پژوهشگران کمی | پژوهشگران کیفی |
یک واقعیت عینی اجتماعی را فرض می گیرند. | فرض می گیرند که واقعیت اجتماعی به وسیله مشارکت کنندگان در آن ساخته می شود. |
فرض می گیرند که واقعیت اجتماعی ، طی زمان و موقعیت ها نسبتا ثابت است. | فرض می گیرند که واقعیت اجتماعی به طور پیوسته در موقعیت های محلی شناخته می شوند. |
روابط علی میان پدیده های اجتماعی را از منظری افزاروار می نگرند. | در تبیین روابط علی میان پدیده های اجتماعی ، نقشی عمده به مقاصد بشری می دهند. |
فاصله ای ملموس نسبت به شرکت کنندگان در پژوهش و موقعیت آنها اتخاذ می کنند. | شخصا با شرکت کندگان در پژوهش ارتباط برقرار می کنند تا آنجا که دیدگاههای مشترکی بیابند و نگرشی همدلانه داشته باشند. |
جامعه ها و نمونه هایی را که نماینده جامعه اند مطالعه می کنند. | موارد را مطالعه می کنند. |
رفتار یا سایر پدیده های قابل مشاهده را مطالعه می کنند. | معناهایی را که افراد می آفرینند و پدیده های درونی دیگر را مطالعه می کنند. |
رفتار آدمی را در موقعیت های طبیعی و تصنعی مطالعه می کنند. | اعمال آدمی را در موقعیت های طبیعی مطالعه می کنند. |
واقعیت اجتماعی را به متغیر ها تبدیل می کنند. | مشاهدات کل گرایانه درمورد آن زمینه کلی انجام می دهند که اعمال اجتماعی در آن رخ می دهد. |
از مفاهیم و نظریه های پیش پنداشته استفاده می کنند تا معین کنند چه داده هایی گرداوری خواهند شد. | بعد از آن که داده ها گردآوری شده اند ، مفاهیم و نظریه هایی را کشف می کنند. |
داده های عددی برای بازنمود محیط اجتماعی فراهم می آورند. | داده های کلامی و تصویری برای بازنمود محیط اجتماعی فراهم می آورند. |
از روش های آماری برای تحلیل داده ها استفاده می کنند. | از استقراء تحلیلی برای تحلیل داده ها استفاده می کنند. |
از شیوه های استنباط آماری استفاده می کنند تا یافته ها را از یک نمونه به جامعه ای تعریف شده تعمیم دهد. | یافته های موردی را از طریق جست و جوی موارد مشابه دیگر تعمیم می دهند. |
گزارش های غیر شخصی و عینی از یافته های پژوهشی فراهم می آورند. | گزارش های تفسیری فراهم می آورند که منعکس کنند سازه های پژوهشگران از داده هاست و آگاهی مبنی بر اینکه خوانندگان از آنچه گزارش شده ، سازه های خود را شکل خواهند داد. |
منبع :
گال، مردیت ، بورگ، والتر و گال، جویس .روش های تحقیق کمی و کیفی در علوم تربیتی و روان شناسی.ترجمه احمد رضا نصر و دیگران.تهران :نشر نی ،1384
دکتر ابوالفضل بختیاری
پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش
کبری مصدقی نیک
مدرس دانشگاه و پژوهشگر آموزش و پرورش منطقه 1 تهران
درس پژوهی موضوعی است که در چند دهه گذشته کارگزاران آموزشی ، به ویژه معلمان و دبیران بیش از پیش به آن توجه کرده اند. یکی از دغدغه های مربیان تربیتی ، صاحب نظران ، کارشناسان و سیاست گذاران ، بهبود فرایند یاددهی - یادگیری است. تبدیل مدرسه به سازمان یادگیرنده و اینکه همه از هم و دبیران هم از همتایان خود یاد بگیرند ، ایده و الگویی است که در درس پژوهی قابل مشاهده است. در این نوشتار درس پژوهی به عنوان شیوه ای برای پژوهش مشارکتی دبیران و روشی برای پرورش حرفه ای معلمان و کارگزاران آموزشی مطرح می شود.
این بخش مقدمه مقاله ای با عنوان (درس پژوهی ، الگویی برای پرورش حرفه ای معلمان) است . متن کامل این مقاله در لینک زیر قابل مشاهده می باشد :
منبع :
بختیاری ، ابوالفضل و مصدقی نیک ، کبری . درس پژوهی الگویی برای پرورش حرفه ای معلمان .مجله رشد آموزش متوسطه . شماره 1 ، مهر 1392
قابل دسترس در وبگاه زیر :
اغلب مردم زندگی را مبارزه می پندارند.اما بر خلاف این تصور زندگی همانند یک بازی است که مثل هر بازی دیگری اگر از قواعد آن آگاه نباشیم ، بازنده می شویم. صحنه زندگی یک بازی بزرگ بده و بستان است و از همان ضرب المثل قدیمی« آدمی هر چه بکارد همان را درو خواهد کرد.» تبعیت می کند.
در بازی زندگی هر چه می گوییم ، هر کاری انجام می دهیم و به هر چیزی که فکر می کنیم ، به صورت واضح به خودمان برمی گردد. برای مثال اگر در این بازی عشق و محبت نثار دیگران کنیم ، از آن ها عشق و محبت دریافت خواهیم کرد و برعکس اگر با کینه و نفرت زندگی کنیم ، کینه و نفرت دریافت می کنیم.در این بازی قوه تخیل نقش بسیار مهمی دارد.تخیل در واقع قیچی ذهن است و همواره در حال بریدن الگوهای ذهنی است.خود شناسی و شناسایی ذهن باعث می شود که بتوانیم از قوه تخیل خود بهتر بهره برداری کنیم.
باید آگاه باشیم که تصاویر و الگوهای ذهنی غالب ، دیر یا زود در دنیای واقعی نمود عینی پیدا می کند. تخیل همانند نیرویی خلاق و بی پایان است که هر چه بخواهیم می توانیم از آن بدست آوریم. پس بهتر است خود را در سلامت و فراوانی تصور کنیم و دنیا را جایی زیبا و امن ببینیم و تدبیر امور را بدست پروردگار حکیم بسپاریم.
انسان با هر کلامی که بر زبان می آورد به طور مداوم قوانینی را برای خود وضع می کند.در واقع انسان بسته به نوع کلامش پیشاپیش برای خود شکست یا پیروزی را به ارمغان می آورد. به علت توانایی و تأثیری که در کلام وجود دارد ، هر چه انسان به زبان می آورد همان را به سوی خود جذب می کند. بی دلیل نیست افرادی که مدام از بیماری و کسالت صحبت می کنند اغلب خود بیمار هستند ودر مقابل افرادی که همواره راجع به پول صحبت می کنند ثروتمند هستند.بنابراین بیایید درباره آنچه دوست داریم باهم صحبت کنیم نه آن چیزهایی که دوست نداریم. انسان به واسطه کلام روشن خود می تواند شفا و برکت و سعادت را به سوی خود جذب کند. در این میان هر چه برای دیگران بخواهیم خودمان هم از آن بهره مند می شویم.
آدمی می تواند با سحر کلامش وضعیت نابسامانش را بسامان نماید ، مشروط بر آنکه در کلامش به جای غم و اندوه، شادی و سرور، به جای بیماری ، سلامتی و به جای فقر و تنگ دستی ، برکت و فراوانی باشد.نکته پایانی و بسیار مهم این است که رسیدن به این اهداف بدون کنترل افکار و گفتار منفی که حاکی از ترس ، اضطراب ، تردید ، عصبانیت می باشند ، امکان پذیر نیست.
منبع : اسکاول شین ، فلورانس.نوشته هایی از فلورانس اسکاول شین.ترجمه پروین قائمی.تهران : انتشارات نور،1389
اشاره
در دھه ھای اخیر دستاوردھا و پیشرفت ھای شگرف ژاپن موجب حیرت و حسرت جهانیان شده است. بطوریکه بسیاری از پژوھشگران راز موفقیت و توفیق ژاپنی ھا را در فرھنگ آموزش و پرورش آن جستجو می کنند. در این نوشتار که نویسنده (از کارشناسان پژوھشگاه آموزش و پرورش است) طی چندین سال به مطالعه و مشاھده سرزمین آفتاب تابان (ژاپن) پرداخته، درسهائی از فرھنگ آموزش و مدارس ژاپنی ھا را به صورت خلاصه ارائه کرده، که تقدیم می شود:
مقدمه
پژوھش ھای انجام شده در خصوص فرھنگ آموزش و فرھنگ مدارس ژاپنی ھا، اعجاب جهانیان را برانگیخته است. بطوریکه در چندین آزمون بین المللی ھمچنین مطالعات تطبیقی آموزش و پرورش نشان می دھد)، آموزش و پرورش ژاپن جز کشورھای برتر جهان بوده است .
من از موفقیت های ژاپن طی دو دھه اخیر که آموزش و پرورش عمومی به ویژه دوره ابتدائی از کیفیت بسیار بالائی برخوردار است شگفت زده شده بودم(سرکارآرانی، ۱۳۸۴ ).
“اَزرا ووگل” (استاد دانشگاه ھاروارد) که حدود ۲۰ سال در آنجا به مطالعه مشغول بوده می نویسد:من از موفقیت ھای ژاپن ، ازخودم می پرسیدم چرا ژاپن، بی آنکه منابع طبیعی داشته باشد، تا این حد در حل مشکلاتی که برای جامعه آمریکا ناگشوده مانده موفق بوده است؟! اما به راستی راز موفقیت ژاپن در چیست و کدام ویژگی باعث شده تا بسیاری از آگاھان، قرن بیست و یکم را قرن ژاپن بدانند و آن را کشور شماره ۱ بشناسند؟
مدارس ابتدائی در ژاپن بسیار جالب و دیدنی ھستند، ساختار و نظام آموزش ابتدایی ژاپن به پرورش شخصیت کودک در این دوره بسیار توجه دارند. فضای فیزیکی مدارس ابتدایی بسیار مجهز و درخور توجه ھست، بطوریکه اکثر مدارس ابتدایی در ژاپن استخر دارند و فضای فیزیکی بسیار تمیز و با طراوت ھستند. اما چرا مدارس ابتدائی؟
اکثر پژوھشگران آموزش و پرورش ژاپن، مدارس ابتدائی ژاپن را بسیار سرزنده، بزرگ، جالب و جاذب توصیف کرده اند، برای مثال “کومینگر می گوید:
مدارس ابتدایی، گل سرسبد آموزش و پرورش ژاپن ھستند. ژاپن در مقایسه با ایالات متحده آمریکا، سهم بیشتری از تولید ناخالص ملی خود را در مقاطع ۱۲ سال تحصیلی (ابتدایی تا دبیرستان) و مقدار کم تری از آن را در آموزش دانشگاھی خویش، ھزینه می کند در طول بیش از یکصد سال، رھبران و دولتمردان ژاپنی به دوره آموزش ابتدایی به عنوان محوری سرنوشت ساز در توسعه ملی، نظر داشتند، چنانکه آری نوری، موری (معمار مدرنیزاسیون ژاپن) در سال ۱۸۸۵ می نویسد:
۹۹ درصد دانش آموزان دوره ابتدایی در ژاپن در مدارس ابتدایی دولتی، در محل اقامت خود درس می خوانند در این دوره تحصیلات، آموزش رایگان است و فرزندان تمام ساکنان محل، اجازه ثبت نام دارند (لوئیس ترجمه افشین منش و ایلبگی طاھر ، (.۱۳۸۵
در ژاپن ۹۰ درصد دانش آموزان، کلاس دوازدھم را با موفقیت پشت سر می گذرانند (این نسبت در آمریکا ۷۳ درصد و در اروپا ۵۰ درصد است.) رولن و بیورک ۱۹۹۸ ، ترجمه رعیتی دماوندی ، ۱۳۸۳
اھمیت بسیار زیاد مردم و دولت ژاپن به آموزش و پرورش (دولت ژاپن بیشترین سهم از تولید ناخالص
ملی را صرف دوره ھای آموزش پیش دبستانی و ابتدایی می کند)
تاکید بر کارگروھی (تیمی)- (ووگل ۱۹۷۹ ، لوئیس ۱۹۹۵ ، سرکارآرانی ۱۳۸۱ ، بختیاری ۱۳۸۷)
انعطاف فکری و نوپذیری نوسازی اعجاز آمیز ژاپن(ووگل ۱۹۷۹)
نظام آموزشی کارآمد – کیفیت بالای آموزش (ھرمان کان)
پشتکار، صبر و حوصله، انضباط درونی
احترام به دیگران
روح ھمکاری دسته جمعی
انضباط و شوق به کار
ثبات
شوق یادگیری
اخلاق کار و تلاش
در زمینه مدیریت، ژاپنی ھا به رھبری جمعی گرایش دارند
تاکید بر جنبه ی کاربردی آموزش
شیوه آموزش عملگرا، تاکید بر آزمایش و پژوھش
دانش آموزان در کارھای مدرسه مشارکت فعال دارند (تعاون، ھمراھی گروھی)
مدرسه در ژاپن محل زندگی دانش آموزان است
در مدارس سعی در بالابردن “اعتماد به نفس” فراگیران(دانش آموزان) است
مدارس ژاپنی تلاش برای رشد خلاقیت، رشد روحیه کارگروھی می کنند
بازی ھای آزاد در مدارس مورد توجه است
مدارس ژاپنی- بچه ھا را برای زندگی در جامعه تربیت می کند
پرورش حس اعتماد به نفس
شکوفائی خلاقیت
مشارکت و درگیرکردن بچه ھا به صورت عملی
پرورش حس مسئولیت پذیری
تاکید بر رفاقت بین دانش آموزان به جای رقابت
تاکید بر دوستی و ھمکاری بین بچه ھا
ھمکاری در نظافت مدرسه
ھمکاری بسیار نزدیک خانواده (اولیاء) با مدرسه
تاکید بر دوستی و رفاقت در مدارس (لوئیس ۱۹۸۵)
توجه به خودفرمانی یا خود مدیریتی (لوئیس - ۳۰)
تاکید بررشد اجتماعی(بنجامین ۱۹۹۷ )،سهم زیادی از آموزش در ژاپن به زندگی اجتماعی و رشد
اجتماعی می پردازد
ایجاد فرصت ھای مساوی برای ھمگان
آموزش (پرورش) تمامی کودکان با یک روش
معلمان مربی اند نه مستبد (معلم در نقش ھادی و راھنما)
در مدارس ژاپن تفریح و شادی ضروری است
در مدارس با تفریح و شادی دانش آموزان را وارد به مشارکت و ھمکاری می کنند
در ژاپن کلاسها به گروه ھای کوچک تقسیم می شود
ژاپنی ھا کوشیده اند شادی و لذت را به فرایند یادگیری بیامیزند
در کلاسهای درسی ژاپن تعارض و دشمنی بین معلم و شاگرد وجود ندارد
ھیچ دانش آموزی در ابتدایی مردود نمی شود – ھیچ دانش آموزی از مشارکت در فعالیت ھا منع نمی
شود. (بنجامین ۱۹۹)
ژاپنی ھا اعتقاد دارند تجربه ھا، تأثیر بلند مدت در رشد دارد لذا برای پرورش افراد تجارب مهم ھستند
برنامه درسی ملی در بردارنده راھکارھایی برای فعالیتهای غیردرسی دانش آموزان می باشد (برنامه *
نظافت مدرسه) از آنجا که در مدارس ژاپنی، سرایداری وجود ندارد، پاکیزه نگه داشتن کلاسها، راھروھا یا
سرویس ھای بهداشتی، زمین ھای بازی بر عهده دانش آموزان است.
نگارنده که خود به مشاھده از مدارس ژاپن پرداخته، بسیاری از دانش آموزان ابتدایی و پیش دبستانی را در
حال نظافت کلاس و مدرسه دیده است. در یکی از مدارس ابتدایی در کیوتو و یک مرکز پیش دبستانی در
توکیو شاھد دستمال کشیدن بچه ھا در راھرو و کلاس بوده است.
به زعم برخی پژوھشگران (لوئیس، سرکار آرانی، دوای و دیگران) در مدارس ژاپن آموزش قلب ھا واندیشه ھای بچه ھا مدنظر است.
پژوھش لوئیس ( ۱۹۹۵ )، نشانگر تجلی فرھنگ ژاپنی در فرآیند آموزش ویادگیری در مدارس ژاپن است، و در مدارس ژاپن به صورت حیرت انگیزی آموزش و یادگیری در قالبسناریوھای فرھنگی مدیریت می شود و آموزش و پرورش ژاپن تا حدود زیادی فرھنگی است و مبتنی بر فرھنگ ژاپنی است.
آموزش و پرورش ژاپن با ھمه محاسن که می تواند برای ما آموزنده باشد و از آن تجارب موفق درس گرفت ولی در دھه ھای اخیر با مشکلاتی مواجه بوده که منجر به تفکر و تعقل صاحبنظران علوم تربیتی ژاپنی شده است ازجمله (اذیت و آزار بچه ھا)، کمی انگیزه دانش آموزان برای ادامه تحصیل، (پرفسور نقی زاده)، عدم توجه به فردیت ، در ژاپن به کار گروھی و تیمی بسیار توجه می شود، در نتیجه فرد و خواسته ھای فردی کمتر مورد توجه است و همین موضوع موجب مشکلاتی شده است، که درخور توجه است.
ویژگی مهم فضای فرھنگی مدارس ابتدایی ژاپن، سرزندگی، شلوغی، شادابی، شادی و جار و جنجال کلاس است. معلمان ژاپنی بر خلاف ھمکاران خود درسایر کشورھا تلاشی برای سکوت و ساکت وبی حرکت نگه داشتن دانش آموزان خود نمیکنند.
از آنجا که دانش آموز مجاز است با بغل دستی خود صحبت کند برای تراشیدن مدادش از جا بلند شود یا پرده ھا را بکشد. این قبیل کارھا، اختلال در نظم کلاس بشمارنمی رود. بنابراین نظم و انضباط تحمیلی نیست و در نتیجه کلاسها نیز شلوغ و پر جار و جنجال است و این امر از نظر معلمان، بی اشکال است.
ووگل (استاد دانشگاه ھاروارد)، معتقد است نوسازی ژاپن از اواسط قرن نوزدھم(یعنی عصر امپراتوری “می جی” در سال ۱۸۶۸ ) آغاز شده و از این زمان ژاپنی ھا به طور جدی با فرھنگ غرب آشنا شدند و از ترکیب و تلفیق عناصر فرھنگی خود، فرھنگ نوین ژاپن را ساختند.روش ژاپنی ھا در این ترکیب فرھنگی، ھشیارانه و آگاھانه بود (ووگل ۱۹۷۹ ، ترجمه خوارزمی و اسدی ۱۳۷۱ ).ژاپنی ھا تمدن و فرھنگ کهن خود را با دانش نوین در آمیختند و کهن را دور نینداختند. حاصل این آمیزش بسیار اثربخش بود و فرھنگ ژاپن شکوفا شد. ھمچنین ویژگی ھا ھمچون پشتکار، صبر و حوصله، انضباط درونی، حساسیت و احترام به دیگران، تاکید بر کارگروھی (تیمی) در موفقیت آنها سهم داشته، ولی “ووگل” معتقد است:
پیشرفت ھای ژاپنی ھا بیشتر دستاورھای ساختارھای سازمانی، سیاستگذاری و برنامه ریزی درست آنهاست. شاید بتوان گفت “مدیریت ژاپنی” که زبانزد جهانیان است در این توفیق سهم بسزایی داشته است. بسیاری از پژوھشگران علل توفیق ژاپن را به نظام آموزش و پرورش کارآ، با کیفیت و سرمایه گذاری زیاد روی پرورش منابع انسانی، سختکوشی و وفاداری افراد به سازمان ھائی که در آن کار می کنند، احساس تعهد در جهت رشد و پیشرفت، فداکاری و آمادگی برای اصلاح نارسائی ھا و اشتباھات خود، سازماندھی ومدیریت بسیار خوب و کارساز نسبت میدھند (ھرمن کان).
ھمچنین برخی اندیشمندان می گویند: مردم ژاپن به آموزش و پروردن منابع انسانی خود بسیار توجه و تاکید دارند (طوسی، ۱۳۸۴ )، برخی دیگر پژوھشگران جهش ژاپن را ناشی از ویژگی ھای فرھنگی خاص ژاپنی ھا می دانند و برخی نویسندگان توانائی ھاژاپنی ھا را برای “کار گروھی” کلید موفقیت آنها می دانند.
پی نویس *
بخشی از نوشتار حاضر، حاصل مشاھده، مصاحبه وحضور نگارنده در مدارس ژاپن است که با مساعدت پژوھشگاه مطالعات آموزش و پرورش، سفارت ژاپن در ایران و ایران در ژاپن، اساتیدی ھمچون دکتر سرکارآرانی، دکتر خرازی، دکتر عراقچی، دکتر گواھی، استاد صافی ، پرفسور محمد نقی زاده، پرفسور اوکاموتو (Okamoto)، کویاما خانم موریتا (Morita) انجام شده است.
منابع :
سرکار آرانی، محمدرضا ( ۱۳۸۱ ). فرھنگ آموزش در ژاپن. تهران : روزنگار -
ماتسوشیتا، کونوسوکه ( ۱۳۷۷ ). مشت آھنین در دستکش مخملی: ۱۰۱ ویژگی دیگر مدیریت و-رھبری ترجمه محمدعلی طوسی. تهران: سخن
بختیاری، ابوالفضل (تیره، ۱۳۸۶ ). درسهائی از ژاپن. خبرنامه انجمن دوستی ایران و ژاپن، سال-ھفتم شماره ۱۶
طوسی، محمدعلی ( ۱۳۸۴ ). درسنامه فرھنگ سازمانی: دوره دکتری مدیریت آموزشی. تهران: -واحد علوم و تحقیقات
لوئیس، کاترین ( ۱۹۹۵ ). آموزش قلب ھا و اندیشه ھا. ترجمه ح. افشین منش و ش. ایلبگی طاھر. -تهران: ساز و کار، چاپ چهارم ۱۳۸۵
گواھی، عبدالرحیم ( ۱۳۸۶ ). شینتوئیزم. تهران: علم
دوای، لوئیس، سوگا، ماتسودا ( ۱۳۸۸ ). آموزش به مثابه فرھنگ. ترجمه سرکار آرانی، شی می زوو موریتا. تهران : تربیت
Monbusho (1995). Education in Japan. Tokyo: Monbusho
Monbukagakusho (2008) Minstry of Education,culture sport,science and
technology.Tokyo: Minstry of Education,culture sport,science and
technology.Tokyo
دکتر ابوالفضل بختیاری؛ پژوھشگاه آموزش وپرورش –– پژوھشکده خانواده*
به نام حق ...
کتاب هنر بیان ( چگونه در هر موقعیتی قدرتمند ظاهر شویم ؟ ) ، نوشته برایان تریسی و ترجمه زهرا نسیمی می باشد. برایان تریسی یکی از سخنوران برجسته آمریکا در امور تجاری ، یکی از پرفروش ترین نویسندگان و یکی از مشاوران و مربیان برجسته در زمینه رشد فردی و حرفه ای در جهان امروز است. وی سالانه در حضور 250000 نفر از مردم در مورد مسائل مختلف از موفقیت و مدیریت فردی گرفته تا مدیریت کارآمد ، خلاقیت و فروش به ایراد نطق می پردازد. وی بیش از 40 کتاب به رشته تحریر درآورده و بیش از 350 برنامه آموزشی صوتی و تصویری تهیه نموده است.
توانایی سخن گفتن با مخاطب عامل مهمی در موفقیت هر فرد به شمار می آید. خوب سخن گفتن می تواند احترام دیگران را به همراه داشته باشد ، ارزش و اعتبار شما را افزایش دهد و توجه افرادی را که می توانند شما را یاری رسانده و درها را به رویتان بگشایند ، جلب نماید. باارزش ترین دارایی شما چیست ؟ البته ذهن شما ! یکی از با ارزش ترین مهارت هایی که در اختیار دارید ، توانایی خوب اندیشیدن و ابراز خود به صورت آشکار است. تنها راهی که می توانید از آن طریق ، مهارت خود را در یک زمینه نشان دهید ، بیان نظرات و عقاید تان به طور آشکار و به صورت نوشتاری است. هنگامی که خوب سخن بگویید ، مردم می گویند : « او واقعاً در مورد آنچه سخن می گوید آگاهی کامل دارد.»
برایان تریسی در کتاب هنر بیان در مورد اهمیت تقویت و استفاده از ذهن به منظور سازمان دادن به افکار و جملات درجهت کسب آگاهی و هشیاری نسبت به اظهارات و نحوه بیان ، سخن می گوید. فصل اول کتاب در مورد هنر سخنوری و بلاغت و توانایی متقاعد کردن دیگران است. فصل دوم در مورد برنامه ریزی و آمادگی برای یک سخنرانی موفقیت آمیز می باشد. تریسی در فصل سوم درمورد تقویت مهارت ذهنی و افزایش اعتماد به نفس به منظور از بین بردن ترس از سخنرانی در حضور جمع سخن گفته است. در فصول چهارم و پنجم در مورد شروع سخنرانی به شکلی مقتدارنه و تأثیر گذار و همچنین در مورد چگونگی تسلط بر جلسات سخنرانی در حضور تعداد کمی از افراد صحبت شده است. برایان تریسی در فصول بعدی کتاب در مورد تحت تأثیر قرار دادن جمع کثیری از مخاطبان ، تکنیک های صوتی قدرتمند و همچنین تکنیک های سخنرانان ماهر ، راهنمایی ها و راهبردهای جالبی ارائه داده است. مطالعه این کتاب را به علاقه مندان توصیه می کنم و در ادامه خلاصه ای از فصل هفتم کتاب را آورده ام :
لازم به ذکر است که هر چقدر سخنرانی کوتاه تر باشد ، آمادگی و دقت بیشتری لازم است تا بتوانید در مدت زمانی که به شما اختصاص داده شده است آن را انجام دهید. اگر تمام روز فرصت دارید سخنرانی کنید ، می توانید این زمان را با بیان داستان ها ، مثالها و نکات مختلف درباره موضوع سخنرانی پر کنید. اگر تنها 20 دقیقه فرصت دارید ، باید با تأمل تنها بر بخشهای اصلی که برای فهماندن پیام تان به مخاطب لازم است تمرکز کنید.
مقدمه و سرآغاز : هنگامی که برای ایراد نطق از جا برمی خیزید می توانید اولین تأثیر مثبت را به خوبی در مخاطبانتان ایجاد کنید. در اینجا آمادگی نقش اساسی دارد. برای این کار می توانید بالای یک برگه عنوان سخنرانی را یادداشت کرده و سپس هر نکته ای را که می توانید به آن اشاره کنید یا در سخنانتان بگنجانید ، یادداشت نمایید سپس نکات مختلف را بازبینی کنید و به مرتب کردن و دسته بندی آنها بر اساس نکات اصلی سخنرانی بپردازید. مجدداً مطالب را ویرایش کنید تا جایی که از آهنگ ، ساختار و روان بودن کلام آن رضایت داشته باشید. می توانید مطالب را ضبط کرده و به آنها گوش دهید تا بتوانید مطالب مهم را مجدداً بازنویسی کنید.
تمرین بسیار ، کار را عالی می سازد : بسیاری از افراد معتقدند که نطق آبراهام لینکلن ، بهترین قطعه خطابه به زبان انگلیسی می باشد. وی جمله و عبارات مختلفی را تمرین کرده بود تا سرانجام توانست نطق عالی اش را ایراد کند.
مکان را بررسی کنید : ترجیحاً یک روز قبل ، به محل سخنرانی سری بزنید و در آنجا قدم بزنید و با تمام جزئیات آنجا آشنا شوید. جایگاه سخنرانی ، سیستم صوتی ، روشنایی و جایگاه مخاطبان را بررسی کنید.
با مخاطبان اختلاط کنید : قبل از شروع سخنرانی با برنامه ریزی جلسه ، میزبان ها و در صورت امکان برخی از افرادی که در میان مخاطبان خواهند بود اختلاط کنید. خود را معرفی کنید ، نامشان را جویا شوید ، و بکوشید کمی در مورد آنها اطلاعات کسب کنید. هدف شما این است که احساسی در شرکت کنندگان ایجاد کنید. می خواهید بدانید آنها چه افکار و احساسی دارند و از همه مهم تر ، مایلید احساس کنند که شما و آنها در یک سطح قرار دارید.
به سخنرانی های قبل گوش دهید : اگر سخنرانی شما بعد از یک یا چند سخنرانی دیگر انجام می شود ، این نکته اهمیت دارد که زودتر به جلسه بیایید و به سخنرانان قبلی گوش فرا دهید و از آنچه قبل از شما به مخاطبان گفته شده است اطلاع داشته باشید.
محدوده سخنرانی خود را مشخص کنید. لازم است صحبت هایتان را از قبل برنامه ریزی و تنظیم و بازبینی نمایید.
زمان نمایش : هنگامی که معرفی شدید نفس عمیقی بکشید و جسورانه و با اطمینان به روی جایگاه قدم بگذارید. از معرف خود با دست دادن قدردانی نمایید و لبخندزنان رو به مخاطبان نمایید. چند لحظه ساکت بمانید ، بگذارید مخاطبان در جای خودشان مستقر شوند و توجه شان را به شما معطوف کنند. بگذارید چشمانتان به آرامی روی تمام مخاطبان به گردش درآید. آنها را به چهار بخش تقسیم نمایید : دو قسمت در جلو و دو قسمت در عقب. فردی را در وسط هر بخش انتخاب کنید و با چشمانتان به طور مرتب روی وی تمرکز کرده و سپس بازگردید. سخن خود را با جمله ای آغاز کنید که به سرعت توجه مخاطبان را به شما جلب کند ، به خواسته ، نگرانی یا مشکل مشترک مخاطبان اشاره نمایید.
1) به منظور تفهیم بهتر مطالب ، به نقل داستانی مرتبط با موضوع بپردازید.
2) هر دو نیمکره مغز را فعال کنید : نیمکره چپ مغز منطقی ، کاربردی ، تحلیلی و غیر احساسی است. ما از این بخش از مغز به منظور دریافت همه نوع اطلاعات استفاده می کنیم. از طرف دیگر نیمکره راست مغز ، با استفاده از تصاویر ، احساسات ، موسیقی و داستان فعال می شود. انسان ها با استفاده از نیمکره راست خود تصمیم می گیرند. وظیفه شما این است که تا آنجا که امکان دارد نیمکره راست مغز مخاطبان را فعال کنید. ، تا بتوانید توجه مخاطبان را برانگیزید.
3) مستقیماً به مخاطبان بنگرید: هنگامی که مستقیماً به شخص نگاه می کنید ، هر فردی که پشت سر وی به شکل (V) شکل نشسته است ، احساس می کند دارید به طور مستقیم با وی صحبت می کنید. هر چقدر افراد بیشتر احساس کنند با آنها صحبت می کنید و به طور مستقیم با آنها در ارتباط هستید ، بیشتر به شما و به آنچه می گویید توجه خواهند کرد.
4) بایستید و سخنرانی کنید: هنگامی که در حضور تعداد زیادی از مخاطبان سخنرانی می کنید ، مربعی یک در یک یا یک و نیم در یک و نیم متر در نظر بگیرید و در داخل آن مربع بایستید. از قدم زدن به عقب و جلو به طور مرتب خودداری کنید. این حرکات معمولاً ناشی از عصبی بودن فرد است. اجازه دهید بازوانتان به طور طبیعی در طرفین بدنتان قرار گیرند. با لباسهایتان ور نروید و دستانتان را درون جیب های لباس تان فرو نکنید. هنگامی که به نکته ای اشاره می کنید ، به طور طبیعی دستانتان را به سمت بالا و سپس دوباره به طور طبیعی آنها را به سمت پهلوها پایین آورید.
5) به آرامی از نکته ای به نکته دیگر بپردازید : این کار شبیه عوض کردن دنده است ، برای مثال می توانید بگویید « اکنون ، در ادامه صحبت هایم قصد دارم با شما در مورد این مطلب سخن بگویم که ... »
6) حفظ انسجام : مردم از نظر روانی تمایل شدیدی به احساس منطق ، برهان و نظم در جهان طبیعت دارند. این امر « حس انسجام » نامیده می شود. هنگامی که به گونه ای سخن می گویید که آشکارا از نکته ای به نکته دیگر می پردازید ، این نیاز را برطرف میکنید. در نتیجه مخاطبان در کنار شما احساس آرامش می کنند.
7) از قدرت عدد سه استفاده کنید: یکی از قدرتمند ترین ابزار سخنرانی استفاده از عبارات سه کلمه ای است. برای مثال ، سخنرانی جان.اف.کندی در مراسم افتتاحیه حاوی این کلمات بود. « پرداختن هر قیمت ، حمل هر بار ، رویارویی با هر دشواری. »
8) زمانبندی و سرعت مناسب : مقدار اطلاعاتی که در سخنرانی تان می گنجانید به وسیله مقدار زمانی که به شما اختصاص داده می شود ، تعیین می گردد. قانونی که معمولاً سخنرانان حرفه ای از آن تبعیت می کنند این است که برای یک سخنرانی 30 دقیقه ای ، سخنرانی را حول محور سه نکته تنظیم می کنند و برای یک سخنرانی 60 دقیقه ای ، سخنرانی را حول محور پنج نکته تنظیم می کنند.
9) مخلص و ختم کلام : ساده ترین راه پایان دادن به سخنرانی ، جمع بندی و تکرار نکات مهم ، به صورت یک به یک و سپس نتیجه گیری طبیعی از محتوای کلام است. مهم ترین اصل این است که کلامتان را با قوت تمام به پایان برسانید.
هنگامی که سخنرانی تان را پایان می دهید مکث کنید ، ساکت بایستید و به مخاطبان لبخند بزنید.
1) انرژی و سرزندگی بسیار زیاد : آنها افرادی خونگرم ، صمیمی و دوشت داشتنی اند و به گفتگوی پر شور و اشتیاق با مخاطبانشان می پردازند.
2) محتوا و نطق بسیار عالی : از آنجا که گوش دادن به یک سخنرانی شکلی از کسب اطلاعات است و افراد همواره علاقه مند به شنیدن و آموختن ایده های جدید هستند ، سخنوران برجسته مطالب عالی و برجسته را با مخاطبانشان در میان می گذارند (تریسی ، 1390 ، صص 194 و 195 )
بیشتر بخوانید:
منبع :
- تریسی ، برایان(1944) . هنر بیان ، ترجمه زهرا نسیمی . تهران : پدیده دانش ، چاپ سوم ، 1390
به نام خدا
مقدمه
به منظور موفقیت در انتشار مقاله های علمی – پژوهشی علاوه بر اینکه مؤلف مقاله باید در موضوع مورد مطالعه از تخصص کافی برخوردار باشد ، لازم است با اصول و قواعد مقاله نویسی و نگارش آشنایی کامل داشته باشد. نوشته حاضر با هدف معرفی مهمترین عناصر تشکیل دهنده مقالات علمی ، به اجزایی اشاره دارد که در بیشتر رشته های علمی عمومیت دارند و توجه به آنها در موفقیت مقالات نقش به سزایی ایفا می کند. علی رغم تفاوت های جزئی در ساختار برخی از مقالات ،مشاهده شده که اکثر مقالات علمی – پژوهشی ساختار مشابهی دارند که در ذیل بیست عنصر ساختاری مقاله به همراه مؤلفه های مؤثر در ارزیابی آنها ذکر می شود :
1-اصالت موضوع : یکی از ملاک های مهم در امتیاز دهی به یک مقاله اصالت موضوع است. یعنی موضوع مقاله باید جدید باشد. در اینجا مواردی اشاره می کنیم که هر یک از آنها می باید بیانگر اصالت موضوع مقاله باشد :
الف) تحقیق برای نخستین بار در دنیا یا در کشور انجام گرفته باشد
ب) موضوع مقاله بیانگر ایده ای نو باشد و سهمی در دانش افزایی در حیطه مورد مطالعه داشته باشد.
ج) تحلیل و نتیجه گیری از ایده ها و نظرات دیگران از زوایای جدید صورت گیرد.
د) محقق از روش خلاقانه و ابداعی در تحقیق استفاده کند.
ه) کار محقق استمرار و ادامه کار اصیل دیگری باشد و با این کار زمینه فعالیت گسترده را برای آیندگان فراهم سازد.
2-عنوان : نخستین بخش هر مقاله که توسط خوانندگان دیده می شود عنوان است. معمولا نیز نخستین قضاوت خواننده درباره محتوای مقاله از مطالعه عنوان حاصل می شود. عنوان مقاله که در واقع هویت مقاله و هدف آن ر ا به نمایش می گذارد ، باید روشن ، گویا ، جامع ، مانع و تاحد ممکن مختصر باشد. ( فتوحی ، 1385 ، ص 125 . موحد ، 1387 ،ص 53 و چهرئی ، 1386 ،ص 5)
در ارزیابی عنوان مقاله سؤالات زیر مطرح می شوند :
الف) آیا عنوان مقاله منعکس کننده محتوای آن می باشد ؟
ب) آیا عنوان مقاله حاوی کلیدواژه های مهم بوده و امکان جستجوی عنوان براساس کلید واژه ها وجود دارد ؟
ج) آیا عناون مقاله گویا و روشن بوده و نکته مبهمی در آن وجود ندارد؟
د) آیا در عنوان از به کار بردن کلمات غیر ضروری و اضافی پرهیز شده است ؟
3-چکیده : چکیده باید حاوی مهمترین موارد مطرح شده در متن اصلی مقاله باشد. ویژگی های زیر در ارزیابی مقاله مورد توجه قرار می گیرند :
الف) چکیده تصویر روشنی از محتوای مقاله ترسیم کند.
ب) اجزای چکیده با ساختار مقاله اصلی هماهنگی داشته باشد.
ج) چکیده به خواننده در تصمیم گیری برای مطالعه متن کامل کمک کند.
د) چکیده حاوی متنی منسجم باشد.
4-کلید واژه ها : برای انتخاب کلید واژه ها لازم است ترکیبی از واژگان عمومی و اختصاصی که بیشترین و نزدیکترین رابطه معنایی را با محتوای مقاله دارند ، انتخاب کنیم. انتخاب کلید واژه مناسب در مقاله احتمال بازیابی بیشتر مقاله را توسط دیگران در آینده افزایش می دهد و در نتیجه به دریافت استناد بیشتر به مقاله کمک می کند. (فتوحی ،1385،ص 129). نکته مهم این است که کلید واژه های انتخاب شده از لحاظ موضوعی باید کاملا مرتبط با محتوای مقاله باشند.
5-مقدمه : در واقع خواننده برای ورود به مبحث اصلی و درک اهمیت مقاله نیازمند خواندن مقدمه آن است. ویژگی های زیر در ارزیابی مقدمه مد نظر قرار می گیرد :
الف) آیا مقدمه فاقد کلمات کلیشه ای است؟
ب) آیا مطالعه مقدمه ذهن خواننده را برای مطالعه متن اصلی آماده می کند؟
ج) آیا مقدمه سلیس و روان بوده و خواننده را به مطالعه ادامه مطلب تشویق می کند؟
د) آیا حجم مقدمه متناسب با حجم سایر قسمتهای مقاله است؟
6-بیان مسأله : در این قسمت تبیین دقیق و گویای انگیزه اصلی نگارش مقاله و اجرای طرح پژوهشی مورد نظر می باشد. ویژگی های مورد ارزیابی :
الف) آیا مسأله اصلی به روشنی بیان شده و برای خواننده راضی کننده است؟
ب) آیا مسأله مطرح شده ارتباطی با سایر مسائل در حوزه مورد نظر دارد ؟
ج) آیا مسأله مطرح شده از اهمیت لازم برخوردار است؟
د) آیا در بیان مسأله به عنصر ایجاز و خلاصه گویی توجه شده است؟
7-بیان هدف / اهداف پژوهش
هدف مقاله لازم است :
الف) به روشنی توصیف و بیان شود.
ب) متناسب با بیان مسأله باشد.
ج) واقع بینانه باشد.
د) خواننده بتواند به راحتی هدف را در متن مقاله بیابد.
ه) در پایان مقاله مؤلف به اهداف مورد نظر دست یابد.
8-سؤالات / فرضیه های پژوهش
سؤالات لازم است به روشنی در مقاله ذکر شوند و متناسب با هدف و مسأله مورد بررسی باشند. فرضیه ها نیز باید روشن و گویا و آزمون پذیر بوده و براساس شیوه های صحیح فرضیه نویسی تنظیم شوند.
9-پیشینه پژوهش
دلایل متعددی برای اشاره به پیشینه پژوهش وجود دارد که از آن جمله می توان به این موارد اشاره کرد :
نشان دادن پیوند پژوهش حاضر با پژوهش های قبلی ، نشان دادن احاطه نویسنده / نویسندگان حوزه موضوعی مورد مطالعه ، رهنمون ساختن خواننده به مطالعه منابع بیشتر و به تصویر کشیدن رویکرد های حاکم بر حوزه موضوعی مورد نظر و ترسیم ارتباط آنها با رویکرد مقاله (پریرخ و فتاحی ،1384). بهترین روش در مرور نوشتارها برای مقالات علمی روش تحلیل و گزیده است چون در این روش ضمن رعایت اختصار ، خود نویسنده نیز می تواند روند حاکم بر حوزه موضوعی را تحلیل کند.
10-معرفی پروژه تحقیقاتی
برای این کار لازم است :
الف) مؤلف خصوصیات متمایز کننده تحقیق حاضر با موارد مشابه را بیان کند.
ب) اطلاعات لازم درباره سابقه پروژه تحقیقاتی و مراحل اجرای آن ذکر شود.
ج) لازم است حجم این بخش با سایر قسمت ها تناسب داشته باشد.
د) مشخصات کسانی که در پروژه تحقیقاتی نقش داشته اند به اختصار ذکر شوند.
11-شرح رویکرد و روش شناسی مورد استفاده در مقاله
برای این کار لازم است :
الف) روش مورد استفاده به وضوح توصیف و دلایل انتخاب آن بیان شود.
ب) سازگاری روش مورد استفاده با اهداف پژوهش بیان شود.
ج) شواهد انتخاب این روش از سوی سایر پژوهش گران و دلایل عدم استقاده از روش های دیگر بیان شود.
12-ابزار گردآوری و تحلیل داده ها
در این مورد لازم است :
الف) ابزار گردآوری داده ها و روش تحلیل آنها به وضوح معرفی شود . به میزان روایی و پایایی آنها اشاره شود.
ب) محاسن و معایب ابزار مورد استفاده و نمونه هایی از کاربرد آنها در سایر تحقیقات ذکر گردد.
13-توصیف ویژگی های جامعه پژوهش و مشخصات نمونه
در این مورد لازم است خصوصیات جامعه و دلایل انتخاب آن و ارتباط آن با هدف مقاله ذکر شود. دیگر آنکه روش نمونه گیری و دلایل انتخاب آن بیان شود. نکته دیگر آن است که باید روش نمونه گیری با روش شناسی تحقیق هماهنگی داشته و خصوصیات نمونه مورد نظر به جامعه انتخابی قابل تعمیم باشد.
14-بیان محدوده و محدودیت های پژوهش
لازمه هر طرح پژوهشی آن است که محقق دامنه کار را محدود کند تا هم طرح انجام پذیر باشد و هم کار پژوهشگر توأم با نظم منطقی گردد. از طرف دیگر محدودیت های دیگری از جمله محدودیت های محیطی وجود دارد که خارج از کنترل پژوهشگر است که در این مورد پژوهشگر سعی می کند با انتخاب روش مناسب این محدودیت ها را به حداقل برساند.
15-ارائه یافته ها
در این بخش پژوهشگر یافته ها و نتایج پژوهش را به وضوح توصیف کرده و سپس آنها را تجزیه و تحلیل می کند. در این قسمت درج نمودارها و جداول به روشنی مطالب کمک فراوانی می کنند و از همه مهمتر آنکه یافته های مقاله باید در جهت تأمین اهداف اولیه مقاله باشد.
16-بحث و نتیجه گیری
این دو بخش ممکن است به طور جداگانه و یا همراه با هم بیایند. در این بخش پژوهشگر به پاسخ سؤالات تحقیق و نتیجه گیری نهایی خود از تحقیق می پردازد. در آخر نتایج مقاله حاظر با نتایج نوشتارهای قبلی که در پیشینه ذکر شده مقایسه می گردند.
17-پیشنهادات
لازم است هر مقاله علمی با پیشنهادات کاربردی مفید و ایده های تازه برای سایر پژوهشگران به پایان برسد.
18-تقدیر و تشکر
معمولا در پایان مقالات علمی به نام افراد یا سازمانهایی که به نحوی در اجرای پژوهش گزارش شده نقش داشته اند ، اشاره می شود.(فتوحی ، 1385،ص 138). البته برای ذکر نام افراد مثلا نام مصاحبه شوندگان لازم است قبلا از آنها اجازه بگیریم.
19-منابع مورد استفاده و ذکر منابعی برای مطالعه بیشتر
تمام منابعی که به نحوی در مقاله استفاده شده اند ، باید با ذکر مشخصات کتاب شناختی و براساس شیوه نامه مجله مورد نظر در این بخش ذکر شوند.
20- پیوست ها
ویژگی های پیوست مناسب چیست ؟
مورد نیاز خواننده بوده و متناسب با محتوای مقاله باشند. به عبارت دیگر با ارائه اطلاعات تکمیلی بر جامعیت و گویایی مقاله افزوده و به درک بهتر خواننده از مقاله کمک می کنند.
منبع : برگرفته از مقاله ای باعنوان" صد ویژگی یک مقاله علمی- پژوهشی خوب " نوشته دکتر یزدان منصوریان عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت معلم .
کاتاتونیا ( کاتاتونیک )به دوره هایی از بی حرکتی فیزیکی گفته می شود. کاتاتونیا یک حالت و وضعیتی روانی-حرکتی در فرد است که در آن به محرکهای خارجی واکنش نشان نمیدهد، در حالی که بیدار است قادر نیست اندامهای خود را به طور طبیعی تکان دهد. اصطلاحا مانند مجسمه میمانند و ممکن است ساعتها در یک وضعیت ثابت قرار بگیرند.
کاتاتونیا عارضه ای است که در آن فرد بی حرکت می ماند ، انگار که بدنش خشک شده است ، یا منگ است ، یا اینکه فعالیت ها و حرکات بدنی او به شدت زیاد است بدون آنکه این حرکات هدفی داشته باشند یا محرک هایی بیرونی آنها را به فعالیت درآورده باشند.
کاتاتونیا می تواند در زمینه چندین اختلال روانی روی دهد از جمله : اختلال افسردگی اساسی ، اختلال دو قطبی ، اسکیزوفرنی و سایر اختلالات سایکوتیک ، اختلالات عصبی -رشدی ، اختلال استرس پس از سانحه ، سوء مصرف دارو یا مواد.
افسردگی کاتاتونیک : زمانی اتفاق می افتد که عارضه و حالات کاتانونیک همزمان با افسردگی اتفاق می افتند.
کاتاتونیا همراه با اختلال روانی دیگر مانند افسردگی ، اختلال دوقطبی ، اسکیزوفرنی و ...
کاتاتونیا به علت وضعیت پزشکی (بیماری های جسمانی مثل کمبود فولیت مغزی، اختلالات خودایمنی )
کاتاتونیا نوع نامشخص
Catatonia نامشخص تمام مواردی است که در آن هیچ اختلالی روانی، عاطفی یا پزشکی وجود ندارد که قابل تشخیص باشد.
dsm-5 اسپسیفایر کاتاتونیا را مطرح می کند که علاوه بر اختلالات دو قطبی و افسردگی در بعضی اختلالات روانی نیز مشاهده می شود. برای تشخیص این عارضه وجود حداقل سه ویژگی از ویژگی های زیر لازم است :
کاتالپسی : زمانی است که بدن فرد کاملا خشک و بی حرکت می شود . اکثر اوقات بیماران در حالت نشسته یا سر پا می مانند و بسیار کم حرکت می کنند. مثلا در پدیده ای به نام بالش پسیکولوژیک ( psychological pillow ) ، فرد روی زمین خالی بدون بالش دراز می کشد اما سر و شلنه هایش اندکی بالاتر می مانند انگار که روی یک بالش نامرئی قرار دارند، و او در مقابل هر گونه تلاش برای پایین آوردن سرش مقاومت می کند.
انعطاف مومی شکل چیست
انعطاف پذیری مومی : بدن فرد بی حرکت می ماند اما اگر روانشناس، مثلا دست فرد را تکان دهد، دست در حالت جدید بدون حرکت خواهد ماند. روانشناس در ابتدا با یک مقاومت مواجه می شود ، اما این مقاومت خیلی زود جای خود را به یک آزاد شدن آهسته می دهد. انگار که روانشناس می خواهد یک شمع گرم را نرم کند.
استوپر : ( منگی ، نیمه کما ) حالتی است که در آن فرد مات و مبهوت است و نمی تواند به طور شفاف فکر کند، بشنود، یا حرف بزند.
نگاتیویسم : مشخصه اصلی آن مقاومت دایم بدون دلیل آشکار یا منطقی، در مقابل انجام دادن کارهای خود یا دستورات دیگران است. مثلا مقاومت در برابر روانشناس که می خواهد بازوی او را حرکت دهد ، یا مقاومت در مقابل تلاش پرستاران برای لباس پوشاندن ، استحمام کردن ، یا غذا خوردن .
میوتیسم : زمانی است که فرد بیدار و هشیار به نظر می رسد و ظاهرا حواسش جمع و سر جایش است ، اما ساکت و به طور خشک و انعطاف ناپذیر بی حرکت است .
پوسچرینگ : گرفتن یک ژست بر خلاف نیروی جاذبه زمین ، به طور خودجوش و سعی در حفظ آن.
مانریسم : در پیش گرفتن رفتارهایی شبیه رفتارهای عادی، اما به صورت عجیب و غریب ، خنده دار ، و در مواردی خاص. برای مثال راه رفتن روی نوک پاها ، ریتم گرفت با انگشتان ، دایم به قسمتی از بدن خود یا به اشیا دست کشیدن ، اخم کردن ، خیس کردن لب ها ، شکلک در آوردن ، چشم ها را ریز یا درشت کردن.
حرکات کلیشه ای : حرکات تکراری ، با فراوانی غیر عادی ،و بدون هدف یا فایده خاص. مثلا فرد دستش را به طور دایم به حالت بای بای کردن تکان می دهد یا دایم سرش را به دیوار می کوبد.
پر تحرکی بدون قرار گرفتن تحت تأثیر محرک های بیرونی
شکلک در آوردن
اکولالیا : فرد حرفهای دیگران را بلافاصله یا با تأخیر تقلید می کند.
اکوپراکسیا : فرد حرکات دیگران را بلافاصله یا با تأخیر تقلید می کند.
در حالی که مشخص نیست دقیقا چه چیزی باعث کاتاتونیا می شود، تعدادی از نظریه ها مطرح شده اند، از جمله:
درمان پزشکی ممکن است برای هر کسی که کاتاتونیک دارد متفاوت باشد، بسته به شرایط همراه .
بنزودیازپینها و درمان الکتروشوک ECT)) ، دو روش اصلی برای درمان کاتاتونیا هستند :
داروهای ضد افسردگی، ریلکس کننده های عضلانی و داروهای ضد روان پریشی نیز البته با احتیاط شدید ، معمولا برای درمان کاتاتونی استفاده می شوند. تشخیص سریع و درمان در ابتدای حالت کاتاتونیک برای بهترین نتایج ضروری است.
منابع :
کتاب چکیده روانپزشکی بالینی تالیف بنیامین سادوک ، و ویرجینیا سادوک
کتاب آسیب شناسی روانی بر اساس dsm-5 تالیف دکتر مهدی گنجی
در اینجا به برخی از علل کم شدن هورمون سروتونین در مغز که می تواند در بروز
افسردگی اثرگذار باشد می پردازیم:
الف ) سطوح پایین اسید آمینه ال تریپتوفان در مواد غذایی مصرفی
ال تریپتوفان مورد نیاز بدن را می توانیم از طریق مصرف این موادغذایی تأمین کنیم :
شیر و پنیر ، گوشت کم چربی گوسفند ،سینه مرغ ، بوقلمون ، ماهی تن ،
ساردین ، آزاد ، سرخو ، میگو ، تخم کتان ، تخمه کدو ، گردو ،جو دوسر ،
و میوه هایی مثل موز ، سیب ، پرتقال
ب ) کمبود ویتامین ب6 در رژیم غذایی
برخی مواد غذایی حاوی ویتامین ب6 : موز ، حبوبات ، گوشت گاو ، آجیل ها ، مرغ
، آووکادو ، ذرت
ج ) مصرف تانن
یک اسید آمینه که در برگ چای سبز فراوان است و مصرف ان موجب کاهش ترشح
سروتونین در مغز می شود.
د ) قرار گرفتن در معرض سوء استفاده جسمی و روحی در دوران کودکی
3. نابهنجاری های مغزی : سطح بسیار پایین فعالیت کورتکس پریفرانتال ، کاهش فعالیت کورتکس آنتریور سینگولیت ، اختلال عملکرد در هیپوکامپ ، و ناهنجاری های ساختاری و عملکردی خصوصا افزایش فعالیت در آمیگدالا( بادامه ) زمینه ساز بروز مشکلاتی است که در اکثر افراد افسرده وجود دارد از جمله :
نظریه های سایکودینامیک : در مورد افسردگی چند نظریه مبتنی بر اصول سایکودینامیک وجود دارد . مهمترین آنها نظریه زیگموند فروید و کارل آبراهام است. طبق این نظریه افسردگی نوعی واکنش در مقابل فقدان ( از دست دادن ) است ، خصوصا واکنش به از دست دادن یکی از عزیزان مثل پدر یا مادر. اولین مرحله این واکنش درون فکنی ((introjection است که طی آن ، فرد به مرحله دهانی رشد برمی گردد تا بتواند هویت کسی را که از دست داده است با هویت خود ادغام کند.
همچنین درون فکنی اجازه می دهد که افراد احساساتی مانند خشم و عذاب وجدان را که نسبت به عزیز از دست رفته دارند به سمت خود معطوف کنند . این افراد به تدریج از خود متنفر شده و به دنبال آن عزت نفس شان پایین می آید و به دنبال آن احساس افسردگی و درماندگی خواهند کرد.
روان کاوی اعتقاد دارد که افسردگی نوعی وظیفه دارد که بایستی ایفا کند : برگرداندن افراد به دوره ای از زندگی که در آن به دیگران ( والدین ) خود نیازمند بوده اند. آنها در دوره افسردگی ،به علت بازگشت به مرحله دهانی ، فرصت پیدا می کنند که به روابط خود با دیگران وابسته شوند تا از حمایت ناشی از این کار بهره مند شوند.
فروید مفهوم از دست دادن سمبولیک را ارائه داد. مفهومی که در آن انواع دیگر از دست دادن ها ( مثلا از دست دادن شغل) معادل از دست دادن یکی از عزیزان به حساب می آید. و باعث می شود که فرد به دوره دهانی رشد برگردد و به این فکر بیافتد که در کودکی از طرف والدین خود حمایت کافی دریافت نکرده است. از این رو از دست دادن پدر یا مادر شرط لازم برای ایجاد افسردگی تلقی نمی شود بلکه کیفیت پایین تربیت فرزندان عامل خطر مهمتری محسوب می شود.
چنانچه مطالعات نشان داده اند بین خطر ابتلا به افسردگی و سبک فرزند پروری کنترل بدون عاطفه ، رابطه وجود دارد. در این سبک تربیتی والد یا والدین بیش از حد مواظب کودکان هستندو در عین حال از خود محبت و صمیمیت نشان نمی دهند.
نظریه های رفتارگرا
بارزترین ویژگی های افراد افسرده عبارت است از نداشتن انگیزه و ابتکار عمل( پیشقدم شدن در کارها) ، خزانه رفتاری بسیار ضعیف ، و این نگرش که آینده عاری از نکات و تجربیات مثبت است. به عقیده بعضی روانشناسان ویژگی های فوق نشان می دهند که افسردگی در اثر عدم تقویت مناسب رفتارهای مثبت و سازنده به وجود می آید. عدم تقویت رفتارهای مثبت و سازنده موجب خاموشی آنها و نوعی خلأ رفتاری می شود که باعث انزوا و خمودگی فرد می شود.
فقدان ها و از دست دادن ها موجب کاهش رویدادهای تقویت کننده برای افراد می شود و از طرفی انزواطلبی و پیش قدم نشدن در کارها در فرد افسرده نیز موجب عدم دریافت تقویت اجتماعی و به تبع آن افسردگی در فرد می شود.
افراد افسرده در مقایسه با افراد سالم ، بیشتر باعث ایجاد واکنش های منفی در دیگران می شوند . در تعامل با دیگران مهارت های کمتری دارند. آنها معمولا افکار منفی خود را به دیگران انتقال می دهند. منزوی هستند و به پیشنهادات دیگران واکنش سریع و مناسب نشان نمی دهند ، و دایما از دیگران تایید و حمایت می خواهند. در واقع افراد افسرده در یک دور باطل می افتند. رفتار و افکار منفی فرد افسرده موجب بروز واکنش های منفی در دیگران ( بستگان ، دوستان و ...) شده و در ادامه موجب تشدید سمپتوم ها ( علائم) افسردگی می شود.
مسئله دیگر ناتوانی افراد افسرده در دلگرمی گرفتن از کسانی است که با آنها حرف می زنند. از انجا که افراد افسرده نسبت به خودشان ، دنیا ، و آینده باورهای منفی دارند، این موضوع باعث می شود که در مورد هرگونه دلگرمی دریافتی از جانب دوستان و بستگان تردید کنند. این شک دایمی باعث ناراحتی دوستان و بستگان می شود و در نتیجه آنهادست از دلگرمی دادن بر می دارند.
نظریه های شناخت گرا
نظریه شناختی آرون بک می گوید : افسردگی ممکن است به علت سوگیری در پردازش اطلاعات و طرز تفکر به وجود آید. افراد افسرده دایما در حال تفکر منفی هستند و در مقایسه با افراد سالم بیشتر دستخوش افکار مزاحم و ناخواسته می شوند. طرز تفکر همراه با سوگیری ، باعث ظهور سمپتوم های افسردگی مثل نابسامانی در عملکرد انگیزشی ، عاطفی ،شناختی ، و رفتاری می شود.
به نظر بک اسکیما یا طرحواره منفی افراد افسرده موجب شکل گیری مثلث شناختی منفی در آنها می شود. 1 ) افراد افسرده درباره خودشان افکار منفی دارند مثلا" من زشت هستم". 2) درباره آینده بدبینانه فکر می کنند مثلا " هرگز در هیچ کاری موفق نخواهم شد" .
3) درباره دنیا نیز عقاید منفی دارند مثلا " دنیا مکان خطرناک و پر از دشمنی است ". این مثلث منفی افکار موجب بروز تعدادی سوگیری (تحریف) شناختی در افراد افسرده می شود .
تحریف های شناختی
قضاوت شتابزده : نتیجه گیری عجولانه بر اساس شواهد ناکافی. برای مثال " مردم از من خوششان نمی آید چون در اتوبوس یا آسانسور با من حرف نمی زنند".
انتزاع گزینشی : انتخاب و جدا کردن یکی از جزئیات از کل جزئیات یک رویداد و ناتوانی در دیدن کل ماجرا. مثلا یک ایراد جزئی از فرد گرفته می شود و او این موضوع را دلیلی بر بی عرضگی و بی لیاقتی خود می داند.
تعمیم بیش از حد : فرد بر اساس فقط یک بار وقوع یک اتفاق ، بدون دلیل منطقی ،آن را به سایر رویدادها تعمیم می دهد. برای مثال فرد در یک درس نمره پایینی گرفته و نتیجه می گیرد که نمی تواند به شغل مورد علاقه اش برسد.
بزرگنمایی و کوچک نمایی : فرد اتفاقات را یا کاملا بد یا کاملا خنثی و بی اهمیت می بیند. فاجعه انگاری یا اصطلاح " از کاه کوه ساختن" نمونه ای از بزرگ نمایی است. مثلا یک خراش کوچک روی اتومبیل را به معنی اوراق شدن آن می داند.
شخصی سازی : یعنی به خود گرفتن ، مثلا در جمعی یک نفر لحظه ای اخم می کند و فرد نتیجه می گیرد که از دست او عصبانی و ناراحت است.
تفکر همه یا هیچ : فرد رویدادها را سیاه یا سفید می بیند. همه چیز یا خوب است یا بد . یا عالی است یا تاسف بار. مثلا می گوید : اگر نمی توانم کاری را به بهترین نحو انجام دهم ، بهتر است ان را انجام ندهم.
طرحواره های افراد افسرده
درماندگی آموخته شده
مارتین سلیگمن معتقد است که رویدادهای منفی غیر قابل کنترل و غیر قابل اجتناب با افسردگی ارتباط خاصی دارند و باعث ایجاد یک ذهنیت ثابت در افراد می شوند. افراد یاد می گیرند درمانده ، خموده، و افسرده شوند چون درآنها این باور منفی به وجود آمده که هر کاری کنند نمی توانند از وقوع رویدادهای منفی پیشگیری کنند.
اسنادها : توضیحاتی که افراد در مورد رفتارها و رویدادهایی که برایشان اتفاق می افتد، ارائه می دهند.
نظریه های اسناد در مورد افسردگی
به نظر سلیگمن و همکارانش کسانی که احتمال افسرده شدن دارند معمولا رویدادهای منفی زندگی را به موارد زیر نسبت ( اسناد ) می دهند:
همه اینها به تفکر بدبینانه که از ویژگی های اصلی افسردگی است منجر می شوند. برعکس کسانی که رویدادهای منفی را به عوامل بیرونی ، متغیر ، و خاص نسبت می دهند کمتر احتمال دارد که به افسردگی مبتلا شوند.
نظریه ناامیدی
ناامیدی یعنی انتظار این که نتایج مثبت هرگز حاصل نخواهد شد، نتایج منفی حتما حاصل خواهند شد، و فرد هیچ کاری از دستش بر نمی آید تا بتواند این حالت را عوض کند.
بعضی از روانشناسان معتقدند که تمایل به نسبت دادن رویدادهای منفی به علت های کلی و ثابت نوعی diathesis (دیاتز : آمادگی ، آسیب پذیری) است که باحضور رویدادهای منفی زندگی و عزت نفس پایین در فرد ، می تواند موجب افزایش آسیب پذیری در مقابل گروهی از سمپتوم ها ( نشانه ها) ی افسردگی مثل تأخیر در واکنش، بی حسی ، بی رمقی، کم تحرکی روانی –فیزیکی ، وناتوانی در تصمیم گیری شود که این مجموعه سمپتوم های ناامیدی نامیده می شوند.
ناامیدی علاوه بر پیش بینی بسیاری از سمپتوم های افسردگی ، می تواند تمایل به خودکشی ، و مخصوصا اقدام به خودکشی یا خودکشی موفقیت آمیز را نیز پیش بینی کند.
نظریه مثلث شناختی آرون بک و نظریه درماندگی آموخته شده سلیگمن ، روی ماهیت افکار تمرکز کرده اند اما سوزان نولن – هوکسما روی نحوه تفکر تاکید دارد. او می گوید یک طرز تفکر خاص به نام نشخوار فکری می تواند احتمال ابتلا به افسردگی را افزایش دهد.
نشخوار فکری یعنی تمایل به فکر کردن دایم به تجربه ها و افکار غمگین ، یا جویدن مکرر افکار. افرادی که به طور دایم به این فکر می کنند که چرا فلان اتفاق بد روی داد یا چرا چنین مشکلی برای آنان به وجود آمده است ، بیشتر در معرض ابتلا به افسردگی قرار دارند.
شاید به دلیل هنجارهای اجتماعی –فرهنگی موجود درباره احساسات و نحوه ابراز آنها ، زنان بیشتر از مردان به نشخوار فکری مبادرت می ورزند. همین موضوع می تواند به توضیح این واقعیت کمک کند که چرا نرخ افسردگی در زنان بیشتر از مردان است.
افسرده دل ، افسرده کند انجمنی را.
بیشتر بخوانید:
کاتاتونیا، افسردگی کاتاتونیک، درمان بیماری کاتاتونیک
منبع : کتاب آسیب شناسی روانی براساس dsm-5 تالیف دکتر مهدی گنجی ، نشر ساوالان
برای تشخیص اختلال افسردگی عمده ،حضور حداقل پنج نشانه از نشانه های زیر در طول یک دوره دو هفته ای که حداقل یکی از معیارها نشانه 1 یا 2 باشد ، لازم است:
1) فرد بیشتر روز و تقریبا هر روز خلق افسرده دارد. این موضوع را خودش اظهار می کند ( احساس می کند غمگین ، تهی و خالی ، یا ناامید است ) یا دیگران می بینند ( دایم گریه می کند ، در شرف گریه کردن است ، یا چشمهایش همیشه پر اشک هستند ). در مورد کودکان این حالت ممکن است به صورت زودرنجی ، زود خشمی و خلق تحریک پذیر نشان داده شود.
2) فرد بیشتر طول روز و تقریبا هر روز به تقریبا تمام فعالیت ها به شدت بی علاقه است ( این موضوع را خود او می گوید یا دیگران مشاهده می کنند).
3) تغییر در اشتها و لاغر یا چاق شدن چشمگیر به گونه ای که فرد در عرض یک ماه بیش از 5% وزن خود را از دست بدهد یا بیش از 5% به وزنش اضافه شود. در مورد کودکان ممکن است اضافه وزنی را که از مرحله رشدی آنها انتظار می رود نشان ندهند.
4) بی خوابی یا پر خوابی تقریبا در همه روزها
5)کم تحرکی روانی-حرکتی یا پر تحرکی روانی-حرکتی
6) تقریبا هر روز احساس می کند بی حال و بی رمق است یا انرژی از دست داده است.
7) تقریبا هر روز احساس می کند بی ارزش است یا بی دلیل احساس گناه یا عذاب وجدان شدید می کند ( این احساس گناه علاوه بر احساس گناه به خاطر بیماربودن است).
8) تقریبا هر روز توانایی فکر کردن یا تمرکز حواس ضعیف است، یا نمی تواند تصمیم بگیرد و یا قاطع باشد ( بنا به گفته خود فرد یا اظهار دیگران ).
9) به طور دایم به مرگ فکر می کند( این فکر به ترس از مرگ محدود نمی شود )،به طور دایم به خودکشی فکر می کند بدون آنکه برنامه مشخصی برای آن داشته باشد، یا اقدام به خودکشی می کند یا برنامه مشخصی برای خودکشی دارد.
سایر معیارهای لازم برای تشخیص بیماری:
مشخص کردن دقیق اسپسیفایرها( نشانه های توصیفی اضافی) در صورت لزوم :
خفیف ، متوسط ، شدید
بهبودی جزئی ، بهبودی کامل
بیشتر بخوانید:
بیماران مبتلا اختلال افسردگی دائم به طور مزمن افسرده هستند. ویژگی اصلی اختلال افسردگی دایم مود افسرده است که اکثر ساعات روز و اکثر روزها ، به مدت حداقل دو سال روی می دهد( حداقل یک سال برای کودکان و نوجوانان). این یک اختلال جدید در DSM-5 است که از ترکیب دو اختلال قدیمی ، اختلال افسردگی عمده مزمن و اختلال دیستیمیک شکل گرفته است. قبل از اختلال افسردگی دایم ممکن استاختلال افسردگی عمده روی دهد و در طول اختلال افسردگی دایم ، ممکن است اپیزودها( دوره ها)ی افسردگی عمده روی دهند.
double depression : افرادی که به مدت دو سال علائمشان با معیارهای افسردگی عمده مطابقت دارند ، می توان هم مبتلا به افسردگی دایم و هم مبتلا به اختلال افسردگی عمده اعلام کرد.
افراد مبتلا به اختلال افسردگی دائم تقریبا همیشه غمگین هستند. آنها به مدت چند سال ، بسیاری از نشانههایی را که در دورههای افسردگی عمده یافت می شوند دارند، از جمله خلق پایین(افسرده)، احساس خستگی مفرط ، ناامیدی، دشواری در تمرکز حواس و تصمیم گیری ، مشکلاتی در اشتها و خواب، و عزت نفس پایین . اما احساس گناه بی مورد و فکر کردن به مرگ ، و یا افکار انتحاری وجود ندارند. اکثر این افراد ممکن است یک بیماری داشته باشند که مداوم اما نسبتا خفیف است. تفاوت افسردگی عمده با افسردگی دایم در تعداد علائم و همچنین مزمنیت آنهاست.
علاوه بر اسپسیفایرهایی که در مبحث اختلال افسردگی عمده به آنها اشاره شد و در صورت وجود بایستی دقیقا مشخص شوند، در اختلال افسردگی دایم ، اسپسیفایرهای زیر نیز بایستی قید شوند:
آغاز زودهنگام ( قبل از 21 سالگی )
آغاز دیر هنگام ( بعد از 21 سالگی )
به همراه سندروم دیستیمیک خالص: در حداقل دو سال گذشته ، همه معیارهای لازم برای یک اپیزود افسردگی عمده برآورده نشده اند.
به همراه اپیزود افسردگی عمده دایم : در سرتاسر دو سال گذشته ، همه معیارهای لازم برای یک اپیزود افسردگی عمده برآورد شده اند.
به همراه اپیزودهای افسردگی عمده متناوب ، با اپیزود کنونی: در حال حاضر همه معیارهای لازم برای یک اپیزود افسردگی دایم برآورد شده اند، اما در حداقل دو سال گذشته ، دوره های حداقل 8 هفته ای وجود داشته اند که در انها سمپتوم های فرد زیر سطح آستانه لازم برای یک اپیزود افسردگی عمده تمام عیار قرار داشتند.
به همراه اپیزودهای افسردگی عمده متناوب ، بدون اپیزود کنونی : در حال حاضر ، فرد همه معیارهای لازم برای یک اپیزود افسردگی عمده را ندارد ، اما در حداقل دو سال گذشته ، حداقل یک اپیزود افسردگی عمده وجود داشته است.
اختلال عاطفی فصلی سمپتومی است که در طول زمستان پیش می آید ، در بهار یا تابستان سال بعد بهبود می یابد و از این رو به آن افسردگی زمستانی هم گفته می شود. علائم اصلی آن عبارتند از غمگینی ، بی رمقی ، پر خوابی ، اشتها و هوس شدید به هیدرات های کربن ، پرخوری و افزایش وزن . بر اساس شواهد علت ابتلای بعضی افراد به افسردگی فصلی احتمالا این است که دوره های طولانی تاریکی در زمستان ترشح هورمون ملاتونین را افزایش می دهد و افزایش ترشح این هورمون باعث کند شدن این افراد و در نتیجه احساس خواب آلودگی و بی رمقی می شود.
برای درمان این اختلال می توان از نوردرمانی استفاده کرد. برای این منظور افراد را چند روز در هفته و هر بار چند ساعت ،زیر نور مصنوعی و شبیه نور خورشید قرار می دهند.
لازم به ذکر است که در DSM-5 اسپسیفایر "الگوی فصلی "این اختلال را پوشش می دهد.
در این سندروم هم افسردگی و نوسانات خلقی، و هم سمپتوم های فیزیکی مثل خستگی شدید، درد عضلات ، درد سینه ، سردرد، حساسیت به نور و صدا دیده می شود. علت CFS ( سندروم خستگی مزمن) هنوز شناسایی نشده است ، هرچند بعضی نظریه ها معتقدند عوامل ویروسی یا ایمونولوژیک و عوامل استرس زای محیطی مثل آلودگی هوا یا ارگانوفسفات ها، در آن دخالت دارند. رسیدگی به عوامل روانی در CFS می تواند در درمان موفقیت آمیز این سندروم نقش مهمی داشته باشد.
در مورد زنانی به کار می رود که در هفت روز قبل از آغاز قاعدگی سمپتوم های روانشناختی قابل ملاحظه ای را تجربه می کنند( و در عرض چند روز بعد از شروع علائم ، از شدت آنها کاسته می شود و نهایتا از بین می روند).
دیسفوریا : ملال ، اندوه ، افسردگی
برای تشخیص این اختلال وجود حداقل پنج نشانه از نشانه های زیر لازم است که بایستی حداقل یک نشانه، از موارد1 تا 4 باشد :
1) عدم ثبات هیجانی (عاطفی) شدید برای مثال احساس غم ناگهانی یا جمع شدن اشک در چشم و یا گریه کردن ، یا افزایش حساسیت به بی محبتی یا تحویل گرفته نشدن از سوی دیگران
2) تحریک پذیری یا خشم شدید یا افزایش کشمکش های میان فردی و رفتار تند با دیگران
3) خلق افسرده قابل توجه، احساس ناامیدی ،و افکار خود تحقیری
4) اضطراب ، تنش ، و یا احساس عصبی بودن یا تحت فشار قرار داشتن ، و بی قراری کردن
5) کاهش علاقه به فعالیت های عادی ( مثل مدرسه ، شغل ، دوستان ، و سرگرمی ها)
6) دشواری در تمرکز حواس( البته این موضوع را خودش حس می کند و ممکن است دیگران متوجه آن نباشند)
7) بی رمقی یا عدم شوق ، احساس خستگی یا عدم انرژی به میزان قابل توجه
8) تغییر قابل توجه در اشتها( پرخوری یا هوس شدید برای بعضی خوراکی های خاص
9) پر خوابی یا بی خوابی
10) احساس کلافگی یا از دست دادن کنترل
11) علائم فیزیکی مثل دردناک شدن یا متورم شدن پستان ها ، درد مفاصل یا عضلات ، احساس بادکردگی بدن یا افزایش وزن
نکات مهم:
پروسپکتیو به این موضوع اشاره دارد که درمانجویان شدت سمپتوم های جسمی و روانی و روند بروز آنها ( زمان و ترتیب بروز علائم ) را درجه بندی و یادداشت می کنند و در ملاقات بعدی با پزشک یا روانشناس ، این علائم ارزیابی خواهند شد.
ویژگی اصلی عبارت است از تحریک پذیری دایمی و شدید که به دو شیوه نشان داده می شود:
1) انفجارهای خشم به دفعات که معمولا در واکنش به ناکامی روی می دهندو می توانند کلامی یا رفتاری باشند. این انفجارهای خشم باید حداقل سه بار در هفته روی دهند و به مدت حداقل یک سال ادامه داشته باشند و در حداقل دو محیط از سه محیط مطرح شده ( خانه ، مدرسه ، جمع دوستان ) حضور داشته باشند. و نباید با سن کودک مطابقت داشته باشند.
2) در فاصله انفجارهای شدید خشم، فرد به طور دایم تحریک پذیر یا عصبانی است، و این حالت اکثر ساعات روز، تقریبا هر روز وجود دارد و اطرافیان کودک به آسانی متوجه آن می شوند.
نکته : قبل از 6 سالگی و بعد از 18 سالگی نباید برای اولین بار این اختلال برای فرد تشخیص داده شود. بر اساس سوابق فرد یا مشاهده از سوی دیگران ، شروع علائم قبل از 10 سالگی است.
نکته : قرار دادن اختلال نامنظمی خلقی اخلال گرانه(DMDD) در طبقه اختلالات افسردگی سه علت دارد:
در ادامه بخوانید:
منبع : آسیب شناسی روانی بر اساس dsm5 تالیف دکتر مهدی گنجی
همه انسان ها در مقطعی از زندگی خود احساس افسردگی می کنند و معمولا می توانند علت این افسردگی را به رویدادهای مشخصی ربط دهند. در ایجاد افسردگی دو نوع رویداد اهمیت ویژه دارند:
1) فقدان یا از دست دادن : برای مثال فوت بستگان نزدیک ، و یا از دست دادن شغل می تواند باعث آغاز دوره ای از غم ، خمودگی ، و تکرار دایمی بعضی از افکار منفی شود.
2) شکست : اتفاقاتی مثل رد شدن در امتحان ، و یا عدم موفقیت در قانع کردن فرد مورد علاقه برای ازدواج نیز می توانند به ناامیدی و ایجاد احساسات و افکار منفی مثل بدبینی و تردید درباره خود ، منجر شوند.
اکثر مردم می توانند این احساسهای منفی را در عرض چند روز یا چند هفته از بین ببرند و به زندگی عادی خود بازگردند. اما برای بعضی افراد نشانه های افسردگی به مدت طولانی باقی می مانند و همه جوانب زندگی آنها را فرا می گیرند. همچنین در جنبه های هیجانی ، رفتاری ، شناختی ، و فیزیکی افراد تاثیر می گذارند و این تاثیر ممکن است به افسردگی بالینی منجر شود. افسردگی بالینی و قابل تشخیص با معیارهای DSM-5 ، باعث می شود که فرد نتواندکارهای عادی زندگی روزمره خود را به خوبی انجام دهد. گاهی افسردگی بدون حضور رویدادهای منفی مثل از دست دادن ها یا شکست ها ، به وجود می آید و گاهی بسیار بیشتر از آنچه انتظار می رود طول می کشد.
علائم هیجانی و انگیزشی :
تجربه های هیجانی افراد افسرده منفی هستند و دیگران آنها را معمولا غمگین ، نا امید ، پریشان ، محزون ، بی نشاط ، و دلسرد توصیف می کنند . این افراد زود به گریه می افتند و دوره های گریه کردن آنها نزدیک به هم و فراوان هستند. به ندرت پیش می آید که هیجان های مثبت و لذت بخش داشته باشند ، آنها حس شوخ طبعی را کاملا از دست می دهند و به ندرت لبخند می زنند. اضطراب نیز معمولا به همراه افسردگی وجود دارد .
افراد افسرده معمولا بی انگیزه هستند ، برای مثال علاقه خود را به کارهایی که تا قبل از ابتلا به افسردگی از انجام دادن آن لذت می بردند از دست می دهند. این افراد در تعامل با دیگران یا انجام دادن کارها پیشقدم نمی شوند. یعنی برای انجام دادن هیچ کاری انگیزه درونی ندارند و باید تحت محرک های خارجی قرار بگیرند تا کاری را انجام دهند( مثل فشار از طرف دیگران یا وظایف زندگی ) . دائما اعلام می کنند که دیگر هیچ چیزی برایشان اهمیت ندارد . عدم پیشقدم شدن در کارها ممکن است به صورت انزواطلبی اجتماعی ظاهر شود . از تمایلات جنسی آنها نیز به شدت کاسته می شود.
علائم شناختی :
افراد افسرده معمولا احساس بی فایدگی ،خلأ ،تهی بودن، و نا امیدی دارند . برخی افکار و باورهای افراد افسرده با واکنش های افسردگی مرتبط هستند. افراد افسرده درباره توانایی های خود باورهای بسیار بدبینانه دارند ، معتقدند که دیگران نمی توانند به آنها کمک کنند ، و مطمئنند که آینده ای تیره و تار در انتظارشان است.
افراد افسرده معمولا خودشان را به بی عرضگی و بی لیاقتی متهم می کنند ، از خودشان عیب و ایراد بیجا و غیر منطقی می گیرند ، خودشان را مسخره و تحقیر می کنند، فکر می کنند مرگشان به نفع اطرافیان است و به خودکشی فکر می کنند. از دیگر علائم شناختی افسردگی ، ناتوانی در تمرکز حواس ، باورهای غیر منطقی یا نا موجه ، و ناتوانی در تصمیم گیری سریع و آسان می باشد.
علائم رفتاری :
از جمله علائم رفتاری افسردگی ،آهسته شدن گفتار و رفتار است . افراد افسرده با جملات کوتاه به دیگران جواب می دهند ، از لحاظ فیزیکی غیر فعال هستند، ساعت ها در رختخواب می مانند ، و به طور دایم به خستگی ، بی رمقی ، و کمبود انرژی دچار می شوند. کند شدن همه حرکات بدنی، ژست های بیانی ، و واکنش های خودجوش ، کندی روانی -حرکتی نامیده می شود.
کم تحرکی روانی- حرکتی در اکثر افسرده ها مشاهده می شود اما بعضی افراد افسرده حالتی از پر تحرکی روانی-حرکتی و علائم بی تابی و بی قراری نشان می دهند. مثلا نمی توانند یک جا آرام بنشینند ، تند تند راه می روند ، دست های خود را دور هم می چرخانند.
از دیگر سمپتوم ها ( نشانه های) رفتاری افراد افسرده ، پوشیدن لباس های شلخته یا کثیف ، ژولیدگی موها ، و اهمیت ندادن به بهداشت و تمیزی شخصی است.
علائم فیزیولوژیک ( معرفی علائم جسمی افسردگی ) :
اشتها و تغییر وزن : در طول افسردگی بعضی افراد ممکن است کمتر یا بیشتر از قبل بخورند یا لاغرتر و یا چاقتر از قبل شوند. آنهایی که پرخوری می کنند ممکن است حتی زمانی که گرسنه نیستند نیز به خوردن ادامه دهند. بعضی هم اشتهای خود را از دست می دهند و برای آنها خوراکی ها و غذاهای مختلف بی مزه است. در افسردگی شدید ، از دست دادن وزن ممکن است زندگی شخص را به خطر بیاندازد.
یبوست : فرد مبتلا ممکن است حتی چند روز پشت سر هم اجابت مزاج نداشته باشد.
اختلال خواب : فرد نمی تواند راحت به خواب برود ، زود از خواب بیدار می شود ، در طول شب چند بار از خواب می پرد ، بی خوابی یا اینسومنیا ( insomnia ) دارند ، و کابوس های زیادی می بینند. همه اینها باعث می شوند که فرد در طول روز خسته و بی رمق باشد. اما بعضی افراد افسرده بیش از حد می خوابند یا هایپرسومنیا (hypersomnia) دارند. آنها با اینکه ساعت ها خوابیده اند، باز هم به طور مداوم احساس خستگی می کنند.
اختلال در سیکل ماهانه عادی در زنان : سیکل یا پریود معمولا بیشتر از معمول ادامه می یابد، و زنان افسرده ممکن است یک یا چند ماه پریود نشوند. حجم مایعات پریودیک نیز ممکن است کاهش یابد.
بیزاری از فعالیت جنسی : بسیاری از افراد افسرده می گویند که میل و برانگیختگی جنسی آنها به شدت کاهش یافته است.
در ادامه بخوانید:
منبع: کتاب آسیب شناسی روانی بر اساس DSM 5 تالیف دکتر مهدی گنجی
بیشتر بخوانید :
اصطلاح اختلالات خلقی برای اشاره به اختلالات افسردگی و اختلالات دو قطبی به کار می رود.
DSM 5 از سه نوع معیار برای تشخیص اختلالات روانی مرتبط با خلق ( mood ) استفاده می کند :
1 ) اپیزودهای خلقی : به طور خلاصه ، اپیزود خلقی به هر دوره زمانی که فرد در آن به طرز غیر عادی احساس شادی یا غم می کند گفته می شود . اپیزودهای خلقی آجرهای ساختمانی هستند که بسیاری از اختلالات خلقی قابل کدگذاری از آنها ساخته می شوند. اکثر بیماران مبتلا به اختلالات خلقی حداقل یکی از این سه اپیزود را خواهند داشت :
اپیزود افسردگی عمده : به مدت حداقل دو هفته ، بیمار احساس می کند غمگین است یا نمی تواند از زندگی لذت ببرد ، در خوردن و خوابیدن مشکل دارد ، احساس گناه می کند ، بی حال و بی حوصله است ، در تمرکز حواس مشکل دارد ، و راجع به خود کشی فکر می کند.
اپیزود مانیک : به مدت حداقل یک هفته ، بیمار احساس می کند خیلی خوشحال است ( یا گاهی فقط تحریک پذیر و اعصابش خرد است ) ، ممکن است احساس خود بزرگ بینی کند ، پر حرف است ، بیش فعال است ، حواسش به آسانی پرت می شود ، قضاوت های غلط ( تصمیم گیری های اشتباه ) به ناکارآمدی در شغل یا مشکلات با دیگران منجر می شود به گونه ای که گاهی مسئولان مجبور می شوند این افراد را بستری کنند.
اپیزود هیپومانیک : عمدتا شبیه به اپیزود مانیک است ، اما کوتاه تر است و شدت کمتری دارد . این افراد نیاز به بستری شدن ندارند.
2 ) اختلالات خلقی: که عبارت است از مجموعه سمپتوم های ناشی از یک خلق غیر عادی یا آنرمال . اکثر بیماران مبتلا به اختلالات خلقی در یکی از طبقات قابل کدگذاری زیر قرار می گیرند .
الف ) اختلالات افسردگی ب ) اختلالات دو قطبی و اختلالات مرتبط با آنها
3 ) اسپسیفایرها : یعنی سمپتوم های اضافی ، این سمپتوم ها ممکن است به همراه اختلالات خلقی باشند و درمانگر باید ، در صورت حضور آنها ، این موضوع را دقیقا قید کند. اسپسیفایر ها ، در صورتی که به همراه اختلال خلقی باشند ، به درمانگر کمک می کنند تا بهترین درمان ممکن را انتخاب کند و خط سیر یا روند بیماری را بهتر حدس بزند.
انواع اسپسیفایرها :
با ویژگی های آتیپیکال ( غیر معمولی ) : بیماران مبتلا پرخوری می کنند و دچار اضافه وزن می شوند ، بیش از حد می خوابند ، احساس می کنند که تنبل ، کند یا زمین گیر شده اند ، انها معمولا نسبت به تحویل گرفته نشدن از جانب دیگران به شدت حساس هستند.
با ویژگی های ملانکولیک ( مالیخولیایی ) : بیماران مبتلا صبح زود بیدار می شوند و با پیشروی روز احساس می کنندحالشان بدتر می شود. آنها اشتها و وزن خود را ازدست می دهند ، احساس گناه ( عذاب وجدان ) می کنند، یا بیش ازحد کند هستند یا بیش از حد مشوش (حرکات تند دارند) ، وقتی رویدادی رخ می دهد که معمولا از آن خوششان می آید ، حالشان بهتر نمی شود.
با دیسترس اضطرابی : این بیماران سمپتوم های اضطراب ، تنش ، بی قراری ، نگرانی ، یا ترسی را که به همراه یک اپیزود خلقی می آید دارند.
با ویژگی های کاتاتونیک : حرکات بدنی فرد یا بیش فعالی دارند یا عدم فعالیت .
شاخصه کاتاتونیک، عدم توانایی حرکت دادن بدن به طور طبیعی می باشد. علائم آن نیز می تواند شامل موارد زیر باشد:
با ویژگی های مخلوط : اپیزودهای مانیک ، هیپومانیک ، یا افسردگی عمده ممکن است مخلوطی از سمپتوم های مانیک و افسردگی داشته باشند.
با آغاز پریپارتوم : زمانی است در طول بارداری یا در عرض یک ماه بعد از زایمان ، زنان اپیزود مانیک ، یا هیپومانیک ، یا افسردگی عمده یا یک اختلال سایکوتیک کوتاه مدت را تجربه می کنند.
با ویژگی های سایکوتیک : اپیزود مانیک و اپیزود افسردگی عمده ، فرقی نمیکند خفیف یا شدید ، ممکن است به همراه دیلوژن ها و هالوسینیشن ها باشند ، که می توانند وابسته به خلق باشند برای مثال شنیدن صداهایی که به فرد می گویند چقدر انسان بد و گناهکاری است . یا می توانند نا وابسته به خلق باشند برای مثال این باور که بدن فرد از درون در حال گندیدن است و در حال تبدیل شدن به هیچ.
به همراه چرخه سریع : در عرض یک سال ، بیمار حداقل چهار اپیزود داشته که معیارهای لازم برای اپیزودهای افسردگی عمده ، مانیک ، یا هیپومانیک را برآورده کرده اند( ممکن است فرد در یک اپیزود یک معیار را داشته اما در اپیزود دیگر یک معیار دیگر را داشته است) .
به همراه الگوی فصلی : این افراد به طور مرتب در مواقع خاصی از سال ، مثلا پاییز یا زمستان ، به اختلالات خلقی مبتلا می شوند.
اپیزود افسردگی عمده و اپیزود مانیک مجهز به اسپسیفایرهای شدت هستند :
خفیف
متوسط
شدید
در بهبود جزئی : این بیماران که قبلا همه معیارها را داشته اند ، اکنون تعداد سمپتوم هایشان کمتر از تعداد لازم است و یا اینکه هیچ سمپتومی نداشته اند اما مدت دوره بی سمپتومی کمتر از دو ماه است.
در بهبود کامل : این افراد به مدت حداقل دو ماه ، هیچیک از سمپتوم های مهم اپیزود خلقی مورد نظر را نداشته اند.
بیشتر بخوانید :
منبع : آسیب شناسی روانی بر اساس DSM-5 تالیف دکتر مهدی گنجی
شاید بتوان گفت موفقیت یعنی رشد و پیشرفت در ابعاد مختلف زندگی از جمله : سلامت جسمی ، سلامت روحی و معنوی ، سلامت روانی و آرامش ، موفقیت تحصیلی ، موفقیت به لحاظ موقعیت شغلی و اجتماعی ، موفقیت مالی ، احساس صمیمیت و عشق ، ارتباط مناسب با دیگران ، خدمت رسانی به دیگران ، و ...
از نگاه شما موفقیت یعنی چه ؟ هر کس بر اساس انتظارات ، باورها و برداشت های درونی خود ممکن است پاسخ متفاوتی به این سوال بدهد.
هدف از تعریف موفقیت از نگاه خودتان این است که بر پایهی انتظارات خودتان و شرایط موجود زندگی کنید. وقت و انرژیتان را صرف کارهایی کنید که باعث خشنودیتان، احساس پیشرفت، کمال و خدمترسانی میشود.
برآوردن آرزوهایتان در حیطه ی اختیار شماست. قدرت جذب و تسلط بر موفقیت در شما وجود دارد و موانع این قدرت هم تحت کنترل شماست. شما از نیروی بیکرانی برای تفکر برخوردارید و این همان رشته پیوندتان با سرچشمه لایزال قدرت مطلق است. موفقیت نتیجه شیوه تفکر شما می باشد. قدرت حکومت در وجود شما قرار دارد . موانعی هم که شمارا از حکومت بر خویش باز می دارند نیز در وجود شما قرار دارند. بزرگترین مانع جهالت است.
با فکر متمرکز می توان به نتایج ظاهرا غیر ممکن دست یافت . همزمان با شکستن موانع محدودیت ، آرزوهای جدیدی بیدار می شوند. به تدریج تفکر آگاهانه را فرا می گیرید . کافی است درک کنید که از طریق تمرکز عمیق به قدرت مطلق در جهان متصل می شوید. آنگاه تمام اعتقاد به محدودیت ها را در هم خواهید شکست .
دیواری که مانع رسیدن شما به خواسته هایتان شود وجود ندارد ، به شرط اینکه خواسته درستی داشته باشید. اگر آرزوهای خود را بر مبنای عدالت و حسن نیت بنا کنید ، از جریان های مفید قدرت در جهان بهره خواهید برد و به جای برخورد با مشکلات می توانید به اوج قدرت امیدوار باشید ، هر چند در ابتدا بطور کامل عوامل خارجی بر وفق مراد نباشد.
هرگز به ظواهر زودگذر فکر نکنید و اعتقاد تزلزل ناپذیر خود را به هدف نهایی حفظ کنید . به دقت برنامه ریزی کنید .
نکته مهمی که نباید فراموش شود ، دور نگه داشتن نیروهای مخرب ترس ، خشم ، اهمال کاری ، و مانند آن است .
خواستن توانستن است . هر قدر اراده خود را تقویت کنید ، شانس بیشتری برای موفقیت خواهید داشت .البته بایستی با تلاش و پشتکار خواسته هایتان را بیافرینید.
هنگامی که همه چیز تاریک و دلسرد کننده به نظر می رسد ، هنگام نشان دادن توانایی شمااست . از کنترل رفتار خود و حفظ آرامش و خونسردی احساس لذت و کامیابی کنید. بذر فکری موفقیت را با ایمان بکارید. با اعتماد کامل بر اینکه خورشید همواره خواهد درخشید و در موعد مقرر محصول زیادی به بار خواهد آمد.
زمانی که قوانین فکری را یاد بگیرید و غیر ازخوبی ،درستی و موفقیت به چیز دیگری فکر نکنید، با تلاش کمتر پیشرفتی بیشتر از قبل خواهید داشت.
نکته دیگر اهمیت عادت به تمرکز است . فرقی نمی کند چه کار می کنید ، فقط در هنگام تمرین به چیزی غیر از آنچه انجام می دهید فکر نکنید. مقصود این است که بتوانید اعمال بی اهمیت خود را کنترل کنید.اگر به ذهن خود اجازه دهید در حال انجام کارهای جزئی منحرف شود ، تمرکز بر کارهای مهم برای شما مشکل می شود. کسی که بتواند تمرکز کند، فردی شاد و فعال است. زمانه برای او سخت نمی گذرد و اغلب کارهای زیادی برای انجام در دست دارد. و همچنین فرصتی برای تفکر درباره اشتباهات گذشته و غصه خوردن را هم ندارد.
توجه به اهمیت مدیریت زمان
با تمرین نگاهتان را به زندگی اصلاح کنید و از زندگی لذت ببرید
دارای شخصیت مستقل باشید
سرنوشت و تقدیر هیچ کس از قبل رقم نخورده ، بلکه این منش، شخصیت و انتخابهای ما هستند که زندگی مان را رقم می زنند.
آموزش دیدن و افزایش توانمندی یک فرایند دائمی در تمام عمر است
ظاهری آراسته و متشخص داشته باشید
ورزش کنید تا اندامی متوازن و بدنی سالم داشته باشید
انتقادپذیر باشید
برای رسیدن به اهداف خود فقط با افراد شایسته مشورت کنید
از جر و بحث کردن و مشاجره با دیگران بپرهیزید
نیازهای زندگی خودتان را بشناسید و به آنها پاسخ مناسب بدهید
به جای اینکه تماشاگر موفقیت های دیگران باشید خودتان اهل رقابت باشید
پشتکار داشته باشید
هیچ چیز ارزش از دست دادن سلامتی را ندارد
بیشتر بخوانید:
منابع :
کتاب " عادتهایی برای کسب موفقیت های شگفت انگیز برای شما " اثر ترون کیودومانت
کتاب " مهارت زندگی در جامعه امروز " تالیف مهندس داود سعادت کیش
خشم یکی از هیجان های پیچیده انسانی است. خشم واکنشی بهنجار و متداول نسبت به ناکامی و بدرفتاری است . همه ما در طول زندگی با موقعیت های خشم برانگیز روبرو شده ایم ، اما مسئله ی خشم این است که وقتی از کنترل فرد خارج می شود ، تخریب کننده بوده و می تواند مشکلاتی را در محل کار ، روابط بین فردی ، و به طور کلی در کیفیت زندگی به وجود بیاورد.
ارائه تعریفی از خشم دشوار است ، زیرا افراد از نظر زمان و علت خشم و نحوه واکنش به آن متفاوت هستند . هیجان هایی که غالبا همراه با خشم هستند عبارتند از : عصبانیت ، خشونت ، خصومت ، کینه توزی ف غضب ، تنفر ، تحریک ، حسادت ، رنجش ، غرض ، تحقیر و ناراحتی است. نکته مهم شناخت این مسئله است که چه وقت خشم برای شما مشکل ایجاد می کند و زندگی شما را به طور جدی به خطر می اندازد.
دلایل برانگیخته شدن هیجان خشم در افراد و موقعیت های مختلف متفاوت است . اما به طور کلی می توان آنها را به دو دسته دلایل بیرونی و درونی تقسیم کرد :
دلایل بیرونی : این عوامل به جهان بیرونی فرد مربوط می شود که معمولا معین و مشخص هستند. برای مثال پایمال گشتن حقوق ، بی حرمتی ها ، آسیب یا از دست رفتن دارایی ، درگیری های زناشویی و ...
دلایل درونی : گاهی هیچ عامل بیرونی مشخصی وجود ندارد که تبیین کننده خشم فرد باشد. معمولا چنین خشمی ناشی از دنیای درونی فرد است . برای مثال خشم ناشی از انتظارات نابجا از خود و دیگران ، خشم ناشی از احساس مقصر بودن و ...
نکته : یک رابطه چرخه ای می تواند بین دلایل بیرونی و درونی خشم وجود داشته باشد. یعنی دلایل بیرونی خشم می توانند عامل به وجود آورنده یا تشدید کننده عوامل درونی خشم باشند . برای مثال والدینی که با بدرفتاری با کودک خود موجب برانگیخته شدن احساس خشم او می شوند و کودکی را پرورش می دهند که مستعد خشمگین شدن نسبت به عوامل بیرونی است .
سردردها
نارسایی سیستم عصبی
ناراحتی های گوارشی
مشکلات قلبی -عروقی
تشدید علائم بیماری موجود در بدن
آرتروز
سکته های قلبی
اختلالات پوستی
فشار خون بالا
اعتیاد و ...
شیوه صحیح ابراز خشم ، رویارویی مثبت و قاطعانه است . یعنی پاسخ مستقیم و صریح نسبت به عامل خشم نشان دهیم به گونه ای که به خودمان و طرف مقابل آسیب نرسانیم و در ضمن احساس و دلایل برانگیخته شدن خشم خود را بیان کنیم.
در واقع بهترین روش برخورد با خشم این است که آن را بپذیریم و با کنترل و جهت دادن مثبت به آن ، این انرژی عظیم را مهار کرده و در پیشبرد اهداف سازنده از آن سود بریم.
آرامش آموزی
شیوه های آرامش آموزی مثل تنفس عمیق و تصویرسازی ذهنی آرامش ، می تواند احساس خشم شما را فرو کش کند. این روش ها برای بهبود روابط زوج هایی که هر دو تند مزاج هستند نیز مناسب است.
قدم هایی ساده برای کسب آرامش
نکته : تکنیک های فوق را به شکل روزانه تمرین کنید. یاد بگیرید تا در هنگام رویارویی با موقعیت های تنش زا به شکل اتوماتیک از این تکنیک ها استفاده کنید.
بازسازی شناختی
یعنی تغییر شیوه تفکر
افراد خشمگین و عصبانی تمایل به ناسزاگفتن ، با صدای بلند صحبت کردن ، و یا داد زدن دارند . این گونه رفتار منعکس کننده افکار درونی آنهاست. وقتی شما عصبی می شوید افکارتان بسیار اغراق شده و کاملا نمایشی می شود. سعی کنید تا افکار منطقی تری را جایگزین این گونه فکرها نمایید. مثلا به جای اینکه به خودتان بگویید : چقدر وحشتناک ! یا بدبخت شدم ! به خودتان بگویید ، این مسئله من را ناراحت کرد ، اما دنیا که به آخر نرسیده و عصبانی شدن هم که مشکلی را حل نمی کند.
مراقب استفاده از کلمات "هرگز " یا "همیشه " برای صحبت کردن در مورد خود و دیگران باشید . مثلا "تو همیشه فراموشکار هستی" و یا " من هرگز موفق نمی شوم". این طور فکر کردن در واقع توجیه کردن خشم است و به شما این احساس را می دهد که نمی توانید خشم خود را کنترل کنید. بهتر است به خاطر داشته باشید که عصبانیت مشکلی را حل نمی کند و احساس خوبی در شما به وجود نمی آورد بلکه اممکن است موجب سرزنش و تحقیر خود و دیگران شوید و یا روابط اجتماعی خود را تخریب کنید.
تخلیه انرژی
وقتی خشم بر شما مستولی می شود، تخلیه انرژی از طریق پرداختن به فعالیت های جسمی یا خلاق ، مفید و اثربخش است . فایده این کار این است که پس از تخلیه انرژی و خشم خودتان از طریق فعالیت های مفید ورزشی و یا خلاقانه ، می توانید در وضعیت ذهنی آرام مشکل خشم برانگیز خود را حل کنید.
حل مسئله
مراحل :
تغییر محیط
شاید در بعضی موقعیت ها هیچ چیز به اندازه فاصله گرفتن از محیط برانگیزنده خشم و انتخاب یک محیط آرام و بدون تنش برای کنترل خشم مفید نباشد. البته رها کردن موقعیت می تواند کاملا موقتی باشد و هنگامی که خود را برای مواجهه با موقعیت در شرایط مناسبی قرار دادید ف می توانید به نحو موثر تری با خشم خود و موقعیت کنار بیایید.
منبع : مجموعه آموزش مهارت های زندگی تالیف دکتر علیرضا جزایری و سید علی سینا رحیمی
پدر و مادر چه بخواهند و چه نخواهند اولین و مهم ترین مربیان فرزندان خود در تمام مراحل زندگی شان هستند. آنها با کلمات ، رفتارها ، و حتی سکوت خود دیدگاه ها و نگرش ها یشان را درباره موضوعات مختلف از جمله مسائل مربوط به جنس و جنسیت به کودکان و نوجوانان شان منتقل می کنند. برای گروهی از والدین و اعضای خانواده پذیرش این موضوع که آموزش جنسی کودکان باید از همان دوران کودکی آغاز شود ، کمی سخت و دشوار است . حتی گروهی از والدین که به اهمیت این آموزش ها در دوران کودکی واقف هستند ، خود را برای آن آماده نمی بینند.
والدین برای آموزش و انتقال دانسته های خود درباره مسائل جنسی فرزندانشان ، باید از همان نخستین سالهای کودکی با آنها صحبت کنند تا بتوانند با ایجاد فضایی باز و شفاف در خانواده ، مسائل مهم تری را در دوران بلوغ و نوجوانی با انها در میان گذارند. هرچند برای پدر و مادر ، دختر یا پسر بودن فرزندشان چندان تفاوتی نمی کند ، ولی باید اذعان داشت که جنسیت کودک ، تأثیر زیادی بر نحوه تربیت او دارد.
بدیهی است آموزش های جنسی والدین باید متناسب با سن ، توان فکری ، میزان کنجکاوی کودکان و نوجوانان و با در نظر گرفتن آداب و رسوم اجتماعی که در آن زندگی می کنند باشد ، تا موجب سلامت جسم و ذهن آنها گردد . آموزش های زودهنگام و نسنجیده والدین می تواند موجب اضطراب ، دلهره ، و همچنین کج فهمی و سوء تعبیر از مسائل جنسیتشان شود. از طرف دیگر اگر این آموزش ها دیر هنگام و اشتباه به آنها ارائه شود ، نه تنها نمی تواند جوابگوی نیازهای آنها باشد ، بلکه نمی تواند از مشکلات و آسیب هایی چون سوء استفاده جنسی ، بیماری های جسمی گوناگون ، و بحران عاطفی دوران بلوغ و جوانی پیشگیری نماید.
هنگام جواب گویی به پرسش های کودک به چند نکته توجه کنید :
در ادامه چند نمونه از پرسش های کودکان به همراه پاسخ مناسب ذکر شده است :
در پاسخ به کودک خردسالی که می پرسد : من از کجا آمده ام ؟ پاسخ ساده و قابل قبول می تواند این باشد : تو مثل تخم مرغ کوچکی در جایی ، در قسمتی از بدن مادر به نام رحم ، رشد کردی و زمانی که به اندازه لازم بزرگ شدی به دنیا آمدی.
در پاسخ به کودک خردسالی که میپرسد : چگونه کودک درون شکم مادرش زندگی می کند ؟ می توانیم بگوییم : بچه در شکم مادرش درون کیسه ای نرم و راحت زندگی می کند . او در آنجا به خوردن و نفس کشیدن احتیاج ندارد . وقتی به دنیا بیاید ، هم نفس می کشد و هم غذا خواهد خورد.
وقتی کودک خردسال می پرسد : چگونه کودک به دنیا می آید ؟ می توانیم بگوییم : زمانی که کودک به اندازه کافی بزرگ شود که بتواند خودش نفس بکشد و غذا بخورد ، با فشار آوردن به شکم مادر سعی می کند به دنیا بیاید. آنگاه مادر به بیمارستان می رود و پزشک ها و پرستارها به او کمک می کنند تا بچه اش را به سلامت به دنیا آورد.
یا زمانی که کودک می پرسد : بلوغ چیست ؟ در پاسخ می توانیم بگوییم : همه کودکان هنگام بزرگ شدن به مرحله ای از رشد خود می رسند که بدن آنها تغییرات زیادی می کند برای مثال دست ها ، پاها ، سر ، اجزای صورت و ... بزرگ می شوند . صدای پسرها بم می شود و صورتشان مو در می آورد . دختر ها قد می کشند و سینه هایشان بزرگ می شود.
نکته : البته در پاسخ به کودکانی که در آستانه سن بلوغ هستند مثلا 12-10 سال ،می توانیم متناسب با سن و در حد فهم آنها جزئیات بیشتری بگوییم اما لزومی ندارد که در مورد رابطه جنسی صحبت کنیم.
کودکان خردسال همان گونه که چشم ، بینی ، گوش ، انگشت پا و موی سرشان را کشف می کنند و از بازی کردن با آنها لذت می برند، همان گونه هم زمانی که دستشان به طور تصادفی به آلت تناسلی شان می رسد ، از بازی کردن و دستمالی آن احساس رضایت می کنند. ممکن است کودک در زمان تعویض پوشک و یا شستشو مدتی باز بماند و احساس راحتی و رضایت نماید ،گاهی این احساس در کودک و به ویژه در پسرها با دستمالی کردن آلت تناسلی اش هم زمان می شود.
تا قبل از 5-4 سالگی این رفتار کودک کاملا غیر ارادی است ،ولی از آن پس گاهی از این کار خود احساس آرامش و لذت می کند. توجه داشته باشید که این احساس لذت با احساس لذت جنسی بزرگسالان فرق دارد ، زیرا هنوز در بدن کودک هورمون جنسی ترشح نمی شود. تمامی این رفتارها در کودکان عادی و قابل انتظار هستند.
برخی از آنها این رفتار را کاملا بی اختیار و جلوی جمع انجام می دهند. کودکان 3-2 ساله درکی از محدودیت ها و چارچوب های اجتماعی ندارند و کودکان 5-4 ساله هم چنان سرگرم بازی می شوند که توجهی به خود و اطراف خود ندارند ، به خصوص اگر حوصله شان هم سر رفته باشد ، یا احساسات و عواطفشان به نوعی تحریک شده باشد مثلا غمگین باشند ، احساس تنهایی کنند ، نادیده گرفته شده یا بیمار باشند.
در برخی موارد ، دست زدن به آلت تناسلی ناشی از بیماری یا مشکل جسمی خاصی است ، مثل سوزش ، حساسیت ، خشکی ، عفونت و ... در برخی موارد هم زمانی که کودک دچار استرس و فشار روانی می شود برای مثال ترس یا نگرانی از موضوع خاص ، به آلت تناسلی اش دست می زند. در برخی موارد هم زمانی که کودک نیاز به دستشویی رفتن دارد به ویژه کودک پسر ، با آلت تناسلی اش بازی می کند. در هر صورت برای رفع این عادت ناخواسته ابتدا باید علت بررسی شود.
راهکار رفع مشکل :
اگر کودک هنوز مفهوم اندام های خصوصی بدن را درک نمی کند ، هنگام بروز این رفتار والدین می توانند از طریق بازی کردن با کودک و سرگرم کردن دست های کودک به وسیله بازی و فعالیت دیگر مثل نقاشی ، وکاردستی موجب کاهش این رفتار ناخواسته کودک شوند. به تدریج که کودک بزرگتر می شود ، والدین می توانند با راهنمایی و نه سرزنش و تنبیه، از او بخواهند که به اندام های تناسلی اش دست نزند تا به تدریج این عادت را ترک کند.
منبع : کتاب خانواده و تربیت جنسی کودکان و نوجوانان ترجمه و تالیف ماندانا سلحشور
شخص پرخاشگر حقوق دیگران را نادیده می گیرد و آنها را تهدید می کند. افراد پرخاشگر دانسته یا نادانسته از دیگران سوء استفاده می کنند. طرز تکلم و شیوه سخن گفتن آنها طوری است که در دیگران احساس حقارت ، جهل ، نادانی ، خشم ، احساس گناه ، و ... ایجاد می کند.
در شیوه رفتاری منفعلانه شخص قادر به ابراز وجود نیست و با اتخاذ روشی منفعلانه به دیگران اجازه می دهد به راحتی حقوق و احساسات او را نادیده گرفته و زیر پا بگذارند. چنین شخصی در ظاهر فردی متواضع ، صبور ، ازخود گذشته ، و مهربان قلمداد می گردد ولی در درون همیشه از اینکه توسط دیگران مورد سوء استفاده قرار گرفته و حقوقش پایمال شده ناراحت می باشد.
فرد سلطه گر بدون پرخاشگری واضح ، حقوق دیگران را نادیده می گیرد و برای رسیدن به اهداف خود با احترام های افراطی و تملق گویی و دوستی های سطحی و ابراز احساسات مصنوعی ، از افراد استفاده ابزاری می نماید.
شخص ضمن احترام به حقوق دیگران و به رسمیت شناختن افکار و احساسات آنها بر حفظ حقوق شخصی خود ایستادگی می کند و برای افکار و احساساتش ارزش قائل است.
استفاده زیاد از سبک پرخاشگر در ابتدا سبب انجام سریع کارها و پیشرفت در امور و فرمانبرداری دیگران می شود ولی در بلند مدت باعث می شود که افراد از فرد پرخاشگر فاصله گرفته و با او صمیمی نباشند و احساس ترس و گناه در سایرین و انزوا و تنهایی در خود فرد پرخاشگر ایجاد شود.
فرد منفعل همواره در نظر دیگران مهربان ، آرام ، همراه ، صبور ، و مطیع جلوه می کند ولی در بلند مدت به دلیل سرکوب احساسات ، دچار مشکلات جسمی ، افسردگی ، و اضطراب می گردد.
فرد سلطه گر در کوتاه مدت ، جذاب ، مهربان و همراه دیده می شود ولی در بلند مدت رفتارهای وی موجب کمرنگ شدن احساسات او در روابط عاطفی و صمیمی شده و پس از اینکه سایرین متوجه نگاه ابزاری او در رسیدن به اهداف شدند ، سبب انزجار و جدایی دیگران از او می گردد.
جمع بندی
از آنجا که در سبک جرأتمندانه فرد به احساسات خود و دیگران احترام می گذارد ، آزادی عمل خود و دیگران را در نظر می گیرد ، نه اجازه پایمال شدن حقوق خود را میدهد و نه حقوق دیگران را ضایع می کند و همچنین احساساتش را به شکل سازنده بیان می کند ، این روش کارآمدترین سبک ارتباطی می باشد.
منبع : کتاب مهارتهای زندگی تالیف دکتر مهدی منوچهری و همکاران
به مانند نقشه راه است که در آن مجموعه سازمان یافته رسمی از واقعیت ها ، تعاریف ، و سازه ها با هم ارتباط معناداری دارند.
مفاهیم پیچیده که به لحاظ انتزاعی در سطح بالایی قرار دارند ازقبیل هوش ، انگیزش ، مفهوم خود ، اضطراب ، و قابلیت اجتماعی که به صورت مستقیم قابل مشاهده نمی باشند . سازه ها غالبا از نظریه ها مشتق می گردند و مشاهده آنها با ایجاد شرایط خاص و از طریق متغیرها امکان پذیر می باشد.
کمک به مشاور در انسجام بخشیدن به آراء و ایده های گوناگون ( منظم کردن یافته ها )
مشاور را به سمت آزمودن موارد و روابطی که از دید مراجع مخفی مانده است ، هدایت می کند.
نظریه ها به مشاورین رهنمودهای عملی و عملیاتی ارائه می دهند که از طریق آن می توانند خودرا به لحاظ حرفه ای ارزیابی کنند.
نظریه به مشاور در یافتن اهداف و داده های مرتبط کمک می کند. برای مثال قصه درمانی ، درمان راه حل محور ، و تئوری راجرز هر کدام به نوعی با post modern ارتباط دارند.
نظریه به مشاور به جهت هدایت و راهنمایی مراجع برای تغییر رفتار ، کمک می کند.
در آخر مهم ترین تأثیر نظریه کمک به مشاور و روانشناس در جهت ارزیابی شخصی است.
نکته : با وجود اینکه نظریه نقشه راه است و مشاور مبتنی بر آن پیش می رود اما هیچ نظریه ای مطلق و کامل نیست ، زیرا زندگینامه ، زمینه تاریخی ، و جهان بینی صاحب نظریه در شکل گیری نظریه تأثیرگذار بوده و امکان دارد برخی از جزئیات آن مورد قبول مشاور نباشد و یا احساس کند که به لحاظ فرهنگی همخوانی وجود ندارد.
روشن ، قابل فهم و دارای ماهیت منطقی و تعاملی باشد یعنی قسمتهای مختلف آن با هم تعارض نداشته باشد.
جامع باشد و تبیین های گوناگون برای طیف وسیعی از پدیده ها را در بر گیرد .
مفاهیم نظریه بایستی صریح و آشکار بوده و نقطه غامض و مبهمی نداشته باشد .
نظریه از بابت روشی که برای رسیدن به نتایج ارائه می دهد ، ویژه باشد. خصوصا به لحاظ طرح درمان و دیدگاهی که نسبت به انسان دارد.
نظریه های مشاوره و روان درمانی در توصیف پدیده های بالینی و همچنین سازماندهی داده ها به صورت مجموعه ای منسجم از دانش قابل فهم ، به مشاورین و درمانگران کمک کرده تا از این طریق بتوانند مسیر درمان را هدایت کنند.
1. انتظار مثبت مراجع ( دید مثبت مراجع ، پذیرش مشکل و تمایل برای درمان )
2. اهمیت رابطه درمانی تسهیل کننده
3. Hawthorne effect اثرهاوتورن ( توجه درمانگر به مراجع )
منظور بهتر شدن کارایی در اثر آگاهی فرد از اینکه اقداماتی برای بهتر کردن کار و کارایی در دست انجام است ، می باشد.
بیشتر بدانید: خلاصه نظریه شخصیت یونگ، تیپ های شخصیتی از نظر یونگ
نویسنده: نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره توانبخشی از دانشگاه علامه طباطبایی
معرفی کتاب:
- کتاب نظریه های مشاوره و روان درمانی تالیف دکتر عبدالله شفیع آبادی و غلامرضا ناصری
- کتاب نظریه های مشاوره نوشته لوئیس شیلینگ ترجمه دکتر خدیجه آرین
اختلال وحشت زدگی همان طور که از نامش پیداست ، حملات مکرر وحشت یا اضطراب همراه با بعضی سمپتوم های فیزیکی از جمله تپش قلب ، تنفس سریع ، سرگیجه ، تعریق زیاد ، تهوع ، و لرزش می باشد. ممکن است فرد به شدت احساس رعب و دیپرسونالیزیشن نماید. دیپرسونالیزیشن حالتی است که در آن فرد احساس می کند، خودش نیست ، و اعمال خود را از نگاه فرد دیگری تماشا می کند و هیچ کنترلی روی شرایط محیطی ندارد. یا ممکن است فرد احساس دیریا لیزیشن ( احساس عدم واقعیت ) نماید ، یعنی احساس می کند که دیگران واقعی نیستند.
اکثر مردم در زندگی خود حداقل یک بار به حمله وحشت زدگی دچار می شوند اما اختلال وحشت زدگی زمانی دیاگنوز می شود که حملات وحشت زدگی به طور دائم و غیر منتظره روی بدهند و تا یک ماه بعد احتمال روی دادن دوباره آنها وجود داشته باشد.
1. ترس از اینکه مباداحملات وحشت زدگی علت های پزشکی حاد داشته باشند،( مثلا بیماری قلبی ، صرع)، هرچند آزمایش های پزشکی مکرر نشان می دهند که هیچ مشکل پزشکی وجود ندارد.
2. بعضی فکر می کنند که در حال از دست دادن کنترل بر زندگی خود و یا در حال دیوانه شدن هستند.
3. کسانی که از این اختلال رنج می برند در رفتار و زندگی خودتغییرات عمده ای به وجود می آورند. برای مثال همیشه اطمینان حاصل می کنند که محلی امن در دسترس است تا در صورت روی دادن حمله وحشت زدگی بتوانند به آنجا پناه ببرند و همین موضوع باعث می شود که آنها از موقعیت های اجتماعی دور شوند و حتی شغل خود را ترک کنند.
4. نگرانی درباره حملات آینده رفتارهای اجتنابی ( کناره گیری از مشکل به جای مواجه شدن یا روبرو شدن با آن ) ایجاد می کند و ترک امنیت خانه خود و رفتن به درون اجتماع را مشکل می سازد. در این صورت گفته می شود که فرد به اختلال وحشت زدگی و آگورافوبیا مبتلاست ( دو اختلال که اغلب کاموربید هستند).
تعداداندکی از موارد این اختلال در کودکی آغاز می شوند و شروع این اختلال بعد از 45 سالگی غیر معمول اما امکان پذیر است. هم در شیوع و هم در نحوه بروز اختلال وحشت زدگی تفاوت های فرهنگی وجود دارد. برای مثال در بعضی کشورهای آسیایی مثل تایوان شیوع اختلال وحشت زدگی بسیار پایین است و علت آن احتمالا استیگمای ( ننگ ، برچسب خوردن ) مربوط به اعتراف یا اعلام اختلالات روانی است.
در بعضی جوامع و فرهنگ ها اختلال وحشت زدگی به صورت سمپتوم های بسیار متفاوت نشان داده میشود مثلا پاراستسیاس( paresthesias ) احساس بی حس شدن یا سوزن سوزن شدن بدن ، در سیاهپوستان آمریکایی و احساس سرگیجه در زرد پوستان فراوانی بیشتری دارد.
منبع : کتاب آسیب شناسی روانی تالیف دکتر مهدی گنجی
مبادا چند ساعت دیرتر
به زندگی کردن فکر کنید
باید تاخت ، باید زد به سیم آخر
باید دل به دریا زد...
باید کرد آن کاری را که باید
باید خواست تا بشود...
هیچ چیز در این زندگی
آنقدر سخت نیست که هیچ وقت حل نشود...
هیچ چیز آنقدر تلخ نیست که رد نشود
هیچ چیز آنقدر بد نیست که خوب نشود