظ اجتماعی منزوی است؟ آیا افسرده است؟ آیا عزیزی را از دست داده یا یک فقدان خاص مثل طلاق یا بیکاری داشته است؟

2. رابطه را به سرعت ایجاد کنید.

مانند هر مداخله حرفه ای ، در بحران خودکشی رابطه در سایه خلوص ، احترام و پذیرش مراجع ایجاد می شود. همچنین در این مرحله است که صفات، رفتارها و نقاط قوت اساسی شخصیتی مداخله گر در بحران پیش کشیده می شود تا در مراجع اعتماد و اطمینان را القا کند. تعدادی از مهمترین این صفات شامل ارتباط چشمی خوب، نگرش غیر قضاوت گرایانه ، خلاقیت، انعطاف، نگرش مثبت روانشناختی، تقویت پیشرفت های جزئی و تاب آوری می باشد.

  • با مراجع بمانید : به دلیل اینکه روابط درمانی در امنیت و برآورد مثبت مراجع مهم است، مشاورانی که کوچکترین رابطه مثبت درمانی را با مراجع دارند باید تلاش کنند تا در تمام مرحله ارزیابی خطر با مراجع باقی بمانند. واگذاری مراجع به متخصص بالینی دیگر به ندرت مفید است به دلیل اینکه مراجع می تواند قصد خودکشی را انکار کند.
  • انتقال متقابل را مدیریت کنید : مراجعان متمایل به خودکشی خیلی احتمال دارد که هیجانات انتقال متقابل را در مشاور ظاهر کنند شامل ترس ، اضطراب ، و خشم ( این چه شانسیه مراجع من باید خودکشی گرا باشه)، درماندگی ، دفاعی بودن، بیش از حد مراقب بودن، یا تسلیم شدن.  هر اقدامی که ناشی از واکنش های هیجانی مشاور باشد به جای اینکه به نفع مراجع باشد، خطرناک است.
  • به عنوان مشاور این را عادی کنیم که افکار خودکشی نسبتا رایج هستند تا مراجع به طور باز و صادقانه در مورد خودکشی صحبت کند. صحبت کردن در مورد افکار خودکشی می تواند خطر خودکشی را کاهش دهد.
  • همچنین مهم است که احساس شرم و گناه که اغلب همراه با اعتراف به افکار خودکشی است را بهنجار کنیم. برای مثال ممکن است مشاور بگوید: " وقتی افراد، این طور احساس آشفتگی می کنند آنها گاهی در مورد خودکشی فکر می کنند".
  • خیلی مهم است که به آهستگی و با آرامش صحبت کنیم و از جملات اخباری کوتاه استفاده کنیم ، به جای اینکه از جملات سؤالی که در آن تن صدا در آخر جمله بالا می رود استفاده کنیم. تن پایین ، جملات کوتاه و سرعت کم موجب ارتباط امن، با کنترل و آرام می شود.

3. مشکلات اصلی تا بحران های ناگهانی را بشناسید.

مداخله در بحران بر روی مشکلات فعلی مراجع تمرکز می کند که اغلب آنهایی هستند که بحران را تسریع می کنند. مشاور باید در ذهن خود بپرسد، چه چیزی باعث شده امروز به فکر خودکشی بیافتد؟ به عبارتی بحث آخرین کاه مطرح است. یعنی در ترازوی مرگ و زندگی ، یک کاه در کفه مرگ، ممکن است فرد را به عدم زندگی تشویق کند. اجازه دادن به مراجع برای تعریف داستانش و گوش دادن به او ، برای حل بحران خودکشی اهمیت دارد. مشاور نباید خودکشی را به عنوان یک گزینه تایید کند بلکه باید در عوض تایید کند که از " نظر مراجع" تنها گزینه است. 

برای مثال مشاور ممکن است بگوید: "من می بینم که شما احساس می کنید شرایط شما به هم ریخته و من می فهمم از جایی که شما نشسته اید شما نمی توانید راهی غیر از خودکشی ببینید. برای من واضح است که شما در چنان رنج روانشناختی مهیبی هستید که احساس می کنید نمی توانید با روزی دیگر روبرو شوید."

به هیچ وجه از کلمه "حق دارید" استفاده نکنید. مهم این است که مکالمه را در این جای منفی و ناامیدانه رها نکنید. فاکتورهای ضروری برای ادامه دادن این مکالمه در مرحله پنجم توضیح داده شده است.

سعی کنید همه چیز را آرام کنید. دوسوگرایی( شک بین مرگ و زندگی) که خودکشی را فرا گرفته یک تیغ دو لبه است. دوسوگرایی مراجع  به مشاور فرصت مداخله می دهد اما بودن در این حالت اضطراب زیادی ایجاد می کند که می تواند مشاور را تحت فشار قرار دهد. مراجعان مضطرب وقتی در مورد طرح های خودکشی صحبت می کنند ، تندتر و با عجله صحبت می کنند. در این مواقع بهتر است مشاور بگوید: " درسته ، تو مجبور نیستی با عجله ماجرا را تعریف کنی، من گوش خواهم کرد. یک نفس عمیق بکش و به من بگو می خواهی به چه چیز گوش دهم."

سعی کنید با ایجاد یک چشم انداز درمانی ، زمان بخرید. برای مثال مشاور می گوید:" تو به من گفتی که در مورد پریدن از بالای گاراژ در آخر این هفته که همه بیرون هستند و پارکینگ خالی است فکر می کنی ،من واقعا می خواهم بدانم که چرا آن باید آخر این هفته انجام شود ما هر دو با اطمینان می توانیم توافق داشته باشیم که گاراژ در طی ماه بعد هم آنجا خواهد بود درسته؟ و ما می توانیم خودکشی را تا آن زمان به تعویق بیاندازیم. این تاخیر به ما مقداری زمان می دهد که ببینیم آیا می توانیم به راه حل های دیگری برسیم یانه".

نمی گوییم که صد درصد به راه حلی می رسیم. این مداخله به خصوص برای فردی که در همان لحظه در حال خودکشی است بسیار مفید است.

سعی کنید پیام را شناسایی کنید. کشف پیام های خودکشی مهم است زیرا تا حد زیادی اساس مداخله را مشخص می کند. پیام های خود کشی در سه دسته جای می گیرند:

الف . برای برخی تلاش های خودکشی یک راه است که به دیگران بفهمانند که چقدر رنج روانشناختی آنها غیر قابل تحمل است.

ب. برای دیگران خودکشی راهی برای کنترل سرنوشت خود، کنترل اعمال دیگران با اقدام یا تهدید به خودکشی و یا به دست گرفتن کنترل است زمانی که دنیا پر هرج و مرج و غیر امن است.

پ. برای برخی دیگر که رنج شدیدی از موقعیت فعلی یا رنج پیش بینی شده در اثر یک موقعیت در آینده دارند. خودکشی راهی برای اجتناب از این سرنوشت است.


4. احساسات و هیجانات مراجع را مدیریت کنید.

در افراد متمایل به خودکشی هیجانات متفاوت زیادی به طور همزمان رخ می دهند مثل : آشفتگی حاد، از خود بیزاری ، احساس گناه یا شرم، ناتوانی برای حل مسئله.

سعی کنید تخلیه هیجانی را تشویق کنید. اجازه دادن به مراجع برای اینکه بتواند احساساتش را در یک مکان امن و بدون قضاوت شدن تجربه و ابراز کند، می تواند به مراجع متمایل به خودکشی کمک کند که احساساتش را مدیریت کند. حتی شواهدی وجود دارد که نشان می دهد تخلیه هیجانی می تواند بحران خودکشی را به اندازه ی کافی خنثی کند و اجازه دهد مداخلاتی مانند قراردادبستن و حل مسئله انجام شود.

"ادوین شنیدمن"پدر خودکشی شناسی اصطلاح درد روانی را برای رنج شدید بیماران متمایل به خودکشی ابداع کرد. زیر هر بحران خودکشی درد هیجانی یا جسمی ای است که برای فرد غیر قابل تحمل ، غیر قابل گریز و پایان ناپذیر به نظر می رسد. مشاور به منظور حمایت مؤثر بایستی این ناامیدی هیجانی و عاطفی غیر قابل تحمل را تایید کند.

5. جایگزین ها را کشف کنید.

افراد متمایل به خودکشی اغلب در تشخیص دلایلی که برای زندگی دارند یا جایگزین هایی که برای شرایط جاری دارند شکست می خورند. کشف جایگزین ها به معنی ارائه نصیحت یا پاسخ نیست. همچنین مهم است که مشاور زودهنگام به سراغ این مرحله نرود. در این مرحله مشاور بایستی جنگ قدرت را به حداقل برساند تا مراجع حالت تدافعی نگیرد. چون هر جمله ای که مشاور بر خلاف خودکشی بگوید، ممکن است مراجعی که در مورد خودکشی مطمئن نیست ، حالت تدافعی گرفته و جمله ای در تایید خودکشی بیان کند. بهتر است مشاور بگوید :" من می فهمم که خودکشی یک گزینه است که به روی تو باز است من قبول ندارم که آن بهترین گزینه است. بنابراین بگذار خودکشی را روی میز بگذاریم و آن را طرح 1 بنامیم آن روی میز است حال بیا طرح 2 و 3 را مطرح کنیم."

از آنجا که تلاش های گذشته مراجع برای حل مسئله به طور واضح با موفقیت های اندکی همراه بوده است، بهبود مهارت های حل مسئله باید الآن در نقطه تمرکز باشد. همچنین انجام یک مصاحبه انگیزشی می تواند کمک کننده باشد تا مراجع تفاوت بین آن طوری که می خواست زندگی کند و آن طوری که زندگی می کند را تشخیص دهد و بدین ترتیب برای تغییر رفتار با انگیزه شود. حمایت اجتماعی مناسب را به کار گیرید. الزامات اخلاقی ایجاب می کند که از هر کمک تخصصی یا شخصی که می تواند مراجع را زنده نگه دارد استفاده شود. مراجع باید تشویق شود تا فهرستی از افراد حمایت کننده درست کند و شبکه های اجتماعی حمایت را برای کمک های ممکن کشف کند. مهم است که مشاوران در مورد شبکه های حمایتی گمانه زنی نکنند.

مشاور باید تأمین کننده امید برای مراجع باشد. روش های امید بخشی بستگی به موضع درمانی و نظری مشاور دارد اما مهم این است که با کوچک جلوه دادن بحران صورت نگیرد. برای مثال مشاور می تواند بگوید: " من می دانم که تو در حال حاضر احساس ناامیدی می کنی من باید به تو بگویم که از جایی که من نشسته ام باور ندارم که موقعیت ناامیدکننده است ،من امیدوارم که راهی غیر از خودکشی وجود داشته باشد که معتقدم اگر با هم کار کنیم می توانیم آن را پیدا کنیم من مایلم وقتی که ما در حال کار کردن با مشکلات هستیم با تو بمانم".

6. طرح عمل جامع را تکمیل کنید.

مشخص شود که ارزیابی مداوم خطر چند وقت به چند وقت و توسط چه کسی بایستی انجام شود. آیا نیاز به ارزیابی روانپزشکی برای درمان یک اختلال روانی زیربنایی وجود دارد یا خیر. یک بخش از طرح جامع ، طرح مدیریت رفتاری کوتاه مدت است که هدف آن ایجاد گام های کوچکی است که می تواند تاثیر بزرگی بر کیفیت زندگی مراجع داشته باشد. مهم است که گام های طرح برای مراجع قابل انجام باشد.

دو سوال کلیدی:

اگر تو قادر به انجام "الف" در طی چند روز آینده بودی آیا آن را به عنوان علامت پیشرفت تلقی می کردی؟

آیا با توجه به حسی که داری فکر می کنی "الف" چیزی خواهد بود که تو در طی چند روز آینده بتوانی  آن را انجام دهی؟

هدف عمده از انجام رفتارهای کوتاه مدت برای درمانجو می تواند این موارد باشد: کاهش انزوای اجتماعی ، افزایش رویدادهای مثبت ، درگیر شدن در فعالیت با احتمال موفقیت بالا، افزایش فعالیت های جسمی ، افزایش رفتارهای خود مراقبتی و آرام سازی خود.

در صورت وجود اتحاد درمانی قوی ، مشاور می تواند از قرارداد خودکشی - هرگز استفاده کند، که به موجب آن مراجع قول می دهد که تا دوره ی زمانی خاصی در فعالیت های خودکشی درگیر نخواهد شد.

استفاده از طرح های امنیت : طرح های امنیت بایستی نوشتاری بوده و نوعا شامل نام و شماره تلفن افراد حامی است که فرد موافقت کرده که با آنها تماس گرفته شود. برای مثال :

الف) اگر من شروع به اضطراب کنم ، قدم خواهم زد.

ب) اگر آن نتواند به من کمک کند من با دوست الف با شماره تلفن ... تماس خواهم گرفت.

پ) مرحله بعدی من...

همچنین از مراجع خواسته می شود که موانعی را که ممکن است در مسیر تکمیل طرح امنیت ایجاد شود را تصور کنند و راهبردهایی را برای غلبه بر موانع در نظر بگیرند. طرح امنیت برای افرادی که به طور بالقوه تمایل به خودکشی دارند و در محیط های بستری نیستند ضروری است.

7. پیگیری کنید.

نوع پیگیری مورد نیاز بستگی به درجه خطر دارد. مداخله گران در بحران باید یک قرارداد پیگیری با مراجع ببندند تا مطمئن شوند که بحران در حال حل شدن است و وضعیت پس از بحران مراجع را ارزیابی کنند.


نویسنده : نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره توانبخشی از دانشگاه علامه طباطبایی

ارائه خدمات مشاوره فردی، تحصیلی، اعتیاد، پیش از ازدواج، خانواده ، و کودک

شماره تماس: 09305785683


کلیک کنید بایدها و نبایدهای مشاوره در بحران خودکشی


جهت مشاهده ویدئوهای انگیزشی و موفقیت کلیک کنید : نماشا ، نگاه نو

اصول مداخله در بحران


تصاویر بحران بلایای طبیعی


خصوصیات بحران

بحران عدم تعادل روان و اختلال درونی است که به دنبال حوادث تنش زا و عوامل تهدید کننده اتفاق می افتد. بحران وضعیتی است که فرد در نتیجه رویدادی غیر منتظره و بالقوه تهدید کننده و یا یک انتقال رشدی دشوار ( مثل بحران هویت دوران نوجوانی ) ،تعادل هیجانیش را از دست می دهد. عدم تعادل ، آشفتگی ، و گم گشتگی واکنش های هیجانی افراطی در مواقع بحران هستند و در نتیجه فرد دچار احساس گناه ، ناامیدی، کاهش عزت نفس، و افسردگی می گردد. چیزی که بحران را بحران می کند خود آن حادثه و اتفاق نیست بلکه واکنش افراد به آن رویداد است که بحران را می سازد. افراد بسته به سن ، تجارب ، موقعیت ، سبک زندگی ، و مهارت های مقابله ای ،در یک موقعیت ممکن است واکنش های متفاوتی نسبت به شرایط بحرانی نشان دهند. تفاوت استرس و بحران در این است که استرس ها تداوم دارند ، از این رو افراد به نوعی یاد می گیرند که چگونه با آنها روبرو شوند و یا اینکه به زندگی با استرس عادت می کنند، اما بحران ها به طور معمول غیر منتظره و غیر قابل پیش بینی هستند و شدت آنها نسبت به استرس ها بیشتر است.


تاریخچه مدیریت بحران در جهان

در اوایل دهه 1940 در قالب روانپزشگی پیشگیری ، نظریه بحران به جهت حفظ سلامت روان فرد و جلوگیری از بیماری های روانی مطرح شد. که در این مورد به نظریه روانکاوی ساختار دادند و آن را برای کمک به افرادی که در طول زندگی دچار تنش و استرس بالا می شوند، به کار بردند. از چهره های شاخص در روانپزشگی پیشگیری اریک لیندمان می باشد. اریک لیندمان پس از حادثه آتش سوزی ( 1943 در بوستون) در کلوپ شبانه کوکنت گرو  و مشاهده بازماندگان حادثه  که دچار ترس و اندوه فراوان شده بودند بیان کرد که وقتی اتفاق تنش زا و بحرانی برای افراد پیش می آید افراد به دو صورت واکنش نشان می دهند: 1) با موقعیت کنار می آیند 2) توان روبرو شدن و کنار آمدن با مشکل را ندارند و تعادل و سلامت روان آنها به هم می ریزد.

مشاهدات لیندمان پایه ای شد برای ایجاد ساختار تئوریک در درک رفتار انسانی برای افرادی که در مواجهه با بحران ها دچار تنش و استرس می شوند. به طور کلی لیندمان نگاهش جامعه نگر بوده و برنامه ای هم که برای مقابله با بحران ارائه داد ، به پروژه ولسی معروف شد ، که اساس این پروژه دریافت کمک های روانی اولیه برای برخورد با بحران یا واقعه تنش زای غیر منتظره بود. همچنین در اوایل دهه 1940 تا سال 1960 فردی به نام جرالد کاپلان ، نظریه بحران را برای مقابله با بحران تعریف کرد . نگاه کاپلان متمرکز بر بیماری های روانی بود و  مبنای کارش را بر اساس مفاهیم روانپزشکی پیشگیری قرار داد و بر این اساس پیشگیری نوع اول ، دوم ، و سوم را تعریف کرد. 

پیشگیری نوع اول : وسیله ای است برای ارتقاء سلامت روان، بهداشت روانی افراد ، و کاهش بیماری های روانی. کاپلان معتقد است که در این نوع پیشگیری دو دسته عوامل هستند که می توانند در خدمت مقابله با بحران قرار گیرند. 1) عوامل اجتماعی   2) عوامل حاکم بر ارتباط بین فردی افراد

عوامل اجتماعی در زمینه کار با گروه های اجتماعی و سیاسی هستند در جهت نیل به اینکه اصلاحات مورد نیاز جامعه انجام شود. این اصلاحات حتی می تواند شامل اطلاع رسانی و آموزش در زمینه های مورد نظر باشد. برای مثال کمبود مسکن، نداشتن شغل، و نبود خدمات بهداشتی نوعی بحران محسوب می شود و در اینجا گروه های اجتماعی ، سیاسی، و دولت می توانند در این زمینه ها اصلاحاتی را ایجاد کنند. عامل دوم در زمینه مقابله با بحران هایی مثل مرگ ، بیماری ، و از دست دادن شغل است که به عوامل ارتباطی بر می گردد.

پیشگیری نوع دوم : وسیله ای برای کاهش تعداد موارد موجود بیماری های روانی است. یعنی اتفاقی افتاده و ما کارهایی انجام می دهیم تا از شیوع و تداوم آن جلوگیری کنیم. در پیشگیری نوع دوم از طریق برنامه ریزی ، مراجعه به موقع ، تشخیص و درمان فوری سعی می کنیم موارد مشکل کاهش پیدا کند. کاپلان عقیده داشت که اکثر بیماری های روانی حاد و کوتاه مدت هستند و باید خدمات درمانی آنها هم کوتاه مدت و سریع باشد که شامل مداخله اولیه در بحران می شود. 

پیشگیری نوع سوم : میزان ناتوانی های مزمن که بعد از وقوع بیماری های روانی مورد بررسی قرار می گیرد که در این مرحله کاپلان عقیده دارد که برای بهبود افراد باید توانبخشی صورت گیرد. خدمات توانبخشی( جسمی و  روانی) برای اکثر مشکلات و بحران ها انجام می شود. 

در واقع هسته پیشگیری نوع اول آموزش است . در پیشگیری نوع دوم تشخیص به موقع که در بطن آن آموزش هم وجود دارد به همراه درمان فوری مد نظر است. پیشگیری نوع سوم ، نوع اول و دوم را نیز در خودش داردو سخت تر است، چون توانبخشی برای بهبود افراد است و همزمان باید پیشگیری نوع دوم و اول را نیز انجام داد تا افراد بیشتری مبتلا نشوند.


تعریف مداخله در بحران

استفاده کوتاه مدت از مهارت ها و راهبردهای اختصاصی است برای کمک به افرادی که دچار بحران شده اند به جهت مقابله با آشفتگی ها و ناراحتی های ناشی از شرایط و رویدادهای اضطرابی خاص. با توجه به همین تعریف می توان گفت که مداخله در بحران رویکردی رهنمودی، کوتاه مدت ، مستقیم و فعال است که با فاصله کوتاهی بعد از بحران باید صورت گیرد. 


انواع بحران از نظر ماهیت

در کل 6 نوع بحران عاطفی وجود دارد :

1) بحران های وضعیتی

بحران هایی هستند که ناشی از فقدان آگاهی های لازم می باشد مثل اینکه فرد بلاتکلیف و سردرگم است . نمی داند چه شغلی انتخاب کند و یا اینکه نمی داند برای درمان علائم خود پیش چه متخصصی برود ( علائم به سختی قابل تشخیص است) و یا اینکه در شرایط مختلف زندگی نمی داند چطور انتخاب کند و تصمیم بگیرد. کمک به این افراد از طریق بخصوص درمان های راه حل محور به راحتی صورت می گیرد و با یک سری ارائه اطلاعات فرد از سردرگمی بیرون می آید. ولی بایستی توجه داشت که گاهی این بلاتکلیفی به سایر جنبه های زندگی فرد هم سرایت کرده است برای مثال یک جوان سردرگم در زمینه تحصیل و اشتغال ممکن است مشکلش را به جنبه های دیگر تعمیم دهد و فرد دچار بحران شود، که در این زمینه هم با ارائه اطلاعات و روشن کردن نکات مثبت فرد برای او ، مشکلش حل می شود.

2) انتقال های قابل انتظار زندگی

لفظ قابل انتظار بودن از حیث شایع بودن و مشکلات متعاقب آن مطرح می شود. این نوع بحران ، بحران های هنجاری و رشدی هستند که در بیشتر جوامع شایع است مثل مشکلات میانسالی و پیری ، تغییرات شغلی در میانسالی، تغییر مدرسه ، طلاق، بیماری لاعلاج

3) استرس های تکان دهنده

این نوع بحران عاطفی در نتیجه موقعیت های استرس زای بیرونی که غیر منتظره ، غیر قابل کنترل و از نظر هیجانی و عاطفی درهم کوبنده است به وجود می آید مثل مرگ ناگهانی یک عزیز ، قربانی خشونت یا تجاوز شدن، به طور ناگهانی ورشکسته شدن یا از دست دادن پایگاه اجتماعی ، تصادفات شدید ، و جنگ.

4) بحران های رشدی

در دوران های گذار زندگی ممکن است یک سری بحران های عمومی را تجربه کنیم و این بحران ها بیشتر منعکس کننده موضوعات وابستگی ، هویت جنسی ، تضاد ارزش ها ، صمیمیت عاطفی، و سطح خویشتن داری فرد است. بحران های رشدی به فرایند رشد و گذر از مراحل مختلف زندگی مربوط می شود و معمولا در الگوهای ارتباطی و یا مراحل حساس رشدی تظاهر پیدا می کنند. برای مثال از دست دادن مکرر شغل به دلیل اینکه فرد در کنار آمدن با سرپرستش ناتوان است. در اینجا فرد مهارت برقراری ارتباط مؤثر ، تحمل و خویشتن داری لازم را ندارد.

5) بحران های ناشی از آسیب روانی

بحران های عاطفی که در نتیجه آسیب روانی که از قبل موجود بوده، تسریع و تشدید شده اند. یعنی از قبل کارکرد روانی فرد مختل بوده و الآن مهارت مقابله فرد با موقعیت استرس زا ضعیف و دچار مشکل است و باعث می شود که موقعیت استرس زا تبدیل به یک بحران شود.

6) فوریت های روانپزشکی

موقعیت های بحرانی که در آن عملکرد کلی فرد دچار اختلال شدید شده و فرد قادر به مواظبت از خود و حفظ مسئولیت پذیری نیست. به عبارت دیگر فرد می تواند برای خود و دیگران خطرناک باشد. مثل کیس های خودکشی و یا افرادی که از مواد روان گردان استفاده می کنند.

طبقه بندی بحران های عاطفی به مشاور در درک بهتر ماهیت بحران و ارائه بهترین روش مداخله برای موقعیت بحرانی مورد نظر کمک می کند.


مراحل بحران از دید کاپلان

هم لیندمان و هم کاپلان هر دو معتقدند که افراد در مقابل بحران و حادثه ، دو واکنش بیشتر ندارند، یا انطباقی عمل می کنند یا غیر انطباقی. انطباقی ها شیوه های مسئله گشایی و حل مسئله را در مقابله با بحران ها ارائه می دهند. غیر انطباقی ها ، عوارض بحران برایشان می ماند و در مراحل بعدی و در بحران ها و اتفاقات بعدی این عوارض را با خود دارند و به صورت بزرگتر و شدیدتری نشان می دهند. به همین دلیل کاپلان مراحل بحران و بحث پیشرفت را مطرح می کند.


مرحله اول : تهدید یا واقعه ای که پیش می آید باعث ایجاد اضطراب شده و شخص شروع تنش را تجربه می کند. برای حل بحران و مقابله با آن از روش های رایج حل مسئله استفاده می کند تا بتواند تعادل هیجانی از دست رفته را جبران کند. حال اگر تلاش فرد در این مرحله مؤثر واقع نشود فرد به مرحله دوم ورود پیدا می کند.

مرحله دوم : در این مرحله به خاطر شکست راهبردهای مسئله گشایی ،تزلزل و از هم پاشیدگی در فرد افزایش پیدا می کند. در این صورت فرد برای رسیدن به تعادل و آرامش ،به روش های آزمون و خطا دست می زند. به عبارت دیگر خود را به آب و آتش می زند و می گوید هر کاری از دستم بر می آید انجام دهم. در واقع در این مرحله معمولا فرد نتیجه ای نمی گیرد و اوضاع وخیم تر می شود و فرد برای ورود به مرحله سوم آماده می شود.

مرحله سوم : فرد می گوید که باید از یک متخصص کمک بخواهم . اگر در این مرحله موفق شود و بتواند کمک درستی  از متخصص بگیرد آنگاه می تواند مشکلش را بازیابی و تعریف کند و با آن کنار بیاید و آن را حل و فصل نماید. ولی اگر نتواند از متخصص کمک مناسب را بگیرد و تلاش برای حل بحران ناموفق باشد، در این مرحله اضطراب فرد افزایش می یابد و تبدیل به حالات هراس ، وحشت ، و اختلال شدید در رفتار ، احساس  و ادراک فرد می شود. برای فرد دوره درمان کوتاه مدت برای رفع تنش های اولیه بحران لازم است که معمولا 6 هفته زمان نیاز است.


بحث پیشرفت: وقتی بحرانی اتفاق بیافتد و فرد مهارت های مقابله و سازگاری را برای مقابله با بحران نداشته باشد، در بحران های بعدی هم این ضعف مهارت و ناتوانی مقابله ای وارد می شود و شخص حتی شدیدتر و بیشتر از قبل در روبرو شدن با بحران دچار مشکل می شود.


اصول مداخله در بحران

فرد در وضعیت بحرانی ، با یک دوره کوتاه مدت درمانی می تواند آمادگی پذیرش تغییر را داشته باشد، چون پذیرش مشکل بخشی از پذیرش تغییر است. وقتی فرد آماده تغییر برای مواجهه با بحران می شود افراد مختلفی مانند مشاور، خانواده ، و دوستان مؤثرند. وقتی اتفاق بحرانی پیش می آید عوارض و فقدان و سوگواری های اولیه مثل از دست دادن شخص، رابطه ، امیال ،  امنیت و ... رخ می دهد و بلاخره نه فقط عملکرد روزمره فرد را مختل می کنند بلکه روی بحران های بعدی زندگی فرد هم تأثیر می گذارند. بنابراین در این مرحله وقتی دیگران از جمله مشاور می خواهند به فرد کمک کنند ، لازم است از تجارب گذشته مراجع در مورد فقدان ها، ارتباطات، و سایر مشکلات گذشته ،سؤال کنند تا حدود کار دستشان بیاید.

هدف اصلی مداخله در بحران ارائه کمک و حمایت به افراد دچار بحران  و خانواده های آنهاست تا بتوانند هر چه سریعتر تعادل روانشناختی خود را به دست آورند. بر اساس آنچه در مورد نظریه های بحران گفته ایم شش مؤلفه یا ویژگی را برای مداخله در بحران اشاره می کنیم:

  •  مداخله در بحران بر اهداف درمانی کوتاه مدت و مشخص متمرکز است. تاکید اصلی مداخله در بحران بر کاهش تنش و حل و فصل سازگارانه است و گاهی اوقات وجود محدودیت زمانی ( 8 -6 جلسه) می تواند انگیزه مراجع را برای رسیدن به اهداف تعیین شده افزایش دهد.
  • مداخله در بحران مستلزم تصریح و ارزیابی دقیق منبع استرس و معنای آن برای فرد و بازسازی شناختی فعال و مستقیم است. یعنی بتوانیم به فرد کمک کنیم تا منبع استرس را بشناسد و بتواند به بازسازی شناختی دست یابد.
  • مداخله در بحران به مراجع کمک می کند که مکانیسم های حل مسئله سازگارانه را یاد بگیرد و بتواند به سطح عملکرد قابل قبول قبل از بحران برسد.
  • مداخله در بحران واقعیت گراست و بر تصریح و شفاف سازی برداشت ها و ادراکات شناختی، رویارویی و مواجهه با انکارها و تحریف ها، و فراهم آوردن حمایت عاطفی به جای اطمینان بخشی کاذب است.
  • مداخله در بحران در حد امکان از شبکه ارتباطی و اجتماعی مراجع جهت فراهم آوردن حمایت برای فرد و انتخاب و اجرای راهبردهای مقابله ای مؤثر استفاده می کند.
  • مداخله در بحران می تواند مقدمه و سر آغاز درمان های بعدی باشد.

نظریات بحران نسبت به بقیه نظریه های درمانی کوتاه مدت و سریع هستند. از نظریه های مشاوره و روان درمانی می توانیم در شرایط بحرانی و برای کمک به شخص دچار بحران ( بلایای طبیعی ، سوگ ، فقدان ،خودکشی ،طلاق، شکست عشقی ، تجاوز، بیماری لاعلاج، و ...) استفاده کنیم . برای مثال وقتی می خواهیم باورهای غیر منطقی فرد را به باورهای منطقی تبدیل کنیم از رویکرد شناختی- رفتاری بهره می گیریم . یا وقتی به درمانجو می گوییم این اتفاق یا بحران بطور بالقوه برای شما رشد دهنده است ،آن وقت از نظریه وجودی استفاده کرده ایم . یا زمانی که یک نفر اقدام به خودکشی داشته و ما در بررسی فرد ، ترتیب تولد ، مشکلات حین ضایمان( ضربه ها) ، و روابط بین فردی را بررسی می کنیم، از نظریه روان پویایی آدلر استفاده کرده ایم.


نویسنده : نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره توانبخشی از دانشگاه علامه طباطبایی

با تشکر از دکتر آتوسا کلانتر هرمزی استاد دانشگاه علامه طباطبایی


بیشتر بخوانید : روان درمانی وجودی


برای مشاهده ویدئوهای انگیزشی و موفقیت کلیک کنید: نماشا، نگاه نو

جملات تاکیدی موفقیت آمیز


مقدمه

زندگی واقعا بسیار ساده است ، از هر دست که بدهیم ، از همان دست پس می گیریم. هرگونه درباره خود بیاندیشیم ، برایمان به واقعیت در می آید. من معتقدم که هر کس از جمله خودم- صد در صد مسئول همه چیزهایی است که در زندگیش پیش می آید. هر اندیشه ای که از ذهن ما می گذرد، آینده ما را می آفریند. هر کدام از ما با اندیشه ها و احساسهایمان ، تجربه های خود را می آفرینیم. اندیشه هایی که به ذهن ما راه می یابد و کلماتی که بر زبان می رانیم ، تجربه های ما را می آفریند. خود ما اوضاع و شرایط را می آفرینیم ، و بعد برای ناکامی خود دیگران را سرزنش می کنیم و اقتدار خویش را از دست می دهیم.

هیچ کس و هیچ چیز و هیج جا ، بر ما اقتداری ندارد. زیرا ما تنها اندیشه ور ذهن خودمان هستیم. ما تجربه ها و واقعیت خویش و همه کسانی را که در این واقعیت جا گرفته اند،می آفرینیم. کدامیک از دو جمله زیر تکیه کلام شماست؟

- همه منتظرند که سر بزنگاه گیرم بیاورند.

- همه منتظرند تا اگر خدمتی از دستشان بر می آید، لطفی در حقم بکنند.

هر یک از این معتقدات تجربه هایی کاملا متفاوت ایجاد می کند. کائنات ما را در هر اندیشه ای که برگزینیم و به آن معتقد باشیم ، کاملا حمایت می کند. به عبارت دیگر ذهن نیمه هشیار ما، هر اعتقادی را که انتخاب کنیم می پذیرد.از این رو هر اعتقادی که درباره خود یا درباره زندگی داشته باشیم، برایمان به واقعیت در می آید.

کلام ، عصای معجزه گر

انسان با هر کلامی که بر زبان می آورد به طور مداوم قوانینی را برای خود وضع می کند.در واقع انسان بسته به نوع کلامش پیشاپیش برای خود شکست یا پیروزی را به ارمغان می آورد. به علت توانایی و تأثیری که در کلام وجود دارد ، هر چه انسان به زبان می آورد همان را به سوی خود جذب می کند. بی دلیل نیست افرادی که مدام از بیماری و کسالت صحبت می کنند اغلب خود بیمار هستند ودر مقابل افرادی که همواره راجع به پول صحبت می کنند ثروتمند هستند.بنابراین بیایید درباره آنچه دوست داریم باهم صحبت کنیم نه آن چیزهایی که دوست نداریم. 

انسان به واسطه کلام روشن خود می تواند شفا و برکت و سعادت را به سوی خود جذب کند. در این میان هر چه برای دیگران بخواهیم خودمان هم از آن بهره مند می شویم. آدمی می تواند با سحر کلامش وضعیت نابسامانش را بسامان نماید ، مشروط بر آنکه در کلامش به جای غم و اندوه، شادی و سرور، به جای بیماری ، سلامتی و به جای فقر و تنگ دستی ، برکت و فراوانی باشد.

جملات تاکیدی قانون جذب

بیاموزید که جمله های مثبت به کار ببرید. هر جمله ای که به کار می برید جمله ای تاکیدی است. ما اغلب با جملات منفی فکر می کنیم. جملات منفی تنها کاری که می کنند این است که بر آنچه نمی خواهید می افزایند. سعی کنید مدام درباره اینکه می خواهید زندگی شما چگونه باشد، جمله هایی مثبت بگویید. نکته بسیار مهم این است که همیشه جمله های خود را به زمان حال بگویید برای مثال: من هستم ، من دارم. چون در این صورت ذهن نیمه هشیار شما مانند خادمی مطیع ، خواسته های شما را در دسترس خواهد پنداشت. در ادامه  تعدادی از جملات تاکیدی  خدمت شما عزیزان ارائه می شود. 

تمرین روزانه

یکی دو عبارت تاکیدی را برگزینید و هر روز آنها را ده یا بیست بار بنویسید. با اشتیاق آنها را به صدای بلند بخوانید. از عبارت های تاکیدی خود آواز بسازید و با شادمانی آنها را بخوانید.بگذارید که در تمام روز ذهن شما به این عبارت های تاکیدی بیاندیشد. اگر عبارت های تاکیدی با استواری به کار گرفته شوند، به اعتقاد بدل می شوند و همواره ثمر خواهند داشت،به صورتی که حتی تصورش را نیز نمی توان کرد.

جملات تاکیدی برای گشایش کار

- به هر چه دست می زنم موفق از آب در می آید.

- برای خدماتم مشتریان بیشمار وجود دارد.

- من به دور پیروزی می افتم.

- من مانند مغناطیس ثروت الهی را به سوی خود جذب می کنم.

- فرصت های طلایی در هر گوشه و کنار منتظر من هستند.

- هر گونه ثروت و توانگری به سوی من می آید.

-عشق الهی در جزء جزء زندگیم سرگرم کار است.

- هم اکنون دروازه های شادمانی و خوشی به رویم گشوده می شوند.

- برای شادمانی ، عشق ، و ثروت سپاسگزارم.

- من از انجام کار دلخواهم درآمدی نیکو دارم، کارم موجب شادمانی و شادکامی من است.

- هزاران هزار خوبی از هزاران هزار راه به سویم می آید.

- کارم را به خداوند می سپارم تا به آن سر و سامان دهد.

- خداوند روزی رسان بیکران من است و هم اکنون به همه زوایای زندگیم برکت می دهد.

- عشق الهی در جزءجزء وجودم سرگرم کار است.

- هدیه تندرستی و کامیابی،  از چهار سو به سوی من می آید.

- خیر و صلاحم هم اکنون پدیدار می شود و آنچه غیر منتظره است رخ می دهد.

- من خود را دوست دارم و تایید می کنم.

- هوش و نبوغ درونی ام آشکار شده تا سرنوشتم را تغییر دهد.

- سرنوشت تغییر یافته است و اوضاع بر وفق مراد است.

- اکنون که ایمان در من جوشان است، بر هر وضعیتی برتر هستم.

- خداوند معجزات را از راههایی اعجاب آور نشان خواهد داد.

- برکتهای من چنان بیکران است که در خیال نمی گنجد.


بیشتر بخوانید: جک کانفیلد کلید کاربردی قانون جذب

دوستان این هم لینک کانال ویدئویی من : نماشا ، نگاه نو


نویسنده : نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره از دانشگاه علامه طباطبایی


منابع:

- کتاب شفای زندگی نوشته لوییز هی

- کتاب نوشته هایی از فلورانس اسکاول شین ترجمه پروین قائمی

- کتاب از دولت عشق نوشته کاترین پاندر

مدیریت زمان و برنامه ریزی


اهمیت مدیریت زمان

تا به حال بسیار شنیده اید که وقت طلاست و فقط افراد بی هدف وقتشان را با تنبلی یا پرداختن به کارهای بیهوده تلف می کنند. اگر انسان هدفداری هم باشید ممکن است برای انجام کارهای زیادی که در پیش دارید وقت کافی نداشته باشید. به عبارت دیگر همیشه به اندازه کافی وقت داریم ! کافی است از آن به درستی استفاده کنیم. این صحبت بدین معنی است که بسیاری از کارهایی که وقت زیادی را از ما می گیرند بیهوده، غیر ضروری، و یا با بازدهی پایین است. اگر وقتتان را با کارهای کم ارزش مثل تماشای تلویزیون، گفتگوهای بی هدف و طولانی ، سر کوچه ایستادن، مهمانی رفتن زیاد، خواندن مجلات ورزشی زیاد، خواندن زیاد روزنامه، پیگیری بیش از حد مسائلی که در خوشبختی شما نقش زیادی ندارند، و غیره تلف کنید به این کارهای بیهوده عادت می کنید. و دیگر نمی توانید کارهای ارزشمند و موفقیت آمیز که در سرنوشتتان مؤثر است انجام دهید زیرا وقت آن را ندارید. بخصوص اینکه قسمت زیادی از فکر و مغزتان درگیر کارهای بیهوده ای می شود که می تواند سد راه پیروزی و موفقیت شما شود.

واقعیت این است که زمانی را که برای خواندن یک مجله ورزشی می گذارید همان زمانی است که می توانید صرف خواندن یک کتاب مفید نمایید و زمانی را که به گفتگوهای پوچ درباره بازیکنان یک تیم فوتبال تلف می کنید همان زمانی است که می توانید در محضر یک استادکار و یا معلم ، فن جدیدی را یاد بگیرید. اگر از انرژی و وقت خود برای کارهای ارزشمند استفاده کنیدیقینا انسان ارزشمندی می شوید. مدیریت زمان مدیریت زندگی و سرنوشت است.

معمول ترین عامل اضطراب در دنیای امروز داشتن کار زیاد و وقت کم است. در واقع " فقر زمانی " بزرگ ترین مسئله ای است که امروز با آن روبرو هستیم. به علت محدودیت هایی از قبیل کمبود بودجه ، کاهش تعداد کارمندان، کوچک کردن سازمان ها و فشارهای رقابتی، افراد مجبور به قبول مسئولیت های بیشتری می شوند. مسئولیت هایی که برای عملکرد عادی سازمان یا بخشی از آن ضروری است. اینجاست که اهمیت مدیریت زمان و اولویت بندی امور بیش از پیش احساس می شود.


مدیریت زمان


اصول مدیریت زمان

رموز موفقیت در مدیریت زمان عبارتند از:

1- تعیین اولویت در کارها

2- تمرکز کامل روی یک فعالیت برای مدت زمان معینی

شاید بهترین کار این باشد که مدام این سؤال مهم را از خود بپرسید:" در این لحظه بهترین استفاده ای که می توانم از وقتم بکنم چیست؟ " این سؤال بیش از هر پرسش دیگری می تواند شما را ساعت به ساعت هدایت کند.

اول مهم ترین کارها را شروع کنید

گرایش طبیعی همه ما این است که سعی خودمان را در کارهای کوچک به کار ببریم و در برابر این وسوسه که اول کارهای کوچک را تمام کنیم تسلیم می شویم. چون انجام کارهای کوچک آسانتر و اغلب نوعی تفریح است. اما باعث می شود که از انجام کارهای مهم عقب بیافتیم و در نتیجه دچار اضطراب بشویم. پس سازماندهی کارها و تمرکز روی ارزشمندترین آنها در واقع یعنی شروع اعمال کنترل روی وقت مان و کاهش میزان اضطراب.

تصمیم بگیرید

همین امروز تصمیم بگیرید یکی از بهترین افراد در زمینه مدیریت زمان باشید و به وسیله آن زندگی شخصی و حرفه ای خودتان را در مسیر پیشرفت و تعالی قرار دهید. به همین دلیل است که فرانکلین می گوید: " اگر زندگی را دوست دارید، زمان را هدر ندهید چون اساس زندگی است."

از گرانبهاترین سرمایه تان استفاده کنید

بزرگ ترین و تنها سرمایه شما در زندگی زمان است. اگر وقت فراوانی داشته باشید تقریبا انجام هر کاری امکان پذیر است. ولی اگر به هر دلیل، زمان متوقف شود، همه امکانات هم نابود خواهد شد. ملکه الیزابت اول، ملکه انگلستان، یکی از ثروتمند ترین زنان جهان بود و نصف مملکت به او تعلق داشت. هنگامی که در بستر مرگ بود، رو به پزشک خود کرد و گفت:" برای چند دقیقه وقت بیشتر حاضرم همه دارایی ام را بدهم."

همین الآن شروع کنید

زمان مناسب برای دانستن قدر هر دقیقه گرانبها از عمرمان همین الآن است، نه بعدا که دقیقه ها از دست رفته اند.

دید بلند مدت داشته باشید

دکتر ادوارد بن فیلد از دانشگاه هاروارد در نتیجه مطالعات عمیق خود درمورد موفقیت و اولویت بندی به این نتیجه رسید که موفق ترین افراد و آنهایی که برای کسب استقلال مالی بیشترین شانس را دارند، همیشه با هر تصمیم خود در زمان حال، آینده را هم در نظر می گیرند و هر چه این افراد آینده دورتری را برای برنامه ریزی مد نظر قرار می دهند احتمال موفقیت آنها بیشتر می شود.

از لذت های فوری چشم پوشی کنید

اقتصاددانان می گویند:" علت اصلی شکست های مالی و شخصی گرایش طبیعی افراد به صرف همه درآمدشان و حتی بیشتر از آن و انجام کارهای آسان و لذت بخش است. از طرف دیگر، انجام کارهای مهم گر چه ممکن است مشکل باشد، شاهراه رسیدن به عزت نفس و رضایت مندی است." چیزی که به آن "آینده" می گوییم به زودی به زمان حال تبدیل می شود و هر فداکاری که امروز انجام بدهیم با بهره مرکب آن در آینده ای درخشان در انتظار شماست.

ارزش هایتان را مشخص کنید

اساس برنامه ریزی شخصی باورها و ارزش های شماست. این ارزش ها هسته مرکزی وجود شما را به عنوان یک انسان تشکیل می دهند، زمینه اصلی باورهای شما هستند و موجب انسجام شخصیت شما می شوند. مشخص کردن ارزش ها گام اول برای ایجاد اعتماد به نفس، عزت نفس و پرورش شخصیت است. وقتی بر مبنای ارزش های خودتان زندگی کنید. احساس قدرت ذهنی، رضایت و توانمندی می کنید و می توانید به اهدافتان دست پیدا کنید.

ببینید چه چیزی واقعا باعث شادی شما می شود و زندگی تان را بر اساس آن سازماندهی کنید. ارزش های واقعی خودتان را بنویسید و بر مبنای آنها برنامه ریزی کنید. برای تعیین ارزش هایتان به باورهایتان فکر کنید. باورهای خود شما نه چیزهایی که دیگران از شما انتظار دارند. از همه اشتباهات تان درس بگیرید و آنها را یادداشت کنید. از این اشتباهات مانند پله ای برای صعود به سوی موفقیت های بزرگ در آینده استفاده کنید.

توجه به سه محور اصلی زندگی

زندگی خود را در اطراف سه محور "خانواده" ، "شغل" ، و "اهداف شخصی" سازماندهی کنید. ضروری است که مدام از امور جاری فاصله بگیرید و با تقسیم منطقی وقتتان برای این سه محور اصلی ، به جای اینکه تحت فشارهای مختلف زندگی قرار بگیرید بر زندگی تان مسلط شوید. صرف چند لحظه تفکر برای استفاده از وقت، مدیریت آن را بهبود می بخشد.

هدف هایتان را مشخص کنید

اهداف ملموس و غیر ملموس شما در زمینه شخصی ، خانوادگی ،و شغلی چه هستند؟ یک هدف ملموس خانوادگی می تواتند خانه بزرگتر، اتومبیل بهتر، تلویزیون مدرن تر، یک مسافرت و هر چیز دیگری که با پول سر و کار دارد باشد. هدف های غیر ملموس مثل روابط بهتر با اعضای خانواده، صرف زمان بیشتر برای قدم زدن با آنها یا کمک در امور منزل است. هدف و عصاره اصلی مدیریت زمان دستیابی به اهداف خانوادگی و شخصی است.

زمینه دوم اهداف حرفه ای است این زمینه با اهداف گروه اول در ارتباط است. چطور می توانید درآمدی داشته باشید که به وسیله آن به اهداف خانوادگی دست پیدا کنید؟ چطور می توانید صاحب مهارت ها و توانایی هایی بشوید که از دیگران جلو بیافتید؟

سومین زمینه اهداف شخصی ( پرورش شخصیت) است. فراموش نکنید پیشرفت بیرونی شما وابسته به پیشرفت درونی تان است. اگر بخواهید در زندگی شخصی و حرفه ای به اهداف ارزشمندی دست پیدا کنید، باید اول خودتان را پرورش بدهید. بزرگ ترین رمز موفقیت این است که بدانید شما می توانید هر چه می خواهید بشوید و به هر هدفی که مد نظرتان است برسید، به شرطی که بدون وقفه روی خودتان کار کنید. سعی کنید هر روز در جهت رسیدن به اهداف در سه زمینه شخصی، خانوادگی، وشغلی گامی به جلو بردارید.

روشن کردن اهداف

کلید اصلی برای دستیابی به موفقیت های بزرگ ، روشنی اهداف است. موفقیت شما در زندگی عمدتا به این بستگی دارد که تا چه اندازه آنچه که واقعا می خواهید برایتان روشن باشد. افرادی که اهداف مکتوب و روشن دارند در مدتی کوتاه به موفقیت هایی دست می یابند که افراد بی هدف تصور آن را هم نمی کنند. هر چه اهدافتان را بیشتر بنویسید و بازنویسی کنید و درباره انها فکر کنید، در ذهنتان روشنتر می شوند. در این صورت به احتمال زیاد بیشتر به کارهایی که شما را به اهدافتان نزدیک می کند خواهید پرداخت و وقت کمتری را صرف کارهای نامربوط خواهید کرد.

اصل پارتو

یکی از مفید ترین اصول مدیریت زمان و زندگی اصل 80/20 است که به نام پایه گذار ایتالیایی آن ویلفردو پارتو ، که آن را در سال 1895 ابداع کرد، نامیده شده است. پارتو متوجه شد که در جامعه او مردم به دو گروه تقسیم می شوند:"تعداد کم و مهم" شامل 20 در صد افراد صاحب ثروت و قدرت و "تعداد زیاد و کم مایه" شامل 80 درصد مردم از طبقات پایین اجتماع. پارتو بعدا متوجه شد که سایر فعالیت های اقتصادی هم از این اصل پیروی می کنند. برای مثال، طبق این اصل ، 80 در صد از نتایجی که به دست می اورید نتیجه 20 درصد از فعالیت شماست، 20 درصد مشتری ها 80 درصد خرید را انجام می دهند، 20 درصد کالا و خدمات 80 درصد سود را به وجود می آورند و مانند آن.

اصل پارتو را در همه کارهای خود به کار ببندید زیرا این خود یک بزرگراه خوشبختی است. برای مثال در زندگی شما فعالیت هایی وجود دارد که با 20 درصد وقت گذاشتن برای آنها سبب نتایج معادل 80 درصد می شوند، و بر عکس، شما ممکن است سال ها مشغول به کاری باشید که 80 درصد وقت شما را به خود اختصاص دهد ولی فقط 20 درصد در زندگی شما مؤثر باشد. دقت کنید که اینطور نباشد.

اگر هدف هایتان را لیست کنید و از نظر اهمیت شماره 1 تا 10 به آنها بدهید، می بینید که 20 درصد از هدف های بالا ، 80 درصد در خوشبختی و زندگی شما مؤثر است در حالیکه 80 درصد بقیه هدف ها فقط 20 درصد از آرزوهای شما را برآورده می کند. زمان را در کنترل خود بگیرید و وقتتان را بیهوده تلف نکنید. به طوریکه اولویت را بر کارها و برنامه هایی بگذارید که 80 درصد در رسیدن به هدف ، شما را کمک می کند. همین الآن دست به کار شوید و حداقل 5 کار بیهوده و کم ارزشی که تا کنون سبب اتلاف وقت و عمر شما شده است را یادداشت کرده و به جای آن 5 کار خوب و ارزشمند را جایگزین کنید و عملا آنها را به اجرا درآورید. با این کار بعد از مدت کوتاهی از بیهودگی دور و تبدیل به انسان ارزشمندی می شوید. شک نکنید.


نویسنده : نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره از دانشگاه علامه طباطبایی


بیشتر بخوانید: 

رازهایی که زنان را در زندگی شخصی و حرفه ای به موفقیت می رساند


برای مشاهده ویدئوهای متنوع کلیک کنید نماشا ، نگاه نو


منابع:

- کتاب مهارت زندگی در جامعه امروز نوشته مهندس داود سعادت کیش

- کتاب استفاده از مدیریت زمان در زندگی شخصی و حرفه ای نوشته برایان تریسی

درمان وجودی pdf


زندگینامه ویکتور فرانکل



ویکتور فرانکل (1997-1905) در وین به دنیا آمد و تحصیل کرد. او مراکز راهنمایی جوانان را در سال 1928 دایر کرد و تا سال 1938 آنها را اداره نمود. فرانکل از سال 1942 تا 1945 در اردوگاه های اسرای نازی در آشویتس و داخو زندانی بود و والدین، برادر ، همسر ، و فرزندان او در آنجا مردند. او تجربیات وحشتناک خود را در این اردوگاه ها به یاد می آورد، ولی توانست از آنها به صورت سازنده استفاده کند و اجازه ندهد که عشق و علاقه او را به زندگی کاهش دهند. او به سرتاسر دنیا سفر کرد و در اروپا، آمریگپکای لاتین، آسیای جنوب شرقی، و ایالات متحده سخنرانی هایی را ایراد نمود.

فرانکل مدرک پزشکی خود را در سال 1930 و دکترای خود را در فلسفه در سال 1949 از دانشگاه وین دریافت کرد. او در دانشگاه وین استادیار شد و بعدا در دانشگاه بین المللی ایالات متحده واقع در سن دیاگو، سخنران برجسته ای شد. او در دانشگاه های هاروارد، استنفورد، و ساترن متدودیست، استاد مدعو بود. آثار فرانکل به بیش از 20 زبان ترجمه شده اند، و عقاید او همچنان تأثیر عمده ای بر رشد درمان وجودی دارد. کتاب جالب او با عنوان انسان در جستجوی معنی (1963) در سر تاسر دنیا پرفروش بوده است.


درمان وجودی فرانکل

گرچه فرانکل قبل از سال های وحشتناک خود در اردوگاه های مرگ نازی ، ابداع رویکرد وجودی در کاربست بالینی را آغاز کرده بود، اما تجربیات او در این اردوگاه ها ، دیدگاه های وی را تأیید کردند. او معتقد بود که حتی در شرایط وحشتناک، می توانیم بازمانده آزادی معنوی و استقلال ذهن را حفظ کنیم. فرانکل معتقد بود که ماهیت انسان بودن ، در جستجو کردن معنی و هدف نهفته است. او باور داشت که عشق عالی ترین هدفی است که انسان ها می توانند آرزو کنند و رستگاری ما از طریق عشق است. ما می توانیم این معنی را از طریق اعمال و نیازهایمان ، با تجربه کردن ارزش ( مانند عشق یا موفقیت ها از طریق کار ) ، و رنج کشیدن کشف کنیم.

فرانکل در واکنش به اغلب عقاید جبرگرایانه فروید، نظریه و کاربست روان درمانی خودش را به وجود آورد که بر مفاهیم آزادی ، مسئولیت، معنی، و جستجو برای ارزش ها تأکید داشت. من به این دلیل فرانکل را به عنوان یکی از شخصیت های اصلی رویکرد وجودی انتخاب کرده ام که نظریه های او به وسیله مصیبت های زندگی اش آزمایش شده اند، زیرا او طوری زندگی کرد که نظریه اش از آن دفاع می کند.

زمینه تاریخی درمان وجودی


تفکر روانشناسان و روانپزشکان وجودی در قرن نوزدهم تحت تأثیر چند فیلسوف و نویسنده قرار داشت:


سورن کی یر کگارد : فیلسوف و حکیم الهی مسیحی اهل دانمارک بود. او به نقش اضطراب و عدم اطمینان یا نامعلومی در زندگی پرداخت. کییرکگارد معتقد بود که اضطراب مدرسه ای است که در آن برای خودبودن آموزش دیده ایم. زندگی اتفاق پشت اتفاق است و به جز حتمی بودن مرگ ، تضمین دیگری وجود ندارد. این به هیچ وجه حالت راحتی نیست، اما برای انسان شدن ما ضروری است. به اعتقاد او "بیماری تا حد مرگ" زمانی ایجاد می شود که با خودمان روراست نباشیم.

فردریش نیچه : فیلسوف آلمانی که برای نیروی اراده ارزش قائل بود. کی یر کگارد و نیچه با تحلیل های پیشگام خود در مورد اضطراب ، افسردگی، ذهنیت، و خود اصیل، بنیان گذاران دیدگاه وجودی محسوب می شوند.

مارتین هایدگر : وجودنگری پدیدار شناختی هایدگر به ما یادآور می شود که در دنیا وجود داریم و نمی توانیم خود را جدا از دنیایی که به داخل آن افکنده شده ایم، تصور کنیم. ما تا ابد زنده نیستیم تا روزهای متوالی را با گفتگوهای سطحی و کارهای عادی هدر دهیم. تنها چاره کار ، زندگی صادقانه و به صورت اصیل است یعنی زندگی که بر اساس توقعات دیگران سازمان نیافته باشد.

مارتین بابر: موضع بابر نسبت به اغلب وجودنگرها کمتر فردگرایانه بود. او گفت که ما انسان ها در نوعی حالت بینابین زندگی می کنیم، یعنی هرگز فقط من وجود ندارد، بلکه همیشه دیگری هم وجود دارد. بابر بر اهمیت حضور تأکید می کند که سه وظیفه دارد: 1) روابط واقعی من/تو را امکان پذیر می سازد  2) به وجود داشتن در یک موقعیت معنی می دهد  3) فرد را قادر می سازد تا در زمان حال احساس مسئولیت کند .

لودویگ بیزوانگر: تحلیل گر وجودی که بر ابعاد ذهنی و معنوی وجود انسان تأکید می کرد. او با ارائه مدل کل نگری در مورد self ، به رابطه بین شخص و محیط او می پردازد. او برای بررسی کردن ویژگی های مهم خود، از جمله انتخاب، آزادی، و دلسوزی و اهمیت دادن، از روش پدیدار شناختی استفاده کرد. او رویکرد وجودی خود را عمدتا بر عقاید هایدگر استوار کرد و نظر هایدگر را در مورد اینکه ما "به این دنیا افکنده شده ایم " پذیرفت . با این حال به اعتقاد بینزوانگر، این"افکنده شدن" مارا از قید مسئولیت انتخاب های خود و برنامه ریزی برای آینده خلاص نمی کند.

مدارد باس : بینزوانگر و باس روانکاوان وجودی اولیه و شخصیت های مهم در شکل گیری روان درمانی وجودی بودند. آنها به هستی در دنیا اشاره کردندکه به توانایی ما در اندیشیدن به رویدادهای زندگی و معنی دادن به این رویدادها مربوط می شود. آنها معتقد بودند که درمانگر باید بدون پیش فرض هایی که از این آگاهی تجربی جلوگیری می کنند، به دنیای ذهنی درمانجو وارد شوند.

ژان پل سارتر : او تا اندازه ای در اثر سال هایی که در جنبش مقاومت فرانسه در جنگ جهانی دوم سپری کرده بود، متقاعد شده بود که انسان ها خیلی بیشتر از آنچه وجودنگرهای پیشین باور داشتند، آزاد هستند. به اعتقاد سارتر ، ناتوانی در تأیید کردن آزادی و حق انتخاب به مشکلات هیجانی منجر می شود. این نوعی بهانه تراسی است که بگوییم:"من به خاطر شرایط گذشته ام اکنون نمی توانم تغییر کنم". ما در هر لحظه به وسیله اعمالمان تصمیم می گیریم چه کسی باشیم. وجود ما هرگز ثابت و پرداخته شده نیست.


شخصیت های اصلی در روان درمانی وجودی امروزی

ویکتور فرانکل : او شخصیت اصلی در شکل گیری درمان وجودی در اروپا و انتقال آن به ایالات متحده است. اساس کار فرانکل دو نقل قول از نیچه بود: یکی آنکه " کسی که دلیلی برای زنده ماندن دارد می تواند تقریبا هر چیزی را تحمل کند" و نقل قول دیگر  " آنکه مرا نمی کشد، مرا نیرومندتر می کند" . فرانکل معنادرمانی را به وجود آورد که به معنی" درمان از طریق معنی" است. موضوع اساسی در کارهای او این است که زندگی تحت هر شرایطی معنی دارد، انگیزش اصلی برای زیستن میل به معنی است، ما آزادیم تا در هر چیزی که به آن فکر می کنیم معنی بیابیم ، و باید برای اینکه کاملا زنده باشیم، باید بدن، ذهن، و روح را یکپارچه کنیم. هدف فرایند درمان این است که افراد را برای پیدا کردن معنی و هدف از طریق رنج کشیدن، کار ، و عشق، به چالش بطلبد.

رولو می: رولو می روانشناس مانند فرانکل عمیقا تحت تأثیر فیلسوفان وجودی ، مفاهیم روانشناسی فروید، و چند جنبه از روانشناسی فرد نگر آدلر قرار داشت. می یکی از شخصیت های اصلی بود که وجودنگری را از اروپا به ایالات متحده آورد و مفاهیم اساسی آن را در قالب روان درمانی پیاده کرد. به عقیده می "وجود داشتن" جرأت می خواهد، و انتخاب ها تعیین می کنندکه چه نوع آدمی شویم. درون ما کشمکش مداومی وجود دارد. گرچه می خواهیم در جهت پختگی و استقلال رشد کنیم، اما می فهمیم که این گسترش فرایندی عذاب آور است.

ایروین یالوم: یالوم بر اساس این عقیده که وجودنگری به " مقدرات اساسی وجود" می پردازد، رویکرد خودش را به روان درمانی فردی و گروهی به وجود آورد. مقدرات اساسی وجود عبارتند از: انزوا و رابطه با دیگران، مرگ و زیستن به طور کامل، و بی معنایی و معنی . یالوم معتقد است که اکثر درمانگران با تجربه، صرف نظر از گرایش نظری خود، تعدادی از موضوعات اساسی وجودی را به کار می گیرند. و اینکه چگونه ما به این موضوعات وجودی رسیدگی کنیم، با طرح ریزی و کیفیت زندگی ما ارتباط زیادی دارد.

جیمز بوگنتال: اصطلاح روان درمانی" وجودی-انسان گرا" را وضع کرد و سخنگوی اصلی این رویکرد بود. او بر پرورش دادن حضور درمانجو و درمانگر تأکید داشت. او روش هایی را ابداع کرد تا به درمانجو در عمیق کردن کاوش، یا جستجوی درونی کمک کند. وظیفه اصلی درمانگر این است که به درمانجویان کمک کند تا به جای اینکه صرفا در مورد خودشان حرف بزنند، در لحظه کنونی، در مورد خودشان چیزهای تازه ای را کشف کنند. آنچه در رویکرد بوگنتال اهمیت دارد، نظر او در مورد مقاومت استکه از دیدگاه وجودی-انسان گرا، فقط مقاومت نسبت به درمان نیست، بلکه بیشتر حضور کامل داشتن در مدت درمان و در زندگی است. انواع مقاومت عبارتند از: توجیه کردن عقلانی ، اهل جر و بحث بودن، همیشه به دنبال خشنود کردن بودن، و سایر حالت های محدودکننده زندگی.


درمان وجودی

درمان وجودی بیشتر یک شیوه تفکر یا نگرش نسبت به روان درمانی است تا سبک خاصی از اجرا کردن روان درمانی . درمان وجودی را به بهترین وجه می توان به صورت رویکردی فلسفی توصیف کرد که بر کاربست درمانی مشاور تأثیر می گذارد. درمان وجودی بر کاوش موضوعاتی چون فناپذیری ، معنی ، آزادی ، مسئولیت، اضطراب، و تنهایی به صورتی که با کشمکش کنونی فرد ارتباط پیدا می کنند، تمرکز می کند. هدف درمان وجودی این است که به درمانجویان در کاوش " مقدرات زندگی" وجودی آنها، اینکه چگونه گاهی اینها نادیده گرفته شده یا انکار می شوند، و چگونه رسیدگی کردن به آنها در نهایت به وجود با معنی تری منجر می شود، کمک شود .

رویکرد وجودی با برداشت جبرگرایانه از ماهیت انسان که روانکاوی سنتی و رفتارگرایی رادیکال از آن استفاده می کنند، مخالف است. درمان وجودی براین فرض استوار است که ما آزادیم و بنابراین، مسئول انتخاب ها و اعمال خود هستیم. ما خالق زندگی خود هستیم، و مسیرهایی که دنبال می کنیم، تدارک می بینیم. فرض بنیادی وجودی این است که ما قربانی شرایط نیستیم، زیرا به مقدار زیاد، همان کسی هستیم که تصمیم گرفته ایم باشیم. یکی از هدف های روان درمانی وجودی این است که افراد را ترغیب کند از فریب دادن خودشان در مورد مسئول نبودن برای آنچه برایشان اتفاق افتاده است و توقع بیش از حد از زندگی، دست بکشند.

مشاوره وجودی

مفاهیم اصلی درمان وجودی

این دیدگاه اصولا رویکردی تجربی به مشاوره است نه مدل نظری منسجم. رشد شخصیت بر اساس منحصر به فرد بودن هر شخص استوار است. درک خویشتن از دوران طفولیت به وجود می آید. تمرکز روی زمان حال و آنچه فرد قرار است بشود می باشد، یعنی این رویکرد به سمت آینده گرایش دارد و قبل از عمل کردن بر خود آگاهی تأکید دارد.

هدف های درمان

هدف مشاور کمک به درمانجویان است تا بفهمند آزاد هستند و از مسئولیت های خود آگاه شوند. به چالش طلبیدن آنها برای اینکه بفهمند مسئول رویدادهایی هستندکه قبلا تصور می کردندبرای آنها اتفاق افتاده اند . هدف دیگر مشخص کردن عواملی است که جلوی آزادی را می گیرند.

رابطه درمانی

وظیفه اصلی درمانگر درک دقیق بودن در زمان حال درمانجوست. روی بی واسطگی رابطه درمانجو- درمانگر و اصالت مواجهه در زمان حال تأکید می شود. درمانجو و درمانگر می توانند در اثر این مواجهه تغییر کنند.

تکنیک های درمان وجودی

مداخله هایی که درمانگران وجودی اجرا می کنند، بر دیدگاه های فلسفی در مورد ماهیت وجود انسان استوار هستند. این درمانگران به جای تشخیص ، درمان، و پیش آگهی ، توصیف ، شناختن، و کاوش کردن واقعیت ذهنی درمانجو را ترجیح می دهند. به دلیل تأکید این دیدگاه بر شناختن، فنون معدودی از این رویکرد حاصل شده و درمانگر می تواند فنونی را از رویکردهای دیگر اقتباس نموده و آنها را در چارچوب وجودی وارد کند. رهنمود اصلی این است که مداخله های درمانگر وجودی باید نسبت به منحصر به فرد بودن هر درمانجو ، حساس باشند.

فرایند درمان وجودی

از آنجا که دروغ گفتن منبع آسیب روانی در نظر گرفته می شود، صداقت راه حل برطرف کردن نشانه هاست. با توجه به اینکه اصالت، هدف روان درمانی وجودی است، بالا بردن آگاهی یکی از فرایندهای مهمی می شود که افراد از طریق ان به جنبه هایی از دنیا و خودشان پی می برندکه با دروغ گفتن مخفی مانده اند. در وجود نگری روی ترغیب کردن درمانجو به برقرار کردن رابطه ای اصیل با درمانگر تأکید می شود طوری که به طور فزاینده ای خود را به صورت فاعلی احساس کند که آزاد است با درمانگر تفاوت داشته باشد، حتی تا حدی که تصمیم بگیرد چه موقعی باید درمان خاتمه یابد. با اینکه روی فن یا روش کار تأکید نمی شودف وجودنگرهای کلاسیک مانند بینزوانگر، باس، و مِی در عمل از فنون روان کاوی ، مخصوصا در مراحل مقدماتی درمان، کمک زیادی می گیرند.

مراحل مشاوره وجودی

در مرحله مقدماتی مشاوره درمانجویان ترغیب می شوند تا شیوه ای که وجود خود را درک می کنند و به آن معنی می دهند، توصیف کرده و مورد سؤال قرار دهند. آنها ارزش ها ، عقاید، و فرض های خود را برای تعیین کردن اعتبار آنها بررسی می کنند. برای بسیاری از درمانجویان، این تکلیف دشواری است، زیرا امکان دارد که آنها در آغاز مشکلات خود را کلا ناشی از علت های بیرونی بدانند. مشاور به آنها می آموزد چگونه به وجود خودشان فکر کنند و نقش خودشان را در ایجاد کردن مشکلات در زندگی ، بررسی کنند.

در مرحله میانی مشاوره وجودی، به درمانجویان کمک می شود تا منبع و اقتدار نظام ارزشی کنونی خودشان را به صورت کامل تر بررسی کنند. این فرایند خودکاوی معمولا به بینش های تازه و بازسازی ارزش ها و نگرش ها منجر می شود.

مرحله آخر مشاوره وجودی بر کمک کردن به افراد در به عمل آوردن آنچه در مورد خودشان آموخته اند، تمرکز دارد. هدف درمان این است که درمانجویان را قادر سازد تا روش های اجرا کردن ارزش های بررسی شده و درونی شده خود را به صورت عینی، مابین جلسات و بعد از خاتمه یافتن درمان پیدا کنند.

درمان وجودی برای چه درمانجویانی مناسب است

درمان وجودی برای افرادی که با بحران های رشد کنار می آیند ، دستخوش اندوه یا فقدان شده اند ، با مرگ یا تصمیم مهمی در زندگی روبرو شده اند، بسیار مناسب است. ون دورزن (2002) معتقد است که این نوع درمان برای درمانجویانی بسیار مناسب است که متعهد شده اند به مشکلات مربوط به زندگی خود رسیدگی کنند ، کسانی که احساس می کنند با انتظارات فعلی جامعه بیگانه شده اند، یا کسانی که به دنبال معنی در زندگی خود هستند. این درمان برای کسانی مناسب است که بر سر دوراهی هستند و اوضاع و شرایط در دنیا را زیر سؤال می برند و مایلند وضع موجود را به چالش بطلبند. درمان وجودی می تواند برای کسانی که بر لبه وجود قرار دارندمفید باشد، مثل کسانی که در حال مرگ یا به فکر خودکشی هستند.


بیشتر بخوانید: نظریه عقلانی عاطفی رفتاری آلبرت الیس


برای مشاهده ویدئوهای انگیزشی و موفقیت کلیک کنیدنماشا ، نگاه نو



نویسنده: نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره توانبخشی از دانشگاه علامه طباطبایی


منابع:

کتاب نظریه و کاربست مشاوره و روان درمانی تألیف جرالد کری

کتاب نظریه های روان درمانی تألیف جیمز پروچاسکا و جان نورکراس

خدمات توانبخشی و مشاوره توانبخشی

مشاوره توانبخشی


تاریخچه توانبخشی

پیدایش معلولیت با آغاز زندگی بشر همزمان است و در همهُ زمان ها عده ای به دلایل گوناگون دچار معلولیت بوده اند. در قرن بیستم به علت وقوع دو جنگ جهانی و سایر نبردهای منطقه ای و رشد صنعت و ماشینی شدن کارها بر تعداد معلولین در همه کشورها به طور چشمگیری افزوده شده است. پس از جنگ جهانی اول با افزایش تعداد معلولین ، اولین مرکز توانبخشی توسط دکتر هاوارد راسک در بیمارستان بل ویو در نیویورک تأسیس شد و بعدا با افزایش معلولیت و تعداد معلولان گسترش پیدا کرد..


سیر توجه به وضعیت معلولین به چند دوره تقسیم می شود:

1) در دوره اول سعی می شد معلولین را از جامعه حذف کنند زیرا آنان را انسان هایی کاملا بی فایده و زائد می دانستند.

2) در دوره دوم که با رشد دیدگاه انسان گرایی مقارن بود سعی می شد معلولین را  به طور پنهان در محیط های شبانه حتی الامکان زنده نگهداری کنند.

3)در دوره سوم معلولین بیش از گذشته مورد توجه قرار گرفتند و بر اساس نوع معلولیت به طور مجزا در مراکز شبانه روزی خاص نگهداری می شدند.

4) در دوره چهارم که آمادگی بیشتری برای نگهداری معلولین در جامعه به وجود آمد ضمن حمایت از حقوق معلولین ، به نگهداری از آنان در داخل خانواده ها اقدام شد.

5) در دوره پنجم معلولین را انسان هایی توانمند دانستند که اگر مسئولیت هایی در حد توان به آنها سپرده شود به خوبی می توانند از عهده انجام آن برآیند و زندگی رضایت بخشی داشته باشند.

تعریف توانبخشی

به پیشنهاد سازمان ملل متحد UN  اعلام کردند که سال جهانی معلولان 1981 ، دهه معلولان 1983-1992 ، و روز جهانی معلولان سوم دسامبر است. کارشناس سازمان بهداشت جهانی WHO  در سال 1969 نخستین تعریف عملیاتی از توانبخشی را ارائه کرده است: توانبخشی عبارت است از مجموعه ای از خدمات و اقدامات پزشکی ، آموزشی ، حرفه ای ، و اجتماعی که برای بازتوانی فرد معلول و ارتقاء سطح کارایی او به بالاترین حد ممکن به منظور دستیابی به زندگی مستقل در جامعه عرضه می کنند. 

تعریف دیگری که سازمان بهداشت جهانی WHO در سال 1981 درباره توانبخشی ارائه داده است تحت عنوان سازگاری اجتماعی است و معتقدند توانبخشی عبارت است از فرایندی هدفگرا و دارای محدودیت زمانی که هدفش توانا ساختن شخص دارای اختلال برای رسیدن به سطح جسمی ، ذهنی ، اجتماعی و کارکردی مناسب است و در این راه او را برای تغییر دادن زندگی اش به ابزارهایی مجهز می کنند. در واقع توانبخشی شامل اقداماتی است که با کمک های فنی ،فقدان کارکرد را جبران می کند و همچنین شامل اقداماتی از قبیل مناسب سازی محیط شهری است که سازگاری اجتماعی را تسهیل می کند.

پروفسور هلاندر کارشناس امور معلولان سازمان بهداشت جهانی 1994 معتقد است توانبخشی شامل همه اقدامات هدفمند برای کاهش اثر معلولیت بر فرد و قادر ساختن وی برای دستیابی به استقلال ، مراوده اجتماعی ، کسب کیفیت زندگی بهتر و خود شکوفایی است. 


طبقه بندی معلولین

1) معلولین حسی : بینایی ، شنوایی ، جسمی و حرکتی

2) معلولین ذهنی و روانی : این واژه به افرادی اطلاق می گردد که از بدو تولد کمبود مغزی داشته اند و تنها بدن آنها رشد کرده است. خیلی از آنها ممکن است قادر به انجام کارهای روزانه خود نباشند و به مراقبت احتیاج داشته باشند. معلول روانی ، بیمار روانی نیست و در حین معالجه به نحوی آموزش می بیند که قادر به انجام فعالیت روزانه خویش باشد.

3) معلولین اجتماعی : برای برخی از ما واژه معلولیت بیشتر یادآور افرادی است که از ناتوانی های جسمی یا روانی رنج می برند اما در جامعه ما با افراد و گروه های دیگری نیز سر و کار داریم که بنا به علل مختلف در رده معلولین قرار می گیرند البته با عنوان معلولین اجتماعی. معلولین اجتماعی به افرادی اطلاق می گردد که در نتیجه نابسامانی های اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی ، و وضع نامساعد خانوادگی دچار انواع انحرافات رفتاری و اخلاقی شده باشند. مهم ترین گروه معلولین اجتماعی شامل کودکان آسیب دیده ، خیابانی ، فراری و بزهکار ، معتادین ، متکدیان ، و روسپیان می شود.


انواع توانبخشی


1) توانبخشی پزشکی

یک رشته پزشکی تخصصی بالینی است که به بررسی ، پیشگیری و درمان معلولیت ها و ناتوانی های فیزیکی می پردازد.

2) توانبخشی اجتماعی

توانبخشی اجتماعی و روانی، شرایط انطباق و پذیرش معلولیت را برای فرد آسیب دیده فراهم می کند. انطباق با شرایط معلولیت، فرایندی است که زمان مورد نیاز آن در افراد مختلف ، متفاوت است. اولین اقدام در این توانبخشی " ارزشیابی فرد معلول " است که از طریق مشاهده ، مصاحبه ، و جمع آوری اطلاعات از سایر منابع انجام می گیرد. این کار توسط مددکار اجتماعی انجام می شود. مددکار نقشی چند بعدی به عنوان آموزش دهنده، تسهیل کننده روابط اجتماعی، و حامی فرد معلول و خانواده ، در سیستم های اجتماعی ایفا می کند.

3) توانبخشی آموزشی

منظور از توانبخشی آموزشی برنامه ویژه ای است که می تواند نیازهای آموزشی خاص کودکان معلول را برآورده سازد. برای چنین کاری ممکن است ابزارهای خاص ، روش های آموزش و تجهیزات ویژه مورد نیاز باشد. یک رویکرد منظم اموزشی برای کودکان معلول دارای سه مرحله است:

1) انتخاب هدف آموزشی            2) انتخاب روش آموزشی مناسب          3) ارزشیابی پیشرفت برنامه


توانبخشی آموزشی شامل برنامه های ذیل می باشد:         


الف ) برنامه آموزشی انطباقی

1- برنامه آموزشی امور خودیاری self help به افراد کم توان ذهنی

2- برنامه آموزشی تحرک و جهت یابی Mobility & Orientation به افراد نابینا

3- برنامه تربیت شنیداری Auditory Training برای افراد کم شنوا

4- برنامه آموزش شیوه های ایجاد ارتباط غیر کلامی و روش ارتباط کلی به افراد ناشنوا

5- آموزش انجام مهارت های خودیاری و مهارت های روزانه به انواع معلولین جسمی حرکتی

ب) برنامه سواداموزی افراد معلول

1- سوادآموزی کم توانان ذهنی در حد آموزش پذیر Mild.M.R

2- سواد آموزی افراد مبتلا به اختلالات بینایی

3- سواد اموزی افراد با اختلالات شنیداری

4- سواداموزی معلولین جسمی و حرکتی


4) توانبخشی شغلی ( حرفه ای)

مجموعه اقداماتی است که به استخدام ، جذب ، و نگهداری افراد معلول در شغل مناسب می انجامد و بدان وسیله معلول می تواند از امکانات و توانایی های خود به بهترین نحو استفاده کند. به عبارت دیگر توانبخشی شغلی مجموعه خدمات تخصصی پزشکی ، روانشناسی ، آموزشی و اجتماعی است که برای رشد دادن امکانات توانجو از طریق ایجاد آمادگی جسمانی ، روانی ، راهنمایی و آموزش شغلی ، کاریابی، و به کار گماری و پیگیری اعمال می شود.

به عبارتی توانبخشی حرفه ای ، آن جزء مداوم و روند هماهنگ توانبخشی است که شامل تهیه مقدمات خدمات حرفه ای، آموزش حرفه ای و کاریابی ویژه می شود تا فرد معلول بتواند احساس امنیت کند و اشتغال مناسبی کسب نماید. خدمات توانبخشی شغلی بایستی برای کلیه افراد معلول بدون توجه به ریشه و ماهیت معلولیت و سن ایشان وجود داشته باشد و امیدی منصفانه نسبت به یافتن اشتغال مناسب ،مطمئن و ثابت به وجود آورد.


مشاوره توانبخشی

مشاوران توانبخشی مشاورانی هستند با آموزش های خاص و متخصصانی در فراهم آوردن مشاوره و دیگر سرویس ها به افراد ناتوان. از زمانی که معلولیت یک فرد برالی خانواده محرز می گردد، نه تنها شخص مبتلا بلکه والدین و سایر اعضای خانواده نیز عملا وارد حوزه توانبخشی می شوند. تأمین سلامت روانی خانواده دارای فرزند معلول مهمترین موضوعی است که در این مرحله از توانبخشی مد نظر روانشناسان و متخصصان بهداشت روانی قرار دارد، زیرامادام که والدین آگاهی لازم در خصوص علل زیست محیطی و اجتماعی معلولیت فرزندان خود و شیوه برخورد با آنان را نداشته باشند، انگیزه لازم برای مشارکت در فعالیت های توانبخشی نخواهند داشت. اینجا است که مشاور توانبخشی با استعانت از اصول روانشناسی معلولان و بهره مندی از شیوه های مؤثر در مشاوره خانواده ، می کوشد تا از خلال بحث و گفتگو  با پدران و مادران و با توجه به نوع ارزش ها و اعتقادات و میزان دانش و آگاهی آنان ، معلولیت فرزندان را برای انها تشریح کند. همچنین می کوشند تا با بررسی  نوع رابطه سایر اعضای خانواده ( اعم از خواهران و برادران و دیگر بستگان) با فرد معلول ، بافت ارتباطی مناسبی در محیط منزل ایجاد کنند تا عضو معلول خانواده بتواند در سایه چنین روابطی ، خود را برای کسب استقلال در زندگی آتی مهیا سازد.

فرد معلول نیز همچون سایرینف مراحل مختلف تحول را پشت سر می گذارد و با ورود به مرحله نوجوانی، ذهن و روان خود را با مسائل و سؤالات تازه ای مواجه می یابد. روانشناس متخصص در امور معلولان می کوشد تا با توجه به گستره دانش و آگاهی خود ، پاسخی مقتضی برای آنها یافته و روح و روان نوجوان معلول را از رنج ناشی از این مسائل برهاند. مشاور توانبخشی تلاش می کند تا والدین انتظارات خود را با قابلیت های فرزند کم توان ذهنی خود متناسب سازند ، شیوه آموزش رفتارهای اجتماعی به نوجوانان نابینا و ناشنوا را بیاموزند و فرزندان دارای مشکلات جسمی و حرکتی را به منظور افزایش مشارکت های اجتماعی ترغیب کنند. انچه بر اهمیت کار مشاوران توانبخشی در این دوره می افزاید وجود این حقیقت است که نوجوان دارای معلولیت و خانواده های آنان به منابع آموزشی خاص این دوره از رشد ( به ویژه در خصوص کودکان و نوجوانان مبتلا به نارسایی های ذهنی ، حسی و حرکتی ) دسترسی چندانی ندارند و بهره مندی از مشورت توأم با همدلی مشاوران تنها امکان ارزشمندی است که آنان می توانند در این مرحله از زندگی از آن بهره گیرند.

گستره موضوعات روانشناسی معلولان تنها به مراحل کودکی و نوجوانی محدود نمی گردد. رشد و تحول شخصیت فرد معلول و ورود وی به مرحله جوانی، بستری نو برای طرح مسائل تازه تری فراهم می کند که از مهمترین آنها می توان به مقوله ازدواج و چگونگی سازگاری شغلی و اجتماعی اشاره نمود. یک مشاور حوزه توانبخشی فرد معلول را نسبت به قابلیت ها، محدودیت ها و نقش و پایگاهی که در جامعه قادر به احراز آن هستند ، آشنا می سازند و به آنها می آموزند که چگونه در تمامی گزینش های خود در اول زندگی از این شناخت استفاده کنند.

یک روانشناس یا مشاور حوزه توانبخشی به فرد معلول می آموزد که با توجه به شرایط خاص خود ، در انتخاب همسر چه نکاتی را لحاظ نماید و چگونه به خودباوری لازم در این رابطه دست یابد. وی همچنین نیازمند آن است تا بر اساس علایق و ویژگی های شخصیتی خود شغلی را با تمام محدودیت های موجود برگزیند و علاوه بر آن چگونگی سازگاری با محیط کار و ایجاد روابط انسانی مؤثر با افرادی را که در مدار تعامل با وی قرار دارند ، فرا گیرد. اهمیت نقش و جایگاه مشاوران در عرصه فعالیت های توانبخشی ما را بر آن می دارد تا به طور جدی به خلأ موجود  در زمینه ارائه خدمات مشاوره روانشناختی به افراد معلول بیاندیشیم .


برای مشاهده ویدئوهای انگیزشی و موفقیت روی لینک روبرو کلیک کنید:   نماشا ، نگاه نو


برخی از فعالیت هایی که مشاوران توانبخشی انجام می دهند:


1. میسر ساختن مشاوره های فردی و گروهی برای کمک به سازگاری مراجعان با ناتوانی هایشان

2. سنجش و ارزیابی توانایی ها، علاقمندی ها، تجارب ، مهارت ها، سلامت ، و آموزش مراجعان

3. طرح ریزی درمان با همکاری متخصصان دیگر مثل پزشکان و روانشناسان

4. ایجاد یک طرح درمانی یا توانبخشی بر اساس ارزش ها ، توانایی ها، محدودیت ها ، و اهداف مراجعان

5. فراهم کردن موقعیت برای دستیابی مراجعان به خدمات مورد نیاز مثل مراقبت های پزشکی یا تعلیم و تربیت شغلی

6. آموزش به کارفرمایان برای درک نیازها و توانایی های افراد دارای معلولیت و همچنین قانون گذاری هایی که این قشر را تحت تأثیر قرار می دهند.

7. یاری رساندن به مراجعان در ایجاد یک برنامه و طرح برای رشد توانایی ها و سازگاری با محدودیت هایشان

8. آگاه کردن مراجعان از پیشرفت هایشان


نویسنده : نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره توانبخشی از دانشگاه علامه طباطبایی


بیشتر بخوانید:

- رازهایی که زنان را در زندگی شخصی و شغلی به موفقیت می رساند


- رابطه زناشویی خود را چطور رضایت بخش تر کنم؟


منابع:

- کتاب مشاوره و روان درمانی در توانبخشی معلولین تألیف آناهیتا خدابخشی کولایی

- کتاب توانبخشی گروه های خاص با تأکید بر خدمات مددکاری اجتماعی تألیف حمید رضا کریمی درمنی

- کتاب توانبخشی شغلی و حرفه ای معلولین تألیف دکتر عبدالله شفیع آبادی

- کتاب مقدمه بر اصول توانبخشی معلولان تألیف عباس داور منش


رازهایی که زنان را در زندگی شخصی و شغلی به موفقیت می رساند

  

زنان موفق


اصول موفقیت در زندگی زنان

  1. هرگز خودتان را دست کم نگیرید. وقتی شخص دیگری از عهده کاری برآمده باشد، به احتمال زیاد شما هم می توانید از عهده آن برآیید.
  2. تنها حد و مرزهایی که واقعا توانایی های شما را محدود می کند همان هایی است که خودتان ایجاد کرده اید.
  3. هنگامی می توانید زن کارآمدی باشید که مسئولیت کامل زندگیتان و آنچه را برایتان پیش می آید بر عهده بگیرید.
  4. همواره به یاد داشته باشید مهم ترین نیروی خلاقی که در زندگی شما تأثیر می گذاردخود شما هستید.
  5. هیچکس نمی تواند کاری کند که شما احساس حقارت کنید مگر اینکه خودتان این احساس را داشته باشید.
  6. همیشه به یاد داشته باشید که انسان بسیار خوبی هستید با توانایی های بسیاری که هنوز از آنها استفاده نکرده اید.
  7. بپذیرید که هر کجا که هستید و هر که هستید نتیجه تصمیم گیری و انتخاب خودتان است.
  8. برای بهبود وضع زندگی تان، خود را آمادهُ تصمیم گیری ها و انتخاب های جدید کنید.
  9. از بهانه تراشی ، عذر آوردن و دیگران را مقصر دانستن دست بر دارید.
  10. عزت نفس داشته باشید و خوشبختی خودتان را مهم ترین اصل زندگی تان قرار دهید.
  11. در هر مرحله از زندگی اهداف خود را کاملا مشخص کنید و برای هر کدام برنامه ریزی مکتوب داشته باشید.
  12. هدف شما باید شکوفا کردن استعدادهایتان و رسیدن به جایی باشد که توانایی آن را دارید.
  13. رسیدن به آرامش فکری را هدف اصلی خود قرار دهید و بر اساس آن برنامه ریزی کنید.
  14. برای دستیابی به آنچه تا کنون به آن نرسیده اید باید کسی شوید که تا کنون نبوده اید.
  15. در مورد آینده و زندگی خود تصویری روشن و واضح داشته باشید.
  16. آینده ایده آل خود را مجسم کنید و در این تصویر خود را طوری ببینید که گویی تمام جنبه های زندگی تان بی عیب و نقص است.
  17. عشق همیشه مهم ترین چیز در زندگی است.
  18. گرانبهاترین گنجینه در زندگی شما کسانی هستند که دوستشان دارید و دوستتان دارند.
  19. یکی از بزرگترین لذت های زندگی خاطرات خوش است. باید تا آنجا که می توانید خاطرات خوش بیشتری بسازید.
  20. مهم ترین مانعی را که بین شما و هدفتان قرار گرفته است مشخص کنید و از همین امروز برای برداشتن آن دست به کار شوید.
  21. کدام مهارت است که پرورش آن بیشترین تأثیر را بر زندگی تان دارد؟ پاسخ درست به این پرسش رمز موفقیت شماست.
  22. یکی از عوامل تعیین کننده خوشبختی شما این است که بتوانید در زندگی فعالیت های خود را اولویت بندی کنید.
  23. حداقل شرط لازم برای موفقیت در هر زمینه ای یادگیری مداوم است.
  24. به طور مستمر روی رشد و نوسازی شخصیت خود کار کنید.
  25. از سلامت جسمانی خود به بهترین نحو مراقبت کنید. نیرو ونشاط برای موفقیت و خوشبختی ضروری است.
  26. هدف ها رؤیاهایی هستند که محدودیت زمانی دارند. برای رسیدن به هر یک از هدف های خود مهلتی واقع بینانه تعیین کنید.
  27. آنچه بیش از هر چیز با موفقیت و خوشبختی همسویی داردخوش بینی است.
  28. اگر در هر شخص و در هر شرایطی به دنبال نقاط مثبت باشید، تقریبا همیشه آن راپیدا خواهید کرد.
  29. وقتی خدا بخواهد برای شما هدیه ای بفرستد آن را در مشکلی می پیچد. هر چه مشکل بزرگتر باشد، هدیه هم بزرگ تر است.
  30. کلید موفقیت در این است که هدف خود را تعیین کنید و آنگاه طوری عمل کنید که گویی امکان شکست وجود ندارد و همین طور هم خواهد شد.
  31. معیار اصلی کیفیت عملکرد شما به عنوان یک انسان میزان عزت نفس شماست.
  32. هر چقدر خودتان را بیشتر دوست داشته باشید بهتر عمل می کنید و هر چقدر بهتر عمل کنید خودتان را بیشتر دوست خواهید داشت.
  33. گفتگوی درونی خود را کنترل کنید و همیشه با خودتان مثبت و قاطعانه حرف بزنید.
  34. هر روز را با این جمله آغاز کنید: " می دانم امروز اتفاق خوبی برایم می افتد." و خواهید دید که همین طور هم می شود.
  35. با گفتن این جمله احساس خوش بینی را در خود تقویت کنید:"می دانم که در همه موقعیت های زندگیم به نتیجه عالیخواهم رسید."
  36. از انتقاد، محکوم کردن دیگران و گله و شکایت بپرهیزید. در عوض فقط در مورد چیزهایی که واقعا طالب آن هستید فکر کنید.
  37. شما سزاوار داشتن بهترین زندگی هستید. دست خود را به سوی آن پیش ببرید.
  38. اگر با تمام وجود به چیزی اعتقاد داشته باشید سر انجام به واقعیت می پیوندد.
  39. ذهن خود را مدام با تصاویر سلامتی ، شادمانی و سعادتی که آرزوی آن را دارید پر کنید.
  40. نحوه صحبت کردن شما با خودتان در 95% مواقع احساسات شما را تعیین می کند. مرتبا با خودتان تکرار کنید: " خوشحالم، سرحالم و حال خوشی دارم."


راز موفقیت زنان شاغل

  1. موفقیت شغلی هنگامی آغاز می شود که دقیقا مشخص کنید شغل ایدهآل تان چیست.
  2. چه هدفی است که اگر به آن برسید بیشترین تأثیر مثبت را در زندگی شما می گذارد؟
  3. چه کاری است که همیشه انجام آن برای شما آسان اما برای دیگران مشکل بوده است؟
  4. با ایده آل خود شروع کنید. شغل ، زندگی و محیط کاری خود را توصیف کنید.
  5. چه قدم هایی را باید اکنون بردارید تا بتوانید رؤیاهایتان را به واقعیت بدل کنید؟
  6. از دیگران آنچه را که می خواهید طلب کنید. از آنها کمک بگیرید. اطلاعات لازم را کسب کنید. با آنها مشورت کنید. نظرشان را بخواهید و هرگز از خواستن و پرسیدن نترسید.
  7. هر چقدر شغل یا کارتان را بهتر و دقیق تر مشخص کنید، آن را آسان تر به دست می آورید.
  8. قبل از شرکت در مصاحبه شغلی ، لیستی از سؤال هایی که ممکن است از شما بپرسند تهیه کرده و پاسخ آنها را آماده کنید.
  9. پیش از مصاحبه در مورد محلی که می خواهید در آن استخدام شوید تحقیق کنید.
  10. پیوسته روی شبکه روابط خود کار کنید. 85% افراد از طریق روابط و معرفی اشخاص به کار گمارده می شوند.
  11. در طول ساعات کار، پیوسته به کار مشغول باشید. سعی کنید در محل کار خود به پرکارترین فرد مشهور باشید.
  12. ابتدا کار با کامپیوتر را یاد بگیرید و در این کار خبره شوید. در غیر این صورت شغل مناسبی پیدا نخواهید کرد.
  13. برای یک زن موفق، تحصیل هرگز خاتمه نمی یابد. هر روز مطلب جدیدی یاد بگیرید.
  14. با تمرکز مداوم بر روی عملکرد خود و نتایج حاصل از آن برسرعت کار خود بیافزایید.
  15. از وقت خوب استفاده کنید. هر دقیقه را هم به حساب آورید.
  16. برای هر جلسه ای خود را از قبل آماده کنید. در جلسه همه مشغول ارزیابی شما هستند،بخصوص رئیستان.
  17. اگر تمام توانتان همین است که در حال حاضر به کار گرفته اید، بنابراین حاصل کار حال و آینده تان تفاوت چندانی با یکدیگر نخواهد داشت.
  18. اگر بیش از دستمزدتان کار نکنید، هرگز نمی توانید دستمزدی بیش از آنچه که اکنون دریافت می کنید مطالبه کنید.
  19. از رئیستان نهایت استفاده را ببرید. از هر فرصتی برای بالا بردن مهارت ها و توانایی هایتان استفاده کنید.
  20. اینکه از کجا آمده اید مهم نیست، مهم این است که به کجا می روید.
  21. خوب بودن به ندرت برای موفقیت کافی است. عالی بودن را معیار خود قرار دهید و از متوسط بودن پرهیز کنید.
  22. آینده متعلق به کسانی است که از رقابت دست نکشند . هرگز از بهتر شدن دست بر ندارید.
  23. همیشه در کارتان از دیگران تا حد زیادی پیشی بگیرید. در این صورت دیگران نمی توانند با شما رقابت کنند.
  24. صرف نظر از اینکه شغلتان چیست، وظیفه شما همیشه جلب رضایت مشتری است.
  25. مهم ترین مشتری شما رئیس شماست. چه چیزی او را راضی و خشنود می کند؟
  26. بدترین نوع استفاده از وقت این است که کاری را که به هیچ وجه لازم نیست به بهترین وجه انجام دهید.
  27. داشتن تخصص و کارایی برای پیشرفت در کار ضروری است.
  28. لباس هایتان را با دقت انتخاب کنید. طرز لباس پوشیدن باید در شما قدرت و توانایی ایجاد کند.
  29. سرعت از ویژگی های دهه نود به بعد است. هنگامی که موقعیت مناسب برایتان پیش می آید به سرعت حرکت کنید.
  30. نسبت به سازمان و شغل خود تعهد کامل داشته باشید. افراد مسئولیت ناپذیر آینده خوبی ندارند.


نویسنده : نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره از دانشگاه علامه طباطبایی


بیشتر بخوانید : موفقیت ، روش زندگی افراد موفق


ویدئوهای انگیزشی و موفقیت در لینک : نماشا ، نگاه نو



منبع:

کتاب رموز موفقیت برای زنان در زندگی و کار اثر برایان تریسی


نکات کلیدی تربیت فرزند


اصلاح رفتار کودکان


مراجعه کنید به لینک :  شیوه های اصلاح و تغییر رفتار کودکان


در ادامه بخوانید:

مراحل تغییر دادن رفتار کودکان

کودکان و والدینی که از همه نظر کامل باشند ، وجود ندارند و ما به عنوان مشاور یا روانشناس کودک تا به حال والدینی را که دست کم گاهی نسبت به توانایی ها و آگاهی های خودشان به عنوان پدر یا مادر شک نداشته باشند، ملاقات نکرده ایم. اگرچه والدین امروزی ، از نظر تحصیلات و اطلاعات نسبت به گذشته وضعیت خیلی بهتری دارند ، ولی هنوز پرسش های بسیاری وجود دارد. کودکان همیشه آنطور که والدین می خواهند ، رفتار نمی کنند و وقتی والدین احساس می کنند که نمی توانند عادات و رفتار فرزندان خود را تغییر دهند ، احساس درماندگی کرده و اعتماد به نفس خود را از دست می دهند.

به خاطر داشته باشید که در بحث تربیت فرزندان، نباید در کوتاه مدت انتظار پیشرفت زیادی داشته باشید. اهداف خود را متناسب با سن ، خلق و خو ، توانایی ها ، جنسیت، و میزان رشد عقلی فرزندانتان تعیین کنید. همه کودکان در یک سن مشخص وارد مرحله ای مشابه نمی شوند و همچنین ، میزان آموزش پذیری آنها نیز به یک میزان نیست. در نتیجه لازم است شما به عنوان والدین ،بسته به شناخت خود از فرزند تان رفتار کرده و به قضاوت و غریزه خود اعتماد کنید.


مشکل را به طور دقیق تشریح کنید

قبل از هر اقدامی بایستی رفتارهایی را که می خواهید تغییر دهید ، دقیقا مشخص کنید. برچسب زدن به کودکان کمکی به حل مسأله نمی کند . یک برگه کاغذ بردارید و آن را از طول به دو بخش (ستون) تقسیم کنید. در ستون اول ، رفتارها یا عادات های خاصی که دوست دارید کودکتان کمتر آنها را انجام دهد، بنویسید مثل حاضر جوابی ، طفره رفتن از کار ، و به هم ریختن اتاق . در ستون دوم رفتارهایی را بنویسید که دوست دارید فرزندتان آنها را در بیشتر مواقع انجام دهند مثل مؤدبانه صحبت کردن ، عمل به درخواست های والدین بدون تأخیر، و قرار دادن اسباب بازی ها در جای مخصوص.  موارد داخل فهرست را بر اساس اهمیت بنویسید، سپس یکی از آنها را که لزوما مهم ترین مشکل نیست، برای کار انتخاب کنید.


در هر زمان بر روی یک مشکل تمرکز کنید

ممکن است وسوسه شوید همه ی مواردی را که در جدول نوشته اید با هم تغییر دهید. اما در برابر این احساس مقاومت کنید و ابتدا یک مشکل را در نظر بگیرید، آن را حل کنید و سپس به مورد بعدی بپردازید. در ابتدا گاهی بهتر است کار را با یک مشکل کم اهمیت تر که سریعتر هم حل می شود، آغاز کنید، تا در شروع احساس موفقیت کنید . در هفته ها یا ماههای بعد ، همانطور که به سراغ سایر موارد فهرست می روید، احتمالا احساس می کنید که اولویت های شما در فهرست در حال تغییرند. مشکلات جدیدی ایجاد و موارد قبلی ناپدید شده اند یا به نظر کم اهمیت تر می آیند. هر تغییر یک تأثیر کلی بر رفتار فرزندتان خواهد داشت و روند بهبود را تسریع خواهد کرد. رفته رفته الگوهای قدیمی عوض خواهند شد و خواهید دید که شما و فرزندتان خیلی زود احساس بهتری نسبت به خود و یکدیگر پیدا خواهید کرد.


به خود و فرزندتان سخت نگیرید

معمولا مشکلات یک کودک یک شبه حل نمی شود. تغییرات در کودکان و همچنین افراد بالغ به آرامی و مرحله به مرحله ایجاد می شوند. برای نمونه اگر پسرتان قبلا برای مدرسه رفتن دچار مشکل بوده و دو سه روزی است که این مشکل بر طرف شده است ، انتظار نداشته باشید که قبل از خارج شدن از منزل رختخوابش را هم جمع کند. صبر و حوصله به خرج دهید، آن هم به تدریج درست خواهد شد. سعی کنید از پیشرفت های کوچک و تدریجی خوشحال باشید.


هماهنگ و ثابت قدم باشید

شما و همسرتان باید در مورد مشکل و راه حل، پیش از دست زدن به هر کاری ، اتفاق نظر داشته باشید. به علاوه اگر بتوانید با پرستار بچه ، مربی ، معلم ها ، و سایر اعضای خانواده که به طور منظم با کودک شما ارتباط دارند هماهنگی پیدا کنید، نتیجه کار شما بسیار بهتر خواهد بود. همیشه یک راه حل را به اندازه کافی به کار ببرید تا فرصت دستیابی به نتیجه دلخواه را داشته باشید. طبق تجربه های ما ، والدین خیلی زود خسته می شوند و بچه ها این را می دانند. اگر والدین جدی و استوار نباشند، بچه ها به خواسته های آنها احترام نمی گذارند و خود را موظف به انجام انها نمی دانند. برای کمک کردن به خود در ثابت قدم بودن ، تغییرات را اندازه بگیرید و ثبت کنید.


با دید مثبت نگاه کنید

سعی کنید رفتار عمومی فرزندتان را با دید مثبت نگاه کنید. در حالی که روی یک رفتار ناپسند او کار می کنید و در حال اصلاح آن هستید، به او اطمینان دهید که دوستش دارید و برای او ارزش قائلید.  یک نظر مثبت و یا تحسین به خاطر یک رفتار مطلوب ، بسیار بیشتر از خیل انتقادات مؤثر واقع می شود. کودکان در هر مرحله سنی تمایل شدیدی دارند که والدینشان آنها را بپسندند.


بگذارید بچه ها بدانند منتظر چه باید باشند

هدف هایتان را با کلمات ساده ای که کودک به راحتی آنها را می فهمد ، توضیح دهید. به کودک بگویید که دقیقا چه می خواهید بکنید و چه انتظاری از او دارید برای نمونه بگویید" مریم همین حالا ما می خوایم با کمک هم لباسهای کثیفت رو جمع کنیم و تو سبد لباس چرک بذاریم".توجه داشته باشید نیازی نیست که اهداف کلی خود را آشکار کنید اما با حالتی دوستانه و به دور از تهدید، اجازه دهید هدفی را که هر دو برای رسیدن به آن کار می کنید، بداند. 


تنبیه کودک

اگر می توانستیم کودکانمان را فقط با استفاده از روش های مثبت تربیت کنیم، خیلی عالی بود، اما نمی توانیم. برای آموختن الگوهای رفتاری شایسته ، هم روش های مثبت و هم منفی لازم هستند. ما قصد ندارم تنبیه را بپذیریم یا رد کنیم. بلکه می خواهیم روش مناسب آن را بیاموزیم تا هنگامی که تنبیه به عنوان یک روش تربیتی ضروری بود، تأثیر بیشتری داشته باشد. تنبیه به تنهایی نمی تواند نتایج دلخواه را فراهم کند. زیرا به طور کلی روشی منفی است. این روش به کودک می آموزد که چه کاری را نباید انجام دهد. اما نمی آموزد که چگونه باید رفتار کند . لازم است در کنار تنبیه اصولی رفتارهای نامطلوب ، رفتارهای مطلوب و شایسته نیز مورد توجه و تشویق قرار گیرند.

تنبیه ، یکی از روش های تغییر رفتار کودکان است که به منظور کاهش و یا حذف رفتارهای نامطلوب انجام می گیرد. 

مثال برای تنبیه


نادیده گرفتن 

یک راه مؤثر برای برطرف کردن رفتارهای آزاردهنده ی خاص آن است که آنها را به سادگی نادیده بگیریم. یعنی به هیچ وجه به آنها واکنش نشان ندهیم چه زبانی و چه غیر زبانی. وانمود کنید که مشغول انجام کاری هستید و اتاق را ترک کنید. نادیده گرفتن سنجیده هنر نادیده گرفتن رفتارهایی است که دوستشان ندارید و تعریف کردن از آن هایی است که دوستشان دارید. به یاد داشته باشید که هیچ کدام نباید بدون دیگری انجام داده شوند. البته لازم است رفتارها را طبقه بندی کنید چون برخی رفتارها مثل دویدن به سمت خیابان ، بالا رفتن از یخچال، گاز گرفتن و یا کتک زدن کودکی دیگر ، بی احترامی به بزرگترها و ... را نمی توان نادیده گرفت. نادیده گرفتن معمولا برای متوقف کردن رفتارهایی به کار می رود که همیشه مورد توجه بوده اند و همیشه به کودک اجازه داده شده است که به هدفش برسد برای مثال بداخلاقی ها .

در اینجا دو نکته لازم به ذکر است یکی آنکه والدین عزیز ،کاری را که نمی توانید به پایان ببرید، هیچگاه شروع نکنید. اگر فکر می کنید که قادر به نادیده گرفتن یک رفتار برای مدت طولانی نیستید، پس هیچگاه شروع نکنید زیرا در غیر این صورت رفتارها بدتر خواهند شد. نکته دیگر آنکه استفاده از روش نادیده گرفتن برای برخی از والدین به دلیل پایین بودن ظرفیت تحملشان، مستلزم تحمل فشار روانی و تنش زیاد است. از این رو این والدین می توانند از سایر روش های ذکر شده ، جهت تغییر و اصلاح رفتار کودکان استفاده کنند. 

محروم کردن موقتی

بدین معنا که کودک را از یک فعالیت یا موقعیت محروم کنید تا نتواند مورد توجه قرار بگیرد و تمجید شود. این روش بخصوص هنگامی بهترین اثر را دارد که کودک حس کند دارد چیز با ارزشی را از دست می دهد. قبل از هر اقدامی به کودکتان توضیح دهید اگر رفتار ناپسندش را ادامه دهد، او را به اتاقش می فرستید. به او توضیح دهید که این کار کمکش می کند تا او عادت ناپسندش را ترک کند. و به این ترتیب هرگاه از فرمان شما سرپیچی کرد به قول خود عمل کنید.

برای استفاده از این روش به نکات زیر توجه کنید:

  • محل اخراج شدن کودک بایستی خسته کننده باشد (اما نباید تاریک و یا ترسناک باشد). جایی که از جریان فعالیت خانواده جدا باشد. مثلا برای کودکی که تمایل دارد تلویزیون تماشا کند، در حیاط بازی کند، دوچرخه سواری کند ، در صورت بروز و تکرار رفتار ناپسند ، اخراج به اتاق خواب می تواند تنبیه مناسبی باشد.
  • مدت زمان محرومیت( اخراج) را بر حسب سن کودک تعیین کنید. یک کودک را می توان در ازای هر سال از سنش ، یک دقیقه اخراج کرد. برای یک کودک چهار ساله، چهار دقیقه و برای یک کودک پنج ساله، پنج دقیقه مناسب است. برای کودکان همین زمان های کوتاه هم طولانی هستند. این زمان باعث قطع فعالیت او می شود و مهم تر اینکه فرصت می یابد تا با آرامش ، از انجام عملی که باعث فرستاده شدنش به آن مکان شده است ، دست بکشد.
  • اگر کودک در برابر اخراج شدن مقاومت کرد و یا زودتر از زمان مورد نظر از آنجا خارج شد ، او را به محل مورد نظر برگردانید و به عنوان تنبیه یک دقیقه به زمان محرومیت او اضافه کنید، اما در مجموع بیش از سه دقیقه به مجازات او اضافه نکنید، چون تأثیر دلخواه را نخواهد داشت.
  • اگر به جایی رسیدید که لازم بود در کلمات و رفتارتان عصبانیت به خرج دهید، به کودک اطلاع دهید که اگر مجازات رانپذیرد، اسباب بازی مورد علاقه ، یا یک امتیاز ویژه را برای چندین روز از دست خواهد داد. یادتان باشد که حتما به وعده خود عمل کنید. اغلب گفتن اینکه عصبانی هستید ، مقاومت کودک را در هم می شکند.
  • زمان را با یک تایمردر آشپزخانه نگه دارید. به کودک بگویید: " وقتی صدای زنگ تایمر رو شنیدی می تونی از اتاقت بیای بیرون .به شرط اینکه آروم باشی" در غیر این صورت نگذارید از اتاق خارج شود. منتظر باشید که دست از شلوغ کاری بر دارد، خودش را کنترل کند و منتظر به پایان رسیدن زمان مورد نظر باشد.
  • بعد از به پایان رسیدن زمان محرومیت، از کودک بخواهید کاری را که قبل از مجازات باید انجام می داد، انجام دهد یا رفتار مناسبی نشان دهد. اگر با شما همکاری کرد به گرمی او را تحسین کنید. 
  • روش محروم کردن را به عنوان یک روش تنبیهی بهتر است با موقعیت سنی کودک تطبیق دهید. اگر کودک دوباره عادات قدیمی اش را تکرار کرد، میتوان بر میزان و شدت تنبیه افزود. برای نمونه ، اگر نمره کودکتان در یک درس کم باشد، می توان او را برای چند روز از بازی کردن محروم کردتا بیشتر و بهتر مطالعه کند. اگر تلاشش در این مدت کاهش یافت دوباره می توان تنبیه را تکرار کرد. اگر کودکی زیاد با تلفن صحبت می کند، می توان به عنوان تنبیه، تمام بعدازظهر او را از تلفن کردن محروم کرد. شب بعد استفاده از تلفن آزاد خواهد بود و او می تواندرفتار صحیح را نشان دهد.

روش تصحیح بیش از حد

این روش مجموعه ای از راه حل هایی است که یک روانپزشک برای پایان دادن به رفتارهای ناخواسته ی پایدار طراحی کرده است. در این روش از پیامدهای طبیعی برای شکستن عادات ناپسند و آموزش رفتارهای مناسب به طور همزمان استفاده می شود. تصحیح بیش از حد روش مؤثری به جای تنبیه بدنی ، فریاد زدن و سرزنش کردن کودک یا انواع دیگر تنبیه برای تغییر رفتارهای ناشایست، محسوب می شود. این روش برای رفتارهای آزاردهنده شایع و عادات عصبی جدی تر یا حتی رفتارهای ناهنجار بسیار مؤثر است.

بر اساس این روش از کودک می خواهید رفتار ناشایست خود را اصلاح کند و در انجام این تکلیف بکوشد. تأکید و اصرار بر جبران رفتار نابهنجار مانند یک پادزهر عمل می کند، به طوری که کودک دیگر نمی خواهد آن رفتار ناپسند را مرتکب شود.در این هنگام باید مقاومت ، گریه ، و بداخلاقی کودک را نادیده گرفت. البته این روش ممکن است برایتان آسان نباشد ولی ضروری است. 

الف) کودک را وادار کنید تا اشتباه خود را جبران کند

برای مثال وقتی کودک شما روی دیوار نقاشی می کشد ، به او بگویید: "دیوار کثیف شده است و یک نفر باید آن را تمیز کند تا دوباره قشنگ شود". لوازم نظافت را در اختیار کودک قرار دهید و بر تمیز کردن دیوار نظارت کنید. سپس توضیح دهید که حالا لکه تمیز شده ، روشن تر از سایر نقاط دیوار است، پس بقیه نقاط دیوار نیز باید تمیز شود. اگر کودک از درخواست شما سرپیچی کرد. با آرامش اما خیلی قاطع به او بگویید که احساسش را درک می کنید و می دانید که او به اندازه کافی در این کار مهارت ندارد. و سپس به او نشان دهید که چگونه این کار را انجام دهد. دست کودک را بگیرید و کمکش کنید، حتی اگر مقاومت کرد و شکایت داشت. سرانجام وقتی تمام دیوار تمیز شد، از او بخواهید که محل دقیق نقاشی را به شما نشان دهد. اگر دوباره روی دیوار چیزی نوشت تمام مراحل قبل را تکرار کنید. 

نمونه دیگر اینکه از کودکی که لباس ها و یا اسباب بازی هایش را روی زمین پخش کرده بخواهیم که آنها را از روی زمین جمع کند و در جای مخصوص قرار دهد ، ویا از کودکی که کودک دیگری را گاز گرفته بخواهیم که از او عذرخواهی و دلجویی کند.


ب) کودک را مجبور کنید تا روی رفتارهای مثبت تمرین کند و بر انجام این تمرینات نظارت کنید

برای نمونه اگر صدایش می کنید، ولی از توی حیاط جواب می دهد، مجبورش کنید مدتی در حیاط بماند و بعد وقتی دوباره صدایش کردید و او وارد اتاق شد، از او بخواهید برای جبران اشتباهش ده بار این کار را تکرار کند. از این روش می توانید در موقعیت های مختلف استفاده کنید.


ج) در صورت لزوم از هدایت دستی استفاده کنید

اگر کودک در برابر انجام درخواست های مورد نظر شما مقاومت می کند، با دست هدایتش کنید تا اعمال صحیح را انجام دهد. اگر اسباب بازی ها را جمع نمی کند، دست هایش را بگیرید و مانند آدم ماشینی هدایتش کنید تا اسباب بازی ها را جمع آوری کند و در جای درست بگذارد. گریه و بداخلاقی او را نادیده بگیرید و خونسرد باشید. تا وقتی که کار انجام شود یا کودک خودش شروع به انجام آن کند، قاطع باشید.


د) حرف شنوی کودک را بستایید و آن را تشویق کنید

در صورتی که کودک رفتار شایسته ای در پیش گرفت ، اجازه دهید از رضایت شما آگاه شود. با دست و دلبازی او را تحسین کنید و به خاطر پیشرفتش هدیه کوچکی به او بدهید.


ه) در برابر درخواست های کودکی که می خواهد تکلیفش را برایش انجام دهید، مقاومت کنید

قاطع باشید. هیچ گاه خودتان شروع به تمیز کردن دیوار یا جمع کردن اسباب بازی ها نکنید. در غیر این صورت تمام رشته هایتان پنبه خواهد شد!


روش سوزن گرامافون گیر کرده

اساس این روش آن است که در برابر خواست های کودک، رفتاری مانند خودش ولی از نوع بزرگسالان داشته باشید. برای نمونه کودکی را در نظر بگیرید که قبل از شام از شما درخواست خوراکی می کند و شما صلاح نمی دانید که خوراکی را به او بدهید چون فکر می کنید که الان زیاد گرسنه نیست و خوردن آن خوراکی اشتهایش را برای شام از بین می برد. از این رو می توانید علت تصمیمتان را به دقت برایش توضیح دهید ، اما فقط یک بار. بعد اگر به دلایل شما توجه نکرد و بهانه جویی را از سر گرفت، همان توضیح را منتهی به طور خلاصه تکرار کنید " قبل از شام خوراکی نمیشه" . اهمیتی ندارد که بهانه های کودک چقدر تکرار می شود، فقط بگویید:" قبل از شام خوراکی نمیشه". 

اگر بهانه جویی کودک توأم با رفتارهای ناپسند بود به گونه ای که احساس کردید یک واکنش اضافی مورد نیاز است، می توانید از روش محروم کردن موقت استفاده کنید. ولی هیچگاه خونسردی خود را از دست ندهید.

تنبیه بدنی کنترل شده و مختصر

به عنوان یک اصل تربیتی، تنبیه بدنی را توصیه نمی کنیم. اما موارد استثنایی نیز وجود دارد. برای نمونه اگر کودک دو ساله شما می خواهد یک سوزن را داخل پریز برق فرو کند، ممکن است فریاد بزنید" نکن " و بعد بلافاصله سوزن را از او بگیرید و با دست ضربه کوچکی به پشت دست کودک بزنید. روش دیگر این است که دست بچه را در حالی که با تأکید اورا از انجام عملی نهی می کنید بگیرید. هرگز هنگام عصبانیت از تنبیه بدنی استفاده نکنید. بهتر است به جای یک واکنش احساسی و هیجانی، به یک اقدام سنجیده دست بزنید. ما معتقدیم که تنبیه بدنی در موارد استثنایی، باید در حد یک ضربه کوچک و مختصر به پشت دست یا به کفل کودک باشد، آن هم با کف دست. هر تنبیهی بیش از این می تواند خطرناک و زیانبار باشد. سعی کنید به جای تنبیه بدنی از روش های دیگر نظیر محروم کردن موقتی، تصحیح بیش از حد، محدود کردن و گرفتن برخی امتیازات استفاده کنید.


نویسنده : نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره از دانشگاه علامه طباطبایی


بیشتر بخوانید : مهارت مدیریت استرس

برای مشاهده ویدئوهای انگیزشی و موفقیت مراجعه کنید به لینک : نماشا ، نگاه نو


منابع:

- کتاب راهنمایی و مشاوره کودک تالیف دکتر عبدالله شفیع آبادی

- کتاب چگونه با کودکم رفتار کنم تالیف دکتر گاربر، ترجمه شاهین خزعلی و همکاران


شیوه های اصلاح و تغییر رفتار کودکان

 

تربیت چیست

تربیت در نظر اکثر والدین چیزی جز تنبیه نیست ، ولی واژه تربیت ، در واقع به معنای تعلیم دادن یا پرورش ، شامل مجموعه ای از روش های مثبت و منفی است. وقتی کودکان خود را تربیت می کنید ، به آنها می آموزید که چطور رفتار کنند. پیش از آنکه انجام کاری را از آنها بخواهید ، به آنها آموزش می دهید. شما برای آنها قالب های رفتاری می سازید تا آنچه را که از آنها انتظار دارید ، ببینند.  پیوسته به آنها می گویید که انجام چه کاری درست است و در صورت لزوم به آنها یادآور می شوید که کدام عملشان شایسته نیست.


روش صحیح تربیت فرزند

تربیت مؤثر بسته به سن رشدی کودک و موقعیت ، می تواند متفاوت باشد . وقتی فرزند شما نیم نگاهی به شما می اندازد تا مطمئن شود عملی که انجام می دهد درست است یا نه ، اگر کارش درست است ، بگوییم" درسته ، خوبه". واکنش تربیتی در قبال کودکی که تازه راه افتاده و دارد به طرف پریز برق می رود ، یک "نه" قاطع و محکم است. وقتی در حال تلفن زدن ، فرزند خردسالتان می خواهد مکالمه تلفنی شما را قطع کرده با شما صحبت کند ، تربیت صحیح این است که به او توجه نکنید. اما اگر خود طفل تصمیم گرفت منتظر تمام شدن تلفن شما بشود ، بهتر آنست که به او توجه کنید و نگاهی از سر لطف بر او بیاندازید. وقتی به کودک بزرگتری که روی موضوعی خاص پافشاری می کند، می فهمانید که قصد لجبازی دارد ، درست عمل کرده اید. گاهی هم برای آنکه به کودک بیاموزیم که رفتاری غلط و مخالف میل شما انجام می دهد، روش مفید آن است که اجازه دهیم پیامدهای منفی آن را شخصا تجربه کند . " بله " ها اغلب از " نه " ها مؤثرترند، زیرا یک پاسخ مثبت به کودک می فهماند که رفتارش مورد پسند شماست.

مهارت تربیت فرزند ، وظیفه ای یک روزه نیست و انضباط ، با یک بار آموزش دادن حاصل نمی شود. پدر و مادر باید پایدار و جدی باشند تا روش های تربیتی شان مؤثر واقع شود. چیزهای زیادی برای یاد دادن به فرزندان وجود دارد که مستلزم وقت و حوصله است مانند ارزش ها ، اعتقادات ، و مهارت ها . به علاوه کودک شما همیشه برای آموختن درس آماده نیست. بنابراین پیشنهاد من این است که ابتدا خودتان کسب آرامش ( ریلکسیشن ) را بیاموزید. در آن صورت ، با خونسردی بیشتر و مؤثرتر با حوادث غیر مترقبه و تلاش های ناموفق برخورد می کنید.

پس از آموختن روش های کسب آرامش، باید اهدافی را که در سر دارید و نیازهای کودکتان را ارزیابی کنید. اگر به این توصیه عمل کنید، در می یابید که باید منتظر چه عواقبی باشید. بعد باید عزمتان را جزم کنید و ثابت قدم باشید، با هدف سخن بگویید و گفته های خود را جدی بگیرید و آنها را رها نکنید. در نهایت باید با دیدی مثبت به تربیت فرزندتان اقدام کنید. در ذهن خود تصویری از آنچه می خواهید فرزندتان انجام دهد، بسازید و آن را به خاطر بسپارید تا چنانچه آن را انجام داد، به او بگویید که از کارش راضی هستید. وقتی کودک با انجام کارهایی که موافق میل شماست ، رضایت شما را به دست آورد، به آن عادت می کند. حال اگر در شرایط خاصی بخواهید نارضایتی خود را از رفتارش نشان دهید، تأثیر آن به مراتب بیشتر از زمانی خواهد بود که به خاطر رفتارهای خوبش تشویق نشده است.


راهکارهای تشویق

1) رفتار کودک را تحسین کنید نه شخصیت او را

گفتن عبارت "پسر خوب" یا "دختر خوب" نمی تواند احساس مشخصی را به کودک القا کند ، مگر آنکه کودک بتواند آن را با رفتارهای خویش ارتباط دهد. برای مثال به جای گفتن : " چه پسر خوبی" بگویید : من از طرز حرف زدنت با برادرت خوشم اومد.

2) از تحسین های ویژه استفاده کنید

هدف از تحسین کردن ، افزایش رفتارهای شایسته است پس شما باید بر رفتارهای خاصی که مورد قبولتان هستند، تأکید کنید. هر چه تحسین شما اختصاصی تر باشد، کودک درست بودن کارش را بهتر درک می کند. برای نمونه وقتی صبح می بینید که فرزندتان رختخوابش را مرتب کرده ، به جای گفتن " آفرین عزیزم" بگویید: " از این که امروز رختخوابت رو جمع کردی خیلی خوشم اومد ممنونم".

3) از رفتارهای پسندیده کودکان یاد داشتی تهیه کنید و در پایان روز یاد داشت ها را به کودکتان هم نشان دهید. این کار روش خوبی برای صحبت کردن در مورد وقایع هر روز است و با این کار هر دو شما احساس خوبی خواهید داشت.البته لازم نیست که در یادداشتتان توضیحات کاملی بنویسید.

4) هر پیشرفتی را تحسین کنید

تصور کنید که فرزند شما می خواهد همیشه مورد توجه باشد و با پریدن  وسط حرف شما نمی گذارد که مکالمه تلفنی خود را تمام کنید. بار اول که سی ثانیه منتظر شد، صحبت کردن را متوقف کنید و به خاطر این کارش از او تشکر کنید و قبل از آنکه دوباره شروع به صحبت کنید، جوابش را بدهید. در فرصت مناسب بعدی برای زمان طولانی تری صبر کنید و سپس جوابش را بدهید. در واقع با این کار انتظار را در او شکل دهید. در ابتدای کار توقعتان را کم کنید تا به هدفتان برسید. هنگامی که رفتار جدیدی تثبیت شده است، برای حفظ آن لازم نیست کودک در مورد آن رفتار بخصوص به طور مداوم تمجید شود. در عوض به طور اتفاقی این کار را انجام دهید، مثلا هر پنج یا ده باری که کودک آن را انجام می دهد ، از او تعریف کنید. توجه داشته باشید که برای هر رفتاری تعریف و تحسین را هرگز به طور کامل متوقف نکنید.


5) متناسب کردن نوع تحسین با سن و اخلاق کودک

برای نمونه در آغوش گرفتن ، بوسیدن و دیگر نشانه های عملی محبت همراه با کلمات مهرآمیز برای کودکان خردسال مؤثرند اما برای کودکان بزرگتر بهتر آن است که از پیام های سری استفاده کنیم مثلا با چشمک یا اشاره دست به او بفهمانیم که به عمل خوبش توجه کرده اید . بعدا می توانید راجع به رفتار پسندیده اش با او صحبت کنید. بیشتر کودکان بزرگتر یک لحن آمیخته با شوخی را به تعریف و تمجید مستقیم ترجیح می دهند. برای نمونه گفتن جمله" عجب مستخدم با سلیقه ای اینجا بوده است! " پاسخ بهتری را در یک کودک دوازده ساله بر می انگیزد تا این جمله که " واقعا رختخوابت را خیلی خوب مرتب کرده ای".

به واکنش های فرزندتان نسبت به تعریف و تمجید توجه کنید تا متوجه شوید که به هدف زده اید یا خیر. اگر کودک تعریف های شما را نادیده می گیرد ولی بعدا آن رفتار خوب را تکرار می کند، در می یابید که تحسین مؤثر بوده است. 

6) به خاطر داشته باشید که جملات تکراری خسته کننده می شوند و تأثیر خود را از دست می دهند ، پس لازم است خلاق باشید. گاهی بهتر است یک یادداشت زیر بالش یا در کیف فرزندتان بگذارید و در آن از یک رفتار ناپسندش به طور خاص شکایت کنید. یا اجازه دهید در حالی که با عصبانیت در مورد اعمال نادرستش با یک دوست صحبت می کنید، به طور تصادفی حرف های شما را بشنود. برای تقویت اثرات تحسین می توانید یک جایزه را نیز با آن همراه کنید. به کودک بگویید که از کدام کارش خوشحال شده اید و به او وعده یک هدیه کوچک بدهید، ولی هدیه دادن را برای زمان های خاص بگذارید تا همیشه منتظر آن نباشد.

7) بلافاصله و بدون معطلی تحسین کنید

بخصوص در مورد کودکان خردسال نگذارید تا بین رفتار پسندیده او  و پاسخ شما فاصله زیادی بیافتد. معمولا بین عمل کودک و واکنش ما می تواند با اشاره کوچک به موضوع پر شود. سپس در یادداشت روزانه ی رفتارهای خوب نوشته شود. وقتی یادداشت را به کودک نشان می دهید، چیزی هم به عنوان تحسین بگویید. مثلا بگویید: " وقتی می بینم به خواهرت هم کاغذ نقاشی میدی ،خیلی خوشحال می شم".

8) تحسین را با علاقه بی قید و شرط بیامیزید

در مواردی که کودک فقط هنگام تحسین شدن مورد توجه والدینش قرار می گیرد، به تدریج نسبت به آن احساس نیاز می کند. برخی از والدین نگران آنند که مبادا کودکانشان فقط هنگامی که مورد توجه قرار می گیرند و تشویق می شوند ، خوب رفتار کنند. برای رفع این مشکل ، بهترین کار این است که پس از جا افتادن یک رفتار جدید رفته رفته از میزان تعریف و تمجید بکاهیم و آن را به طور موردی انجام دهیم. زیرا هر وقت کودک عملی شایسته انجام می دهد، والدینش برای تشویق کردن او حضور ندارند. مواقعی که به طور اختصاصی و با دید مثبت روی رفتار فرزندتان نظر می دهید، به کودک کمک کنید تا یک دید مثبت نسبت به خود به دست آورد و مراقب اعمالش باشد.

به کودک نشان دهید که حتی وقتی که در حال بررسی رفتارش نیستید نیز به او ارزش می دهید و بدون هرگونه قید و شرطی دوستش دارید. بغلش کنید ، به او توجه کنید ، به حرف هایش گوش دهید و به او اطمینان دهید که لازم نیست برای به دست آوردن علاقه شما نگران باشد.

9) همیشه به قولتان عمل کنید

یک کودک بخصوص اگر خیلی کوچک باشد، نسبت به تکمیل نشدن یا به تأخیر افتادن یک پاداش وعده داده شده ، بسیار حساس است. کاری را که از عهده انجامش بر نمی آیید تعهد نکنید و در عین حال چیزی را جایگزین پاداشی که قولش را داده اید، نکنید. وقتی قول چیزی را دادید ، پای آن بایستید.

10) به پاداش ها تنوع ببخشید

برای کمک کردن به تصمیم گیری در مورد پاداش ، خواسته های کودکتان را بررسی کنید. از آنجایی که تمایلات کودکان دائما تغییر می کند، بررسی را هر چند وقت یکبار تکمیل کنید. برای کشف مجموعه پاداش های مؤثر ، میتوانید سوالات زیر را از فرزندتان بپرسید:

اگر بتوانید سه آرزو بکنید آنها چه هستند؟

اگر بنا باشد فقط یک چیز از بابا بخواهید ، آن چیست؟

اگر قرار باشد چیز خاصی را از مامان بخواهید ، آن چیست؟

چه حق تازه ای را می خواهی به دست بیاوری ( بیشتر تلویزیون تماشا کنی ، دیرتر برای خواب به اتاقت بروی، و یا ...)؟

چه برنامه ای را می خواهی با دوستانت انجام دهی( به سینما بروی، بازی کنی ، بستنی میوه ای بخری و ...)؟


این بررسی یک فهرست کلی از پاداش های ممکن را در اختیار شما قرار می دهد. بهتر است فهرست را در قالب یک جدول به صورت پاداش های روزانه ، هفتگی ، و ماهیانه تقسیم بندی کنید تا بتوانید در زمان مقتضی از آنها استفاده کنید. برای نمونه:

 پاداش روزانه : بستنی یا سایر خوراکی های مفید و مورد علاقه کودک  

پاداش هفتگی : خواندن کتاب یا تماشای فیلم سینمایی  

پاداش ماهیانه : خرید اسباب بازی 


نویسنده : نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره از دانشگاه علامه طباطبایی


بیشتر بخوانید : تربیت جنسی کودکان

 بیشتر بدانید  پرورش خلاقیت چیست

منابع :

- کتاب چگونه با کودکم رفتار کنم نوشته دکتر گاربر

- کتاب راهنمایی و مشاوره کودک نوشته دکتر عبدالله شفیع آبادی

جک کانفیلد کلید کاربردی قانون جذب


جک کنفیلد کیست

جک کنفیلد


جک کنفیلد نویسنده آمریکایی بسیار مشهور کتاب های خودیاری و یکی از برجسته ترین سخنرانان انگیزشی و مربیان موفقیت است. جک کنفیلد در دبیرستانی در انستیتوی نظامی لینسلی در ویلینگ تحصیل کرد.  در سال 1966 مدرک کارشناسی خود را در زمینه تاریخ چین از دانشگاه هاروارد دریافت نمود . در سال 1978  عنوان " جوان برجسته سال "  و در سال 1981 مدرک دکترای افتخاری دانشگاه سانتامونیکا را دریافت کرد. کنفیلد مجموعه کتابهای " سوپ مرغ برای روح " را به کمک همراه همیشگی اش مارک ویکتور هانس ، در سال 1990 به رشته تحریر درآورد. در طی سه سال 68 داستان برای این کتاب گردآوری شد. موفقیت زیاد این مجموعه باعث تداوم آن شد تا جائیکه تا به حال نزدیک به 200 عنوان از آن در حدود 112 میلیون نسخه به 47 زبان ترجمه شده و به چاپ رسیده است. او قبل از نویسندگی، در مشاغل بسیاری فعالیت نمود. جک کنفیلد به‌عنوان روان‌درمانگر، مدیر اجرایی ورکشاپ (کارگاه‌های آموزشی) و معلم فعالیت کرده است. 

گرچه جک کنفیلد در زمینه های مختلف فردی ، خانوادگی ، و مالی در سمینارها و کتابهای خود به دیگران آموزش می دهد ، اما دلیل اصلی شهرت وی تأکید مداوم برتأثیر اعتماد به نفس افراد در دستیابی  به موفقیت است و بیشتر اموزه های او هم روی همین موضوع استوار شده اند. او همچنین در فیلم راز هم به عنوان یک کارشناس قانون جذب ایفای نقش کرده است .

جک کنفیلد که توسط بسیاری از افراد به عنوان مربی شماره یک موفقیت در آمریکا شناخته می شود، دلیل متفاوت بودن افراد موفق را مطالعه کرده و آن را گزارش کرده است. شناخته شده ترین کتاب جک کنفیلد، مجموعهکتابهای سوپ مرغ برای روح است که از طریق آن شهرت بسیاری کسب نمود . از سایر کتاب های جک کنفیلد می توان به قدرت تمرکز ، مبانی موفقیت ، شاه کلید ، درود بر خودم ، زندگی با اصول موفقیت ، معجزات تغییرات مثبت ، تفکر مثبت ، ضربه های شفابخش ، و مرواریدهای درایت اشاره نمود. 

در ادامه بخشی از سخنرانی جک کنفیلد با موضوع قانون جذب خدمت شما عزیزان ارائه می شود:


قانون جذب چیست و نحوه استفاده از آن

امروز می خواهم راجع به چیزی صحبت کنم که به طور عمدی از آن استفاده می کنم ، تا بتوانم در زمینه شخصی و تجاری در زندگی ام موفقیت ایجاد کنم .یکی از قدرتمند ترین نیروهای جهان ما را احاطه کرده است و بر ما تأثیر می گذارد. اگر از آن هشیارانه و عمدا استفاده کنیم، می توانیم به گونه ای مثبت از آن بهره ببریم. مثل نیروی جاذبه زمین ،چیزی نیست که بتوانیم آن را خاموش و روشن کنیم ، فقط وجود دارد .مثل جاذبه زمین می توانیم انتخاب کنیم که با آن مبارزه کنیم و راجع به آن گله کنیم. یا می توانیم این مزایای شگرف را تحت کنترل در آوریم مثل کاری که افراد موفق انجام می دهند.من راجع به قانون جذب صحبت می کنم. در ساده ترین شکلش قانون جذب بیان میکند که چیزی که به آن فکر می کنید، راجع به آن صحبت می کنید و قویا به آن باور دارید و آن را شدیدا حس می کنید ، باعث می شوید اتفاق بیافتد. 

به طور ساده بخواهم بیان کنم ، قانون جذب می گوید که شما روی هر چیزی که تمرکز کنید، آن را جذب می کنید. هر چیزی کع انرژی و توجه تان را صرفش می کنید، به شما بر می گردد. بنابراین اگر روی چیزهای خوب و مثبت در زندگی تان متمرکز بمانید به طور خودکار چیزهای خوب و مثبت بیشتری در زندگی تان جذب می کنید. اگر روی کمبود و چیزهای منفی تمرکز کنید آن وقت آن چیزها را در زندگی تان جذب می کنید.


مراحل قانون جذب

اکنون سه گام بیان می کنم تا قانون جذب را در زندگی تان فعال کنید:

گام اول 

این است که چیزی را که می خواهید درخواست کنید نه چیزی را که نمی خواهید. چون قانون جذب بیان می کند که در زندگی تان چیزی را جذب می کنید که انرژی ، تمرکز و توجه تان را صرف آن می کنید. خواسته یا ناخواسته ، اهمیتی نمی دهد. بنابراین باید چیزی که فکر می کنید و حس می کنید را هشیارانه تر انتخاب کنید. قانون جذب همچنین بیان می کند که هر فکر یا حسی که ارائه می دهید، فرکانس ارتعاشی دارد ، که کائنات با بیشتر دادن چیزی که در آن ارتعاش می کنید ، به آن پاسخ می دهد. اهمیتی نمی دهد که این درخواست برایتان خوب است یا نه ، به سادگی فقط به ارتعاشتان پاسخ می دهد. 

بنابراین برای اینکه نسبت به افکاری که به کائنات ارائه می دهید هشیارتر باشید باید تصمیم بگیرید که چه می خواهید. ولی همچنین آن حس هایی را که اگر به خواسته خود می رسیدید تجربه می کردید را هم تمرین کنید. شاید می خواهید حرفه تان را تغییر دهید ، به شهر دیگری بروید ، می خواهید یک جایزه مهم ببرید، در برنامه ای تلویزیونی ظاهر شوید یا از بیماری جدی بهبود یابید. اگر به اهدافتان می رسیدید چه حسی داشتید؟ در کل روز چه می کردید؟ با چه کسی وقت می گذراندید؟ هر چه بیشتر روی چیزهایی که می خواهید تمرکز کنید به جای چیزهایی که نمی خواهید، سریعتر رؤیاها و اهدافتان را آشکار می کنید.

گام دوم

این است که باور کنید چیزی را که می خواهید به دست می آورید، سپس اقدام کنید. این که باور کنید به چیزی که می خواهید می رسید یعنی چه؟ یعنی اینکه انتظار مثبتی را حفظ کنید. روزتان را با اطمینان بگذرانید ، با دانستن اینکه آینده تان را در دست قدرت هایی بزرگتر از خودتان سپرده اید. البته هنگامی که باور کردید که به چیزی که می خواهید می رسید بخش دوم معادله این است که اقدام کنید. اقدام کردنی که باعث ایجاد نتایج دلخواهتان می شود، باورتان را تصدیق می کند که چیزی که می خواهید در دسترس است و به قدرت انتظاراتتان می افزاید.

گام سوم

این است که چیزی را که می خواهید به وسیله تطابق ارتعاشی با آن ، به دست آورید . برای اینکه چیزی را که می خواهید دریافت کنید باید از نظر ارتعاشی با آن هم فرکانس شوید تا آن را در زندگی تان جذب کنید. ساده ترین راه تطابق ارتعاشی با آنچه می خواهید این است که در کل روز بر روی ایجاد احساسات مثبت عشق ، لذت ، شکرگزاری ، و قدردانی تمرکز کنید. چون آنها احساساتی هستند که اگر از قبل به اهدافتان می رسیدید، داشتید . می توانید احساساتی را تمرین کنید که اگر چیزی را که می خواهید از قبل داشتید، تجربه می کردید.

شاید با راندن ماشین مورد علاقه تان حس قدرتمند بودن می کنید ، شاید در ساحل هستید و احساس آرام بودن می کنید. ولی همین حالا حسش کنید درست وقتی که تصورش می کنید. طوری عمل کنید انگار که اتفاق افتاده است. به عنوان یک تکلیف بعد از مطالعه این مطلب شروع به تمرکز روی چیزهایی که در زندگی می خواهید کنید ،به جای تمرکز روی چیزهایی که نمی خواهید. تصمیم بگیرید که راجع به همه چیز مثبت فکر کنید ، شاید به نظر کار ساده ای نرسد اما مطمئن باشید که نتایج آن شگفت انگیز است.


تجربه شخصی جک کانفیلد از به کارگیری قانون جذب 

"از هنگامی که شروع به فراگرفتن قانون جذب و به کارگیری اصول آن در زندگی کردم، زندگی ام به راستی تغییر کرده است. فکر می کنم آن شکل از زندگی که هر کسی در رؤیاهای خود آرزوی داشتن آن را دارد ، زندگی روزمره من است. من در حال حاضر در یک خانه چند میلیون دلاری زندگی می کنم. همسری دارم که براش می میرم. تعطیلات خود را در مناطق جالب و شگفت انگیزی سپری می کنم. کوه پیمایی می کنم و به سفرهای اکتشافی می روم. به مناطق دورافتاده آفریقا سفر می کنم. تمامی این اتفاقات خوب همواره روی می دهند و همچنان به وقوع خواهند پیوست، چرا که من با اطلاع از حقیقت قانون جذب آن را در زندگی به کار می گیرم" ( برگرفته از کتاب راز اثر راندا برن ) .


نویسنده : نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره از دانشگاه علامه طباطبایی


بیشتر بدانید:    پرورش قدرت تخیل


 کانال ویدئویی من  : نماشا ، نگاه نو


معرفی کتاب :

- کتاب راز نوشته راندا برن

- کتاب نوشته هایی از فلورانس اسکاول شین ترجمه پروین قائمی

- کتاب از دولت عشق نوشته کاترین پاندر

نظریه عقلانی عاطفی رفتاری آلبرت الیس


نظریه آلبرت الیس

زمینه نظری

ریشه رفتار درمانی عقلانی- هیجانی آلبرت الیس ، به فلاسفه رواقی بر می گردد . مخصوصا به اپیکتتوس که بیان می کرد : " اشیاء باعث اختلال انسان ها نمی شوند بلکه نظری که انسان ها نسبت به آن اشیاء دارند باعث این اختلال می گردد".  نام شکسپیر نیز در شجره نامه درمان شناختی رفتاری الیس وجود دارد ، که بیان می کرد: "هیچ چیز خوب یا بد وجود ندارد بلکه فکر کردن آن را خوب یا بد می کند" . از میان روان درمانگران جدید ، که با الیس از دیدگاه فلسفی تجانس فکری دارند، می توان آلفرد آدلر را نام برد. به عقیده آدلر، رفتار فرد از عقایدش سرچشمه می گیرد و فرد بر اساس تعبیر و تفسیری که از خویشتن  و موقعیتش دارد ، خود را با دنیای خارج مرتبط می کند. باورهای آلبرت الیس با عده زیادی از درمانگرانی که به شیوه مستقیم و فعال عمل می کنند هماهنگی و همخوانی دارد . 

در درمان منطقی هیجانی آلبرت الیس ، منطق و استدلال  تا حد امکان به کار بسته می شود و الیس معتقد است که ناراحتی ها و اضطراب های هر فرد زاییده افکار غیر عقلانی اوست. در نتیجه او برای درمان اختلالات رفتاری پیشنهاد کرد که باید از آموزش ، استدلال و منطق ، و هدایت صریح و مستقیم حداکثر استفاده را به عمل آورد ، تا بتوان افکار منطقی تر  و عقلانی تر را جایگزین افکار غیر عقلانی کرد . و درمانجو را از شر آنها نجات داد.


نظریه شخصیت آلبرت الیس

الیس از سه دیدگاه فیزیولوژیک ، اجتماعی ، و روانشناختی به شخصیت می نگرد و در هر یک از این سه بعد نظرات خاصی درباره شخصیت ارائه می دهد.

مبنای فیزیولوژیکی : الیس معتقد است که انسان ذاتا تمایلات بیولوژیکی استثنایی و نیرومندی برای تفکر و عمل به شیوه خاص دارد ، که این شیوه ممکن است منطقی یا غیر منطقی باشد. او جهت تفکر و عمل فرد را تابع محیط خانواده و فرهنگی می داند که فرد در آن رشد می یابد. او انسان را از نظر بیولوژیکی ، عمدتا موجودی می داند که آمادگی ذاتی شدیدی برای تفکر غیر منطقی و غیر عقلانی  و همچنین تمایل مفرطی به سهل انگاری در تغییر رفتار خویشتن دارد. به عقیده وی انسان مایل است که وابستگی خود را به بسیاری از اسطوره ها و تعصبات خانوادگی ، فرهنگی ، سیاسی و اجتماعی ، که از دوران اول زندگی آموخته است ،حفظ کند ، خواستها و ترجیحان شخصی را به صورت نیازهای مبرم جلوه دهد و مراقبت و احتیاطی افراطی در امور خویش داشته باشد. 

مبنای اجتماعی : الیس می پذیرد که انسان موجودی اجتماعی است و زندگی در اجتماع برای او لازم است. او معتقد است که انسان باید در اجتماع مطابق انتظارات خود و دیگران رفتار کند و بیش از حد خودمدار و خود بین نباشد . به عقیده او انسان باید تا حدی از آن خصوصیتی بهره مند باشد که آدلر آن را علاقه اجتماعی و ارتباط با همنوع می داند . اما از طرف دیگر معتقد است که پافشاری بر نگرش دیگران نسبت به خود و جلوه دادن آن به صورت نیازی مبرم ، حالتی مرضی و مخرب نفس است . به نظر او ، اینکه دیگران نسبت به ما نظرات خوبی داشته باشند مطلوب است ، اما نباید ما هستی و وجود خود را در گرو نگرش مثبت دیگران نسبت به خود بدانیم .

مبنای روانشناختی : به عقیده آلبرت الیس ، گرچه انسان از نظر بیولوژیکی تمایل شدیدی به مضطرب کردن خود و تخریب نفس دارد و گرچه او در اجتماعی زندگی می کند که سبب پاره ای از نابسامانی های رفتاری اوست و آنها را تقویت می کند ، اما دیدگاه روان شناختی شخصیت چگونگی رشد آن را مشخص می کند.

مدل abc آلبرت الیس

الیس غریزه را به مفهوم کلاسیک آن قبول ندارد و بیشتر با مزلو در زمینه تمایلات انسان هم عقیده است. او می پذیرد که انسان تمایل به عشق و محبت ،  توجه و مراقبت ، و نیل به آرزوها دارد و از مورد تنفر قرار گرفتن ، بی توجهی ، و ناکامی دوری می جوید . بنابراین وقتی حادثه فعال کننده ای (a) برای فرد اتفاق می افتد ، او بر اساس تمایلات ذاتی خود ممکن است دو برداشت متفاوت و متضاد از (a) داشته باشد : یکی عقاید ، و باورهای منطقی و عقلانی (rb)  و دیگری برداشت ها ، عقاید ، و باورهای غیر منطقی و غیر عقلانی (ib) . در حالتی که فرد تابع افکار و عقاید عقلانی و منطقی باشد ، به عواقب منطقی (rc) دست خواهد یافت و شخصیت سالمی خواهد داشت . در حالتی که فرد تابع و دستخوش عقاید و افکار غیر منطقی و غیر عقلانی قرار گیرد ، با عواقب غیر منطقی ( ic) مواجه خواهد شد ، که در این حالت او فردی است مضطرب که شخصیت ناسالمی دارد.


تعریف باورهای غیر منطقی


باورهای غیر منطقی در واقع افکار جادویی ، موهوم ، تخیلی ، بی معنی ، و از نظر تجربی فاقد اعتبار هستند که باعث بروز هیجانات منفی از جمله نگرانی ، اضطراب ، و افسردگی می شوند.


انواع باورهای غیر منطقی


الیس اضطراب و اختلالات رفتاری را زاده عقاید و افکار غیر منطقی می داند ، که در ادامه به طور خلاصه به آنها می پردازیم :


1) اعتقاد فرد به اینکه لازم وضروری است که همه افراد دیگر جامعه او را دوست بدارند و تعظیم و تکریمش کنند.

2) اعتقاد به اینکه لازمه احساس ارزشمندی وجود حداکثر لیاقت ، کمال و فعالیت شدید است.

3) اعتقاد فرد به اینکه گروهی از مردم بد ، شرور و بد ذات هستند و باید به شدت تنبیه و مذمت شوند.

4) اعتقاد فرد به اینکه اگر وقایع و حوادث آنطور نباشند که او می خواهد ، نهایت ناراحتی و بیچارگی به بار می آید و فاجعه آمیز خواهد بود.

5) اعتقاد فرد به اینکه بدبختی و عدم خشنودی او به وسیله عوامل بیرونی به وجود آمده است و انسان توانایی کنترل غم و اندوه و اختلالات عاطفی خود را ندارد.

6) اعتقاد فرد به اینکه چیزهای خطرناک و ترس آور موجب نهایت نگرانی می شوند و فرد همواره باید کوشا باشد تا امکان به وقوع پیوستن آنها را به تأخیر بیاندازد.

7) اعتقاد فرد به اینکه اجتناب و دوری از بعضی مشکلات زندگی ومسئولیت های شخص برای فرد آسانتر از مواجه شدن با آنهاست.

8) اعتقاد فرد به اینکه باید متکی به دیگران باشد و بر انسان قویتر دیگری تکیه کند.

9) اعتقاد فرد به اینکه تجارب و وقایع گذشته و تاریخچه زندگی ،تعیین کننده مطلق رفتار کنونی هستند و اثر گذشته را در تعیین رفتار کنونی به هیچ وجه نمی توان نادیده انگاشت.

10) اعتقاد فرد به اینکه انسان باید در مقابل مشکلات و اختلالات رفتاری دیگران کاملا برآشفته و محزون شود.

11) اعتقاد فرد به اینکه برای هر مشکلی همیشه یک راه حل درست و کامل ، فقط یک راه حل ، وجود دارد و اگر انسان بدان دست نیابد، بسیار وحشتناک و فاجعه آمیز خواهد بود.


الیس معتقد است که توسل به این عقاید یازده گانه به اضطراب و ناراحتی های روانی منجر می شود. وقتی که فرد به چنین عقایدی توسل جوید، در نگرش و برداشت های خویش شدیدا بر اجبار ، الزام ، و وظیفه تأکید دارد و خود را بینهایت به وقوع امر خاصی مقید می کند. بنابراین اگر فرد خود را از این قیدها برهاند، به احتمال قوی در جهت سلامت نفس و رشد شخصیت حرکت خواهد کرد.



نویسنده : نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره توانبخشی از دانشگاه علامه طباطبایی


بیشتر بخوانید : رابطه زناشویی موفق در زندگی

بیشتر بخوانید : درمان افسردگی بدون داروهای شیمیایی



منابع:

- کتاب نظریه های مشاوره نوشته لوئیس شیلینگ

- کتاب نظریه های مشاوره و روان درمانی نوشته دکتر عبدالله شفیع آبادی و غلامرضا ناصری


خلاصه نظریه شخصیت یونگ ، تیپ های شخصیتی از نظر یونگ

خلاصه نظریه یونگ

یونگ معتقد بود شخصیت علاوه بر گذشته توسط آینده نیز شکل می گیرد و بر ناخودآگاه بیشتر تأکید کرد. یونگ تعریف فروید از لیبیدو را گسترش داد. وی اصطلاح لیبیدو را به دو صورت مورد استفاده قرار داد : اول به صورت انرژی زندگی پراکنده و کلی ، و دوم به صورت مشابه با دیدگاه فروید، یعنی انرژی روانی محدودتری که به کار شخصیت سوخت می رساند و آن را روان نامید . فعالیت های روانشناختی مانند درک کردن ، فکر کردن ، احساس کردن ، و آرزو داشتن از طریق انرژی روانی صورت می گیرند. وقتی کسی مقدار زیادی انرژی روانی را در عقیده یا احساس خاصی صرف می کند، گفته می شود که آن عقیده یا احساس ارزش روانی زیادی دارد و می تواند زندگی آن فرد را عمیقا تحت تأثیر قرار دهد .




به اعتقاد یونگ انرژی روانی مطابق با سه اصل بنیادی اضداد ، هم ارزی ، و آنتروپی عمل می کند. اصل اضداد اعلام می دارد که هر احساس یا میلی ضد خودش را دارد و این ضدیت یا اختلاف بین قطبیت ها برانگیزنده اصلی رفتار و تولید کننده انرژی است ، مانند گرما در برابر سرما ، و آفرینش در برابر زوال . اصل هم ارزی اعلام می دارد که انرژی هرگز در شخصیت از بین نمی رود بلکه از یک قسمت به قسمت دیگر جابجا می شود. برای مثال اگر علاقه خود را به کسی یا به نوعی سرگرمی از دست بدهیم، انرژی روانی که قبلا صرف آن زمینه می شد به زمینه ای تازه جابجا می شود. اصل آنتروپی اعلام می دارد که در شخصیت گرایش به آرامش و تعادل وجود دارد. در حالت ایده آل شخصیت انرژی روانی خود را به طور مساوی بین ابعادش توزیع می کند، اما این حالت ایده آل هرگز به دست نمی آید.

خود (ego) مرکز هشیاری (خود آگاهی) است و به درک کردن ، فکر کردن ، احساس کردن ، و یادآوری مربوط می شود. بخشی از ادراک خودآگاه ما به وسیله نگرش های درون گرایی و برون گرایی تعیین می شود که به موجب آن لیبیدو به صورت درونی یا برونی هدایت می شود.  برون گرایان افراد معاشرتی و از لحاظ اجتماعی جسور هستند و به سمت دیگران و دنیای بیرونی گرایش دارند. درون گرایان کناره گیر و اغلب خجالتی هستند و گرایش دارند که بر خود ، افکار ، و احساساتشان تمرکز داشته باشند. کارکردهای روانشناختی عبارتند از: تفکر ، احساس ، حس کردن ، و شهود .

تفکر و احساس کارکردهای عقلانی هستند که قضاوت کردن و ارزیابی تجربیاتمان را شامل می شوند. حس کردن و شهود کارکردهای غیر عقلانی هستند یعنی از فرایندهای عقل استفاده نمی کنند و تجربیات را بدون ارزیابی می پذیرند. به نظر یونگ فقط یک نگرش و کارکرد می تواند مسلط باشد و تیپ های روانشناختی از ترکیب این نگرش ها و کارکردها شکل می گیرند.

ناخودآگاه شخصی مخزن موادی است که زمانی هشیار بودند ولی فراموش یا سرکوب شده اند. عقده ها که می توانند خودآگاه یا ناخودآگاه باشند ، الگوهای هیجانات ، خاطرات ، ادراک ها ، و امیالی هستند که بر موضوعات مشترکی تمرکز دارند. ناخودآگاه جمعی مخزن تجربیات نوع بشر است که به هر فرد انتقال یافته اند. کهن الگوها موضوعات مکرری هستند که این تجربیات را نشان می دهند. قدرتمندترین کهن الگوها پرسونا ، آنیما ، آنیموس، سایه ، و خود هستند.


مراجعه کنید به روانشناسی یونگ ، کهن الگوهای یونگ

تولد روان هنگام بلوغ  روی می دهد زمانی که روان محتوای مشخصی می گیرد. فعالیت های آماده سازی ،دوره نوجوانی تا جوانی را مشخص می کند. در میانسالی ، هنگامی که افراد به موفقیت هایی دست یافته اند، شخصیت تغییر می کند. انرژی روانی باید به سمت دنیای درون ناخودآگاه هدایت شود و نگرش باید از برون گرایی به درون گرایی تغییر یابد. تفرد ( تحقق تواناییهای فرد) فقط می تواند در میانسالی روی دهد، یعنی زمانی که افراد باید با ناخودآگاه روبرو شوند و رفتارها و ارزش هایی را که نیمه اول زندگی را هدایت می کردند ، کنار بگذارند. تعالی مستلزم یکپارچه شدن شخصیت است.

برداشت یونگ از ماهیت انسان از برداشت فروید خوشبینانه تر و کمتر جبرگرایانه بود. یونگ معتقد بود که بخشی از شخصیت فطری و بخشی از آن آموخته شده است. هدف اصلی زندگی تفرد است . تجربیات کودکی مهم هستند ولی شخصیت بیشتر تحت تأثیر تجربیات میانسالی و آرزوهای آینده قرار دارند.

روش های ارزیابی یونگ عبارتند از : بررسی نمادها، اسطوره ها و مناسک در فرهنگ های باستانی ، آزمون تداعی واژگان که برای بر ملا کردن عقده ها مورد استفاده قرار می گیرد ، تحلیل نشانه که شبیه روش پالایش روانی فروید است و در آن بیماران به نشانه های خود تداعی آزاد می کنند ، و تحلیل رؤیا.

تیپ نمای مایرز - بریگز نیز نوعی وسیله ارزیابی است که از رویکرد یونگ حاصل شده است. مفاهیم یونگ که وسیعا پذیرفته شده اند عبارتند از : آزمون تداعی واژگان ، عقده ها ، درون گرایی- برون گرایی ، خود شکوفایی ، بحران میانسالی.


بررسی تیپ های شخصیتی یونگ

یونگ بر اساس تعامل های دو نگرش درون گرایی و برون گرایی و چهار کارکرد روانشناختی تفکر ، احساس ، حس کردن ، و شهود ، هشت تیپ شخصیتی را معرفی کرد :

تیپ برون گرای متفکر

این افراد دقیقا مطابق با مقررات جامعه زندگی می کنند. این افراد گرایش دارند احساسات و هیجانات را سرکوب کنند، در تمام جنبه های زندگی واقع بین باشند و تعصب فکری و عقیدتی دارند. ممکن است به صورت آدم های خشک و سرد برداشت شوند. آنها دانشمندان خوبی می شوند زیرا تمرکز آنها بر آگاه شدن از دنیای بیرونی و استفاده از قواعد منطقی برای توصیف کردن آن است.

تیپ برون گرای احساسی

این افراد گرایش دارند که شیوه متفکر بودن را سرکوب کنند و بسیار هیجانی باشند. این افراد از ارزش های سنتی و اصولی که آموخته اند پیروی می کنند. آنها به طرز غیر معمولی نسبت به عقاید و انتظارات دیگران حساس هستند . آنها از لحاظ عاطفی حساس بوده و به راحتی رابطه دوستی برقرار می کنند، و آدم های معاشرتی و سرزنده ای هستند . یونگ معتقد بود که این تیپ در بین زنان بیشتر از مردان یافت می شود.

تیپ برون گرای حسی

این افراد بر لذت ، خشنودی ، و جستجو کردن تجربیات تازه تمرکز دارند ، عمیقا به سمت دنیای عملی گرایش دارند و با انواع مختلف افراد و شرایط متغیر سازش پذیر هستند. چون آنها به درون نگری عادت ندارند، گرایش دارند به اینکه معاشرتی باشند و قابلیت زیادی برای لذت بردن از زندگی دارند.

تیپ برون گرای شهودی

این افراد به خاطر توانایی زیادی که در بهره گرفتن از فرصت ها دارند، موفقیت را در کار و کاسبی و سیاست می یابند. این افراد مجذوب اندیشه های تازه هستند و به خلاق بودن گرایش دارند. آنها می توانند در موفق شدن و پیشرفت کردن الهام بخش دیگران باشند. آنها به تغییر پذیر بودن نیز گرایش دارند طوری که از یک فکر یا کار مخاطره آمیز به سراغ دیگری می روند و بیشتر به جای تأمل، بر پایه "شم" تصمیم گیری می کنند. با این حال تصمیمات آنها احتمالا درست از آب در می آید.

تیپ درون گرای متفکر

این افراد با دیگران خوب کنار نمی آیند و در انتقال دادن افکار مشکل دارند، به جای احساسات بر فکر تأکید دارند و از قضاوت عملی ضعیفی برخوردار هستند. از آنجا که عمیقا خلوت گزین هستند ترجیح می دهند به موارد انتزاعی و نظریه ها بپردازند و روی شناختن خودشان به جای دیگران تمرکز کنند. دیگران آنها را به صورت آدم های یکدنده ، عزلت گزین ، متکبر ،و بی ملاحظه برداشت می کنند.

تیپ درون گرای احساسی

این افراد تفکر منطقی را سرکوب می کنند ، هیجان عمیق دارند ولی از ابراز علنی آن خودداری می کنند. آنها مرموز و دست نیافتنی به نظر می رسند و به ساکت بودن ، متواضع بودن ، و بچه گانه بودن گرایش دارند. آنها به احساسات و افکار دیگران اهمیت زیادی نمی دهند و منزوی ، سرد ، و از خود مطمئن به نظر می رسند.

تیپ درون گرای حسی

 منفع ، آرام ، و جدا از دنیای روزمره به نظر می رسند. این افراد اغلب فعالیت های انسان را به دیده نیکخواهی و مسرت می نگرند . آنها از لحاظ هنرشناختی حساس هستند و خود را در قالب هنر یا موسیقی ابراز می کنند و به ابراز کردن شهود خود گرایش دارند. 

تیپ درون گرای شهودی

افراد دارای این تیپ به قدری تمرکز عمیق بر شهود دارند که تماس کمی با واقعیت دارند. این افراد ژرف اندیش و خیال پرداز ، کناره گیر ، و بی اعتنا به مسائل عملی بوده و دیگران آنها را خوب درک نمی کنند. آنها که عجیب و غریب و نامتعارف به نظر می رسند، در کنارآمدن با زندگی روزمره و برنامه ریزی برای آینده مشکل دارند.


نویسنده : نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره از دانشگاه علامه طباطبایی


جهت مشاهده ویدیوهای کوتاه روانشناسی و موفقیت کلیک کنید نماشا ، نگاه نو 


منابع:

- کتاب نظریه های شخصیت نوشته دوان شولتز و سیدنی الن شولتز ، ترجمه یحیی سید محمدی

- کتاب نظریه های شخصیت نوشته جس فیست و گریگوری جی فیست ، ترجمه یحیی سید محمدی

روانشناسی یونگ ، کهن الگوهای یونگ

نظریه یونگ به زبان ساده

کارل گوستاو یونگ (  carl Gustav Jung همکار سابق فروید ، ارتباط  خود را با روانکاوی مرسوم قطع کرد و نظریه شخصیت مجزایی را به نام روانشناسی تحلیلی  به وجود آورد . فرض اساسی نظریه شخصیت یونگ این است که پدیده های اسرار آمیز می توانند بر زندگی همه افراد تأثیر بگذارند . یونگ معتقد بود که هر فردی نه تنها توسط تجربیات سرکوب شده ، بلکه به وسیله تجربیات هیجانی خاص که از نیاکان او به ارث رسیده اند، برانگیخته می شود . این تصورات ارثی ، آنچه را که یونگ ناهشیار جمعی نامید ، تشکیل می دهند. ناهشیار جمعی ( ناخودآگاه جمعی) شامل عناصری است که افراد هیچ گاه به صورت فردی آنها را تجربه نکرده اند، بلکه از نیاکان آنها منتقل شده اند.

تعدادی از عناصر ناخودآگاه جمعی بسیار رشد یافته اند و کهن الگو ها نامیده می شوند. کلی ترین کهن الگو ، مفهوم خود پرورانی است که فقط در صورت دستیابی به تعادل بین نیروهای متضاد مختلف ، حاصل می شود. بنابراین نظریه یونگ خلاصه ای از اضداد است . افراد هم درون گرا هم برون گرا ، منطقی و غیر منطقی ، زن و مرد ، هشیار و ناهشیار ( خود آگاه و ناخودآگاه) هستند و رویدادهای گذشته به آنها فشار می آورد و در عین حال ، انتظارات آینده آنها را به سمت خود می کشاند .

از نظر یونگ همه افراد نگرش درون گرا و برون گرا دارند. اگر کسی عمدتا به درون گرایی هشیار متکی باشد ، برون گرایی عمدتا در او به صورت ناهشیار می ماند . اگر نگرش برون گرا در سطح هشیار رشد زیادی کرده باشد ، در این صورت نگرش درون گرا ناهشیار می ماند .


کهن الگوهای یونگ

کهن الگوها تصورات باستانی هستند که از ناهشیار جمعی حاصل می شوند. آنها از این نظر که مجموعه تصوراتی مرتبط با حال و هوای هیجانی هستند ، به عقده ها شباهت دارند. اما در حالی که عقده ها عناصر فردی نا هشیار شخصی ( ناخودآگاه شخصی) هستند ، کهن الگوها عمومیت دارند و عناصر ناهشیار جمعی را تشکیل می دهند. کهن الگوها را باید از غرایز نیز متمایز کرد . یونگ "غریزه" را به صورت "تکانه جسمانی ناهشیار به سمت عمل کردن" تعریف کرد و کهن الگو را همتای روانی غریزه دانست .

غرایز سایق های فیزیولوژیکی هستند که به صورت ناهشیار تعیین شده اند، در حالی که کهن الگوها تصورات روانی هستند که به صورت ناهشیار تعیین شده اند و جلوه های غرایز می باشند . هم غرایز و هم کهن الگوها به صورت زیستی تعیین شده اند و هر دو بر رفتار تأثیر می گذارند و به شکل گیری شخصیت کمک می کنند. کهن الگو به خودی خود نمی تواند به طور مستقیم نمایان شود ، بلکه وقتی فعال شده باشد خود را به صورت های مختلف ، عمدتا از طریق رؤباها ، خیالپردازی ها و هذیان ها ابراز می کند.


در ادامه به توضیح برجسته ترین کهن الگوهای یونگ می پردازیم:


پرسونا

جنبه ای از شخصیت که به دنیا نشان می دهیم ، پرسونا نامیده می شود. یونگ معتقد بود که هر کسی باید نقش خاصی را که جامعه حکم می کند ، نمایش دهد. برای مثال از سیاستمدار انتظار می رود ، چهره ای را به مردم نشان دهد که اعتماد و رأی مردم را جلب می کند ، یا از پزشک انتظار می رود که ویزگی رفتار بالینی به خود بگیرد . و یک بازیگر سبک زندگی را آشکار می کند که مردم می طلبند.

گرچه پرسونا جنبه ضروری شخصیت انسان است ، اما اگر افراد بیش از حد با پرسونای خود همانندسازی کنند ، نسبت به فردیت خویش ناهشیار می مانند و از رسیدن به خودپرورانی باز می ایستند. برای اینکه افراد از لحاظ روانی سالم باشند ، باید بین درخواست های جامعه و آنچه واقعا هستند تعادل برقرار کنند.

سایه

سایه کهن الگوی تیرگی و سرکوبی ، و بیانگر ویژگی هایی است که افراد دوست ندارند به وجود آنها اعتراف کنند ، بلکه تلاش می کنند آنها را از خودشان و دیگران مخفی نگه دارند . سایه گرایش هایی که از لحاظ اخلاقی ناخوشایند هستند ، به علاوه تعدادی ویژگی سازنده و خلاق که با این حال افراد دوست ندارند با آنها مواجه شوند ، در بر می گیرد . به نظر یونگ اولین آزمون شهامت افراد این است که به طور مداوم بکوشند از سایه خودشان با خبر شوند. 

افرادی که هیچ گاه سایه خودشان را تشخیص نمی دهند ، امکان دارد تحت سلطه آن قرار گیرند و زندگی اسفباری داشته و محصولات شکست و ناامیدی خود را برداشت نمایند.

آنیما

یونگ نیز مانند فروید معتقد بود ، همه انسانها از لحاظ روانشناختی دو جنسیتی هستند و از هر دو جنبه مردانگی و زنانگی برخوردارند. آنیما "جنبه زنانه مرد " و به عنوان یک کهن الگو از ناهشیار جمعی سرچشمه می گیرد و شدیدا در برابر هشیار شدن مقاوم است. تعداد کمی از مردان با آنیمای خود آشنا می شوند، زیرا این تکلیف به شهامت زیادی نیاز دارد و حتی از آشنا شدن با سایه دشوارتر است. در روانشناسی یونگ دومین آزمون شهامت مرد ، آشنا شدن با آنیمای خویش است ، تکلیفی که فقط بعد از آن که او به سایه اش پی برده باشد ، می تواند به آن دست یابد. 

یونگ معتقد بود که آنیما از تجربیات اولیه مردان با زنان ( مادران ، خواهران ، معشوقه ها) سرچشمه گرفته است و با هم ترکیب شده است تا تصویر کلی از زن را برای آنها به وجود آورد . مرد خیلی تمایل دارد تا آنیمای خود را در همسر یا معشوقه اش فرافکنی کند و او را نه آنگونه که هست ، بلکه به صورتی که ناهشیار شخصی یا جمعی اش تعیین کرده است ، ببیند. این آنیما می تواند مایه سوء تفاهم های زیادی در روابط زن و مرد شود ، اما می تواند مسبب حالت افسون گری که زن در روان مردان دارد نیز باشد . آنیما بر جنبه احساسی فرد تأثیر می گذارد و توجیهی برای برخی احساس ها و خلق های غیر منطقی است.

آنیموس

کهن الگوی مردانه در زنان آنیموس نامیده می شود . آنیموس نماد تفکر و استدلال است. انیموس قادر است بر تفکر زن تأثیر بگذارد ، با این حال واقعا به او تعلق ندارد ، بلکه به ناهشیار جمعی تعلق دارد و از رویارویی های زنان پیش از تاریخ با مردان ناشی می شود. در هر رابطه زن-مرد ، زن سعی می کند تجربیات نیاکان دور خود را با پدران ، برادران ، معشوق ها، و پسران را به مرد از همه جا بی خبر فرافکنی کند . آنیموس مسئول تفکر و عقاید در زنان است ، درست به همان صورتی که آنیما احساس ها و خلق ها را در مردان به وجود می آورد. در ضمن آنیموس توجیهی است برای تفکر و عقاید غیر منطقی که اغلب به زنان نسبت می دهند.


مادر

همه مردان یا زنان از کهن الگوی مادر برخوردارند. این مفهوم مادر از پیش موجود ، همیشه با احساس های مثبت و منفی همراه است . بنابراین مادر بیانگر دو نیروی متضاد است : "باروری و تغذیه" از یک سو و "قدرت و ویرانگری" از سوی دیگر . او قادر است تولید و نگهداری کند ( باروری و تغذیه ) ، امادر ضمن می تواند فرزند خود را نابود و یا به او بی توجهی کند( ویرانگری ) . به اعتقاد یونگ تمام آن تأثیراتی که نوشته ها مدعی هستند بر کودکان اعمال شده اند ، از خود مادر حاصل نمی شوند، بلکه از کهن الگوهایی حاصل می شوند که به مادر فرافکنی شده و به او پیشینه ای افسانه ای داده است. به عبارت دیگر جاذبه نیرومندی که مادر برای مردان و زنان دارد ، اغلب در غیاب رابطه شخصی صمیمانه ، از نظر یونگ دلیل بر وجود کهن الگوی مادر است . 

باروری و قدرت با هم ترکیب می شوند تا مفهوم تولد دیگر را به وجود آورند که می تواند کهن الگویی جداگانه باشد اما ارتباط آن با کهن الگوی مادر واضح است. تولد دیگر در فرایند هایی مانند تناسخ ، غسل تعمید ، و قیامت نمایان می شود . افراد در سرتاسر جهان با "میل به تولد دوباره" برانگیخته می شوند ، یعنی "رسیدن به خودپرورانی ، نیروانا ( در آیین هندو و آیین بودا ) ، بهشت ، یا کمال " .


پیر فرزانه

پیر فرزانه ، کهن الگوی خرد و معنی و مظهر دانش و اسرار زندگی از پیش موجود است . این کهن الگو ناهشیار است و نمی توان به صورت مستقیم یا فردی به ان دست یافت . مرد یا زنی که تحت سلطه کهن الگوی پیر فرزانه قرار دارد ، ممکن است با استفاده از الفاظی که به نظر عمیق می رسند ، اما در واقع پوچ هستند ، تعداد زیادی مرید دور خود جمع کند، زیرا ناهشیار جمعی نمی تواند مستقیما خرد خود را به فرد منتقل کند. مبلغان سیاسی ، مذهبی ، و اجتماعی که به عقل و خرد و هیجان متوسل می شوند ف با این کهن الگوی ناهشیار هدایت می شوند.

در صورتی که افراد تحت تأثیر دانش کاذب یک مبلغ قدرتمند قرار بگیرند و مطالب پوچ و بی معنی او را اشتباها خرد واقعی برداشت کنند، جامعه به مخاطره می افتد . کهن الگوی پیر فرزانه در رؤیاها با عناوین پدر ، پدربزرگ ، معلم ، فیلسوف، مرشد ، دکتر ، یا کشیش شخصیت پیدا می کند .این کهن الگو در افسانه ها با عنوان پادشاه ، آدم فرزانه ، یا جادوگری که به کمک قهرمان گرفتاری می شتابد و از طریق عقل برتر به او کمک می کند تا از بد بیاری هایش نجات یابد ، نمایان می شود. کهن الگوی پیر فرزانه مظهر زندگی هم هست . نوشته ها مملو از ماجرای افرادی است که موطن خود را ترک می کنند، دنیا را می گردند و سختیها و مشقتهای زندگی را تجربه می کنند و سرانجام به عقل و خرد می رسند.


قهرمان

کهن الگوی قهرمان در اساطیر و قصه ها به صورت مرد قدرتمندی ظاهر می شود که برای شکست دادن نیروی اهریمنی به شکل اژدها ، هیولا، افعی، یا دیو مبارزه می کند . با این حال ، در نهایت کار قهرمان به وسیله فرد یا رویداد ظاهرا بی اهمیتی ، ناتمام می ماند. برای مثال آشیل قهرمان جسور جنگ تروجان ، به وسیله تیری که به تنها نقطه آسیب پذیر او - پاشنه پایش - اصابت کرد، کشته شد. به عبارت دیگر یک آدم فناناپذیر و بدون هیچ نقطه ضعفی نمی تواند قهرمان باشد. منشأ نقش مایه قهرمان به قدیمی ترین تاریخ انسان بر می گردد - به پیدایش هشیاری . قهرمان در جریان شکست دادن افراد شرور ، به طور نمادی برتاریکی ناهشیار  پیش انسانی غالب می شود و بیانگر پیروزی بر نیروهای جهل و نادانی است.


خود (self)

یونگ معتقد بود هر کسی از گرایش فطری برای پیش رفتن به سمت رشد و کمال برخوردار است و این گرایش فطری را خود نامید. خود که از همه کهن الگوها جامع تر است ، کهن الگوی کهن الگوهاست ، زیرا سایه کهن الگوها را کنار هم قرار می دهد و آنها را در فرایند خود پرورانی یکپارچه می کند. این کهن الگو مانند کهن الگوهای دیگر ، از عناصر هشیار و ناهشیار شخصی برخوردار است ، اما عمدتا به وسیله تصورات ناهشیار جمعی شکل می گیرد. خود بیانگر تلاش های ناهشیار جمعی برای وحدت ، تعادل و یکپارچگی است .

نماد نهایی خود ، ماندالا است . ماندالا خود کامل ، کهن الگوی نظم ، وحدت ، و کلیت را نشان می دهد. خود در ناخود آگاه جمعی به صورت شخصیت ایده آل ظاهر می شود و گاهی شکل عیسی مسیح، بودا ، کریشنا ، و سایر شخصیت های پرستیدنی می گیرد. نکته قابل توجه این است که نباید خود (self) را با خود (ego) اشتباه کرد که فقط بیانگر هشیاری است .


بیشتر بخوانید : مهارت مدیریت استرس


نویسنده : نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره از دانشگاه علامه طباطبایی


منابع:

- کتاب نظریه های شخصیت تالیف جس فیست و گرگوری جی فیست

- کتاب نظریه های شخصیت تالیف دوان شولتز و سیدنی الن شولتز

مقایسه تیپ های شخصیتی a وb ، آزمون تیپ شخصیتی a وb

مقدمه

یکی از عوامل مهم و تأثیر گذار در تجربه استرس ، ویژگی های شخصیتی افراد است . برخی تیپ های شخصیتی استرس بیشتری را تجربه می کنند. دو نوع تیپ شخصیتی وجود دارد : تیپ شخصیتی A  و  تیپ شخصیتی B


ویژگی های تیپ شخصیتی A

  • بیش از حد کار می کند ، حتی در وقت استراحت و تعطیل
  • تحت فشار ضرب الاجل ها و مهلت های انجام کار قرار می گیرند
  • در حال رقابت با خود و دیگران هستند
  •  از خود توقع زیادی دارند ( کمال طلب )
  • اغلب مضطربند
  • چند هدف به صورت توأمان انتخاب می کنند
  • سعی می کنند بیشترین کارها را در کمترین زمان انجام دهند ( عجله و شتاب )
  • اوقات فراغت را اتلاف وقت می دانند
  • همواره وقت کم دارند
  • موفقیت ها را با کمیت اندازه می گیرند
  • ذهنش با ارقام پر است
  • ناشکیبا بوده و غالبا پرخاشجو و خشن اند
  • احساس مسئولیت خیلی زیاد دارند


ویژگی های تیپ شخصیتی B

  • صبور و شکیبا و بردبار هستند.
  • از اوقات فراغت نهایت استفاده را می برند.
  • اهل رقابت نیستند.
  • خونسرد و آرام هستند.
  • نسبت به موقعیت های کاری زیاد حساس نیستند.
  • بدون احساس گناه استراحت می کنند.
  • کار را سر فرصت انجام می دهند.
  • اهل لاف زدن و گزافه گویی نیستند.
  • در برخوردها و مراوداتشان ملایم هستند.
  • برای تفریح کار می کنند و نه برای برنده شدن
  • انعطاف پذیرتر و واقع بین تر هستند و زیاد به خود سخت نمی گیرند.
  • تحریک پذیری کمتر و آستانه تحمل بالاتر در برخورد با مشکلات دارند.


پرسشنامه تیپ شخصیتی A و B

به سؤالات زیر به صورت بلی یا خیر ، پاسخ دهید. تا می توانید سریع پاسخ دهید و هیچ سؤالی را بدون پاسخ نگذارید:

1) آیا در مکالمات روزمره خود روی بعضی کلمات تأکید می کنید؟

2) آیا به طور سریع غذا می خورید و به طور سریع حرف می زنید؟

3) آیا به نظر شما باید به کودکان یاد داد تا بهترین باشند؟

4) آیا وقتی کسی کند کار می کند ، بیحوصلگی نشان می دهید ؟

5) آیا وقتی دیگران حرف می زنند ، آنان را وادار می کنید که زود باشند؟

6) آیا وقتی احساس می کنید محدود شده اید یا باید در رستوران منتظر خالی شدن میز باشید ، خیلی عصبانی می شوید؟

7) آیا وقتی کسی برای شما حرف می زند، همچنان ادامه افکار شخصی خودتان را دنبال می کنید؟

8) آیا سعی می کنید در حال اصلاح کردن یا آرایش کردن ، صبحانه نیز بخورید؟

9) آیا اتفاق می افتد که در تعطیلات تابستان کار کنید ؟

10) آیا بحث های مربوط به موضوعات مورد علاقه خود را هدایت می کنید؟

11) آیا اگر وقت گذرانی کنید ، خود را گناهکار می دانید؟

12) آیا آنقدر مشغول کار هستید که متوجه اطراف یا تغییر دکوراسیون خانه نمی شوید؟

13) آیا با مادیات بیشتر از مسائل اجتماعی درگیر هستید؟

14) آیا سعی می کنید فعالیت های خود را در کمترین زمان برنامه ریزی کنید؟

15) آیا همیشه به موقع سر قرار حاضر می شوید؟

16) آیا اتفاق افتاده است که برای بیان نظر خود ، مشت گره کنید یا مشت بزنید؟

17) آیا موفقیت های خود را به توانایی سریع کار کردن خود نسبت می دهید؟

18) آیا احساس می کنید کارها باید همین حالا و سریع انجام گیرد؟

19) آیا برای انجام دادن کارهای خود، همیشه سعی می کنید ابزارهایی به کار ببرید که بیشترین بازده را دارند؟

20) آیا به هنگام بازی بیشتر سعی می کنید ببرید تا اینکه سرگرم شوید؟

21) آیا اغلب حرف دیگران را قطع می کنید ؟

22) آیا وقتی دیگران تأخیر می کنند ، عصبانی می شوید؟

23) آیا پس از غذا خوردن بلافاصله از سر میز یا سفره بلند می شوید؟

24) آیا احساس می کنید عجله دارید؟

25) آیا از عملکرد فعلی خود ناراضی هستید؟


تفسیر : نمره خود را بر اساس تعداد پاسخ های بلی محاسبه نمایید . نمره 13 متوسط می باشد . هر چقدر نمره بالاتر از 13 باشد ، گرایش فرد به تیپ شخصیتی A بیشتر می شود و هرچه نمره فرد کمتر از 13 باشد ، گرایش به تیپ شخصیتی B بیشتر خواهد بود. نمره کمتر از 5 تمایل شدید به تیپ B را می رساند ، در حالیکه  نمره بیشتر از 20 حاکی از تمایل شدید به تیپ A می باشد.

تیپ شخصیتی B افرادی هستند که مدیریت استرس دارند و نمی گذارند استرس بر سلامت جسمی آنها تأثیر گذار باشد و تیپ های شخصیتی A افرادی هستند که استرس بر سلامت جسمی آنها تأثیر می گذارد و آنها مستعد ابتلا به بیماری های قلبی عروقی هستند.

مهارت مدیریت استرس


روش های کوتاه مدت کنترل استرس 

تنفس عمیق

آگاهی و شناخت نسبت به هیجانات و احساسات خود

گفتن عبارت ایست

شمردن اعداد

تلقین برخی جملات مثبت

خواندن یک بیت شعر یا یک جمله اثر بخش

ترک موقعیت

خوردن یک لیوان آب خنک

به خاطر آوردن یک رویداد خوشایند


روش های بلند مدت کنترل استرس

ورزش های هوازی

تمرین آرام سازی خود ( ریلکسیشن)

تنفس عمیق

تغذیه مناسب

نوشتن خاطرات

بهره گیری از حمایت های اجتماعی

تفریح و سرگرمی

برنامه ریزی زمان بندی شده



نویسنده : نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره از دانشگاه علامه طباطبایی

بیشتر بخوانید:  مهارت مدیریت استرس



منابع:

- کتاب مهارت های زندگی نوشته دکتر مهدی منوچهری و همکاران

- کتاب مجموعه آموزش مهارت های زندگی نوشته علیرضا جزایری و سید علی سینا رحیمی

مهارت مدیریت استرس



معنی استرس چیست

اغلب تحقیقات مربوط به استرس از کارهای دانشمندی به نام "هانس سلیه " نشئت گرفته اند ، که در این زمینه پژوهش های بسیاری را به انجام رسانید . بر اساس آنچه سلیه مطرح می کند استرس عبارت است از شرایط یا موقعیتی که تحت آن فرد احساس می کند با مطالبات شدیدی روبرو است که نمی تواند با کمک منابع فردی و اجتماعی در دسترس از عهده حل آنها برآید . به عقیده سلیه استرس لزوما رویدادهای بد و ناگوار را شامل نمی شود ، بلکه بسیاری از اتفاقات خوشایند مثل ازدواج ، تولد یک نوزاد ، خرید یک خانه ، و تغییر محل زندگی و ... نیز به دلیل آنکه نوعی تغییر و سازگاری با شرایط جدید را ایجاب می کنند، می توانند استرس زا باشند. اما استرس چه منفی و چه مثبت باشد در صورتی که فرد نتواند آن را به نحو مؤثری اداره نموده و با آن کنار بیاید ، می تواند اثرات آسیب زایی به دنبال داشته باشد.



علائم استرس چیست

وقتی ما تحت شرایط استرس زا قرار می گیریم مجموعه ای از علائم جسمانی ، شناختی ، رفتاری ، و هیجانی در ما ایجاد می شود.


علائم جسمانی :

افزایش فشار خون و ضربان قلب ، درد های بدنی ، سردرد ، لرزش ، انقباض عضلانی، زخم معده ، تهوع ، کاهش یا افزایش وزن ، تکرر ادرار ، اسهال ، یبوست ، تغییر عادت ماهانه ، جوش های پوستی ، تبخال ، حساسیت ها ، سریع مریض شدن و ضعف سیستم ایمنی ، اختلالات تنفسی ، تنفس سطحی ، سرفه های بی مورد ، خستگی مفرط ، عرق عمومی بدن

علائم شناختی (فکری) :

اشکال در تمرکز ، اختلال در حافظه ، فراموشی ، افکار وسواسی ، نگرش منفی و مخرب نسبت به زندگی ، اتخاذ تصمیمیت ضعیف و اشتباه ، توهم ، استفاده بیشتر از جملات منفی 

علائم رفتاری :

مصرف (سیگار ، دارو ، و الکل ) ، پرخاشگری ، کم کردن رابطه با دوستان و انزوای اجتماعی ، بی تفاوتی ، تحریک پذیری بالا ، بی توجهی به وضع ظاهری ، اعمال وسواسی ، گیر دادن به دیگران ، غیبت از کار ، اهمال کاری و نیمه کاره رها کردن فعالیت ها ، پرخوری ، کم خوری ، اختلالات خواب ، کابوس دیدن ، ناخن جویدن ، مو کندن

علائم هیجانی :

خشم ، غم ، ترس ، نگرانی و دلشوره


منشأ استرس چیست

موقعیت های استرس زا به سه دسته تقسیم می شوند :

  • موقعیت های استرس زای کلان مثل زلزله ، سیل ، آتش سوزی ، تصادفات رانندگی شدید و... که سطح بالایی از استرس را تولید می کند.
  • موقعیت های استرس زای متوسط مثل ترافیک ، آلودگی صوتی و ...
  • موقعیت های استرس زای خرد مانند انتظار در صف اتوبوس یا در مطب پزشک

همچنین همان طور که قبلا اشاره شد ، موقعیت های استرس زا می توانند خوشایند مثل ازدواج و یا ناخوشایند مثل سوگواری برای عزیز از دست رفته باشند. لازم به ذکر است که موقعیت های استرس زای یکسان می توانند در افراد مختلف ، سطوح متفاوتی از استرس را ایجاد کنند.


چه عواملی باعث استرس می شود

عواملی که در ایجاد استرس مؤثرند ، به دو گروه تقسیم می شوند:

عوامل درونی : الف ) تیپ شخصیتی افراد         ب) تعارضات         پ) تحریف های شناختی

عوامل بیرونی : الف )ناهمخوانی بین توانمندی های فرد و موقعیت بیرونی   ب) ارتباطات بین فردی ناسالم     پ) نداشتن مدیریت زمان و برنامه ریزی


 تیپ شخصیتی افراد

ویژگی های شخصیتی افراد در تجربه استرس موثر می باشد . برخی تیپ های شخصیتی استرس بیشتری را تجربه می کنند. دو نوع تیپ شخصیتی وجود دارد: تیپ شخصیتی a و تیپ شخصیتی b

مراجعه کنید به : مقایسه تیپ های شخصیتی a و b  - آزمون تیپ شخصیتی a و b

 تعارضات

وقتی ما دو انگیزه و هدف از دو خاستگاه مختلف داشته باشیم که برآورده شدن یکی موجب ناکامی دیگری می شود ، باید دست به انتخاب بزنیم که این کاری بس دشوار است و سبب بروز تعارض می شود. برای مثال : 

مانده ایم به رشته دندانپزشکی برویم یا به رشته پزشکی

نمی دانیم در خانه بمانیم و برای امتحان درس بخوانیم یا به عروسی برویم

مانده ایم که درد روش درمانی خاص را تحمل کنیم یا اینکه مریض بمانیم

 تحریف های شناختی

تحریف های شناختی الگوهای فکری معیوبی هستند که می توانند در ما سبب بروز مشکلات هیجانی و رفتاری گردند. این الگوهای فکری معیوب باعث می شوند که از موقعیت ها و اتفاقات برداشت های نادرستی داشته باشیم . برای مثال فردی که این باور نادرست را دارد که" همه باید او را تأیید کنند" ، دارای یک الگوی فکری معیوب است که باعث می شود در زندگی مرتبا دچار استرس شود. 

چند باور نادرست:

  • هیچ وقت نباید اشتباه کرد.
  • این خودخواهی است که نیازهای خودتان را مقدم بر نیازهای دیگران بدانید.
  • اگر نتوانید کسی را متقاعد کنید که احساساتتان منفی است پس احساسات شما باید اشتباه باشند.
  • شما باید به دیدگاه های دیگران احترام بگذارید، به ویژه هنگامی که آنها در مقام قدرت هستند . اختلاف عقیده را برای خودتان نگه دارید.
  • شما همیشه باید سعی کنید که منطقی باشید.
  • پرسیدن سؤال حماقت شما را نشان می دهد.
  • مردم نمی خواهند درباره درد بشنوند ، بنابراین آن را برای خودتان نگه دارید.
  • هنگامی که فردی مشکل دارد، حتما باید به او کمک کنید.
  • شما همیشه باید سعی کنید که با دیگران منطبق شوید، اگر چنین نباشد زمانی که به آنها نیاز دارید در کنارتان نخواهند بود.
  • شما همیشه باید نسبت به نیازها و آرزوهای دیگران حساس باشید ، حتی هنگامی که آنها توانایی ابراز خواسته هایشان را ندارند.
  • شما همیشه باید دلیلی خوب برای احساس و رفتارتان داشته باشید.
  • حتما باید برای سؤال دیگران دلیلی قانع کننده ای داشته باشید.

ناهماهنگی بین توانمندی های فرد و موقعیت بیرونی

وقتی فرد در شرایطی قرار می گیرد که توانمندی ها و ویژگی هایش از ملزومات مورد نیاز یک موقعیت پایین تر باشد، دچار استرس می شود. برای مثال برای شغل مدیر فروش یک شرکت توامندی هایی از قبیل روابط عمومی بالا ، قدرت بیان خوب ، توانایی انجام چند کار در یک زمان ، مهارت کنترل خشم ، قدرت نه گفتن و قانع سازی لازم است و اگر فرد فاقد یک یا چند توانایی از ملزومات ذکر شده باشد ، استرس بیشتری را تجربه می کند. 

ارتباطات بین فردی ناسالم

ارتباط ناسالم به ارتباطی گفته می شود که در آن طرفین احساس رضایت نکنند. این ارتباط می تواند بین فرد و همسرش ، افراد خانواده ، و یا دوستان و همکاران باشد و باعث ایجاد استرس در فرد شود. برای رفع این مشکل فرد باید در ارتباط مؤثر ، جرأت مندی و نه گفتن ، مهارت لازم را کسب نماید. 

نداشتن مدیریت زمان و برنامه ریزی

مدیریت زمان یعنی اینکه فرد طوری برنامه ریزی نماید که استرس کمتری را تجربه کند.  برای این کار اولویت بندی امور بسیار ضرورت دارد . یکی از عوامل ایجاد استرس در افراد عدم اولویت بندی درست کارهای روزمره می باشد. فرد گاهی با اولویت دادن به امور غیر فوری و غیر مهم ، سبب اتلاف وقت شده و انجام کارهای ضروری تر به تاخیر افتاده یا به اصطلاح به دقیقه نود موکول می شود و همین مسئله در فرد ایجاد استرس می کند. 

عوارض استرس

مطالعات بیشماری روی تأثیر استرس بر سلامت جسم و روان انسان صورت گرفته است که نتایج همه آنها دال بر آن است که استرس نقش مهمی در بیماری زایی دارد . استرس می تواند آسیب های جدی به حوزه های مختلف زندگی افراد وارد سازد از جمله :


  • سلامت جسمانی برای مثال بروز ناراحتی های گوارشی ، سردرد ها ، فشار خون ، آسم و ...
  • آسایش روانی برای مثال بروز بیماری های روانی از جمله افسردگی ، اضطراب ، اختلالات خواب ، و ...
  • عملکرد شغلی و تحصیلی
  • روحیه فعالیت های گروهی و همکاری
  • روابط اجتماعی
  • رشد و ارتقای فردی

اگرچه استرس نقش مهمی در شروع یا عود بیماری ها دارد ، اما همه افرادی که در معرض استرس قرار می گیرند لزوما بیمار نمی شوند. به عبارت دیگر استرس تأثیر یکسانی روی افراد مختلف بر جای نمی گذارد . این تفاوت به سبک مقابله  و نحوه کنار آمدن افراد با استرس بر می گردد. کسانی که از مهارت مدیریت استرس برخوردارند ، هنگام رویارویی با استرس از روش های مقابله ای سازگارانه و کار آمدی استفاده می کنند و حتی دشوارترین استرس ها را نیز با موفقیت و بدون آنکه دچار عوارض منفی آن گردند ، پشت سر می گذارند.




نویسنده : نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره توانبخشی از دانشگاه علامه طباطبایی


بیشتر بخوانید : مهارت کنترل خشم


منابع

- کتاب مجموعه آموزش مهارت های زندگی نوشته دکتر علیرضا جزایری و سید علی سینا رحیمی

- کتاب مهارت های زندگی نوشته دکتر مهدی منوچهری و همکاران


فواید ورزش یوگا

بخش اول

ورزش یوگا چیست

 

بنیانگذار یوگا

ریچارد لول هیتلمن در هفتم مارس سال ۱۹۲۷ در نیویورک، متولد شد. هیتلمن در اواخر دهه ۱۹۴۰ درحالی‌که دانشجوی کارشناسی ارشد روانشناسی در هند بود، با استادانی همچون رامانا مهارشوی و دکتر پل برانتون آشنا شد. او علاقه بسیاری به ذن بودیسم و بودیسم داشت. اعتقاد ریچارد هیتلمن این بود که در نهایت همه به خداوند می‌رسند و این خودخواهی الهی در همه مردم وجود دارد و از طریق مراقبه و سایر تکنیک‌های یوگا به دست می‌آید. او معتقد بود که «خود» کلمه دیگری برای «خدا»‌ست. این خدا است که مطلق، تغییر ناپذیر، بدون کیفیت، آگاهی خالص، بدون شروع و یا پایان است. ریچارد هیتلمن متخصص در معرفی یوگا به شیوه‌ای آسان برای دنبال‌کردن همه کسانی بود که می‌خواستند به این رشته بپردازند.

امروزه نام ریچارد هیتلمن برای میلیونها نفر از مردمی که با روش ورزش زیبای یوگا به نیروی عظیم و نهفته درون خویش دست یافته اند و در روند تکاملی جسم و روح خود از هماهنگی ویژه ای برخوردار گشته اند ، نامی آشناست. هیتلمن در تلاش کمی و کیفی خود روشی را عرضه کرده است که با نیاز جامعه و روحیات و خلقیات مردمی برنامه ریزی گردیده که در قرن بیستم زندگی می کنند. وی برای کسانی این روش نوین را به عنوان راه حل منطقی ارائه نموده که در زندگی روزانه با کمی وقت روبرو هستند و در پی کوشش روزمره برای سالم ماندن  و آرامش فکری و تقویت جسمی نیاز به آن دارند.

ورزش یوگا

 

چگونه یوگا کار کنیم

قبل از شروع تمرینات  توجه به نکات زیر ضروری است:

  • مکان آرام و دارای هوای مطبوعی را که بتوانید به راحتی تنفس کرده  و حرکات لازم را انجام دهید انتخاب نمایید.
  • زیر انداز مناسبی تهیه و همواره از آن استفاده نمایید.
  • هنگام تمرین لباس راحت بپوشید تا بتوانید به آسانی حرکات " یوگا " را انجام دهید و به خاطر داشته باشید که هنگام تمرین انگشتر و عینک نداشته باشید و تنها برای اطلاع از وقت و تنظیم حرکات با زمان ، از ساعت خود استفاده نمایید.
  • برای تمرین روزانه به 20 تا 30 دقیقه وقت احتیاج دارید و باید یک ساعت و نیم از آخرین وعده غذای شما گذشته باشد، البته عصر ها بدن آمادگی بیشتری برای تمرین و نرمش دارد.
  • تمام تلاش خود را به کار گیرید که تمام تمرینات مرتب و بی وقفه انجام پذیرد، در صورت عدم امکان حداکثر با یک روز تأخیر به تمرینات ادامه دهید.
  • در انجام حرکات قاطع ، آرام ، و موزون تمرین کنید و به مکث های بین حرکات توجه کرده و همواره در تعادل و توازن دقت نمایید.
  • آنچه در تمرینات مهم است ، آرامش فکری و تمرکز عقلانی است ، برای این منظور قبل از تمرینات روزانه چند دقیقه ای روی زانو بنشینید و به خود تمرکز فکری دهید، البته این اقدام علاوه بر ایجاد بهره لازم در حرکات یوگا ، موجب می شود که شما در طول روز منعکس کننده آرامشی باشید که از ورزش یوگا به دست آورده اید.

یوگا و لاغری

در فلسفه یوگا ، اهمیت غذایی که می خوریم خیلی بیش از آن است که فقط جسم ما را تحت تأثیر قرار دهد. انرژی حیاتی ، توانایی فکری و سلامتی روحی و روانی ما تحت تأثیر غذایی که می خوریم قرار دارند. تمرین های مدیتیشن حرکات یوگا و تمرین های تنفس کردن صحیح برای این منظور هستند که ذهن و جسم ما را به هماهنگی کامل برسانند. خوردن غذاهای صحیح یکی از عوامل مهم برای دستیابی به این هدف است. 

غذاهایی که برای بدن مامفیدند و انرژی و ذهنی آرام و باز به ما می دهند، خوراکی های ساتویک ( خالص و پاک) نامیده می شوند . این غذاها مغذی و سهل الهضم هستند. خوراکی های ساتویک  شامل : غلات ، سبزیجات و میوه های تازه ، آب میوه طبیعی ، شیر ، کره ، حبوبات ، عسل ، و آب خالص می باشند. برعکس غذاهای ناخالص و مضر آنهایی هستند که می توانند تعادل جسمی ، احساسی و یا عقلانی مارا بر هم بزنند و به دو گروه غذاهایتاماسیک ( مانده و فاسد) و راجاسیک ( محرک ) تقسیم می شوند.

 غذاهای مانده ، بیمزه ، کال ، و یا بیش از حد رسیده ، و یا غذاهای کپک زده و فاسد شده را تاماسیک می گویند. این غذاها بدن را مسموم می کنند و انرزی ما را از بین می برند و باعث کند شدن ذهن ما می شوند. این غذاها شامل : گوشت و ماهی ، قارچ ، غذاهای یخ زده ، کنسرو شده ، بیش از حد پخته شده ، دوباره گرم شده ، خوراکی های تخمیر شده از جمله سرکه ، داروها ، الکل هستند. پرخوری نیز تاماسیک محسوب می شود. 

پیاز ، سیر ، توتون ، تخم مرغ ، قهوه ، چای، فلفل و ادویه ها، غذاهای ترش و تلخ همگی جزء خوراکی های راجاسیک( محرک) به حساب می آیند. 

با توجه به اهمیت کمیت و کیفیت تغذیه در فلسفه یوگا ، روشن است که مصرف غذاهای پاک و خالص ( ساتویک ) و همچنین پرهیز از پرخوری  در کنار انجام مرتب تمرینات یوگا ، موجب تناسب و زیبایی اندام خواهد شد.

ورزش یوگا برای کاهش استرس

با توجه به خصوصیات جامعه  و بروز حالات خستگی و کوفتگی در برخی افراد که به صورت نشانه هایی از فشارهای فکری و جسمی پدیدار است ، جا دارد که به علل خستگی و کوفتگی توجه کنیم . حتما دقت کرده اید زمانی که از نظر فکری احساس خستگی می کنیم و نیروی مغزی ما تحت فشار قرار می گیرد ، بلافاصله دچار سر درد می شویم و یا هنگامی که به لحاظ عاطفی ضربه ای به ما وارد می شود، خود را بی تعادل حس می کنیم و دچار دردهایی در جسم خود می شویم . در مجموع فشارهای ذهنی و ضربه های عاطفی هستند که ما را در تنگنا قرار می دهند.

اگر خود را در این زمینه مورد آزمایش قرار دهیم و لحظه ای را با اراده در یک حالت بی حرکت متوقف سازیم.، متوجه می شویم که برخی از عضلات ما ، آزاد و بی حرکت بوده و برتعدادی از آنها فشار وارد آمده است . به عبارتی دیگر قسمتی از اعضای بدن ما تحت تأثیر فعالیت ارادی دچار خستگی شده است بی آنکه خود در تحت فشار قرار دادن آنها ، به طور موضعی اراده کرده باشیم. نتیجه می گیریم که ما بعضی اوقات به طور غیر ارادی و غیر مستقیم ، خسته و فرسوده می شویم و البته برای برای رفع این خستگی و کوفتگی ، خود ما هستیم که باید فرمان دهیم تا از زیر فشار آن بیرون آییم و در واقع فرمان " آزاد باش " را صادر کنیم.

یکی از فواید ورزش یوگا این است که به شما در صدور چنین فرامینی کمک می کند ، تا بتوانید جسم و ذهن خود را از فشار نگرانی ها و استرس ها آزاد کنید.

 

نویسنده : نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره از دانشگاه علامه طباطبایی

 

بیشتر بخوانید : تحقیق درباره مدارس ژاپن


منبع:

- کتاب آموزش یوگا در 28 روز اثر ریچارد هیلتمن


 

 


فواید تغذیه سالم

 

تاثیر تغذیه بر سلامت جسم و روان

تغذیه سالم


غذای سالم چیست؟

غذای سالم یا ایمن ، غذایی است که از مواد اولیه سالم و ایمن تهیه شده باشد. به عبارتی ، غذای سالم عاری از مواد زیانبخش و مضر و متشکل از اجزای مفید برای سلامت مصرف کنندگان است.
مراحل تهیه غذا شامل فرآوری ، توزیع و مصرف به صورت یک زنجیره درهم تنیده است و چنانچه هر یک از این اجزاء دچار نقص یا کمبود شود ، دیگر قسمتها نیز از آن متاثر خواهد شد و به طور کلی سلامت نهایی غذا مستلزم تامین سلامت همه این اجزاست البته ویژگی های دیگری نیز برای غذای سالم در نظر گرفته می شود، از جمله این که حتی الامکان به حالت طبیعی و کامل نزدیک تر بوده ، تحت حداقل پردازش قرار گرفته ، مواد مغذی و فیبر موجود در آنها حذف نشده و فاقد افزودنی های سنتتیک است.

 تاثیر غذا بر سیستم ایمنی بدن و پیشگیری از بیماری ها

به طور کلی غذا و تغذیه نقش مهمی در تقویت یا تضعیف سیستم ایمنی بدن دارند. بد نیست بدانید شایع ترین علت ضعف سیستم ایمنی سوءتغذیه است که ممکن است ناشی از کمبود پروتئین ها، ویتامین ها و املاح یا انرژی باشد و در اثر افزایش دریافت انرژی و چاقی صورت گیرد. به عنوان مثال ماهیها به عنوان منابع مهم اسید چرب امگا 3 در تعدیل سیستم ایمنی نقش مهمی دارند. برخی بزرگان می گویند ما برآیند آنچه می خوریم هستیم.

به عبارتی این که چه می خوریم ، چگونه و چه مقدار می خوریم بر سلامت جسم و روان ما تاثیر بسزایی دارد. امروزه ارتباط بیش خوردن و چاقی با بیماری های قلبی عروقی ، دیابت ، سرطان ها ، بیماری های مفصلی مثل آرتروز ، بیماری های کیسه صفرا ، نقرس و غیره کاملا اثبات شده و نگرانی دست اندرکاران سلامت جوامع امروز ، نه بیماری های واگیر و عفونی بلکه بیماری های غیرواگیر هستند که اکثریت قریب به اتفاق آنها با عادات غذایی مرتبطند. برای پیشگیری از سرطان ها ، بیماری های قلب و عروق و دیابت و بالاخره افزایش طول عمر ، تغذیه مناسب در دستور کار سیستم های بهداشتی سلامت کشورها قرار گرفته است.


بیشتر بدانید فواید ورزش یوگا


آیا غذا بر خلق تاثیر دارد ؟

از آنجا که آنچه برما می گذرد ماحصل واکنش های شیمیایی مضری است که در اثر عملکرد واسطه های شیمیایی مغز به وجود می آید ، غذاهایی وجود دارند که بر این واسطه های شیمیایی مغز یا نور و ترانس میتورهای مثل دوپامین ، نوراپی نفرین و سروتونین تاثیر می گذارند.

اعمال برخی تغییرات در رژیم غذایی طی پنجاه سال گذشه نقش مهمی در افزایش بیماریهای روانی داشته است . روشی که در حال حاضر برای تولید غذاها به کار می رود تعادل مواد مغذی مهم مورد مصرف را به هم زده است .
گرایش مردم به مصرف غذاهای حاوی قند و چربی بیشتر و اجتناب از مصرف مواد غذایی تازه منجر به افسردگی و مشکلات حافظه و .... می شود..
توجه به مشکلات سلامت روان با تغییرات در رژیم غذایی گاهی اوقات در مقایسه با مصرف دارو یا مشاوره نتایج بهتری دارد.

محققان می گویند افزایش کشاورزی صنعتی باعث ورود آفت کش ها به مواد غذایی شده و ترکیب چربی بدن حیوانات را به علت تغیه جدید آنها ، تغییر داده است . رژیم غذایی موجب تغییر تعادل اسیدهای چرب مهم امگا ـ سه و امگا ـ شش در مرغ که مغز باید از عملکرد مناسب آن مطمئن باشد ، نیز شده است .
در مقابل چربی های اشباع شده که مصرف آنها افزایش یافته است و به مقدار زیاد در غذاهای آماده یافت می شوند روند عملکرد مغز را کند می کنند .

یک متخصص تغذیه در این مورد می گوید : در حال حاضر مدارکی که سلامت روان و دریافت مواد غذایی را به هم مربوط می کند اندک است و بنابر این تحقیق و نتیجه گیری قطعی در این باره دشوار است ، اما به طور کلی توصیه های ارائه شده در زمینه مواد غذایی با توصیه های موجود جهت حفظ سلامت مطابقت دارد.


 تغذیه و رشد 
امروزه در جها ن اهمیت زبادی به روشهای تغذیه و طریق آموزش آن داده می شود ، تغذیه یعنی رابطه بین غذاهایی که مصرف می کنیم و کاری که بدن انجام می دهد ، تمام مراحلی که غذا باید بگذراند تا انسان به رشد کامل جسمی و روانی و ... برسد تغذیه نام دارد.

وقتی می خواهیم یک رژیم غذایی مناسب داشته باشیم باید از تمام گروههای غذایی ، سبزیها و حبوبات ، گوشت و لبنیات و ...... استفاده کنیم ، زیرا هیج ماده غذایی به تنهایی نمی تواند نیازهای ما را تامین کند .
انسان به انرژی و پروتئین ها و...در تمام سنین و عمر خود نیاز دارد و لی مقدار آن و مصرف آن متفاوت است ، در سنین مدرسه انسان به پروتئین بیشتری نیاز دارد ولی در سنین بالاتر به پروتئین و مواد غذایی کمتری نیاز دارد.


تغذیه و رشد فیزیکی 

بلند شدن قد ، افزایش وزن ، بزرگ شدن دور سر و کشیده شدن استخوانها و .... برای بیشتر افراد به معنی رشد فیزیکی است .
رشد فیزیکی در دوران نوزادی از سرعت بیشتری برخورار است ، در حالی که در دوره دوم زندگی یعنی از ٥ تا١٢سالگی این رشد خیلی کندتر انجام می شود.
بنابر این باید توجه خاصی به رشد در سنین کودکی داشته باشیم ، و ببینیم آیا رشد فیزیکی به خوبی انجام می شود یا خیر و تغذیه مناسب در تعادل جسمی ، ذهنی ، روحی و احساسی فرد بسیار موثر است .
افزایش وزن و جربی بدن با خطرات روانی و فیزیولوژیکی همراه است ، در کوتاه مدت ، آثار روانی دردناک تر می باشد، مورد آزار قرار گرفتن ، پذیرفته نشدن در گروههای ورزشی ، مشکل در تهیه لباس و محدود شدن زندگی اجتماعی برای بسیاری از افراد ناراحت کننده است .

افراد پر وزن بخصوص زنان ، ممکن است در ورود به دانشکده یااستخدام مورد تبعیض قرار گیرند. به افرادی که وزن نسبی آنها ٢٠ درصد یا بیشتر از آن ، از میانگین بالاتر باشد ، کاستن وزن توصیه می شود.
اضافه وزن و چربی زیاد بدن باعث به وجود آمدن مشکلاتی از قبیل افزایش فشارخون ، چربی خون بالا و دیابت نوع ٢ و در نتیجه افزایش خطر بروز بیماریهای قلبی ـ عروقی و سکته می شود. حفظ وزن د ر محدوده نرمال از خطر بروز این بیماریها می کاهد.
BMIیا ( body mass index ) شاخص توده بدن به ما کمک می کند تا محدوده وزن نرمال خود را بدانیم و خطر بروز بیماریهای خاص را در خود ارزیابی کنیم.

BMI وضعیت وزنی
زیر 5/18= کمبود وزن
9/24-5/18= وزن نرمال
9/29-25= اضافه وزن
9/34-30= چاقی درجه 1
9/39-35= چاقی درجه 2
بیشتر از 40= چاقی مفرط و مرگبار

مجذور قد ( به متر ) / نسبت وزن ( بر حسب kg)= ( نمایه بدن )BMI


منابع و مآخذ :
مرکز تخصصی مشاوره خانواده سپاهان اصفهان
تغذیه از نظر روانی ، انتشارات سعیدی ، ١٣٧٨
در خدمت شادابی و تندرستی ، انتشارات توتیا ، ١٣٧٩
مهندس فروغ سالک ، کارشناس صنایع غذائی
اصول تغذیه ، رابینسون ، ترجمه ناهید خلدی ، انتشارات نشر سالمی ، ١٣٨٥ http://fa.wikipedia.org

به نقل از وبلاگ تخصصی دکتر محمد والی پور

رابطه زناشویی موفق در زندگی


مقدمه

با افزایش آمار طلاق در جامعه ای که رو به صنعتی شدن حرکت می کند ، نیاز روز افزون به آشنایی با مقوله رابطه جنسی برای تمامی زوج ها و همسرانی که خواستار آشنایی با مهارت های ویژه ارتباط جنسی ، به عنوان هدیه ای خدادادی هستند ، احساس می شود. تحقیقات نشان داده است که بسیاری از نارسایی ها و نارضایتی های جنسی و زناشویی ، ریشه ی روانی داشته و به خصوص به علت فقدان مهارت های لازم می باشند.


بهبود روابط عاطفی با همسر

علاوه بر آمار رسمی طلاق با نگاهی گذرا به خانواده ها و اطرافیانتان می توانید تعداد کثیری از به اصطلاح همسرانی را مشاهده کنید که به نظر می رسد تنها وجه اشتراک آنها یک سقف، منزل مشترک، و یک یا چند فرزند است . من نام این رویداد را " طلاق روانی یا غیر رسمی " می نامم . خداوند بزرگ بنا به علم بی پایان خود ، در هر سیستمی درمان آن را قرار داده است. این همان اصلی است که نظریه پردازان سیستمی خانواده درمانی به آن اعتقاد دارند ، و رابطه جنسی به اعتقاد من یکی از همان مهم ترین و اساسی ترین مکانیزم های درمانی درون سیستمی است.

در واقع همان گونه که گلبول های سفید به عنوان مکانیزم خودکار دفاعی بدن عمل می کنند و روزانه تعداد زیادی از میکروب ها و ... را بعد از ورود به بدن بدون آگاهی مان از بین می برند، رابطه جنسی نیز در سیستم خانواده چنین نقشی را ایفا می کند و موجب بهبود روابط عاطفی زوجین می شود. یعنی در یک سیستم سالم ( خانواده) ، هرگونه دلخوری ، نارضایتی، و ... به وسیله این هدیه خداوندی به صورت نسبی حل می شود. به عبارت دیگر با اعتقاد به اینکه همه انسان ها با یکدیگر تفاوت های شخصیتی و رفتاری دارند ، حلقه مفقوده ای که در یک زندگی زناشویی می تواند باعث کمرنگ شدن  این تفاوت ها شود" سکس عالی" است.


ضرورت رابطه زناشویی

برانگیختگی جنسی مردان ، کلیدی است در دست زنان که بوسیله آن می توانند دریچه های احساس ، عشق ، و محبت آنان را به سوی خود بگشایند. به واسطه رابطه جنسی، مردان قلب هایشان را می گشایند و عواطفشان را ابراز می نمایند. رابطه جنسی به مردان اجازه می دهد که نیاز به عشق را احساس کنند، و حال آنکه زنان از طریق دریافت عشق است که اشتیاق به رابطه جنسی را در خود احساس می کنند. زنان می توانند از این دیدگاه به رابطه جنسی نگاه کنند که " درخواست رابطه جنسی از جانب مرد " در نهایت به منظور دست یافتن به عشق و صمیمیت صورت می گیرد. به واسطه آگاهی از تفاوت های بین زن و مرد و درک و پذیرش این تفاوت ها، می توانیم به صمیمیت عمیق تری در رابطه مان دست پیدا کنیم . وقتی رابطه جنسی بهتر شود ، کلیه روابط همسران به صورت خودکار بهبود خواهد یافت .

"سکس عالی" برای زنان تسکین دهنده و آرامش بخش است و به آنها در محافظت و توجه به ویژگی های زنانه شان کمک می کند. در همین حال " سکس عالی " مردان را نیز در جهت محافظت و توجه به ویژگی های مردانه شان یاری می نماید. رابطه جنسی قدرت شگرفی در نزدیک کردن یا دور کردن همسران از یکدیگر دارد . بدون تجربه کردن "سکس عالی" منظم، مردان ممکن است خیلی آسان این موضوع را فراموش کنند که چقدر همسرشان را دوست دارند. 


راههای تقویت رابطه زناشویی

"سکس عالی" زمانی ایجاد می شود که عشق ، بخشی از آن باشد و همین عشق است که باعث دوام و بقای آن می شود . یک زن برای داشتن رابطه جنسی کامل، در ابتدا نیازمندحمایت عاطفی است، البته برای مرد هم داشتن درک درستی از نیازهای متفاوت جنسی در رابطه با همسرش اهمیت دارد. مردان برای داشتن یک رابطه جنسی  کامل، در ابتدا نیازمند این هستند که خودشان را در ارضاء نیازهای جنسی همسرشان موفق احساس کنند.

برای تجربه کردن سکس عالی، مردان نیازمند این هستند که بدن زن را بشناسند و هم چنین بایستی بدانند که به چه چیزهایی در وجود آنها می بایست توجه بیشتری نمایند. مردی که روش های متفاوتی را برای لمس کردن بدن همسرش بیاموزد، نه تنها خودش توسط لذت ناشی از این کار تحریک شده و موجب افزایش شدت رابطه جنسی اش می شود ، بلکه او یاد می گیرد که چطور بیشتر و بیشتر عشق بورزد، صمیمی باشد و چگونه دریافت کننده و ارائه دهنده ی محبت باشد. همچنین او متوجه می شود که چطور می تواند در همان حین که خودش از رابطه جنسی اش لذت می برد ، نیازهای همسرش را نیز ارضاء نماید .

در جریان رابطه جنسی، مردان نیازمند رهایی و تخلیه شدن هستند و در جهت خاتمه دادن به برانگیختگی جنسی و ارگاسم  پیش می روند ، در حالی که زنان مایلند دوره برانگیختگی جنسی شان طولانی تر شود، زیرا که آنان در این وضعیت لذت بیشتری را احساس می کنند. زنان از مشاهده توانایی همسرشان در به تأخیر انداختن تمایلات و لذات خود ، که به خاطر تحریک و ارائه لذت بیشتر به آنها صورت می گیرد ، بسیار لذت می برند. همانطور که مردان خواهان دست یابی به تمایلات و لذات فوری هستند، زنان خواهان کسب لذات و احساسات در طول مدت زمان بیشتری هستند.

آلت تناسلی یک مرد ، جزء حساس ترین اعضای بدن اوست، وقتی که لمس شود، تحریک شده و تمامی اعضای دیگر بدن نیز به واسطه این تحریک برانگیخته می شوند. در این زمان احساس هایی نظیر محبت ، علاقه ، و شهوت که به واسطه ذهن منطق گرا خاموش شده بودند، ناگهان به واسطه انرژی یک رابطه جنسی کامل و عالی بیدار می شوند. یک راز برای مردان درباره " سکس عالی" و بهبود رابطه زناشویی  وجود دارد و آن " تحریک آهسته زن برای افزایش تدریجی میل جنسی است. زنان بر خلاف آنچه شما مردها دوست دارید، می خواهند که به جای تحریک مستقیم در حساس ترین نواحی ، سر به سرشان بگذارید و آن نواحی را که دوست دارند به تدریج لمس کنید.


نکاتی در مورد روابط زناشویی

بهتر است به منظور ایجاد آمادگی برای داشتن یک رابطه جنسی خوشایند ، ابتدا یک دوش آب گرم در نور ملایم و کم را تجربه کنید.

آرامش ، تمدد اعصاب و رهایی از تنش جزء اصول اساسی دست یابی زنان به بر انگیختگی جنسی است . یک مرد می تواند با حرکات ملایم و ظریف انگشتانش بر روی بدن زن ، با نوازش های آرامش بخشش و با بوسه های محبت آمیزش ، نواحی حساس نسبت به تحریک جنسی را در همسرش بیدار کرده و اشتیاق و تمایل او را به لمس شدن افزایش دهد. اما مرد متفاوت است . لمس کردن مستقیم آلت تناسلی اش به صورت خارق العاده ای برای او لذت بخش است و باعث افزایش شهوت او می شود.

اطمینان جنسی یکی از قوی ترین عوامل تحریک کننده برای زن و مرد محسوب می شود . وقتی که مرد احساس می  کند که همسرش به عملکرد جنسی او اطمینان دارد، بیشتر و بیشتر تحریک می شود. بزرگ ترین توانایی یک زن در ارضاء و خشنود سازی جنسی همسرش ، آن است که به او در ارضاء کردن خودش( زن )، کمک کند.

جهت دهی مثبت ایجاد کنید : در طی رابطه جنسی ، زن با حرکت دادن دست همسرش به جایی که دوست دارد و ایجاد پاسخ هایی که لذت بخش هستند، می تواند این کار را انجام دهد.اگر او بخواهد به صورت کلامی چیزی بگوید ، ایده آل این است که به جای اینکه مثلا بگوید: " من اون را دوست ندارم" بگوید: " من این را دوست دارم ". پاسخ های احساسی زن به تحریکات ، تمام بازخوردهای مورد نیاز همسرش را به او می دهد.

صحبت کردن با جمله های کامل در رابطه با زنان ، نه تنها برانگیختگی آنها را افزایش می دهد، بلکه باعث افزایش عزت نفس آنان شده و به آنها کمک می کند بدنشان را بیشتر دوست داشته باشند.

نمونه ای از عبارات تحریک کننده جنسی :  من عاشق زندگی مشترکمان هستم ، تمام وجود من مال تو هستش ، تمام عشق من از آن توست ، تو برای من خیلی تحریک کننده هستی ، من دوست دارم پوست لطیف تو را لمس کنم ، و ...

ارگاسم مردان غالبا فرایند خیلی ساده ای دارد و غالب مردان برای تجربه کردن ارگاسم به حدود 2 تا 3 دقیقه تحریک نیاز دارند. غالبا یک زن حدود 10 برابر بیشتر از این ، نیاز به زمان دارد . زنان حدود 20 تا 30 دقیقه نیاز به پیش نوازی و تحریک دارند.

گاهی اوقات زنان واقعا خواهان " ارگاسم " هستند و بدن آنها نیز آماده و مستعد این تجربه است . در حالی که دیگر زمان ها ، ترجیحا خواهان هم آغوشی و صمیمیت هستند، در این گونه مواقع آنها می توانند رابطه جنسی داشته باشند و حتی برانگیخته شوند ، ولی بدنشان آنها را برای داشتن ارگاسم یاری نمی کند.

وقتی که یک مرد در رابطه جنسی اش مکررا احساس طرد شدگی می کند، رفته رفته تحریک پذیری و علاقه اش نسبت به همسرش را از دست می دهد . در این مواقع او ممکن است به زنان دیگری که او را طرد نمی کنند متمایل شده و یا شاید فقط فکر کند که  علاقه اش را نسبت به رابطه جنسی از دست داده است.

پذیرش "سکس فوری " از جانب زنان و ارائه پیام های مثبت ، در مواقعی که همسرشان برای رابطه جنسی پا پیش می گذارد ، بیمه ای مطمئن برای دوام جذابیت جنسی و عشق است.



نویسنده : نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره از دانشگاه علامه طباطبایی


بیشتر بخوانید

 زندگی زناشویی خود را چطور رضایت بخش تر کنم

مهمترین علت افسردگی




منابع:

- کتاب "مهارت های زندگی زناشویی" نوشته متیو مک کی ، پاتریک فینینگ ، و کیم پالگ

- کتاب "مریخ و ونوس در اتاق خواب " نوشته دکتر جان گری

انواع مواد مخدر و تأثیرات آنها

مواد مخدر محرک

یکی از انواع مواد مخدر ، مواد مخدر محرک هستند. این مواد شامل موادی هستند  که فعالیت دستگاه عصبی مرکزی را افزایش داده و موجب افزایش ضربان قلب و فشار خون می شوند. این مواد بسته به ترکیبات و ساختار شیمیایی ، می توانند آثار جسمی و روانی متفاوتی در افراد ایجاد کنند.

انواع مواد مخدر محرک

  • آمفتامین ها
  • مت آمفتامین ( شیشه )
  • نیکوتین
  • کوکائین
  • کافئین
  • ریتالین
  • MDMA  اکستازی

انواع مواد مخدر و عوارض آن


برای اطلاعات بیشترمراجعه کنید به لینک :   اعتیاد به مواد مخدر ( انواع مواد مخدر و عوارض آن)


اثرات روانی محرک ها در فاز سرخوشی

  • افزایش هشیاری و انرژی
  • احساس سلامت و سرحالی
  • نشئگی و سرخوشی
  •  اعتماد به نفس کاذب ، که در صورت ادامه مصرف منجر به بروز هذیان و توهم در فرد می شود
  • احساس کفایت و توانمندی
  • کاهش نیاز به خواب
  • افزایش میل جنسی که منجر به دیر ارضایی و تعدد روابط می شود
  • افزایش تمرکز و یادگیری به دلیل افزایش دوپامین
  • کاهش مهارها و کنترل رفتار  برای مثال بد دهنی و شوخی های بد
  • افزایش کنجکاوی برای مثال چک کردن پرینت حساب و تلفن
  • انجام فعالیت ها به صورت وسواسی و تکراری( به صورت عامیانه گفته می شود: فرد روی یک کار خاص "قفلی زده")

مسمومیت با مواد مخدر

نشانه های مسمومیت با مواد محرک

  • به خلسه رفتن یا از لحاظ هیجانی یا عاطفی بی تفاوت شدن
  • تغییرات خلقی  ( خوش اخلاق تر شدن یا بداخلاق تر شدن)
  • حساس تر و قوی تر شدن حواس پنجگانه
  • گوش به زنگ تهدیدات محیطی شدن
  • تغییر نحوه قضاوت یا ادراک افراد و حرف ها و  اعمالشان
  • اضطراب
  • اعصاب خردی
  • خشم 
  • عدم توانایی قضاوت درست
  • اختلال عملکرد 
  • رفتارهای کلیشه ای ،  تکراری ، و وسواس گونه
  • تاکیکاردیا ( سرعت بیش از حد ضربان قلب) و  برادیکاردیا ( کاهش بیش از حد سرعت ضربان قلب)
  • باز شدن مردمک چشم ها
  • افزایش یا کاهش فشار خون
  • تعریق یا لرز
  • تهوع یا استفراغ
  • کاهش وزن و آب شدن عضلات
  • تند شدن یا کند شدن حرکات روانی - حرکتی
  • ضعف عضلانی ، کاهش سرعت تنفس ،  درد قفسه سینه،  آریتمی قلبی
  • سردرگمی ، تشنج ،  دیسکینه سیا ( انواع مختلف حرکات غیر ارادی ، مکرر و کلیشه ای که در اثر مصرف مواد بلوکه کننده دوپامین به وجود می آید) ، دیستونیا ( نوعی اختلال حرکتی که در آن انقباضات غیر عادی ماهیچه هاباعث حرکات آهسته و تکراری یا ژست های غیر عادی بدنی می شود) ، و  کما

نکته : بسته به نوع مصرف ، میزان و نحوه مصرف ، طول مدت مصرف ، و تفاوت های فردی،  برخی از علائم و عوارض فوق ممکن است در حین مصرف یا اندکی پس از آن در فرد رخ دهد.


مهمترین ماده در گروه مواد مخدر محرک ، مت آمفتامین یا شیشه است . شیشه از انواع مواد مخدر صنعتی است ، بو ندارد و شکل ظاهری آن شبیه جوهر لیمو درشت یا نبات خرد شده است. مصرف این ماده قدمت طولانی دارد و یکی از موارد مصرف آن ، در جنگ ها به دلیل افزایش انرژی بوده است. 

روش مصرف شیشه

  • تدخینی( کشیدن) : داخل لوله پایپ حرارت داده داده می شود.
  • به شکل بلور در مهمانی ها داخل نوشیدنی حل می کنند و می خورند.
  • با آب مقطر مخلوط و تزریق می شود.


نکته : در مصرف تدخینی و خصوصا تزریقی به دلیل آنکه مواد به یکباره وارد بدن می شوند ، راش ( اوج لذت ) بیشتر است اما در مصرف خوراکی به دلیل جذب تدریجی مواد در بدن ، راش وجود ندارد.

پدیده راش : یک لحظه دوپامین به شدت ترشح می شود و فرد در عرض چند ثانیه لذت عجیبی را تجربه می کند که شبیه ارگاسم ولی بالاتر از آن است و سیستم بینایی فرد مثل دوربین می شود. پدیده راش به دلیل ایجاد شرطی سازس قوی در مغز ، هنگام ترک ماده محرک برای فرد مشکلات زیادی ایجاد می کند.

افرادی که مدت طولانی ( حداقل یک سال ) مواد محرک مصرف کرده اند و دچار رنج  ،  نابسامانی  ، و اختلال عملکرد در زمینه های  مهم  زندگی  از جمله  تحصیل ، شغل ، روابط  خانوادگی ، و اجتماعی شده اند،  مبتلا به اختلال مصرف مواد محرک تشخیص داده می شوند .



نویسنده : نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره توانبخشی از دانشگاه علامه طباطبایی


منابع :

- کتاب "مجموعه کتاب های درمان وابستگی به مواد محرک ( شیشه)" تالیف حامد اختیاری

- کتاب "دایره المعارف اعتیاد و مواد مخدر" تالیف دکتر آذر ماهیار و دکتر سیمانوحی

- کتاب "آسیب شناسی روانی بر اساس dsm5" تالیف دکتر مهدی گنجی


رهایی از افسردگی شدید

مقدمه

پیامدهای افسردگی

افسردگی یکی از ناتوان کننده ترین اختلال های روانپزشکی است . این اختلال مهم ترین عامل ناتوانی افراد 15 تا 44 ساله در ایالات متحده و نیز در جهان محسوب می شود . تقریبا می توان علت این وضعیت را در مزمن و بازگشت پذیر بودن این بیماری دانست. متاسفانه 76% افراد مبتلا به افسردگی متوسط و 61% افراد مبتلا به افسردگی شدید، هرگز تحت درمان قرار نمی گیرند. به علاوه 80% افراد افسرده در کارکردهای روزانه، به ویژه در شغل خود با مشکل مواجه هستند . نیمی از علل کاهش کارایی به دلیل غیبت از کار و همچنین از کارافتادگی کوتاه مدت است. افرادی که علائم افسردگی دارند 2/17 برابر بیش از دیگران به بیماری های شایع جسمانی مبتلا می شوند و حتی در حین انجام وظیفه ، کارایی شان به علت ناتوانی در تمرکز، بازدهی کم و ناتوانی در سازماندهی کارها کاهش می یابد. بنابراین جای تعجب نیست که نرخ بیکاری افراد افسرده هفت برابر بیشتر از دیگران باشد. اگرچه افسردگی یک بیماری ناتوان کننده است، اما احتمال درمان آن بسیار بالا است . در واقع کاربرد درمان های ترکیبی ، استفاده از درمان دارویی و به ویژه به کارگیری درمان شناختی رفتاری، احتمال بهبودی را بیشتر می کند.


درمان دارویی افسردگی در لینک زیر :

درمان سریع افسردگی


درمان افسردگی بدون دارو


روانکاوی افسردگی

رکن اصلی همه نظریه های روانکاوی درباره افسردگی این است که افسردگی یعنی واکنش در مقابل فقدان مثلا از دست دادن یکی از بستگان نزدیک و یا ممکن است به صورت از دست دادن سمبولیک نشان داده شود مثلا از دست دادن شغل می تواند معادل از دست دادن یکی از عزیزان به حساب آید. نظریه های روانکاوی معتقدند که فرد با درون ریزی خشم ناشی از این فقدان ، به آن واکنش نشان می دهد. این کار باعث می شود که از خودش متنفر شود و در نتیجه عزت نفسش پایین بیاید.

هدف از روانکاوی این است که به فرد کمک کند تا از کشمکش های سرکوب شده آگاه شود و خشمی را که درون ریزی کرده است بیرون بریزد. افراد افسرده باید در کشمکش ها و روابط دشوار خود با افرادی که به آنها دلبستگی دارند، مثل والدین، کند وکاو کنند و درباره مکانیسمهای دفاعی که مدتهاست از انها استفاده می کنند، با روانکاوان صحبت کنند. ممکن است یک روانکاو با استفاده از تداعی آزاد یا تحلیل رویا، به درمانجو کمک کند تا خاطرات کودکی درباره بعضی فقدان ها را به یاد بیاورد. به این ترتیب روانکاوی افسردگی سعی دارد تا ریشه های علائم افسردگی را بیابد و به درمانجویان کمک کند تا متوجه شوند که تجربه های کودکی چگونه می توانند در ایجاد نشانه ها مؤثر واقع شوند و بر روابط بین فردی کنونی تأثیر بگذارند.


آموزش مهارت های اجتماعی

به عقیده بعضی روانشناسان، افسردگی دو ویژگی خاص دارد:

1) افراد افسرده در مهارت های اجتماعی کلی و ضروری برای تعاملات کارآمد و مؤثر ، نقص دارند.

2) رفتاری دارند که به نظر دیگران از جمله اعضای خانواده ، آزار دهنده است.

این دو ویژگی باعث می شوند که هم از فراوانی تعاملات اجتماعی افراد افسرده و هم از پاداش هایی که انها می توانند از تعاملات اجتماعی دریافت کنند، کاسته شود. در نتیجه این دو ویژگی، افسردگی افراد افزایش و شدت می یابد. از جمله تواناییهایی که نشان دهنده مهارت های اجتماعی هستند می توان ، تماس چشمی ، میمیک یا حرکات صورت متناسب با موضوع ، و سرعت واکنش در گفتگوها را نام برد. به منظور کاهش یا رفع این دو ویژگی افراد افسرده نوعی روان درمانی به نام آموزش مهارت های اجتماعی طراحی شده است که معتقد است علت ایجاد افسردگیف تا اندازه ای ناتوانی در برقراری ارتباط صحیح و معاشرت با مردم است و تقویت مهارت های اجتماعی می تواند به رفع نشانه های اصلی افسردگی کمک کند. این کار می تواند موارد زیر را شامل شود: 

  • آموزش مهارت های اعتماد به نفس
  • آموزش مهارت قاطعیت و جرأت ورزی
  • مهارت های تعاملات کلامی
  • مهارت های گفتگو با جنس مخالف
  • مهارت های مصاحبه شغلی

درمان شناختی رفتاری افسردگی

نظریه های رفتارگرا روی شناسایی رفتارهای افسرده کننده و بعد تغییر آنها تمرکز می کنند. مثلا منزوی بودن و اجتناب کردن از فعالیت های روزمره می تواند به افکار و احساسات افسرده کننده منجر شود یا به حفظ آنها کمک کند. تغییر دادن این رفتارهای افسرده کننده می تواند به افزایش فرصت هایی برای دریافت تقویت مثبت منجر شود.

فعال سازی رفتاری برای درمان افسردگی

 در این برنامه ها، از فعالیت هایی که درمانجو احتمالا از آنها لذت خواهد برد، یا از فعالیت هایی که به آنها نیاز دارد تا زندگی عادی و راضی کننده داشته باشد، یک فهرست تهیه می شود. بعد از تهیه فهرست درمانجو می پذیرد که از آسانترین آنها آغاز کند و به شیوه ای منظم همه را انجام دهد. مطالعات نشان داده اند که بعد از مداخله های رفتاری، تغییرات شناختی ( فکری ) نیز به وجود می آید و این تغییرات می توانند به اندازه تغییرات شناختی حاصل از مداخله های شناختی مهم باشند. موارد جدید اضافه شده به روان درمانی فعال سازی رفتاری عبارتند از : خود نظارتی بر تجربه های خوشایند/ ناخوشایند و شناسایی اهداف رفتاری در زمینه های عمده زندگی( مثلا روابط و تحصیلات) که می توانند هدف رشد و تقویت قرار گیرند.

روش بازسازی شناختی

طبق نظریه شناختی بک در مورد افسردگی ، افکار و باورهای غلط و غیر منطقی نوعی عینک یا عدسی منفی  به وجود می آورند و افراد افسرده از داخل آن به خود ، دنیا ، و آینده نگاه می کنند و به این ترتیب افسردگی ادامه می یابد. روش بازسازی شناختی سه هدف دارد:

  • کمک به افراد افسرده برای شناسایی باورها و افکار منفی
  • به چالش کشیدن افکار منفی، غیر منطقی و مختل کننده
  • جایگزینی باورهای منفی با باورهای منطقی تر و سازگارانه تر

مثلا افراد افسرده معمولا باورها و  سبک های اسنادی دارند که نوعی" تعمیم افراطی" است . آنها به عدم موفقیت های خود مثلا مردودی در امتحان رانندگی، با جملاتی مثل " در هیچ کاری موفق نمی شوم " یا " ما که شانس نداریم " یا " دنیا علیه من است " واکنش نشان می دهند. فلسفه کلی شناخت درمانی برای افراد افسرده ، اصلاح سوگیری انها در پردازش اطلاعات است. در آموزش اسناد دوباره ، به درمانجویان کمک می شود تا به جای تفسیر مشکلات خود به روش های منفی ، کلی ، و ثابت ، که معمولا در افراد افسرده دیده می شود، آنها را به شیوه ای امیدوارانه تر و سازنده تر تفسیر کنند.

تکنیک های ذهن آگاهی

در درمان افسردگی یکی از سئوالات مهم این است که پس از بهبود ، چگونه می توان باز گشت احتمالی را پیش بینی کرد یا آن را از بین برد. به نظر می رسد که علت افزایش احتمال بازگشت افسردگی در افراد بهبود یافته این است که دوره های خلق منفی ( ملال ، غم ، اضطراب ، بی قراری)، باعث فعال شدن الگوهای تفکر منفی یا افسرده زا می شوند، مثل انتقاد از خود و ناامیدی . یعنی احساس افسردگی موجب فعال شدن دوباره تفکر منفی شده و فرد در یک دور باطل از نشانه های افسردگی متناوب درگیر می شود.

تکنیک های مایندفولنس ( ذهن آگاهی) برای این طراحی شده اند که رابطه بین دوره های خلق منفی و آغاز تفکر منفی را از بین ببرد. این نوع درمان به درمانجویان کمک می کند تا روی نقاط منفی رویدادها تمرکز نکنند، از افکار منفی خود آگاه باشند و آنها را صرفا برداشتی شخصی از واقعیت بدانند نه بازتاب دقیق واقعیت . برنامه های کاهش استرس مبتنی بر مایندفولنس نیز عناصری از مدیتیشن را به کار می برند تا به فرد یاد دهند که چگونه با استفاده از حواس پنجگانه خود ، از آنچه در ذهنش می گذرد آگاه شود . به درمانجو آموزش داده می شود که از افکار ، عواطف ، و تجربه های جسمی خود آگاه شود، آنها را به گونه ای متفاوت تفسیر کند، و افکار و احساسات خود را صرفا به عنوان رویدادهایی گذرا که برای لحظه ای وارد ذهن می شوند و لحظه ای بعد از آن بیرون می روند، در نظر بگیرد و خود را تسلیم آنها نکند. در واقع مایندفولنس ، آگاهی از تجربه کنونی به همراه پذیرش است.


بیشتر بخوانید:

مهمترین علت افسردگی



نویسنده : نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره توانبخشی از دانشگاه علامه طباطبایی


منابع:

- کتاب " مداخلات و طرح های درمانی برای افسردگی و اختلالات اضطرابی " تالیف رابرت لیهی و همکاران

- کتاب "آسیب شناسی روانی براساس dsm 5 "تالیف دکتر مهدی گنجی